- مشخصات كتاب
- [مقدمه]
- [ادامه ابواب كتاب]
- باب 185- عاليترين كمالات
- باب 186- معنى گنج زير ديوار كه از آن دو پسرك يتيم بود
- باب 187- معنى مستضعف
- باب 188 معنى فرمايش پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله كه وارد بهشت گرديدم و ديدم بيشتر اهل آن بلهايند
- باب 189- معنى ناكثين، قاسطين، و مارقين
- باب 190- معنى فرمايش پيغمبر «آن كس كه مژده خارج شدن آذر را بدهد پاداشش بهشت خواهد بود
- باب 191- معنى فرمايش پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله به علىّ عليه السّلام: يا علىّ براى تو گنجى است در بهشت، و تو اختيار دار كران تا كران بهشت مىباشى
- باب 192- معنى «عربيّت
- باب 193- معنى لئيم و كريم
- باب 194- معنى قانع و معتر
- باب 195- معنى گفته حضرت ابراهيم عليه السّلام بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ و معنى إِنِّي سَقِيمٌ و معنى قول حضرت يوسف عليه السّلام «إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ»
- باب 196- معنى ملك كبيرى كه خداوند آن را در قرآن ياد كرده است
- باب 197- معنى «ازرام»
- باب 198- معنى «غلول» خيانت كردن در غنيمت و «سحت» رباخوارگى و رشوه
- باب 199- معنى قول پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله: زنان را بسبب امانت پروردگار گرفتهايد و عورتهاى ايشان را به سبب كلمات خدا حلال ساختهايد
- باب 200- معنى مبارك
- باب 201- معنى فرموده امام صادق عليه السّلام ترّ ترّ حمران، معنى مِطمَر
- باب 202- معنى باغى و عادى
- باب 203- معنى اوقيّة و نشّ
- باب 204- معنى فرمايش امام صادق عليه السّلام: حرام نمىگردد از جهت شيرخوارگى مگر آنچه مجبور است
- باب 205- معنى اغنا و اقنا
- باب 206- توبه خداى عزّ و جلّ بر خلق
- باب 207- معناى ورقه، حبّه، ظلمات ارض، رطب و يابس
- باب 208- معنى «سهم» از مالى كه شخصى به آن وصيّت نمايد
- باب 209- معنى «شيء» از مال كه شخص به آن وصيّت كند
- باب 210- معنى «جزء» از مال كه مردى به آن وصيّت نمايد
- باب 211- معنى «كثير» از مال
- باب 212- معنى «قديم» از بردگان
- باب 213- معنى حبيس
- باب 214- معنى صدود
- باب 215- معنى تتبير
- باب 216- معنى «أحقاب» زمانهاى دراز پى در پى
- باب 217- معنى مشارق و مغارب
- باب 218- معنى عضباء و جدعاء
- باب 219- معنى شرقاء، خرقاء، مقابله، مدابره
- باب 220- معنى فرار به سوى خدا
- باب 221- معنى محصور و مصدود
- باب 222- معنى روايتى كه گويد: اگر شخصى بر مركبى سوار شود كه بار بر پشت اوست، و از روى آن بيفتد و بميرد، وارد جهنّم مىگردد
- باب 223- معنى عجّ و ثجّ
- باب 224- معنى دباء، مزفّت، حنتم، نقير
- باب 225- معنى ضحك
- باب 226- معنى نافله
- باب 227- معنى «قطّ»
- باب 228- معنى كواشف، دواعى، بغايا، ذوات الازواج
- باب 229- معنى فقيه حقيقى
- باب 230- معنى بلوغ اشدّ، و استوى
- باب 231- معنى خريف
- باب 232- معنى فلق
- باب 233- معنى «شرّ الحاسد اذا حسد»
- باب 234- معنى فرمايش امام صادق عليه السّلام: زمستان بهار مؤمن است
- باب 235- معنى بهار قرآن
- باب 236- معنى افق مبين
- باب 237- معنى افق از مردم
- باب 238- معنى اسودين
- باب 239- معنى تمام نعمت
- باب 240- خواستههاى مردم
- باب 241- معنى آهنگ ناقوس
- باب 242- معنى گفته پيامبران عليهم السّلام هنگامى كه روز قيامت به ايشان گفته شود: «ما ذا أُجِبْتُمْ» گويند: «لا عِلْمَ لَنا»
- باب 243- معنى اين جمله: مرد مسلمان سه دوست دارد
- باب 244- معنى همدمى كه با بشر به گور سپرده مىشود، و او زنده است و انسان مرده
- باب 245- معناى خرد زنان و زيبائى مردان
- باب 246- معنى گفته سلمان- خدا از او خشنود باد- هنگامى كه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: چه شخصى از شما همه عمر روزهدار است و كداميك از شما همه شبها را به بيدارى مىگذراند و چه كسى از شما هر شب قرآن را ختم مىنمايد؟ و او در آن جا گفت: من
- باب 247- معنى اين جمله كه بعضى از قطعههاى زمين انتقامگيرندهاند
- باب 248- معنى گفتار شايسته و كردار نيك
- باب 249- معناى روايتى كه فرمايد: شخصى كه ديدار خدا را دوست داشته باشد خداوند تعالى هم ديدار او را دوست دارد، و هر كس مشتاق ( «لقاء اللَّه» نباشد خدا هم ديدار او را دوست ندارد
- باب 250- معنى آنچه روايت شده: نماز حجزه خدا در زمين است
- باب 251- معنى حاقن و حاقب و حاذق
- باب 252- معنى مجنون
- باب 253- معنى پرهيز غذايى
- باب 254- معنى دبقا
- باب 255- معنى خائف
- باب 256- معنى كفو
- باب 257- معنى مسلم و مؤمن و مهاجر و عربى و مولى
- باب 258- معنى عقل
- باب 259- معنى پرهيز كردن از خدا با حقيقت تقوى
- باب 260- معنى پرستش
- باب 261- معنى سائبه
- باب 262- معنى كبر
- باب 263- معنى تزكيهاى كه خدا آن را نهى فرموده است
- باب 264- معنى عجبى كه كردار را تباه مىسازد
- باب 265- معنى حسد
- باب 266- معنى فقر
- باب 267- معنى بخل و شحّ
- باب 268- معنى سوء الحساب
- باب 269- معنى سفاهت
- باب 270 معنى فرمايش پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله: كه «حجامت» چه خوب شيوهاى است
- باب- 271 معنى حجامت باسود و ياور و نجات دهنده
- باب 272- معنى احداث وضو
- باب 273- معنى فرموده حضرت زين العابدين «ع»: واى بر آن كس كه يكىهاى او از دههايش فزونى گيرد
- باب 274 معنى «صاع» و «مد» و تفاوت ميان يك صاع آب و يك مد آن و همچنين در طعام
- باب 275 معنى نامصه، منتمصه، واشره، مستوشره، واصله، مستوصله، واشمه، و مستوشمه
- باب 276- معنى ديگرى از واصله و مستوصله
- باب 277- معنى اطابه كلام، اطعام طعام، افشاى سلام، ادامه صيام صلاة در ليل، مردم در خواب
- باب 278- معنى زهد
- باب 279- مرد باورع كيست
- باب 280- معنى خوشخوئى و حدّ آن
- باب 281- معنى خلاق و خلق
- باب 282- معنى شكايت از بيمارى
- باب 283- معنى فرمايش عالم «امام صادق عليه السّلام»: «شخصى كه به گرمابه رفته بايد اثرش بر او نمودار باشد»
- باب 284- معنى فرمايش پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرار از طاعون همچون گريز از لشكرى است كه براى جهاد به طرف دشمن در حركت است
- باب 285 معنى فرمايش عالم «امام صادق عليه السّلام»: عورت مؤمن بر مؤمن حرام است
- باب 286- معنى سخاوت و اندازه آن
- باب 287- معنى سماحة
- باب 288- معنى جواد
- باب 289- معنى مروّت
- باب 290- معنى «سبحة الحديث» و تحريف
- باب 291- معنى ظهر قرآن و بطن آن
- باب 292- معنى فقرى كه مرگ سرخ است
- باب 293- معنى حديثى كه وارد شده: «هر گاه زكات داده نشود فقير و غنى هر دو بدحالند
- باب 294- معنى آنچه روايت شده: «هر كس كه از خداوند به روزى كم خشنود گردد، خدا نيز به كردار اندك او خشنود گردد»
- باب 295 معنى توكّل بر خداى عزّ و جلّ، و صبر، و قناعت و رضا، و زهد، و اخلاص، و يقين
- باب 296- معنى روايتى كه مىفرمايد: براى چند گروه دريافت صدقه حلال نيست: ثروتمند و آدم جوان و سالم و كسى كه پيشهاى دارد، و شخص نيرومند
- باب 297- معنى فرموده پيغمبر «ص»: هر حسابشوندهاى در رنج است
- باب 298- معنى «گلى» كه خداوند خوردن آن را منع كرده است
- باب 299- معنى روايتى كه گويد: از ازدواج با زنانى كه در يك مجلس سه طلاقه شدهاند خوددارى كنيد، زيرا آنان زنان شوهر دارند
- باب 300- معنى گران شدن خويشاوندى
- باب 301- معنى قاتلى كه نمىميرد
- باب 302- معنى فرموده پيغمبر «ص»: خدا لعنت كند قاتل را
- باب 303- معنى تعرّب بعد الهجرة
- باب 304- معنى ساعت غفلت
- باب 305- معنى امّعه
- باب 306- معنى خبرى كه از امام صادق «ع» رسيده و فرموده: «تا آسمان) و زمين آرامند شما نيز آرامش را از دست ندهيد
- باب 307- معنى فرمايش امير المؤمنين «ع»: نياز و بىنيازى از مردم را در دلت فراهم آور
- باب 308- معنى خبرى كه از پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله رسيده كه فرموده: «ميان قبر من و منبرم بوستانى است از بوستانهاى بهشت، و منبر من بر جاى بلندى از مرغزارهاى بهشت است
- باب 309- معنى فرمايش امير المؤمنين عليه السّلام كه: بجز الاغ، ردّ احسان نمىكند
- باب 310 معنى قول جبرئيل عليه السّلام به حضرت آدم صلّى اللَّه عليه «حيّاك اللَّه و بيّاك»
- باب 311- معنى آثار گناه:
- باب 312- معنى وليمه دادن در عروسى، و در جشن تولّد، و ختنه سوران و براى ساختن خانه يا خريد آن، و غنيمت
- باب 313- معنى كلاله
- باب 314- معنى حميل
- باب 315 معنى فرمايش امام صادق «ع» كه: در اسلام جلب و جنب و شغار ممنوع است
- باب 316- معنى نهى از بدل در زناشوئى
- باب 317- معنى اقيال عباهلة، و معنى تيعه، و تيمه، و سيوب، و خلاط و وراط و شناق، و شغار، و اجباء
- باب 318- معنى «محاقله، مزابنه، عرايا، مخابره، مخاضره، منابذه ملامسه، و بيع الحصاة و قسمتى از مناهى ديگر
- باب 319- معنى سكينه
- باب 320 معنى اسلام أبى طالب بحساب جمل كه با بند انگشتان 63 را بيان كرد
- باب 321- معنى زاهد در دنيا
- باب 322- معنى مرگ
- باب 323- معنى محبنطى
- باب 324- معنى فرمايش پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله: موى پشت لب را نيك بتراشيد و موى ريش را بلند كنيد و خود را همانند گبرها نسازيد!
- باب 325- معنى سكه مابوره و مهره مأموره
- باب 326- معنى ماههائى كه براى حجّ تمتع تعيين گرديده است
- باب 327- معنى رفث و فسوق و جدال
- باب 328- آنچه خدا در حجّ بر مردم لازم گردانيده و آنچه را براى آنان بعهده گرفته است
- باب 329- معنى حجّ اكبر و حجّ أصغر
- باب 330- معنى ايّام معلوم و ايّام معدود
- باب 331- معنى مكاء و تصديه
- باب 332- معنى أذان از جانب خدا و پيامبر او
- باب 333- معنى «شاهد و مشهود» و معنى روزى كه مردم در آن فراهم گردند
- باب 334- معنى مكاعمه و مكامعه
- باب 335- معنى بعال
- باب 336- معنى اقعاء
- باب 337- معنى مطيطا
- باب 338- معنى لباس قسى
- باب 339- معنى شجنه
- باب 340- معنى جبار
- باب 341- معنى اسجاح
- باب 342- معنى حوأب و جمل ادبب
- باب 343- معنى روزهدار افطاركننده
- باب 344- معنى قميص، ردا، تاج، سراويل، تكه، نعل، و عصا، چيزهائى كه خداوند با آنها پيامبرش محمّد صلى اللَّه عليه و آله را گرامى داشت چون او را از صلب عبد المطّلب بيرون آورد
- باب 345- معنى فرمايش أمير المؤمنين به عثمان كه: اگر سخن بگويم چيزى نيست مگر بر خلاف ميل تو و نيست نزد من مگر آنچه دوست مىدارى
- باب 346- مفاهيم جملات سخنرانى امير المؤمنين عليه السّلام هنگامى كه خبر قتل (حسان فرماندارش را در شهر أنبار شنيد
- باب 347- معنى فرموده پيامبران هنگامى كه در قيامت به ايشان گفته شود: آنگاه كه شما قوم خود را به توحيد دعوت كرديد ايشان چه پاسخى دادند؟ گويند: ما چيزى ندانيم، مگر آنچه تو مىدانى
- باب 348- معنى نفس عقل و روح آن و سر و چشم و زبان و دهان و قلب آن و آنچه از آن نيرو مىگيرد
- باب 349- معنى حديثى كه در باره لعن طلا و نقره وارد شده است
- باب 350- معنى درجات، و كفاره گناهان، و هلاككنندگان و رهائى بخشندگان
- باب 351- معنى رمضان
- باب 352- معنى شب قدر
- باب 353- معنى خضراء دمن
- باب 354- معنى جامع مجمع و ربيع مربع و كرب مقمع و غلّ قمل
- باب 355- معنى بعضى از اوصاف زنان: غنيمت و غرام و ودود و ولود (و عقيم و صخابه و ولاجة و همازه
- باب 356- معنى شهبره و لهبره، و نهبره، و هيدره، و لفوت
- باب 357- معنى اينكه: پيغمبر «ص» شخصى را ديد كه در ماه رمضان حجامت مىكند و فرمود: حجامت گرو حجامت شده روزه را شكستند
- باب 358- معنى قواعد، بواسق، جون، خفو، و و ميض و رحا
- باب 359- معنى فرمايش پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله كه بسوى گلزارهاى بهشت بشتابيد
- باب 360- معنى آنچه در باره شتر وارد شده: شتر مهار شيطانها است و خيرى ندهد جز از سوى چپش
- باب 361- معنى مژده شتابان مؤمن
- باب 362- معنى عرفاء اهل بهشت
- باب 363- معنى يك گروه كه رستگارند
- باب 364- معنى فرموده امام صادق «ع»: به هر كس چهار چيز داده شود، از چهار چيز بىبهره نيست
- باب 365- معنى چيزى كه ريشهاش در زمين است و شاخهاش در آسمان
- باب 366- معنى آرايش آن سراى
- باب 367- معنى بهرهاى از دنيا
- باب 368- معنى لكع
- باب 369- معنى أنواء
- باب 370- معنى مقدارهاى عمر شترى كه در زكات گرفته مىشود
- باب 371- شرح ديههائى كه بر اثر جراحتهائى كه به سر و صورت وارد مىآيد لازم مىگردد: موضحه، سمحاق، باضعه، مأمومه، جائفه و منقّله
- باب 372- معنى نهر غوطه
- باب 373- معنى حيّوف، زنوق، جوّاض، جعظرىّ
- باب 374- معنى صلاة وسطى
- باب 375- معنى تحيّت مسجد، و معنى صلاة و آنچه مربوط به آنست از تمام حديث
- باب 376- معنى قاع قرقر، و شجاع اقرع
- باب 377- معنى عرق و لابتين
- باب 378- معنى «تفث» دور كردن چرك و آلودگى بدن
- باب 379- معنى «جهد البلاء» سختى بلا چنان كه مرگ را بر زندگى برگزيند
- باب 380- معنى «مخادعه» فريفتن خدا
- باب 381- معنى «هاويه» دوزخ
- باب 382- معنى مغبون
- باب 383- معنى «كفات» در برگيرنده و جمع و قبضكننده
- باب 384- معنى چيزى كه سزاوار است: ناخواستن او در آغازش، و ترس داشتن از پايانش
- باب 385- معنى چيزهاى كمرشكن
- باب 386- معنى «بوار الأيّم» كسادى زن بيوه
- باب 387- معنى خصلتهايى كه تمام نيكيها در آن فراهم آمده است
- باب 388- معنى زبر
- باب 389- معنى نبر
- باب 390- معنى سعادت و شقاوت
- باب 391- معنى اقيعس
- باب 392- معنى فرموده امام صادق «ع»: ما و خاندان أبو سفيان دو خانواده هستيم كشمكش ما در باره خداست
- باب 393- معنى كمك خواستن پيغمبر «ص» از معاويه در نوشتن وحى
- باب 394- معنى تخضير
- باب 395- معنى گفتار مسيح عليه السّلام: اساس آخرين خشتى است كه كارگر بر ديوار مىگذارد
- باب 396- توضيح آمين
- باب 397- معنى آيه شريفه فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ و قول زور و لهو الحديث
- باب 398- معنى حنيفيّت
- باب 399- معنى برداشتن پيغمبر «ص» علىّ «ع» را بر دوش، و ناتوان (بودن علىّ «ع» از بدوش كشيدن پيغمبر «ص»
- باب 400- معنى گفته حضرت سليمان «خدايا مرا ببخش، و سلطنتى به من عنايت فرما كه بعد از من سزاوار هيچ فردى نباشد، چون بسيار بخشندهاى و معنى فرمايش پيغمبر «ص» خدا رحمت كند برادرم سليمان را چه بخيل بود
- باب 401- معنى گفتن آه مريض
- باب 402- معانى گفتار حماسه آفرين فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها در بستر بيمارى به بانوان مهاجر و انصار
- باب 403- معنى زبى و طبيين
- باب 404- معنى شفر و فيض النفس
- باب 405- معانى خطبه على عليه السّلام معروف بشقشقيّه
- باب 406- معنى تين و زيتون و طور سينين و بلد أمين
- باب 407- معنى انواع مستى
- باب 408- معنى ناصبى
- باب 409- معنى «ايام اللَّه» روزهاى خداوند
- باب 410- معنى «اشدّ» پرزورتر و «أقوى» مقاومتر
- باب 411- معنى برترين اجزاء عبادت
- باب 412- معنى دو بيگانهاى كه برداشتن آن دو لازم است
- باب 413- معنى بيمارى ملّتهاى پيشين كه به اين امّت سرايت كرده است
- باب 414- معنى صلوات از خدا، و از فرشتگان و از مؤمنين بر پيغمبر «ص» و معنى تسليم
- باب 415- معنى جايگاههاى لعن
- باب 416- ريسمان محكمى كه گسسته نشود
- باب 417- معنى صبر، و مصابره، و مرابطه
- باب 418- معنى رغبه، رهبه، تبتّل، ابتهال، تضرّع و بصبصة در دعا
- باب 419- معنى گفتن: «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» با اخلاص
- باب 420- معنى دژ محكم خداى عزّ و جلّ
- باب 421- معنائى ديگر براى حصن خداى عزّ و جلّ
- باب 422- معنى وفاى به عهد خدا، و معنى وفاى خداى عزّ و جلّ به پيمان بندگان
- باب 423- معنى «ربوه» مكان بلند و «قرار» آرامگاه و «معين» آب جارى
- باب 424- معنى صفح جميل
- باب 425- معنى خوف و طمع
- باب 426- معنى حسنهاى كه بنده را وارد بهشت مىگرداند
- باب 427- معنى فرمايش پيغمبر كه سه بار فرمود: پروردگارا رحمت كن جانشين مرا
- باب 428- بىنقص بودن غذا
- باب 429- معنى نامهاى كه امّ سلمه به عايشه در رفتنش به بصره نوشت
- باب 430- أخبار بىمانند و كمياب
- فهرست
متن و ترجمه معاني الاخبار جلد2
مشخصات كتاب
سرشناسه : ابن بابويه، محمد بن علي، 311-381ق.
عنوان قراردادي : معاني الاخبار .فارسي
عنوان و نام پديدآور : متن و ترجمه معاني الاخبار / تاليف شيخ صدوق (ابن بابويه) ابي جعفر محمدبن علي بن الحسين قمي ؛ مترجم عبدالعلي محمدي شاهرودي.
مشخصات نشر : تهران: دارالكتب الاسلاميه، -1377
مشخصات ظاهري : 2 ج.
شابك : دوره: 964-440-064-X ؛ 120000 ريال (دوره، چاپ چهارم) ؛ 30000 ريال: ج. 1: 964-440-062-3 ؛ 15000 ريال (ج. 1، چاپ دوم) ؛ 60000 ريال (ج.1، چاپ چهارم) ؛ ج. 2: 964-440-063-1
يادداشت : فارسي-عربي.
يادداشت : ج.1 (چاپ اول: 1372)..
يادداشت : ج. 1 (چاپ دوم: 1377).
يادداشت : ج. 1 و 2 (چاپ سوم: 1385).
يادداشت : ج. 1و2 (چاپ چهارم: 1389).
موضوع : احاديث شيعه -- قرن 4ق.
شناسه افزوده : محمدي شاهرودي، عبدالعلي، 1321 - ، مترجم
رده بندي كنگره : BP129/الف 2م 6041 1377
رده بندي ديويي : 297/212
شماره كتابشناسي ملي : م 77-18582
[مقدمه]
قابل توجّه متن عربى اين كتاب با نسخه هاى خطّى معاني الاخبار مشايخ عظام توسّط جناب آقاى على اكبر غفّارى مقابله و تصحيح شده و كاملا مورد وثوق ميباشد.
مترجم
معاني الأخبار / ترجمه محمدى، ج 2، ص: 4
[ادامه ابواب كتاب]
باب 185- عاليترين كمالات
1- أبو حمزه ثمالىّ از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود: شهرت يافتن به عبادت مايه تهمت و آشفتگى است، همانا پدرم، از پدرش، از اجداد بزرگوارش- عليهم السّلام- برايم نقل نمود كه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود:
عابدترين مردم كسى است كه واجبات را بجا آورد و بخشنده ترين مردم شخصى است كه زكات مالش را بپردازد، و پارساترين مردم آن كس است كه از حرام كناره گيرد، و پرهيزگارترين مردم كيست كه حقّ را بگويد چه به نفع او باشد چه به زيانش، و دادگرترين مردم انسانى است كه براى مردم بپسندد آنچه را بر خود مى پسندد و آنچه را بر خود خوش ندارد، بر مردم نيز نپسندد و هوشيارترين مردم آن كس است كه بيشتر به ياد مرگ باشد، و كامياب ترين انسان كه مردم به حال او حسرت مى خورند كسى است كه در زير خاك از كيفر الهى آسوده مى باشد و اميد ثواب دارد، و بى خبرترين مردم شخصى است كه به دگرگون شدن دنيا از حالى به
معاني الأخبار / ترجمه محمدى، ج 2، ص: 5
حالى ديگر پند نگيرد، و ارزشمندترين انسان در دنيا فردى است كه دنيا نزد او بى ارزش باشد، و داناترين مردم كسى است كه دانش ديگران را با علم خود فراهم آورد، و دليرترين مردم آن كس مى باشد كه بر هواى نفس خود چيره گردد، و پربهاترين مردم دانشمندترين آنانست، و كم بهاترين