"
backnext
مطالعه کتاب بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار عليهم السلام با ترجمه فارسی جلد 98
فهرست کتاب
مشخصات کتاب


مورد علاقه:
0

دانلود کتاب


مشاهده صفحه کامل دانلود

إِلَی النَّارِ(1).

**[ترجمه]بشاره المصطفی: عطیّه عوفی روایت کند: با جابر بن عبد الله الانصاری رحمه الله به زیارت مقبره حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام رفتیم و چون وارد کربلا شدیم، جابر به ساحل فرات نزدیک شد و غسل نمود و پیشبندی به کمر بست و ازاری بر تن پوشید و سپس کیسه کوچکی را گشود که در آن سعد بود و آن را بر تن خود پراکند و سپس هر گامی که بر می­داشت، خدا را ذکر می­گفت، و چون به قبر نزدیک شد، به من گفت: دست بر آن بنه و من قبر را لمس نمودم و او بیهوش بروی قبر افتاد و من اندکی آب به رویش پاشیدم و او به هوش آمد و سه بار گفت: یا حسین، و سپس گفت: دوستی که دوستش را پاسخ نمی­گوید. و سپس گفت: و کجا توانی پاسخ گویی، حال آنکه رگهای گردنت بر پشت کمرت، به خون آغشته افتاده است و سرت از تن جدا گشته است. پس شهادت می­دهم که تو فرزند پیامبران و فرزند سرور مومنان و فرزند هم­پیمان تقوا و زاده هدایت و پنجمین تن از آل عباء و پسر سرور نقیبان و پسر فاطمه سرور زنان هستی و چرا چنین نباشی حال آنکه دست سرور رسولان، تو را غذا خورانده و در دامان پرهیزکاران پرورش یافته ای و از سینه ایمان شیر نوشیده ای و به اسلام از شیر گرفته شده ای؛ پس چه زنده و چه در دامان مرگ، نیک و پاک بودی، ولی دلهای مومنان از دوری تو خوش نیست و هیچ تردیدی در سراسر خیر بودن تو ندارند. پس بر تو باد درود خدا و خشنودی او و شهادت می­دهم که تو بر همان راهی رفتی که برادرت یحیی بن زکریا ره سپرد. سپس گرداگرد قبر چشم گرداند و گفت: سلام بر شما ای جانهایی که بر ساحت قبر حسین درنشستید و بر اردوگاه او رخت افکندید. هان گواهی می­دهم که شما نماز را برپا داشتید و زکات مستحقان ادا نمودید و امر به معروف و نهی از منکر کردید و با دین­گریختگان به نبرد برخاستید و خدا را پرستیدید تا آنکه لحظه مرگتان دررسید. و سوگند به آنکه محمد را به حق به رسالت برانگیخت، به راستی که ما در آنچه که شما بدان پای نهادید، همپا گشتیم. عطیه گوید: پس به جابر گفتم: چگونه؟ حال آنکه ما بر هیچ دره ای پای ننهاده و بر کوهی فراز نگشتیم و شمشیری نزده ایم در حالی که این قوم سرهاشان از تن جدا گشته و فرزندانشان پراکنده گشته و زنانشان بیوه گشته اند. پس گفت: ای عطیه، شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله می­فرمود: هر که قومی ­را دوست داشته باشد، با ایشان محشور گردد و هر که عمل قومی ­را بپسندد، در آن عمل با ایشان شریک باشد و سوگند به آنکه محمد را به حق رسالت بخشید، همانا که نیت من و یارانم بر آن چیزی است که حسین علیه السلام و یارانش بر آن ره سپردند. مرا به سوی خانه های کوفه ببرید و چون بخشی از راه را رفته بودیم، به من گفت ای عطیه، می­خواهی سفارشت کنم، گمان نمی­کنم که بعد از این سفر بار دیگر تو را ببینم. دوستداران آل محمد صلی الله علیه و آله را همان قدر که آنان را دوست دارند، دوست بدار و دشمنان ایشان را همان قدر که با آنان دشمنند، دشمن بدار، حتی اگر از روزه داران و نمازخوانان همیشگی باشد. و یاور دوستدار آل محمد باش، چرا که اگر یک گام ایشان به کثرت گناهان بلغزد، گام دیگرشان به محبت این خاندان بر پای ایستد و به راستی که دوستدار ایشان به بهشت رود و دشمن ایشان به دوزخ درافتد. - . بشاره المصطفی : 74 چاپ نجف اشرف -

**[ترجمه]

إیضاح

السعد بالضم طیب معروف قوله و قد شحطت بکسر الحاء علی بناء المجرد من الشحط و هو الاضطراب فی الدم أو علی بناء المجهول من باب التفعیل یقال شحطه تشحیطا ضرجه بالدم فتشحط تضرج به و اضطرب فیه و علی التقدیرین تعدیته بعلی لتضمین معنی الصب و الأظهر شخبت بالخاء المعجمه المفتوحه و الباء الموحده کما فی بعض النسخ و الشخب السیلان و قد ورد مثله فی الحدیث کثیرا کقوله صلی الله علیه و آله إن المقتول یجی ء یوم القیامه و أوداجه تشخب دما.

و الأوداج هی ما أحاط بالعنق من العروق التی یقطعها الذابح و قیل الودجان عرقان غلیظان عن جانبی ثغره النحر و الثبج الوسط و ما بین الکاهل إلی الظهر و الجمع باعتبار الأجزاء و السلیل الولد قوله و فطمت بالإسلام کنایه عن سبق الإسلام و استقراره فیه بأن کان عند الفطام مغذی بالإیمان و الإسلام.

**[ترجمه]«سُعد» عطر مشهوری است. «قد شحِطت» به صورت ثلاثی مجرد به معنای تپیدن در خون است و اگر مجهول و از باب تفعیل باشد، یعنی او را در خون غلتاند و به هر تقدیر، متعدی­شدنش به علی برای دربرداشتن معنای ریختن است. بهتر آن است که «شخَب» بخوانیم که در برخی نسخه­ها آمده است و به معنای جاری شدن است و مانند آن در حدیث، زیاد است؛ مانند این گفته حضرت صلی االله علیه و آله: مقتول روز قیامت می­آید و از شاهرگش خون جاری است. «اوداج» مجموعه رگهای گردن است که ذبح­کننده می­زند. گفته شده: «ودجان» دو رگ کلفتند در دو طرف شکاف نحر. «ثبج» یعنی وسط و مابین دو کتف تا پشت، و جمع آن به اعتبار اجزای آن است. «سلیل» فرزند است. گفته وی: «و فطمت بالاسلام» کنایه از سبقت در اسلام و استقرار در آن است، یعنی هنگام از شیر گرفته شدن، از ایمان و اسلام تغذیه شده بود.

**[ترجمه]

«32»

مصبا، [المصباحین] رَوَی لَنَا جَمَاعَهٌ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ قُضَاعَهَ بْنِ صَفْوَانَ بْنِ مِهْرَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ صَفْوَانَ قَالَ: اسْتَأْذَنْتُ الصَّادِقَ علیه السلام لِزِیَارَهِ مَوْلَایَ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ سَأَلْتُهُ أَنْ یُعَرِّفَنِی مَا أَعْمَلُ عَلَیْهِ فَقَالَ یَا صَفْوَانُ صُمْ ثَلَاثَهَ أَیَّامٍ قَبْلَ خُرُوجِکَ وَ اغْتَسِلْ فِی الْیَوْمِ الثَّالِثِ ثُمَّ اجْمَعْ إِلَیْکَ أَهْلَکَ ثُمَّ قُلِ اللَّهُمَّ إِنِّی اسْتَوْدَعْتُ الْیَوْمَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ مَنْ کَانَ مِنِّی بِسَبِیلٍ الشَّاهِدَ مِنْهُمْ وَ الْغَائِبَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ احْفَظْنَا بِحِفْظِ الْإِیمَانِ وَ احْفَظْ عَلَیْنَا اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا فِی حِرْزِکَ وَ لَا تَسْلُبْنَا نِعْمَتَکَ وَ لَا تُغَیِّرْ مَا بِنَا مِنْ عَافِیَتِکَ وَ زِدْنَا مِنْ فَضْلِکَ إِنَّا إِلَیْکَ رَاغِبُونَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ وَعْثَاءِ السَّفَرِ وَ مِنْ کَآبَهِ الْمُنْقَلَبِ وَ مِنْ سُوءِ الْمَنْظَرِ فِی النَّفْسِ وَ الْأَهْلِ وَ الْمَالِ وَ الْوَلَدِ اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا حَلَاوَهَ الْإِیمَانِ وَ بَرْدَ الْمَغْفِرَهِ وَ

ص: 197


1- 1. بشاره المصطفی ص 74 طبعه النجف الأشرف« الثانیه سنه 1383 ه».
1 تا 383