- مشخصات كتاب
- جلد اول
- مقدمه
- [مقدمه مؤلف]
- (باب «يك»)
- [معناى يكتائى خداوند]
- (گذشت از يك كار بخواطر يك وعده)
- (يك نوع ستم)
- (يك رشته از علاقه بدين)
- (پنج پاداش بيك كار)
- (پاداشى بكارى)
- (يك خوى نجات بخش)
- (برترين قسمت دين)
- (شايسته ترين پيوست ميان خصلتى با خصلت ديگر)
- (شرافت دنيا و آخرت در يك خصلت است)
- (دانشمندتر از همه كسى است كه خصلتى را بر خصلتى ديگر بيفزايد)
- (يك چيز حقيقت نيك بختى است و يك چيز حقيقت بدبختى)
- (پاداش و كيفر مردم در يك چيز است)
- (برترين جهاد يك چيز است)
- (سخت ترين چيزى كه خوددارى از آن بيك چيز است)
- (كارى كه مؤمن را آبرو دهد و كارى كه عزتش بخشد)
- (كليد همه بديها يك خصلت است)
- (نمونهاى از عدالت)
- (صاحب يك صفت لياقت قضاوت در اجتماع را دارد)
- (كمترين حق مؤمن بر برادرش يك خصلت است)
- (يك وسيله تقرب بخداى عزّ و جلّ)
- (سختترين آزمايش خدا بندگان را با يك خصلت است)
- (ميوه نهال نيكوكارى)
- (يك خو ايمان را استوار و خوى ديگر از دلش بيرون كند)
- (يك رفتار شكوه مؤمن را ميبرد)
- (كار نيكى كه برتر از آن نيست و ناسپاسى كه بالاتر از آن نباشد)
- (تضمين بىنيازى با انجام يك كار)
- (جوانمردى خاندان پيمبر)
- (نمونهاى از جوانمردى)
- (كارى كه از ثروتمند خوش آيند نيست)
- (كارى كه خداوند آن را دوست ميدارد و كارى كه دشمنش ميدارد)
- (هر كس داراى يك خصلت باشد سپاسگزارى نكرده است)
- (كسى كه براى يك خصلت خشمگين نگردد از يك خصلت نيز سپاسگزار نخواهد بود)
- (نمونهاى از فروتنى)
- (صفتى كه نزديك بكفر است و صفتى كه نزديك است از تقدير جلوگيرى كند)
- (كارى كه پيشينيان را نابود ساخت)
- (كشته شدن در راه خدا كفاره همه گناهان است مگر يك چيز كه كفارهاش فقط يكى از سه چيز است)
- (هديهاى كه خداوند فقط بر محمد و امتش فرستاد نه بر امتهاى پيشين)
- (هر كه بافزايش خير خانهاش علاقمند است چون بر غذا مى نشيند بايد يك كار انجام دهد)
- (خداى تعالى چون بندهاى را دوست بدارد توجه خاصى باو فرمايد و چون توجه فرمايد يكى از سه چيز باو تحفه دهد)
- (روز قيامت شب وصال متقين است)
- (كارى كه بخاطر آن مرگ ناخوش آيد)
- (كارى كه بضدش شبيه است)
- (بدترين مردم كسانى هستند كه از ترس يك چيز بآنان احترام بشود)
- (زهد در دنيا يك چيز بيش نيست و سپاس هر نعمتى يكى بيش نه)
- (هيچ چيز از زبان سزاوارتر نيست كه زندانش بطول انجامد)
- (هر كس آرزوى دراز كند بد كردار مىشود)
- (مرد مسلمان تا خاموش است نيكوكار نوشته مىشود)
- (هر كس يك كار انجام دهد خداوند او را از وحشت روز قيامت در امان دارد)
- (يك چيز در پيكر عقل بجاى سر او است)
- (پرهيزكارتر و عابدتر و زاهدتر و كوشاترين مردم)
- (توبه پشيمانى است و بس)
- (آنكه بيش از خوراك خويش از دنيا برگيرد)
- (يك وصيت قابل توجه)
- (اثر منفى يك صفت و اثر مثبت صفت ديگر)
- (صفتى بر اهل دنيا سنگين است و صفت ديگر سبك)
- (شخصيت و بزرگوارى و عمل و پرستش، هر يك بچيزى بستگى كامل دارد)
- (يك كار و چهار فائده)
- (خدا كه بندهاى را دوست بدارد ببلاى بزرگ گرفتارش كند)
- (كارى كه شخص را مبتلا به بواسير كند)
- (دستى كه انگشتر آهن بانگشت دارد پاكيزه نگردد)
- (هر كه پيش از سلام دادن شروع بسخن كند جوابش ندهيد)
- (كارى كه هر كس انجام دهد يا برايش انجام دهند از دين محمد بيرون است)
- (از مثلهاى پيغمبران بجز يك كلمه باقى نمانده است)
- (چون خدا در باره بندهاش نيكى بخواهد هر چه زودتر در دنيا مجازاتش فرمايد و اگر اراده بدى فرمايد كيفرش را بتأخير اندازد
- (شكيبائى بر دشمنان نعمت)
- (پيغمبر و على بن ابى طالب از ميوه يك درختند)
- (يك سپاسگزارى براى هر نعمت)
- (دين يعنى محبت)
- (چون مؤمن با مؤمن ديگر مصافحه كند بدون گناه از يك ديگر جدا شوند)
- (مايه حيات قلب)
- (كارى كه دستورات حجتهاى الهى را احياء ميكند)
- (از براى چشم، روشنائى بخشتر از يك چيز خدا نيافريده است)
- (نه دهم دين در يك كار)
- (آنكه بقضاى الهى خوشنود است و آنكه از آن دلتنگ است)
- (شتران سرخ موى را در برابر يك حال نبايد دوست داشت)
- (يك كار روزى افزا)
- (گناه نابخشودنى)
- (كارى كه خود نفاق آرد و دنبالهاش تنگدستى)
- (اولين تحفه مؤمن)
- (بندهاى كه با نداشتن عمل صالح بيك كار آمرزيده شود)
- (سرآمد گناهان)
- (منظره زشت بندهاى كه با رسوائى داخل بهشت مىشود)
- (كارى كه صاحبش مستوجب رحمت خدا است)
- (كارى كه خير و بركت خانه را افزايد)
- (در باره كسى كه تندرستىاش نمايانتر است تا بيمارىاش و خود را بچيزى معالجه كند و بميرد)
- (مؤمن يك كار نكند)
- (هيچ چيز مانند يك خوى ايمان را پايمال نكند)
- (خوشبخت آنكه تا زنده است جانشين لايق پس از خود را به بيند)
- (احترام مؤمن بيش از كعبه است)
- (مؤمن را همين يارى خدا بس كه به بيند دشمنش بگناه آلوده است)
- (هديه، كينه را از دل ميزدايد)
- (خوشا بحال بنده گم نام)
- (مايه نيازمندى روز قيامت)
- (سرشناسان اهل بهشت يك صنفاند)
- (رسول خدا يك بار يك بار وضو ميساخت)
- (بهترين خوى)
- (پيغمبر دعاى خود را بيك منظور ذخيره كرد)
- (بهترين عبادت يك خصلت است و نيكوترين آئين يكى)
- (چيزى كه خود، فراوان و عاملش كم است)
- (نيمى از دين)
- (بهترين صفت مرد مسلمان)
- (پيغمبر و على از يك نور آفريده شدهاند)
- (شايستگى بنده در شايستگى يك عضو از بدن او است)
- (مردى با يك خوى بهشتى شد)
- (كسى كه به دو فائده دلخوش دارد يك كار انجام دهد)
- (رسول خدا در نمازش يك سلام ميداد)
- (باب دوگانه)
- (خداى يكتا را بدو چيز بايد شناخت)
- (پيغمبر فرمود: در دو كار دوست ندارم كه هيچ كس با من شركت كند)
- (دو غريب را نگهدارى كنيد)
- (فقط آنچه از پس و پيش بيرون مىآيد وضو را ميشكند)
- (دو نعمت پنهان)
- (وسيله آزمايش بيشتر مردم)
- (بهترين عبادت، خاموشى و رفتن بخانه خدا است)
- (فقط دو نفر را امر بمعروف بايد كرد)
- (دو بال كفر)
- (خداى تعالى مردم روى زمين را بدو قسمت تقسيم فرموده است)
- (صلاح و فساد امت وابسته بصلاح و فساد دو صنف است)
- (در مورد دو ناتوان از خدا بپرهيزيد)
- (پاداش كسى كه از دو دختر يا دو خواهر يا دو عمه يا دو خاله سرپرستى كند)
- (دو نفر بوى بهشت را نمىيابند)
- (در باره شخص دو رو)
- (مردم دو قسمند از يكى ديگران در راحت و ديگرى خود در استراحت است)
- (مردم دو قسمند: دانشمند و دانش آموز)
- (دو صفت يكى موجب فراموشى گناه است و ديگرى مايه قساوت قلب)
- (دو چيز امان از جذام است)
- (گرفتارى دو كار بزرگ)
- (دنيا دو كلمه است و دو درهم)
- (مرد تا داراى دو خصلت نباشد فقيه نگردد)
- (خير زندگى فقط دو نفر راست)
- (خير دنيا را فقط دو كس دارد)
- (دانش بر دو نوع است)
- (دو كار شگفت آور: خوردن روزى خداوند و ادعاى خدائى)
- (امر بمعروف و نهى از منكر دو آفريده خداى عزّ و جلّ هستند)
- (بيشتر عبادت ابى ذر دو چيز بود)
- (زنى كه در دنيا دو شوهر ديده است در بهشت همسر كدام يك خواهد بود؟
- (دو دشمن در باره خدا دشمنى با يك ديگر ورزيدند)
- (بخشندگى بدو معنى است)
- (پول طلا و نقره هر دو كشندهاند)
- (طلا و نقره دو سنگاند كه مسخ شدهاند)
- (پناهندگى از دو صفت)
- (دو صفت شيعه)
- (دو شادى از براى روزه دار است)
- (در باره دو سوداگر راستگو و نيكوكار و يا دروغگو و خائن)
- (دو چيز هر صبح و عصر خير ميدهند)
- (دو معامله ناپسند)
- (دو دعا براى جنس خوب و دو دعا براى متاع بد)
- (هر كه نصيحت خداى را بپذيرد دو پاداش دارد)
- (دو صفت علامت مؤمن واقعى است)
- (صاحب دو صفت قابل معاشرت است و بدون آن بايد دورى كرد، دورى، دورى،)
- (هر يك از دو چيز جلوتر افتاد عده طلاق تمام مىشود)
- (دو وسيله تقرب)
- (دو چيز تنگدستى را برميدارد و عمر را دراز ميكند و از مرگ بد صاحبش را جلوگيرى ميكند
- (دو قسم رفتار)
- (احسان فقط كسى را سزا است كه صاحب دو خصلت باشد)
- (رفاقت برادرانه بر دو گونه است)
- (مردم بر دو نوعاند)
- (دو اميرى كه بحقيقت امير نيستند)
- (مردم با دو چيز نمازشان را باطل ميكنند)
- (محبوبترين قدم و جرعه و قطره: دو قدم و دو جرعه و دو قطره است
- (شيطان دو صفت را بنوح تذكر داد)
- (از دو چيز بايد بيش از هر چيز بر مردم ترسيد)
- (از دو چيز جلوگيرى شده است)
- (دو قسم آب دعوت نوح را نپذيرفتند)
- (ايمان گفتار است با كردار)
- (دو گرسنهاى كه سير نميشوند)
- (دو چيز از آثار ايمان واقعى است)
- (جوانمردى بر دو گونه است)
- (دو خصلت از اقسام ستم است)
- (دو چيز جلب روزى ميكند)
- (حد متوسط دو مكروه ميزان نفقه واجب است)
- (دو رفتار بعوض دو رفتار)
- (حياء بر دو قسم است)
- (آنچه پدر را عاق فرزند ميكند)
- (در بيان فرمايش رسول خدا كه من فرزند دو ذبيحم)
- (دو چيز بر پا هستند و دو چيز روانند و دو چيز بر خلاف هماند و دو چيز دشمن هماند)
- (پاداش آنكه دو مرتبه بحج برود)
- (حق گوئى در دو حال)
- (كشته شدن بر دو قسم است و جنگيدن بر دو قسم)
- (صاحب دو صفت را خداوند از آسمان و مردم از زمين دوست دارند)
- (رسول خدا را دو انگشتر بود)
- (تحفه روزه دار)
- (دو علامت رستاخيز)
- (صدقه بر سادات روا نبود جز در دو مورد)
- (مردم فرو مايه را دو كار است)
- (دو گناه يكى از ديگرى سختتر)
- (دندان را با سعد شستن دو اثر دارد)
- (اشنان خوردن دو خاصيت دارد)
- (دو طايفه از شفاعت پيغمبر محروماند)
- (با دو چيز خلال كردن جذام مىآورد)
- (دنيا و آخرت مانند دو كفه ترازو است)
- (دو دريا بهم برخوردند و بهم در نياميختند)
- (پيغمبر در ميان امت دو چيز از خود بيادگار گذاشت)
- (پرسش در باره ثقلين در روز قيامت)
- (حسن و حسين دو تعويذ داشتند)
- (دو راهپيما)
- (خداى عز و جل بدو نفر دو بال داده است كه با فرشتگان بهشتى در پروازند
- (دو چيز مردم را گمراه كرد)
- (فرمايش امير المؤمنين: كه پشت مرا دو نفر شكست)
- (شخص حريص از دو خصلت محروم است و بدو خصلت پاى بند)
- (رسول خدا دو نماز را ترك نكرد)
- (دو صنف را از اسلام بهرهاى نيست)
- (با مردم دشمنىورزيدن يكى از دو خصلت را در بر دارد)
- (آدميزاده هر چه پيرتر شود دو صفت او جوانتر مىشود)
- (دو صفت است كه هر يك دو اثر دارد)
- (آدميزاده دو صفت را خوش ندارد)
- (رسول خدا در دو مورد سكوتى داشت)
- (در هيچ مسلمانى دو خوى با هم جمع نشود)
- (رشگ در دو مورد)
- (پيغمبر عقيل را از دو جهت دوست داشت)
- (دو چيز كه رسول خدا را مسرور نمود)
- (پيغمبر (ص) بهر يك از حسن و حسين دو صفت بارث بخشيد)
- (بجز دو كس نبايد كسى پس از نماز عشا بيدار بماند)
- (امت اسلامى بدو چيز بيشتر از هر چيز بآتش ميروند و بدو چيز بيشتر به بهشت
- (خداى عز و جل دو ترس و دو آسودگى خواطر را به بندهاش يك جا ندهد)
- (امّت اسلامى را در اول دو چيز باعث صلاح بود و در آخر دو چيز موجب هلاكتش خواهد گشت
- (باب خصلتهاى سهگانه)
- (سه طايفه را خداوند بدون رسيدگى بحسابشان به بهشت ميبرد و سه طايفه ديگر را بدون حساب به دوزخ)
- (خداوند مؤمن را در مورد سه چيز بازخواست نميكند)
- (هر كس سه صفت و يا يكى از آن سه را داشته باشد در سايه عرش الهى خواهد بود)
- (سه كس روز قيامت از همه كس بخدا نزديكتراند)
- (بهنگام پيدايش سه چيز دعا مستجاب مىشود)
- (تا سه خصلت در كسى نباشد مؤمن نيست)
- (سه صفت در مؤمن ديده نميشود)
- (پيغمبر سه دعا كرد كه دو دعا مستجاب گرديد و يكى مستجاب نشد)
- (سه چيز موجب بالا رفتن درجه است و سه چيز باعث كفاره گناه و سه چيز كشنده و سه چيز نجات بخشاند)
- (پاداش سه صفت همسرى با حور العين است)
- (سه طايفهاند كه اگر ستم بر آنان نكنى آنان بر تو ستم خواهند كرد)
- (سه كس نميتواند حق خود را از سه كس بستاند)
- (بنده همواره با سه چيز روبرو است)
- (سه كس سزاوار دلسوزى هستند)
- (سه كس را خداى عز و جل دشمن ميدارد)
- (در سه مورد دروغ گفتن زيبا است، و در سه مورد راست گفتن زشت است و همنشينى با سه كس دل را مىميراند)
- (سه چيز به پاداش سه چيز)
- (سه چيز بسزاى يكى)
- (سه چيز نشانه پيرى است)
- (سه چيز مخصوص پيغمبران است و فرزندان و پيروانشان)
- (دشمنى خداى تبارك و تعالى در سه چيز است)
- (هديه بر سه قسم است)
- (سه خصلت است كه پيغمبر و كمتر از او از آنها خالى نيست)
- (ريشههاى كفر سه چيز است)
- (وام بر سه قسم است)
- (اذن دخول سه بار است)
- (بر سه كس نبايد سلام كرد)
- (بهترين مردم سه طايفهاند)
- (سه چيز است كه يكى نمودار ثروت است و ديگرى نمودار زيبائى و سومى دشمن را خوار گرداند)
- (سه چيز از روش پيمبران است)
- (سه چيز چشم را روشن ميسازد)
- (صفات نيكو سه است)
- (زياده روى در سه چيز است)
- (سه كس را رسول خدا لعن فرمود)
- (مقامى در بهشت است كه جز سه كس بآن نميرسد)
- (از سه كس قلم تكليف برداشته شده است)
- (داستان آن سه كس كه به لات و عزى سوگند ياد كرده بودند كه رسول خدا را بكشند و على (ع) در برابر آنان برخاست)
- (نيكى در حق برادران دينى و كوشش در انجام احتياجات آنان سه نتيجه دارد)
- (در هر جا نبايد براى تخلى نشست)
- (رو بآفتاب بودن سه خاصيت بد دارد)
- (سه چيز نشان شخص اسراف كار است)
- (روز قيامت بجز سه چشم همه ديدهها گريان است)
- (همه خير در سه چيز فراهم آمده است)
- (بر پشت چهار پا نبايد سه نفر رديف سوار شوند)
- (رفقاى مسافر بيمار بايد سه روز از حركت خوددارى كنند)
- (كفش سياه سه اثر بد دارد و كفش زرد سه اثر پسنديده)
- (از كلاغ سه چيز را بياموزيد)
- (سه چيز با سه چيز همراه است)
- (فال بد در سه چيز است)
- (كسانى كه تذكرات حق را فراموش كردند سه طايفه بودند)
- (سه كس در پناه خداى عز و جل باشند تا هنگامى كه خداوند از حساب مردم فارغ شود)
- (آن را كه سه چيز نصيب گشته از سه چيز بىنصيب نمانده است)
- (مشورت با سه كس قدغن است)
- (خرد بر سه جزء تقسيم شده است)
- (در انتخاب يكى از سه خصلت بآدم اختيار داده شد)
- (ميزان سنجش عقل مرد سه چيز است)
- (شيعه بر سه قسم است)
- (شيعه در سه چيز آزمايش مىشود)
- (سه خصلت در هر كس باشد براستى ايمان خود را كامل كرده است)
- (خداوند عز و جل در روز قيامت با سه كس سخن نگويد و نگاهشان نكند و لياقتشان نبخشد و به شكنجه دردناكى گرفتار خواهند بود)
- (مردم در سه جا از همه جاها بيشتر در وحشتند)
- (سه كس شريك ظلمند)
- (سخن چين سه نفر را قاتل است)
- (خداى را سه روز است)
- (سه كس در روز قيامت شكنجه خواهند شد)
- (سه كار تكبر را مىزدايد)
- (سه كس نانجيب مىشود)
- (اين عيب براى مرد بس كه سه صفت در او باشد)
- (هر كه خاندان پيغمبر را دوست ندارد در سرشتش يكى از سه چيز هست)
- (محبوبترين كار نزد خداوند سه چيز است)
- (روز قيامت آتش با سه كس سخن ميگويد)
- (سه چيز كمر شكن)
- (خداوند بر بندگان بسه نعمت منت نهاد)
- (بجز در سه مورد شبزندهدارى روا نيست)
- (اگر سه چيز در آدميزاد نبود هيچ چيزاش سرافكنده نمىساخت)
- (همه دستورات دين در سه چيز خلاصه مىشود)
- (همه گرفتاريها در سه چيز است)
- (مرد مسلمان را سه دوست است)
- (خداوند در باره على (ع) سه كلمه به پيغمبر فرموده است)
- [مردان سه قسمند]
- (پيشوائى را نشايد مگر كسى كه سه صفت داشته باشد)
- (در باره كسى كه سه بار حج رفته است)
- (در باره كسى كه سه نفر مؤمن را بحج ببرد)
- (پيراهن يوسف را سه آيت بود)
- (ستم بر سه گونه است)
- (هم بسترى با زنان بسه راه حلال مىشود)
- (براى همه مسلمانان اميد نجات است جز براى يكى از سه تن)
- (سختترين هنگام براى آدمى سه وقت است)
- (آدميزاد هرگز كارى انجام نميدهد كه در نزد خدا از سه كار بزرگتر باشد)
- (مرد سفر نكند مگر در سه مورد)
- (سه بستر لازم است)
- (علامتهاى سهگانه)
- (خداى عز و جل بنده را در سه حال مختلف آفريد)
- (مردم سه دستهاند)
- (در سه مورد هيچ كس معذور نيست)
- (سه چيز باعث كامل شدن مسلمان است)
- (سفارشهاى سهگانهاى كه پيغمبر بامير المؤمنين فرموده است)
- (در دعا بسه كس بايد لفظ جمع گفته شود)
- (براى عطسهكننده تا سه بار بايد دعا كرد)
- (سه صفت را خداى عز و جل نه در منافقى جمع ميكند و نه در فاسقى)
- (سه كس از مهمانان خداوند هستند و زائر او و در پناه او)
- (خريدار حيوان تا سه روز اختيار فسخ دارد)
- (خداى عز و جل در سه چيز بهيچ كس رخصت مخالفت نداده است)
- (محروميت از سه چيز شديدترين گرفتارى مؤمن است)
- (اگر سه طايفه نبودند خداوند عذاب سختى بر بندگان فرو ميفرستاد)
- (سه كس از رحمت خدا دورند)
- (حكيمان و دانشمندان چون بيكديگر نامه مينوشتند فقط سه جمله مينوشتند و چهارم نداشت)
- (مؤمن با سه چيز خو نگيرد)
- (هر كس چيزى از مال دنياى او از دستش برود سه پاداش دارد)
- (خداى عز و جل را بهشتى است كه بجز سه كس ديگرى را بدان راه نيست)
- (سه خصلت در شيعه يافت نميشود)
- (سه كار از سختترين كارهاى بندگان خدا است)
- (گفتار شيطان بنوح (ع) كه در سه هنگام بياد من باش)
- (گفتار شيطان (خدا لعنتش كند): هر چه مرا در باره آدميزاد عاجز كند يكى از سه چيز هرگز عاجزم نخواهد كرد)
- (سه كار بر مردم طاقت فرسا است)
- (كار نيك شايستگى ندارد مكر با سه شرط)
- (سه دست هست)
- (سه صفت دوست داشتنى)
- (بخشندگان سهاند)
- (بجز در سه مورد سؤال شايسته نيست)
- (خداى عز و جل بسه چيز بر آدميزاد منت نهاده است)
- (بنده خدا مشرك نميشود تا يكى از سه كار را نكند)
- (سه چيز باين امت از هر چيز كمتر داده شده است)
- (آخرين درجه ابتلاء سه چيز است)
- (سه چيز در اين امت مشروع نيست)
- (در خانهاى كه سه چيز باشد فرشتگان بآن خانه در نيايند)
- (سه نفر در امر بمعروف و نهى از منكر شريك هماند)
- (خداى عز و جل بمؤمن سه خصلت عنايت فرموده است)
- (از سه كس بر دين بايد ترسيد)
- (سه پرسش مرد ترسا از جعفر بن محمد (ع))
- (زمين به پروردگار خود نناليده بمانند نالهاش از سه چيز)
- (خداوند نگهبانى از سه كس را نمىپذيرد)
- (در روز قيامت سه كس از سايه عرش خداى عز و جل سايهبان دارند)
- (سه چيز شكايت به نزد خداى عز و جل برند)
- (دانشمندان علم قرآن سه قسمند)
- (بار سفر بستن جز براى سه مسجد جايز نيست)
- (در فجل سه فايده هست)
- (سه چيز بىزيان است)
- (هر كس سه عمل را ترك كند بضمانت پيغمبر سه خانه در بهشت دارد)
- (امير المؤمنين (ع) بجنگ با سه گروه مأمور بود)
- (هر كس سه چيز نداشته باشد نه با خدا ارتباطى دارد و نه با پيغمبرش)
- (سه چيز را بايد براى خدا محترم شمرد)
- (آخرين درجه ايمان سه خصلت است)
- (آنكه عمل حج بجا مىآورد بر سه وجه است)
- (از سه خصلت نهى شده است)
- (سياه پوشى پسنديده نيست بجز در سه چيز)
- (كسى كه قصد زيارت خانه خدا دارد اگر سه خصلت در او نباشد مورد اعتنا نميشود)
- (پذيرائى از مهمان تا سه روز است)
- (مرد مسلمان در سه چيز خيانت بدل خود راه ندهد)
- (گفتار پيغمبر: كه بر حقانيت سه چيز سوگند ياد ميكنم)
- (هيچ عملى پس از مرگ بدنبال شخص نميرود مگر سه كار)
- (خداى عز و جل سه دسته از مردم را در بهشتش جاى نخواهد داد)
- (پدران بر سه گونهاند)
- (مؤمن را سه خصلت داده شده است)
- (سه نفر از همه سزاوارترند كه آرزوى سه چيز داشته باشند)
- (كارها بر سه گونه است)
- (دزدان بر سه گونهاند)
- (فرشتگان بر سه طبقهاند)
- (جن بر سه گروه است و انسان بر سه گروه)
- (پشت سر سه كس نبايد نماز جماعت خواند)
- (سه نخوردنى فربهى آورد و سه خوراكى لاغرى)
- (مصنف اين كتاب)
- (همه قضاوتهاى مسلمانان از سه مجرا است)
- (سه چيز قرين سه چيز است)
- (سه كس از خداى عز و جل خواهش ميكنند و خداوند خواهش آنان را مىپذيرد)
- (نخستين كسانى كه قرعه بنامشان زده شد سه نفراند)
- (در به سه خاصيت هست)
- (در پياز سه خاصيت هست)
- (بجز در سه مورد نبايد افسون كرد)
- (سه چيز از نشانههاى فهم است)
- (سه چيز را نشايد دميد)
- (در هر كس سه صفت باشد جهنمى است)
- (هر كس از راه حرام مالى بدست بياورد خداوند سه چيز بر او مسلط گرداند)
- (آسايش مؤمن در سه چيز است)
- (از اسباب خوشبختى مرد اين است كه داراى سه چيز باشد)
- (دعاى سه نفر مستجاب نيست)
- (روزه رسول خدا هر ماهى سه روز بود)
- (سرگرمى مؤمن در سه چيز است)
- (هر كس سه خصلت دارا باشد مانند اين است كه همه خير دنيا را دارا است)
- (رسول خدا روز كندن خندق سه كلنگ زد و بهر كلنگى يك تكبير گفت)
- (محبوبترين كارها نزد خداى عز و جل سه چيز است)
- (ترسناكتر از هر چيز بر امت من سه چيز است)
- (كسى كه خدا و روز قيامت را باور دارد سه كار نكند)
- (بر اين امت فقط از سه چيز بايد ترسيد)
- (پيغمبر از دنيا سه چيز را دوست داشت)
- (امام صادق هيچ گاه فارغ از يكى از سه كار نبود)
- (زائر حضرت رضا در سه مورد بهرهمند مىشود)
- (امام باقر فرزندش امام صادق را سه دستور داد و از سه كار نهى فرمود)
- (هنگامى كه امام قائم ظهور كند سه فرمان صادر فرمايد كه پيش از او هيچ كس چنين فرمانى نداده است)
- (فرمايش پيغمبر بسلمان كه تو را بهنگام بيمارى سه خصلت است)
- (گفتار عمر: كه از سه كار پيش خدا توبه كارم)
- (گفتار ابى بكر كه اندوهى از دنيا بر دل ندارم جز اينكه اى كاش سه كار كه از من سر زد سر نزده بود و سه كار را كه انجام ندادم اى كاش انجام داده بودم و اى كاش سه چيز را از رسول خدا پرسيده بودم)
- (گفتار عبد اللَّه بن مسعود: دانشمندان روى زمين سه نفرند)
- (سه نفر حتى يك چشم بهم زدن بوحى الهى كافر نشدند)
- (پاداش كسى كه سه دختر داشته باشد و بر آنان صبر كند)
- (روز قيامت سه چيز به پيشگاه الهى شكايت خواهند نمود)
- (از سه كس قلم تكليف برداشته شده است)
- (بخل منشأ سه خصلت نكوهيده است)
- (آغاز كار پيغمبر از سه چيز شروع شد)
- (هر كس سه كار انجام دهد در سود و زيان مسلمانان شريك است)
- (سه چيز است كه هر كدام، يك چهل و پنجم از مقام پيغمبرى است)
- (سه كس به بهشت ميروند)
- (در باره كسى كه سه فرزند از دست داده باشد)
- (ثواب سه كار: وضوى كامل گرفتن سلام را آشكار كردن و پنهانى صدقه دادن)
- (سه برادر بودند كه هر يك با برادر بعدى ده سال فاصله داشت)
- (پس از سه پيش آمد مردم مسلمان خوار شدند)
- (سؤال كردن سه اثر دارد و بدترين مردم سه گروهاند)
- (دورى بيش از سه روز روا نيست)
- (سه چيز اثر خوشبختى مسلمان است)
- (خداى عز و جل با سه كس سخن نگويد)
- (صديقان سه كساند)
- (ياران رقيم سه نفر بودند)
- (سه عمل نزد خداوند از هر كارى محبوبتر است)
- (مردم سه دستهاند)
- (ياد، از نورى كه سه بخش شد)
- (مردم خداى را از سه رو مىپرستند)
- (امير المؤمنين با ميزبان خود سه شرط كرد)
- (سه صفتى كه در امير المؤمنين (ع) بود)
- (بريرة: آزادشده عايشه، مورد وضع و اجراء سه قانون عمومى گرديد)
- (سه نفر برسول خدا دروغ مىبستند)
- (سه كس لعن شدند يك جلودار و يك راننده و يك سوار)
- (سه كساند كه معلوم نيست گناه كدام يك بزرگتر است)
- (براء بن معرور انصارى مورد وضع و اجراى سه قانون عمومى گرديد)
- (صفوان بن امية جمحى مورد وضع و اجراى سه قانون عمومى گرديد)
- (سعد بن معاذ را سه موقعيت در اسلام هست كه اگر يكى از آنها همه مردم را بود برتريشان را كافى بود
- (دانشمندان سه دستهاند)
- (هر كس با سه كس ستيزه كند خوار گردد)
- (مردم در باره قضا و قدر سه نوع عقيده دارند)
- باب خصلتهاى چهارگانه
- (فرمايش پيغمبر كه چهار كساند كه خودم از آنان شفاعت خواهم نمود)
- (كيفر كسى كه در چهار چيز همسر خود را اطاعت كند)
- (تير دعاى چهار كس به خطا نرود)
- (پايدارى دين بوسيله چهار كس است)
- (خداوند كسى را كه در چهار مورد سخت گير نبود آمرزيد)
- (خواسته مردم در دنياى فانى چهار چيز است)
- (هيچ بندهاى ايمان نخواهد داشت تا آنكه بچهار چيز عقيدهمند باشد)
- (امير المؤمنين را چهار انگشتر بود)
- (چهار سوره پيغمبر را پير كرد)
- (پيغمبر چهار بار عمره بجا آورد)
- (امام با چهار خصلت شناخته مىشود)
- (گفتار پيغمبر: با چهار چيز از پيغمبران ديگر برترم)
- (بهترين ياران سفر چهار نفر و بهترين دسته قشونهاى اعزامى دسته چهار صد نفرى است و بهترين لشكر، چهار هزار)
- (آنكه از چهار چيز بهرهمند است از چهار چيز بىبهره نيست)
- (بچهار چيز شنوائى از همه آفرينش داده شده است)
- (چهار كس را خداوند در روز قيامت نظر نكند)
- (سواران روز رستاخيز چهارند)
- (چهار چيزى كه پيره زال بنى اسرائيل از موسى خواست)
- (بهترين زنان بهشتى چهار كسند)
- (از چيزهاى كمرشكن چهار چيز است)
- (خداى عز و جل از مقام الوهيت چهار بار بعالم پائين نگريست)
- (گفتار پيغمبر بعلى (ع) كه من در چهار مورد نام تو را قرين نام خود ديدم)
- (بار حديث اهل بيت را جز چهار كس نتواند كشيد)
- (هر كس در معامله با مردم از سه خصلت دورى جويد بر مردم است كه چهار خصلت براى او قائل شوند)
- (چند بيت شعرى كه شيطان در پاسخ دو بيت شعر آدم سروده است)
- (خداى تبارك و تعالى چهار چيز را در چهار چيز پنهان نموده است)
- (گفتار پيغمبر كه چهار چيز را ناخوش نداريد كه چهار فائده دارند)
- (امير المؤمنين را چهار منقبت بود كه هيچ عربى نژاد پيش از او داراى آن منقبتها نبود)
- (گفتار معاوية بابن عباس كه من بخواطر چهار خصلت تو را دوست دارم با اينكه چهار خصلت را بر تو بخشيدهام)
- (چهار صفت منشأ همه گناهان است)
- (پاداش كسى كه چهار بار حج بجا آورد)
- (چهار چيز در چهار مورد پذيرفته نيست)
- (خوراكى كه چهار خصلت را دارا باشد خوراك كامل است)
- (زنا زاده چهار نشانه دارد)
- (خداى عز و جل موسى را چهار سفارش فرمود)
- (امير المؤمنين (ع) هر وقت بجنگى اعزام ميشد چهار خصلت داشت)
- (شگفت آور است كسى كه از چهار چيز مىهراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود)
- (چهار كس گواهى بولايت امير المؤمنين را پنهان داشتند و خدا نفرين آن حضرت را در باره آنان پذيرفت)
- (آنچه موجب امان از چهار خصلت در دنيا است و چهار كلمه براى آخرت)
- (چهار چيز از وسوسه است)
- (چهار چيز از چهار چيز سير نشوند)
- (هر كس چهار چيز را دارا باشد در بزرگترين نور الهى است)
- (چهار خصلت هر كه را باشد اسلامش كامل است)
- (چهار كلمه حكمت)
- (چهار خصلت بچهار خانه در بهشت)
- (چهار خصلت در هر كس باشد خداوند خانهاى در بهشت براى او بسازد)
- (هر كه از چهار خصلت بر كنار باشد بهشت براى او است)
- (چهار كس را خداوند روز رستاخيز مورد نظر قرار دهد)
- (شيعه بچهار خصلت گرفتار نگردد)
- (چهار خصلت در هر كس باشد در پناه خدا است)
- (خداوند از هر چيز چهارش را برگزيده است)
- (چهار خصلت غم انگيز)
- (چهار خصلت همواره دامن گير امت محمد است)
- (پىريزى بدن بر چهار چيز است)
- (پايدارى انسان و بقايش بچهار چيز است و آتش چهار قسم است)
- (چهار خصلت دل را تباه سازند و نفاق برويانند)
- (رسول خدا چهار قبيله را دوست ميداشت و چهار قبيله را دشمن)
- (چهار خصلت دل را ميميراند)
- (زمين از چهار نفر مؤمن تهى نگردد)
- (بچهار خصلت از علم طب بىنياز بودن)
- (مؤمن داراى چهار خصلت نگردد)
- (خداى عز و جل از مؤمن بچهار چيز پيمان گرفته)
- (مؤمن از چهار خصلت جدا نگردد)
- (چهار چيز كيفر زودرس دارد)
- (يكى از چهار چيز بهر خانه داخل شود ويرانش سازد)
- (چيزهائى كه هر يك بر چهار پايه استوار است)
- (نجده حرورى نامهاى به ابن عباس نوشت و از او چهار چيز پرسيد)
- (موى سپيد پيرى در چهار جا نشانه چهار چيز است)
- (مردم بر چهار قسماند)
- (چهار انگشت فاصله ميان حق و باطل است)
- (گنج دو يتيم چهار جمله پند بود)
- (بر چهار كس نبايد سلام كرد)
- (چهار چيز كه صورت آدمى را روشن سازد)
- (محبوبترين هم سفر نزد خدا چهارند)
- (بروز قيامت آتش بر چهار كس حرام است)
- (چهار چيز است كه اندكش نيز افزون است)
- (از چهار چيز هر چه زودتر بايد بهرهمند شد پيش از چهار چيز)
- (دانش همه مردم در چهار جمله است)
- (در چهار مورد امت اسلام را حقى لازم آمده است)
- (چهار قسم جهاد)
- (براى بنده چهار چشم است)
- (چهار خصلت است كه از هر چيز بهتر است)
- (زنان چهار قسمند)
- (چهار چيز از روش پيغمبران مرسل است)
- (چهار كساند كه هيچ نمازى از آنان پذيرفته نيست)
- (چهار چيز كه رواج يابد چهار چيز آشكار شود)
- (چهار چيز نشانه بدبختى است)
- (خداى عز و جل گفتار خود را براى آدم در چهار كلمه خلاصة فرمود)
- (چهار كس را نبايد دوست گرفت و با آنان برادرى كرد)
- (در راه دانش چهار كس پاداش دارند)
- (در معامله چهار چيز نبايد چكش كرد)
- (تا يك سال، پيدايش چهار عيب در زر خريد اختيار فسخ در معامله مىآورد)
- (بهترين ثروت چهار چيز است)
- (چهار نماز است كه در هر ساعت مىتوان خواند)
- (قاضيان چهار قسمند)
- (مرد بايد هزينه چهار نفر را بحكم اجبار پرداخت نمايد)
- (پيغمبرانى كه پادشاهان روى زمين بودند چهار نفرند)
- (در آفتاب چهار خاصيت است)
- (درمان چهارگانه)
- (چهار چيز مزاج را معتدل ميسازد)
- (تره را چهار خاصيت است)
- (نشانه زيادى خون چهار چيز است)
- (چهار نهر بهشتى است)
- (چهار كنية غدقن شده است)
- (بهترين نامها چهار و بدترين نامها چهار است)
- (از چهار چيز و چهار ظرف نهى شده است)
- (دستور زير خاك كردن چهار چيز)
- (چهار خصلت از اخلاق پيغمبران است)
- (بر چهار كس تمام خواندن نماز واجب است چه مسافر باشند چه حاضر)
- (از اسرار نهانى در گنجينه علم الهى نماز را در چهار جا تمام خواندن است)
- (عزايم: سورههائى كه سجده واجب در آنها است چهار سورة است)
- (روز رستاخيز هيچ بندهاى قدم از قدم برندارد تا از چهار چيز باز پرسى شود)
- (پيغمبر بدوستى چهار كس امر فرموده است)
- (نخستين گروه از چهار گروه كه به بهشت ميروند)
- (چهار خصلت است كه در هر كسى باشد منافق است)
- (چهار نفر پادشاه همه روى زمين شدند دو مؤمن و دو كافر)
- (حديث پيغمبر از چهار كس بدست مردم رسيد كه پنجمى ندارند)
- (مردم در ماه رمضان از چهار چيز بىنياز نيستند)
- (حيوانات چهار چيز را تميز ميدهند)
- (خداى عز و جل اسب را از چهار چيز آفريده است)
- (بادهاى چهارگانه)
- (مردم چهار صنفاند)
- (خواب بر چهار گونه است)
- (شيطان چهار بار ناله كرد)
- (چهار چيز بهدر ميرود)
- (فرمايش امام صادق كه مسلمانان را چهار عيد است)
- (گفتار خداى عز و جل بابراهيم كه چهار پرنده بگير و سپس آنان را در گرد خود قرار بده)
- (چهار خصلت هر كرا باشد خداوند دشمنش ميدارد)
- (باب خصلتهاى پنجگانه
- پنج چيز است كه در ميزان عمل چه قدر سنگيناند)
- (خداوند بيكى از پيغمبرانش در باره پنج چيز به پنج عمل مختلف دستور فرموده
- (در شانه زدن پنج خاصيت است)
- (نشانههاى ايمان پنج چيز است)
- (پنج چيز از پنج كس نشدنى است)
- (پنج بجاى پنجاه)
- (كلماتى كه آدم از پروردگار دريافت نمود و خداوند توبهاش را پذيرفت پنج كلمة بود)
- (پنج خصلت كه پيسى آورند)
- (گفتار امام صادق: پنج چيز چنان است كه من ميگويم)
- (روش پيغمبران نسبت به سر پنج بود و نسبت ببدن پنج)
- (گفتار پيغمبر كه پنج چيز را تا دم مرگ رها نكنم)
- (شومى براى مسافر در پنج چيز است)
- (پنج تن گريه فراوان داشتند)
- (گناهان بزرگ پنج گناه است)
- (پيغمبر با پنج شمشير برانگيخته شد)
- (دوستى پنج شرط دارد)
- (مؤمن در ميان پنج نور ميغلطد)
- (پايههاى اساسى كاخ اسلام پنج است)
- (مكة را پنج نام است)
- (خداى عز و جل بر بندگان در شبانه روز پنج نماز واجب فرموده است)
- (افرادى كه پيغمبر را مسخره ميكردند پنج نفر بودند)
- (نماز بر جنازة را پنج تكبير است)
- (ترس از خدا بر پنج قسم است)
- (پنج خصلت را خداى عز و جل و رسولش دوست دارند)
- (ثروت اندوخته نشود مگر با پنج خصلت)
- (پاداش كسى كه پنج بار عمل حج بجا آورد)
- (خداى عز و جل روز رستاخيز بر پنج طائفه حجت تمام كند)
- (خوردن پنج عضو گوسفند بد است)
- (هر كس يكى از پنج خصلت را نداشته باشد بهره فراوانى نخواهد داشت)
- (نماز را نبايد دوباره خواند مگر در صورتى كه يكى از پنج چيز كم داشته باشد)
- (هيچ خصلتى كمتر از پنج خصلت قسمت بندگان نشده است)
- (شيطان ملعون در پنج كس راه چارهاى ندارد)
- (كسى كه بازرگانى كند بايد از پنج خصلت دورى كند)
- (پنج چيز روزه را باطل ميكند)
- (فرمايش على (ع) كه پنج چيز ويژه ما است)
- (پنج دسته با طبع آتشين آفريده شدهاند)
- (از پنج كس در هر حال بايد اجتناب شود)
- (دانش را پنج درجه است)
- (پنج كار و پيشه زشت و ناپسند است)
- (به پنج كس زكاة نميرسد)
- (نماز جماعت با كمتر از پنج نفر صحيح نيست)
- (از ميوههاى بهشتى پنج ميوه در دنيا است)
- (رسول خدا پنج چيز را غدقن فرموده است)
- (پنج چيز است كه خداوند هيچ كس از آفريدگان را بر آن آگاه نكرده است)
- (كامل بودن دين مسلمان از پنج خصلت شناخته مىشود)
- (پنج چيز است كه خمس در آنها واجب است)
- (پنج رود روى زمين را جبرئيل با پاى خود كند)
- (از جانب پنج نفر يك گاو قربانى بس است زيرا كسانى كه در بنى اسرائيل دستور كشتن گاو يافتند پنج نفر بودند)
- (پيغمبر را پنج چيز عطا شده است كه بهيچ كس پيش از او عطا نشده است)
- (خداى عز و جل به پيغمبرش پنج چيز عطا فرمود و بعلى پنج چيز)
- (حياى واقعى از خداوند در پنج خصلت است)
- (خداوند به پيغمبرش در باره پنج كس اجازه شفاعت داده است)
- (فرمايش پيغمبر: هر كس براى من عهده دار پنج چيز شود من هم براى او بهشت را تعهد ميكنم)
- (فرمايش پيغمبر: در باره على (ع) پنج چيز بمن عطا شده است)
- (خوشا بحال كسى كه پنج خصلت در او باشد)
- (پيرو جعفر بن محمد (ع) كسى است كه پنج خصلت در او باشد)
- (پنج كس به بىخوابى دچاراند)
- (در دوزخ آسيائى است كه پنج كس را آرد ميكند)
- (غدقن از كشتن پنج حيوان و دستور كشتن پنج حيوان ديگر)
- (پنج كس از رحمت خدا دورند)
- (روز عيد قربان هيچ كارى بهتر از پنج كار نيست)
- (پنج خصلت در هر كس نباشد بهره فراوانى از او برده نشود)
- (در خروس سفيد پنج خصلت است)
- (دعاى پنج نفر مستجاب نگردد)
- (دستور اعتراف ببزرگوارى خداى عز و جل در پنج جملة)
- (پيغمبران اولو العزم پنجاند)
- (پنج كس را تا تغيير حالت ندادهاند نبايد دفن كرد)
- (در كوفه پنج مسجد ملعون است و پنج مسجد فرخنده)
- (در پنج مسجد كوفه نبايد نماز خواند)
- (پنج كس بايستى نماز را در سفر تمام بخوانند)
- (مرد ميتواند به پنج عضو زن نامحرم نگاه كند)
- (درهاى آسمان در پنج هنگام باز مىشود)
- (بهشت شوق ديدار پنج كس را دارد)
- (پنج زن را در هر حال ميتوان طلاق داد)
- (خروج امام قائم پنج علامت دارد)
- (ميان پنج طايفه از زنان و شوهرانشان حكم ملاعنة نيست)
- (كلماتى كه خداوند ابراهيم را با آنها آزمود و ابراهيم آنها را بپايان رسانيد پنج كلمه بود)
- (امير المؤمنين بفرمانداران حكومت خود پنج دستور كتبى داد)
- (پنج كار مطابق فطرة است)
- (پنج امتياز كه مخصوص امير المؤمنين بود)
- (در پنج مورد بر قاضى لازم است كه بر طبق ظاهر حكم كند)
- (پيش آهنگان پنج نفراند)
- (عبد المطلب پنج رسم در زمان جاهليت نهاد كه خداى عز و جل آن رسوم را در اسلام اجرا فرمود:)
- (وليمه فقط در پنج مورد است)
- (رسول خدا (ص) از پروردگار خود در باره على عليه السّلام پنج چيز درخواست كرد)
- (پنج موعظه است كه اگر مردم در آن باره كوچ كنند مانند آنها را نيابند)
- (در روز جمعه پنج خصلت است)
- (همسرى با پنج طائفة از زنان ناروا است)
- (بهترين بندگان كسانى هستند كه پنج خصلت بجاى مىآورند)
- (گفتار نيك پنج نتيجة دارد)
- (امت پيغمبر را پنج چيز در ماه رمضان داده شده است كه امت هيچ پيغمبرى را داده نشده است)
- (روز قيامت پنج كس از پنج كس ميگريزد)
- (پنج تن از پيغمبران بزبان عربى سخن گفتند)
- (پنج تن از بدترين خلق خداى عز و جلاند)
- (باب خصلتهاى ششگانه)
- (شش خصلت مخصوص اين امت است)
- (زنا شش نكبت ببار آورد)
- (فرمايش پيغمبر: شما انجام شش عمل را براى من تعهد كنيد تا من بهشت را براى شما متعهد شوم)
- (هر كس شش عمل را انجام دهد به بهشت خواهد رفت)
- (شش پيغمبر هر كدام بدو نام)
- (شش چيزاند كه متولد شدند ولى نه از رحم مادر)
- (مؤمن پس از مرگ هم از شش چيز بهرهمند مىشود)
- (شش كلمهاى كه بر در بهشت نوشته شده است)
- (شش خصلت از آثار جوانمردى است)
- (خمس به شش قسمت ميگردد)
- (شش چيز است كه از اختيار بيرون است)
- (خداى عز و جل شش طايفه را براى داشتن شش خصلت عذاب خواهد فرمود)
- (شش خصلت در مؤمن نباشد)
- (شش كس را نبايد سلام كرد)
- (شش چيز عجيب)
- (دستور نكشتن شش حيوان)
- (خداى عز و جل شش خصلت را براى پيغمبر خود و جانشينان پيغمبر كه فرزندان اويند و براى پيروان آنان روا ندانسته)
- (آئين آسان محمدى شش دستور اساسى دارد)
- (شش طائفة نانجيباند)
- (در شش صورت عزل روا است)
- (احتكار در شش چيز است)
- (پناه بردن بخدا از شش چيز است)
- (شش چيز حرام است)
- (اولين بار كه گناه در پيشگاه الهى انجام گرفت بخواطر شش چيز بود)
- (چهار پايان شش حق بر ذمه صاحب خويش دارند)
- (سلام دادن بر شش كس سزاوار نيست شش كس را نشايد كه امام جماعت شوند و شش عمل در اين امت از اخلاق قوم لوط است)
- (تفسير كلماتى كه الفبا را تشكيل ميدهند)
- (ديوانه كسى است كه شش خصلت در او باشد)
- (در شش نماز تكبيرات افتتاحيه و دعاى توجه مستحب است)
- (از تن شهيد شش چيز بايد كنده شود و ديگر جامههايش را نبايد بكنند)
- (مردم شش گروهاند)
- (كسى كه با كسى دوست است از انجام شش كار در باره او بايد دورى كند)
- (خداى عز و جل انگشترى بحضرت ابراهيم فرو فرستاد كه شش حرف آن بر آن نوشته شده بود)
- (خداى عز و جل شيعه را از شش خصلت بسلامت نگه داشته است)
- (امير المؤمنين (ع) با مردم محاكمه كرد و با شش دليل پيروز گرديد)
- (شش دعاى نامستجاب)
- (شش طائفه گرفتار لعنت شدهاند)
- (شش چيز مايه كمال مرد است)
- (طبقات ششگانه مردم)
- جلد دوّم
- اشاره
- [باب خصلتهاى هفتگانه]
- (بزير خاك نمودن هفت چيز دستور داده شده است)
- (رسول خدا هفت چيز را غدقن فرموده است و بهفت چيز دستور فرموده است)
- (خوردن هفت عضو از گوسفند حرام است)
- (به پيغمبر در باره على هفت خصلت داده شد)
- (فرمايش پيغمبر: خوشا بحال آن كس باز خوشا بحال آن كس [تا هفت بار] كه مرا نديده بمن بگرود)
- (بروز قيامت هفت صنف در سايه عرش خدا باشند)
- (در كشمش هفت خاصيت است)
- (هفت كوهى كه در روز تجلى حق بر موسى پراكنده شدند)
- (نام آسمانهاى هفتگانه و رنگشان)
- (رسول خدا به ابى ذر هفت چيز را سفارش فرمود)
- (هفت صفت در هر كس باشد ايمان حقيقى را بسر حد كمال رسانده است)
- (كسى كه ماه رمضان را روزه بدارد هفت خصلت برايش لازم مىشود)
- (عذاب هفت نفر بروز قيامت از همه مردم سختتر است)
- (تكبيرات اول نماز هفت است)
- (سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ در هفت مورد خوانده مىشود)
- (دانشمندى بدنبال دانشمندى ديگر هفت صد فرسخ راه پيمود بخواطر فرا گرفتن هفت كلمه)
- (هفت كس كاركردهاى خود را تباه ميكند)
- (سجده بر هفت (استخوان) واجب است)
- (رسول خدا هفت كس را لعن فرموده است)
- (مؤمن را بر مؤمن هفت حق است)
- (كافر با هفت روده ميخورد)
- (مؤمن كسى است كه مجموعه هفت خصلت باشد)
- (مؤمن بر هفت درجه است)
- (شيرينى ايمان بهفت دل راه ندارد)
- (هفت دسته از دانشمندان در آتشند)
- (هفت چيز (جاندار) كه خدا آنها را آفريده ولى از شكم مادر بيرون نيامدهاند)
- (هفت خصلتى كه خداوند به پيغمبرش عطا فرموده است)
- (يك گاو و يك شتر قربانى از هفت نفر كافى است)
- (خورشيد هفت طبقه است و ماه نيز هفت طبقه)
- (دنيا هفت كشور است)
- (هفت مورد دعاى مخصوصى ندارد)
- (هفت كس نبايد قرآن بخوانند)
- (قرآن بر هفت حرف نازل شده است)
- (از روزى كه خداوند زمين را آفريده هفت عالم در روى زمين آفريده است)
- (در آسمانها و زمين چيزى وجود پيدا نميكند مگر آنكه هفت سبب دارد)
- (نجاشى كه مرد پيغمبر هفت تكبير بر او گفت)
- (چون خدا بر امتى خشم كند و عذاب بر آنان فرود نفرستد به هفت بلا مبتلاشان مىكند)
- (دوستى پيغمبر و خاندانش در هفت جا سودمند خواهد بود)
- (آنچه از طريق سنيان رسيده كه زمين براى هفت كس آفريده شده است)
- (دوزخ را هفت در است)
- (على عليه السّلام با هفت خصلت كه داشت بروز قيامت بر مردم حجت مىآورد)
- (خواهران بهشتى هفت نفراند)
- (گناهان بزرگ هفت است)
- (خداى عز و جل جانشينان پيغمبران را در زمان حيات پيغمبران در هفت مقام آزمايش فرمود و پس از وفات پيغمبران در هفت مقام)
- (آنچه در باره روزهاى هفته: يك شنبه و دوشنبه و سهشنبه و چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه و شنبه رسيده است)
- (آنچه در باره روز يك شنبه و روزهاى پس از آن رسيده است)
- (آنچه در باره روز دوشنبه رسيده است)
- (آنچه در باره روز سهشنبه رسيده است)
- (آنچه در باره روز چهارشنبه رسيده است)
- (آنچه در باره روز پنجشنبه رسيده است)
- (آنچه در باره روز جمعه رسيده است)
- (آنچه در باره روز شنبه رسيده است)
- (معناى حديثى كه از پيغمبر روايت شده است كه فرمود روزها را دشمن مداريد كه روزها شما را دشمن خواهند داشت)
- (آدم و حواء در بهشت هفت ساعت بودند تا آنكه خداوند آنان را بيرون كرد)
- (در شيعه هفت خصلت هست)
- (رسول خدا در هفت مورد ابا سفيان را لعن كرد)
- (صندوقهاى هفتگانهاى كه در دوزخ است)
- (ايوب عليه السّلام هفت سال مبتلا شد و گناهى نداشت)
- (فرشتگان بر هفت صنفند و حجابها هفتند)
- (امير المؤمنين على (ع) هفت سال پيش از مردم نماز خواند)
- (شيطان بر هفت تن از غاليان فرود آيد)
- (جبرئيل از طرف خداوند جل جلاله خبر آورد كه به پيروان على (ع) و دوستانش هفت خصلت داده شده است)
- (كسى كه روايت كرده است كه اهل بيتى كه آيه تطهير در باره آنان فرود آمد هفت نفرند)
- (هفت كس نبايد نماز را شكسته بخوانند)
- (هر حق بر هفت عضو پخش شده است)
- (رسول خدا را هفت فرزند بود)
- (باب خصلتهاى هشتگانه)
- (شايسته است كه هشت خصلت در مؤمن باشد)
- (نماز هشت طايفه پذيرفته نميشود)
- (حاملين عرش هشتند)
- (بهشت را هشت در است)
- (سقف خانه نبايد از هشت ذراع بيشتر باشد)
- (هشت جفت)
- (هشت طايفه است كه از مردم نيستند)
- (هشت طايفهاند كه اگر توهين بآنان شد نبايد بجز خود ديگرى را ملامت كنند)
- (مسجدها را از هشت چيز بايد دور داشت)
- (ايمان هشت خصلت است)
- (گناهان بزرگ هشت است)
- (باب خصلتهاى نهگانه)
- (نه خصلتى كه خداوند به پيغمبر خود محمد عطا فرموده است)
- (به شيعيان و دوستان على نه چيز داده شده است)
- (فاطمة را در نزد خداوند نه نام است)
- (خداى عز و جل بامير المؤمنين نه چيز عطا فرموده است كه پيش از او بجز بمحمد (ص) بهيچ كس عطا نفرموده است)
- (به پيغمبر در باره على نه چيز داده شد)
- (نه چيز است كه هر يك آفتى دارد)
- (در خرماى برنى نه خاصيت است)
- (نه چيز از اين امت برداشته شده است)
- (از نه چيز نهى شده است)
- (به گناهكار نه ساعت مهلت داده مىشود)
- (امامان از فرزندان حسين (ع) نه نفراند)
- (پيغمبر در حال وفات نه زن داشت)
- (نه كلمهاى كه امير المؤمنين عليه السّلام فرمود:)
- (اندازه بالغ شدن زن نه سال است)
- (زنى كه از شوهر خود نه بار طلاق عده دار گرفته باشد براى هميشه بآن شوهر حرام مىشود)
- (زكاة بر نه چيز است)
- (حكم نماز جمعه از نه نفر برداشته شده است)
- (نه چيز فراموشى آورد)
- (بيان نه معجزهاى كه كه خداى عز و جل بموسى عطا كرد)
- (آنانى كه در خدمت امام قائم خواهند بود تا شمارهاى كه معين است همگى گرد آيند از نه قبيلهاند)
- باب دهگانه
- [اسامى پيامبر صلى الله عليه و آله]
- (رفت و آمد بدر خانهها بخواطر ده چيز شايسته است)
- (خداى تبارك و تعالى خرد را با ده چيز نيرو بخشيد)
- (بايد امام ده خصلت داشته باشد)
- (على را از رسول خدا ده خصلت نصيب بود)
- (مژده بر شيعيان و ياران على بده خصلت)
- (ده خصلت از اخلاق ستوده)
- (قيامت بر پا نشود تا ده نشانه بوجود آيد)
- (ده خصلت است كه خداوند آنها را براى پيغمبرش و خاندان او فراهم آورده)
- (هر كس با ده خصلت خدا را ملاقات كند به بهشت داخل مىشود)
- (مؤمن خردمند نگردد تا ده خصلت در او نباشد)
- (ده چيز از گوسفند را نبايد خورد)
- (ده چيز از مردار پاك است)
- (طمع ده كس در ده خصلت بىجا است)
- (ده جا نبايد نماز خواند)
- (ده كس به بهشت نميروند)
- (سلامتى ده جزء است)
- (ده طائفة خود و ديگران را گرفتار مىسازند)
- (بيرغبتى بدنيا ده جزء دارد)
- (ده قسم كنيز بر آقاى خود حرام است)
- (ميل زناشوئى ده جزء است)
- (حياء ده جزء است)
- (خوابگاه پسر بچهها را در ده سالگى بايد از زنان جدا كرد)
- (يك زن بردبارى ده مرد را دارد)
- (ده چيز است كه يكى از ديگرى سختتر است)
- (در خربزه ده خاصيت فراهم آمده است)
- (نشاط در ده چيز است)
- (نماز بر ده قسم است)
- (شيعه داراى ده خصلت است)
- (رسول خدا در باره مى ده كس را لعن كرد)
- (پاداش كسى كه ده ماه رمضان روزه بگيرد)
- (بركت ده جزء است)
- (نزديك شدن رستاخيز را ده علامت است)
- (سازمان اسلام بر ده بخش است)
- (ايمان ده درجه است)
- (پاداش كسى كه ده سال براى رضاى خدا اذان بگويد)
- (در مسواك ده فايده است)
- (نشانههاى قيامت ده است)
- (رسول خدا در شبانه روزى ده طواف هفت شوطى بجا مىآورد)
- (در باره كسى كه با زنى در يك روز ماه رمضان ده بار عمل جنسى انجام دهد)
- (ده سخن پند آميز)
- (ده طايفه از اين امت بخداى بزرگ كافر هستند)
- (تيرهاى قمار كه مردم دوران جاهليت با آنها تقسيم ميكردند ده بود)
- (آنچه بر هر مسلمانى لازم است كه همه روزه پيش از سرزدن آفتاب ده بار بخواند و پيش از غروب هم ده بار)
- (پسران عبد المطلب ده تن بودند و عباس)
- (بابهاى يازدهگانه)
- (بابهاى دوازدهگانه)
- (باب يكم تا دوازدهم)
- (بدترين خلق اولين و آخرين دوازده نفرند)
- (دوازده نفر بودند كه نشستن ابى بكر را بر مسند خلافت و پيش افتادنش را از على بن ابى طالب نپذيرفتند)
- (خداى عز و جل از نسل بنى اسرائيل دوازده گروه بيرون آورد و از حسن و حسين عليهما السلام دوازده نواده فرزند منتشر فرمود)
- (جانشينان و امام پس از پيغمبر دوازده نفر بودند)
- (در مسواك دوازده خاصيت است)
- (روايتى كه حجابها دوازده است)
- (پرهيزكاران را دوازده نشانه است)
- (جعفر بن ابى طالب كه از حبشه بازگشت پيغمبر (ص) دوازده گام به پيشواز او رفت)
- (دوازده كس در تابوت ته دوزخ جا دارند)
- (در سفره دوازده خاصيت است)
- (ماهها دوازده ماه است)
- (شب دوازده ساعت است و هم چنين روز)
- (برجهاى فلك دوازده است و بيابانها دوازده است و درياها دوازده است و جهانها دوازده است)
- (حديث دوازده درهمى كه براى رسول خدا هديه آورده شد)
- (نقيبان دوازده نفراند)
- (بابهاى سيزدهگانه)
- (بابهاى چهاردهگانه)
- (بابهاى خصلتهاى پانزدهگانه)
- (هر گاه امت مسلمان پانزده خصلت را مرتكب شوند دچار بلا ميشوند)
- (پسر بچه را ميان پانزده و شانزده سالگى مىبايست ادب روزه گرفتن آموخت)
- (تكبيراتى كه در منى روزهاى تشريق گفته مىشود پس از پانزده نماز است)
- (پاداش كسى كه پانزده روز از ماه رجب را روزه بدارد)
- (دستور شرعى در نوره كشيدن هر پانزده روز يك بار است)
- بابهاى شانزدهگانه
- (باب هفده)
- (باب هيجدهگانه)
- (بابهاى نوزدهگانه)
- بابهاى خصلتهاى بيستگانه و بالاتر
- (در دوستى خاندان پيغمبر (ص) بيست خصلت است)
- (پاداش كسى كه بيست بار بحج رفته باشد)
- (بيان بيست و سه خصلت از خصلتهاى پسنديدهاى كه امام زين العابدين عليه السّلام بدانها ستوده ميشد)
- (آنچه در باره شب بيست و يكم و بيست و سوم ماه رمضان رسيده است)
- (از بيست و چهار خصلت نهى شده است)
- (نماز را بجماعت خواندن بيست و پنج درجه از خواندن بتنهائى بهتر است)
- (بيست و نه خصلت در نماز هست)
- (بيست و نه خصلت در دانش است)
- (خصلتهائى كه ابو ذر آنها را از رسول خدا پرسيد)
- بابهاى سى و بالاتر
- (بابهاى چهل و بالاتر)
- (ميگسار تا چهل روز نمازش پذيرفته نيست)
- (روزه بر چهل قسم است)
- (در باره كسى كه چهل تن از برادران خود را پيش از خود دعا كند و سپس خود را)
- (در باره كسى كه پس از مردنش چهل تن از مؤمنين به نيكىاش گواهى دهند)
- (زمين از ادرار شخص ختنه نشده تا چهل روز نجس ميماند)
- (در باره كسى كه كنيزى براى خود بگيرد و در هر چهل روز يك بار هم با او آميزش جنسى نداشته باشد و كنيز بحرام آلوده شود)
- (ديه سگ شكارى چهل درهم است)
- (خداى تعالى بفرعون ميان دو جملهاش چهل سال مهلت داد)
- (استغفارى كه چهل گناه بزرگ بسبب آن آمرزيده شود)
- (دو رحم تا چهل پشت بهم ميرسد)
- (چون حضرت قائم قيام كند خداى عز و جل نيروى هر يك مرد از شيعه را باندازه نيروى چهل مرد قرار دهد)
- (در باره كسى كه چهل حديث نگهدارى كند)
- (حريم مسجد چهل ذراع است و همسايگى تا چهل خانه از چهار طرف خانه)
- (در باره كسى كه چهل سال و بيشتر از عمرش بگذرد)
- (پاداش كسى كه چهل بار عمل حج انجام دهد)
- (امير المؤمنين چهل و سه دليل عليه ابى بكر اقامه كرد)
- (أمير المؤمنين عليه السّلام باين گونه خصلتها در روز شورى بر مردم احتجاج كرد)
- (بابهاى پنجاه و بالاتر)
- بابهاى هفتاد و بيشتر
- (هفتاد منقبت امير المؤمنين عليه السّلام داشت كه هيچ كدام از افراد ملت با او شريك نبودند)
- (ثواب كسى كه در نماز وتر هفتاد بار استغفار كند)
- (ثواب كسى كه بعد از نماز صبح هفتاد مرتبه از خداى عز و جل آمرزش بطلبد)
- (ثواب كسى كه در هر روز از ماه شعبان هفتاد بار استغفار كند)
- (پرچم حمد هفتاد شقه دارد)
- (ربا هفتاد جزء است)
- (حديث بندهاى كه هفتاد خريف در آتش بماند)
- (امت هفتاد دو فرقه خواهند شد)
- (كسى كه روايت نموده كه امت هفتاد و سه فرقه خواهد شد)
- (هفتاد و سه خصلت در آداب زنان و فرق ميان احكام آنان و مردان)
- (خداى عز و جل خرد را هفتاد و پنج لشكر عطا فرمود و نادانى را هفتاد و پنج لشكر)
- (بابهاى هشتاد و بالاتر)
- (باب يك تا صد)
- [پرسشهاى يهود از ابى بكر]
- (پيغمبر يك صد و بيست بار به آسمان بالا رفت)
- (ميوه يك صد و بيست نوع است)
- (اهل بهشت يك صد و بيست صنفند)
- (هر كس قرآن را حفظ كند ساليانه دويست دينار از بيت المال حقوق دارد)
- (سال سيصد و شصت روز است)
- (خصلتهائى از قوانين دين)
- (امير المؤمنين عليه السّلام بياران خود در يك مجلس چهار صد باب از چيزهائى كه كار دين و دنياى مسلمان را اصلاح ميكند بياموخت)
- (آنچه دو هزار سال پيش از آفرينش آسمانها و زمين بدر بهشت نوشته شده است)
- (نماز چهار هزار باب دارد)
- (آنچه هفت هزار سال پيش از آفرينش آدم بر پايه عرش نوشته يافته شد)
- (كسى كه روايت كرده است كه خداى عز و جل را دوازده هزار جهان است)
- (اصحاب پيغمبر دوازده هزار مرد بودند)
- (بيان نورى كه پيش از آفرينش آدم در پيشگاه الهى بود)
- (بيان آنچه بيست و دو هزار سال پيش از آفرينش آدم ميان دو شانه محمود فرشته نوشته شده بود)
- (خداى عز و جل يك صد و بيست و چهار هزار پيغمبر آفريد و خداى عز و جل يك صد و بيست و چهار هزار وصى آفريد)
- (خداى تعالى يك صد و بيست و چهار هزار كلمه با موسى مناجات كرد)
- (رسول خدا (ص) بعلى عليه السّلام هزار باب آموخت كه از هر بابى هزار باب گشوده مىشد)
- (خداى عز و جل هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفريده است)
- فهرست
الخصال
مشخصات كتاب
سرشناسه : ابن بابويه، محمدبن علي، 381 - 311ق 0
عنوان قراردادي : [الخصال. فارسي]
عنوان و نام پديدآور : الخصال / تاليف ابي جعفر محمدبن علي بن الحسين بن بابويه القمي؛ با مقدمه و ترجمه و تصحيح احمد فهري زنجاني
مشخصات نشر : [تهران]: علميه اسلاميه، [1363؟].
مشخصات ظاهري : 2 ج در يك مجلد
شابك : 800ريال
يادداشت : فارسي - عربي
يادداشت : چاپ؟: 13؛ 500 ريال
يادداشت : كتابنامه به صورت زيرنويس
موضوع : احاديث اخلاقي
موضوع : اخلاق اسلامي
موضوع : احاديث شيعه
شناسه افزوده : فهري زنجاني، احمد، 1301 - ، مترجم و مصحح
رده بندي كنگره : BP248/الف 2خ 6041 1363
رده بندي ديويي : 297/61
شماره كتابشناسي ملي : م 63-64
جلد اول
مقدمه
اشاره
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
از نخستين روزى كه آفتاب وحى اسلام بر افق حجاز تابيد و افكار مسلمانان با سخنان وحى پيغمبر گرامى آشنا گرديد. اصحاب خاص رسول خدا با بيدارى و هشيارى مخصوصى در فراگرفتن وظايف دينى و دستورات الهى اهتمام مينمودند و بحكم ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا «1» لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ «2».
رفتار و كردار پيغمبر عزيز را مو بمو مورد توجه خود قرار ميدادند تا مگر سرمشق زندگى آنان گردد و سعادت دنيا و آخرتشان را تامين نمايد و بهمين منظور آنچه را كه حاضرين محضر پيغمبر از گفتار و كردار پيشواى عظيم الشان خود فرا ميگرفتند بغائبين ميرساندند و بطور مسلّم تحريص و ترغيب رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله نيز در ضبط و حفظ مطالب و تبليغ و توسعه مرام اسلام سهم عمده اى را داشت كه ميفرمود:
خداوند شاد و خرّم فرمايد بنده اى را كه سخن مرا بشنود و نيكو فراگيرد و آنگاه آن را بگوش كسى كه