- اشارة
- مقدمة المؤلف
- السفر الأول و هو الذی من الخلق إلی الحق فی النظر إلی طبیعة الوجود و عوارضه الذاتیة
- اشارة
- المسلک الأول فی المعارف التی یحتاج إلیها الإنسان فی جمیع العلوم
- اشارة
- المقدمة فی تعریف الفلسفة و تقسیمها الأولی و غایتها و شرفها
- المرحلة الأولی فی الوجود و أقسامه الأولیة
- اشارة
- الأول فی أحوال نفس الوجود
- اشارة
- فصل (1) فی موضوعیته للعلم الإلهی و أولیة ارتسامه فی النفس
- فصل (2) فی أن مفهوم الوجود مشترک محمول علی ما تحته حمل التشکیک لا حمل التواطؤ
- فصل (3) فی أن الوجود العام البدیهی اعتبار عقلی غیر مقوم لأفراده
- فصل (4) فی أن للوجود حقیقة عینیة
- فصل (5) فی أن تخصص الوجود بما ذا
- فصل (6) فی أن الوجودات هویات بسیطة و أن حقیقة الوجود لیست معنی جنسیا و لا نوعیا و لا کلیا مطلقا
- فصل (7) فی أن حقیقة الوجود لا سبب لها بوجه من الوجوه
- فصل (8) فی مساوقة الوجود للشیئیة
- فصل (9) فی الوجود الرابطی
- المنهج الثانی فی أصول الکیفیات و عناصر العقود و خواص کل منها و فیه فصول
- اشارة
- فصل (1) فی تعریف الوجوب و الإمکان و الامتناع و الحق و الباطل
- فصل (2) فی أن واجب الوجود لا یکون بالذات و بالغیر جمیعا و فی عدم العلاقة اللزومیة بین واجبین لو فرضنا
- فصل (3) فی أن واجب الوجود إنیته ماهیته
- فصل (4) فی أن الواجب لذاته واجب من جمیع جهاته
- فصل (5) فی أن واجب الوجود واحد
- فصل (6) فی استیناف القول فی الجهات و دفع شکوک قیلت فی لزومها
- فصل (7) فی استقراء المعانی التی یستعمل فیها لفظ الإمکان
- فصل (8) فیه إرجاع الکلام إلی أحکام هذه المفهومات العقلیة التی هی مواد العقود علی أسلوب آخر
- اشارة
- و اعلم أن مفهوم واجب الوجود لذاته شامل لعدة أقسام.
- منها واجب یمتنع انتفاء المحمول عنه بنفس ذاته
- و منها نسب ضروریة لمحمول إلی موضوع لا یکون الموضوع علة لثبوت المحمول له
- و منها نسب ضروریة یکون لها علة هی نفس ذوات الموضوعات
- منها ما یمتنع الوجود بالنظر إلی ذاته
- و منها ما یمتنع وجود المحمول له بالنظر إلی ذاته
- و منها ما یمتنع وجود المحمول له بالنظر إلی ذاته بذاته
- تنبیه: وجوب العلة بالقیاس إلی وجود المعلول
- فصل (9) فی أن الإمکان یستحیل أن یکون بالغیر
- فصل (10) یذکر فیه خواص الممکن بالذات
- فصل (11) فی أن الممکن علی أی وجه یکون مستلزما للممتنع بالذات
- فصل (12) فی إبطال کون الشیء أولی له الوجود أو العدم أولویة غیر بالغة حد الوجوب
- فصل (13) فی أن علة الحاجة إلی العلة هی الإمکان فی الماهیات و القصور فی الوجودات
- فصل (14) فی کیفیة احتیاج عدم الممکن إلی السبب
- فصل (15) فی أن الممکن ما لم یجب بغیره لم یوجد
- فصل (16) فی أن کل ممکن محفوف بالوجوبین و بالامتناعین
- فصل (17) فی أن الممکن قد یکون له إمکانان و قد لا یکون
- فصل (18) فی بعض أحکام الممتنع بالذات
- فصل (19) فی أن الممتنع أو المعدوم کیف یعلم
- فصل (20) فی أن الممتنع کیف یصح أن یستلزم ممتنعا آخر
- فصل (21) فی کون وجود الممکن زائدا علی ماهیته عقلا
- فصل (22) فی إثبات أن وجود الممکن عین ماهیته خارجا و متحد بها نحوا من الاتحاد
- المنهج الثالث فی الإشارة إلی نشأة أخری للوجود غیر هذا المشهود و ما ینوط به و فیه فصول
- فصل (1) فی إثبات الوجود الذهنی و الظهور الظلی
- فصل (2) فی تقریر الحجج فی إثباته و هی من طرق
- فصل (3) فی ذکر شکوک انعقادیة و فیه فکوک اعتقادیة عنها
- اشارة
- الإشکال الأول:
- الإشکال الثانی أنا نتصور جبالا شاهقة و صحاری واسعة مع أشجارها و أنهارها و تلالها و وهادها
- الإشکال الثالث أنه لو کان للأشیاء وجود فی الذهن
- الإشکال الرابع أنه یلزم علی القول بالوجود الذهنی أن یصیر الذهن حارا
- الإشکال الخامس أن الذهن موجود فی الخارج و الأمور الذهنیة موجودة فیه
- الإشکال السادس
- فصل (4) فی زیادة توضیح لإفادة تنقیح
- فصل (5) فی بیان مخلص عرشی فی هذا المقام
- المرحلة الثانیة فی تتمة أحکام الوجود و ما یلیق بأن یذکر من أحکام العدم
- فصل (1) فی تحقیق الوجود بالمعنی الرابط
- فصل (2) فی أن الوجود علی أی وجه یقال إنه من المعقولات الثانیة و بأی معنی یوصف بذلک
- فصل (3) فی أن الوجود خیر محض
- فصل (4) فی أن الوجود لا ضد له و لا مثل له
- فصل (5) فی أن العدم مفهوم واحد
- فصل (6) فی کیفیة علیة کل من عدمی العلة و المعلول للآخر
- فصل (7) فی أن العدم کیف یعرض لنفسه
- فصل (8) فی أن المعدوم لا یعاد
- اشارة
- و هاهنا استبصارات تنبیهیة
- اشارة
- الأول منها لو أعید المعدوم بعینه لزم تخلل العدم بین الشیء و نفسه
- الثانی لو جاز إعادة المعدوم بعینه أی بجمیع لوازم شخصیته و توابع هویته العینیة فجاز إعادة الوقت الأول
- الثالث لو جاز إعادة المعدوم بعینه لجاز أن یوجد ابتداء ما یماثله
- الرابع أن إعادة کل ذات شخصیة إنما یتصور لو أعیدت شیء من أجزاء علتها التامة
- فصل (9) فی أن العدم لیس رابطیا
- فصل (10) فی أن الحکم السلبی لا ینفک عن نحو من وجود طرفیه
- فصل (11) فی أن العدم الخاص بنحو هل یجوز اتصاف الواجب بالذات به
- فصل (12) فی أن المتوقف علی الممتنع بالذات لا یلزم أن یکون ممتنعا بالذات
- فصل (13) فی أن حقائق الأشیاء أی الأمور الغیر الممتنعة بالذات یمکن أن تکون معلومة للبشر
- فصل (14) فی أقسام الممکن
- المرحلة الثالثة فی تحقیق الجعل و ما یتصل بذلک
الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه المجلد 1
اشارة
سرشناسه : صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، 979-1050ق.
عنوان و نام پدیدآور : الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه/ مولف صدرالدین محمدالشیرازی.
مشخصات نشر : بیروت: داراحیاء التراث العربی، 13 -
مشخصات ظاهری : ج.
یادداشت : عربی.
یادداشت : فهرستنویسی بر اساس جزء دوم از سفر چهارم.
یادداشت : ج.1، چاپ سوم.
یادداشت : ج.2، چ.2: 1981م.
یادداشت : ج.2، چ.3: 1981م.
یادداشت : کتابنامه: ص. [391] - 392؛ همچنین به صورت زیرنویس.
موضوع : فلسفه اسلامی -- متون قدیمی تا قرن 14
موضوع : فلسفه اسلامی
رده بندی کنگره : BBR1083/ص4ح8 1300ی
رده بندی دیویی : 189/1
شماره کتابشناسی ملی : 3341076
***معرفی اجمالی
«الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة»، تألیف صدرالدین محمد شیرازی (متوفی 1050ق)، معروف به ملا صدرا یا صدرالمتألهین، دوره کامل فلسفه صدرایی (حکمت متعالیه) به زبان عربی است.
این نسخه از کتاب، پس از تصحیح چاپ های گذشته، با افزودن تعلیقه های حکیم سبزواری، علامه طباطبایی، آقا علی مدرس زنوزی و دیگران به چاپ رسیده است. علامه محمدرضا مظفر (متوفی 1383ق) بر این کتاب مقدمه نوشته است.
***ساختار
در ابتدای کتاب، سه مقدمه به قلم محمدرضا مظفر، ناشرین و مؤلف آمده است. متن اثر مشتمل بر 4 سفر است که در نه جلد تنظیم شده است. هریک از اسفار در ضمن چند «مرحله، فن، موقف یا باب» مشتمل بر فصولی بیان شده است. در صدر صفحه متن اسفار و در ذیل آن تعلیقه های تعدادی از فلاسفه بزرگ ذکر شده است. برخی از اساتید تنها بر بخشی از کتاب تعلیقه زده اند؛ مثلاً آقا علی مدرس و مولی محمد اسماعیل خواجوی تنها بر سفر نفس تعلیقه زده اند (مقدمه ناشرین، صفحه ث).
ساختار کتب حکمت متعالیه، با ساختار آثار فلسفی مشائی و اشراقی تفاوت اساسی دارد. برخلاف متون مشائی، در متون حکمت متعالیه از ریاضیات و طبیعیات بحث نمی شود. اگرچه ملا صدرا در جلد پنجم اسفار به اختصار گریزی به طبیعیات زده است، اما این مباحث نه به نحو مستقل، بلکه صرفاً به مناسبت بحث از مراتب کلی وجود طرح گردیده است. پیش از ملاصدرا، مبحث نفس جزئی از مباحث طبیعیات را تشکیل می داد، اما وی آن را از طبیعیات جدا کرده و به مباحث الهیات به معنی اخص ملحق ساخته است. سیر مباحث فلسفی در این کتاب چنان است که گویی همه مجلدات آن به مثابه مقدمه ای برای دو جلد آخر؛ یعنی هشتم و نهم در نظر گرفته شده اند که به ترتیب به دو مبحث «معرفة النفس» و «معاد» اختصاص دارند (محمدزاده، رضا، ص214-213).
***گزارش محتوا
علامه مظفر در مقدمه اش بر کتاب ابتدا به توصیف جایگاه علمی نویسنده پرداخته است. وی ملا صدرا را از بزرگ ترین فلاسفه الهی دانسته که قرن ها باید بگذرد تا فرزانه ای مانند او ظهور یابد. او مدرّس درجه اول مکتب فلسفی الهی در سه قرن اخیر در بلاد شیعه است (ر.ک: مقدمه مظفر، صفحه ب). وی سپس کتاب اسفار را در رأس تمامی کتب فلسفه قدیم و جدید و مادر تمامی تألیفات او دانسته است؛ چراکه هر کتابی یا رساله ای که پس از آن تألیف کرده، برگرفته از عبارات آن کتاب است (همان، صفحه «ب» و «ز»). در ادامه به ذکر شرح حال صدرا پرداخته و زندگی اش را در سه مرحله توضیح داده است (همان، صفحه د - ز).
«حکمت متعالیه»، عنوان نظام فلسفی صدرالدین محمد شیرازی، مشهور به ملا صدرا و صدرالمتألهین است. ملا صدرا در هیچ یک از آثارش این نام و همچنین نام دیگری را برای اشاره به نظام فلسفی خود به کار نبرده، بلکه آن را در نام گذاری مهم ترین اثر مکتوب فلسفی اش، «الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة» به کار برده است. اما این کتاب نیز، که پس از او مشهورترین اثر او شناخته شده، به «اسفار اربعه» معروف است و کمتر کسی از آن با نام الحکمة المتعالیة یاد می کند. استفاده از این تعبیر بعد از او، صرفاً برای اشاره به نظام فلسفی وی، متداول شده است. گفتنی است که ملا صدرا در کتاب «الشواهد الربوبیة»، علاوه بر «الأسفار الأربعة» از کتاب دیگر خود به نام «الحکمة المتعالیة» نیز یاد کرده است. به نظر سید جلال الدین آشتیانی، کتاب اخیر همان کتاب ناتمام «المسائل القدسیة» است (ر.ک: فنا، فاطمه، ص774).
با مطالعه و بررسی آثار ملا صدرا می توان دریافت که او در تأسیس نظام فلسفی خود از دو گونه منبع بهره برده است:
1. منبع روحانی و باطنی؛ یعنی همان چیزی که او الهامات ربانی نامیده و به مدد مجاهده و تهذیب نفس و تجرید عقل به آن دست یافته است؛
2. منابع ظاهری و به یک معنا تاریخی و آنچه در تاریخ جلوه گر شده است. در بررسی این قسم از منابع باید به این نکته توجه داشت که مراد از تأثیر آنها در پیدایش و شکل گیری حکمت متعالیه لزوماً به این معنی نیست که همه آنها مستقیماً و کاملاً در سیاقی موافق با اندیشه ملا صدرا مؤثر بوده اند. ازاین رو، به استثنای منابع قرآنی و حدیثی، او اظهار می دارد که پس از مطالعه وسیع و درازمدت آثار پیشینیان و معاصرانش، به بررسی و نقد سره از ناسره افکار و روش آنها پرداخته و گاه به تعبیر خود او، به تخریب و آنگاه بازسازی و دفاع از آنها مبادرت کرده است. برخی دیگر از منابع نیز به منزله مواد و عناصر اصلی، با اندیشه ها و تأملات خاص ملا صدرا صورت جدیدی به خود گرفتند و در بنیان نهادن حکمت متعالیه استفاده شدند (ر.ک: همان، ص775).
نوآوری های حکمت متعالیه را از دو جنبه می توان بررسی کرد: یکی، عرضه راه های جدید برای حل برخی از مسائلی که میان اندیشمندان مسلمان درباره آن منازعه بوده است و دیگری، طرح مسائل جدید و نظریه پردازی درباره آنها. از آنجا که زیربنا و بنیان حکمت متعالیه را علم وجود تشکیل می دهد، بالطبع نوآوری های آن را که در واقع مبانی و مبادی این مکتب بشمار می روند، حول وجود و مسائل مرتبط با آن باید جست. گرچه نقطه آغازین سایر سیستم های فلسفی نیز وجود و شناخت آن است، اما برای نخستین بار در نظام صدرایی این پرسش مطرح شد که وجود با این همه وسعت و شمول بی نظیرش چگونه ممکن است که یک مفهوم صرف باشد که خارج از ذهن عینیت و اصالتی ندارد. نظریه اصالت وجود پاسخ مبتکرانه ملا صدرا به این پرسش است که در خلال سخنان حکمای پیش از او مانند ابن سینا و پیروانش نیز این قول را می توان یافت. اما تصریح و تأکید بر اهمیت آن در حکمت متعالیه صدرایی به نحوی که راه گشای حل بسیاری از معضلات فلسفی و کلامی شده بی سابقه است. برخی از مهم ترین نوآوری های اساسی دیگر در حکمت متعالیه عبارتند از: تشکیک وجود، وحدت وجود، تقسیم وجود به نفسی، رابطی و رابط، امکان فقری، اتحاد عقل و عاقل و معقول، حرکت جوهری، تبیین فلسفی جدید درباره زمان و اینکه آن بعد چهارم است، نظریه جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء بودن نفس، قاعده بسیط الحقیقة، قاعده النفس فی وحدتها کل القوی، اثبات فلسفی عالم خیال منفصل و مجموعه آرای مربوط به معادشناسی (همان، ص779).
در ذیل صفحات کتاب، تعلیقاتی از تعدادی از حکما آمده که با رمز مشخص شده است. این تعلیقات در ادامه با توضیح مختصری معرفی می شوند:
1. «ن»: آقا علی بن جمشید نوری اصفهانی (متوفی 1246ق). وی یکی از بزرگ ترین شارحان حکمت متعالیه. او حکمت و عرفان را از حکیم آقا محمد بیدآبادی (1192ق) فراگرفت و خود در طول پنجاه سال با همتی والا و تتبّعی ژرف به تدریس فلسفه و عرفان همت گماشت. او در احیای فلسفه و به خصوص حکمت صدرایی سهمی بسزا دارد و از میان معاصران او کسی به اهمیت وی در این زمینه سراغ نمی توان گرفت (ر.ک: ناجی اصفهانی، حامد، ص?2).
2. «س»: ملا هادی بن مهدی سبزواری (متوفی 1289ق). تعلیقات و حواشی سبزواری که به زبان عربی نوشته از آثار پرارزش اوست. سبزواری به گونه ای منظم و مرتب تمام متن اسفار به استثنای بخش طبیعیات و مباحث جواهر و اعراض را طی تدریس متن، حلاجی کرده و بر آنها حاشیه نوشته است. این حواشی پیش از این به خط خود حکیم به تمام و عیناً با متن اسفار به طبع سنگی رسیده است (ر.ک: امین، سید حسن، ج9، ص74).
3. «م»: آقا علی مدرس زنوزی (متوفی 1307/1310ق). وی فرزند فیلسوف بزرگ ملا عبدالله زنوزی است. آقا علی مدرس را آقا علی حکیم و حکیم مؤسس هم خوانده اند. وی در فسلفه صرفاً به تقریر و تدریس آنچه گذشتگان گفته بودند نمی پرداخت؛ قریحه ای نقاد و ابتکاری و روشی تحقیقی و تأسیسی داشت و در جستجوی راه حل های تازه برای مشکلات فلسفه بود؛ کاری که در حکمای متأخر کمتر به آن برمی خوریم (دائرةالمعارف تشیع، ج1، ص128-127).
اثبات معاد جسمانی با برهان عقلی و استدلال فلسفی در فرهنگ اسلامی از مسائل مهمی است که تا زمان ملا صدرا کسی به آن دست نیافته است. ملا صدرا بر اساس مبانی و اصولی که تأسیس کرده، از طریق برهان عقلی به اثبات آن پرداخته است. پس از ملا صدرا تنها کسی که در باب معاد جسمانی سخن تازه آورده و نظریه جدیدی ابراز داشته، حکیم بزرگ آقا علی مدرس زنوزی است. این حکیم ضمن آگاهی کامل از نظریه ملا صدرا و مبانی وی، بسیاری از مبانی او را پذیرفته، ولی نتیجه آن را نپذیرفته است، بلکه دیدگاه جدیدی را از آن استخراج کرده است.
مدرس زنوزی درعین حال که بسیاری از مبانی و تحلیل های ملا صدرا را از قبیل حرکت جوهری، حدوث جسمانی نفس، تفاوت عالم دنیا و آخرت و مانند آنها می پذیرد، ولی نظریه او را از یک سو و نظریه اشاعره را از سوی دیگر باطل اعلام می کند. علت بطلان نظریه ملا صدرا این است که وی بدن دنیوی را به طور کلی از درجه اعتبار عود معاد ساقط کرده است؛ چراکه نزد او بدن های اخروی مجرد از ماده هستند و تنها دارای صورت های امتدادی هستند. این نظریه با ظاهر شرع نمی سازد. همچنین بطلان نظریه ملا صدرا بر این امر استوار است که طبق نظر وی «این همانی» بدن اخروی با بدن دنیوی از هم گسسته شود و بدن اخروی غیر بدن دنیوی بشمار نیاید؛ در این صورت ممکن است گفته شود این نظریه با آیات و روایات سازگار نیست؛ اما اگر نظریه وی بیانگر این مطلب باشد که بدن اخروی همان بدن دنیوی است و «این همانی» بین آن دو محفوظ و تغییر و تفاوت تنها در مواد آنها پدید آمده است، مانند تغییر و تحول در بدن مادی دنیوی از اوان کودکی به نوجوانی و از آن به بزرگ سالی و پیری که در این ایام و مراحل، مواد بدن چندین بار کاملاً تحول یافته، ولی درعین حال «این همانی» بدن در تمام این ایام محفوظ مانده و هیچ مشکلی در آن پدید نیامده است، در این فرض نظریه مزبور با آیات و روایات تنافی نداشته و اشکال یادشده بی اساس خواهد بود (اکبریان، رضا و عارفی شیرازی، محمداسحاق، ص47-40).
?. «ل»: علامه اسماعیل بن ملا سمیع اصفهانی (متوفی 1277ق). وی از علما و مدرسان معروف فلسفه، معاصر آخوند ملا علی نوری حکیم متوطن اصفهان (متوفی 1246ق) بود و علی التحقیق پیش از ملا علی نوری فوت شده و تاریخ وفاتش ظاهراً حوالی 1243ق، سه سال قبل از نوری است. اینکه حاجی سبزواری متوفی 1289ق در شرح حال خودش نوشته که در ایام اقامت اصفهان چند سال نزد ملا اسماعیل اصفهانی درس حکمت و کلام می خوانده و بعد از وفات او به خدمت استاد کل آخوند ملا علی نوری پیوسته و حدود سه سال هم نزد وی تلمذ کرده، ظاهراً مقصودش همین محمداسماعیل است (همایی، جلال، ص127-126). البته بسیاری از تعلیقات کتاب با نام «اسماعیل» آمده است (ر.ک: جلدهای چهارم و پنجم).
?. «ه»: محمد بن معصوم علی هیدجی زنجانی (متوفی 13?9ق). وی اگرچه بر منظومه سبزواری تعلیقه زده است، اما در جایی به تعلیقات او بر اسفار اشاره نشده و در کتاب هم تعلیقات او مشاهده نشد. اما از سوی دیگر تعلیقات اندک از میرزا ابوالحسن جلوه (متوفی 1314ق) یا تعلیقه هایی از فتحعلی خویی مشاهده گردید (جلد چهارم، صفحات 76، 24، 36 و 44).
?. «ط»: سید محمدحسین طباطبایی (متوفی 1?02ق). معرفت شناسی در فلسفه اسلامی تا زمان ملا صدرا یک مسئله فلسفی بشمار نمی رفت... تا اینکه وی در مبحث عقل و معقول «اسفار» (جلد سوم) بر مسئله فلسفی بودن علم و ادراک، برهان اقامه کرد و به توجیه فلسفی آن پرداخت. این امر باعث شد که فیلسوفان نوصدرایی و در صدر آنها علامه طباطبایی درصدد برآیند که مجموعه مباحث مربوط به علم و ادراک را به شاخه مستقلی تبدیل کنند. اختصاص چهار مقاله از مجموعه مقالات کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم»، که بسیاری از ابتکارات علامه طباطبایی هم در ضمن آنها بیان شده است، دلالت بر آنچه گفتیم دارد (ر.ک: علی زاده، بیوک، ص30-29). علامه در تعلیقات خود بر اسفار می نویسد: اینکه در علوم برهانی فقط از اعراض ذاتی موضوع بحث می کنند، صرفاً یک اصطلاح و یک قرارداد نیست، بلکه مطلبی است که مقتضای بحث های برهانی در علوم برهانی است؛ همان گونه که در کتاب برهان از منطق تبیین شده است (صفدری نیاک، مرتضی، ص51).
علامه طباطبایی معاد جسمانی را مانند حکیم زنوزی از طریق لحوق ابدان به نفوس تصویر می کند، نه تعلق نفوس به ابدان؛ پس بی شک در این مسئله هیچ تفاوتی بین سخنان علامه و زنوزی نیست (اکبریان، رضا و عارفی شیرازی، محمداسحاق، ص51).
***وضعیت کتاب
این کتاب اولین بار در سال 1282ق در ایران در چهار مجلد، چاپ سنگی شده است (مقدمه مظفر، صفحه ف).
جلد اول کتاب مشتمل بر اغلاط فراوانی است که در جداولی در انتهای آن ذکر شده است. به جز جلدهای چهارم، پنجم و هفتم که در انتهای آنها تنها فهرست مطالب آمده است، در باقی جلدها علاوه بر فهرست مطالب، فهرست اعلام و اسامی کتب نیز به ترتیب حروف الفبا ذکر شده است.
***منابع مقاله
1. مقدمه و متن کتاب.
2. فنا، فاطمه، دانشنامه جهان اسلام، جلد 13، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، چاپ اول، 1388.
3. تویسرکانی، سید احمد، «نگاهی بر قدیمی ترین نسخه کامل کتاب اسفار»، آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله خردنامه صدرا، شهریور 1374، شماره 2، صفحه 92 تا 95.
4. علی زاده، بیوک، «علامه طباطبایی، فیلسوفی نوصدرایی»، آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله دین و ارتباطات، بهار 1385، شماره 29، صفحه 23 تا 38.
5. همائی، جلال، «ملا اسماعیل اصفهانی حکیم»، آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله فرهنگ ایران زمین، 1354، شماره 21، صفحه 124تا 133.
6. دائرةالمعارف تشیع، جلد اول، زیر نظر احمد صدر حاج سید جوادی و دیگران، تهران، نشر شهید سعید محبی، چاپ سوم، 1375.
7. امین، سید حسن، دائرةالمعارف تشیع، جلد نهم، زیر نظر احمد صدر حاج سید جوادی و دیگران، تهران، نشر شهید سعید محبی، چاپ اول، 1381.
8. صفدری نیاک، مرتضی، «ملاک تمایز علوم برهانی»، آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله معرفت فلسفی، تابستان 1385، شماره 12، صفحه 45 تا 64.
9. محمدزاده، رضا، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج21، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، 1392.
10. ناجی اصفهانی، حامد، «مجموعه رسائل حکیم ملا علی نوری»، آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله آینه پژوهش، آذر و دی 1373، شماره 28، صفحه 62.
11. اکبریان، رضا و عارفی شیرازی، محمداسحاق، «معاد جسمانی، از نظر آقا علی مدرس زنوزی و علامه طباطبایی»، آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله آموزه های فلسفه اسلامی، پاییز و زمستان 1389، شماره 9، صفحه 39 تا 54.
ص: 1
مقدمة المؤلف
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله فاعل کل محسوس و معقول و غایة کل مطلوب و مسئول و الصلاة علی صفوة عباده و هداة الخلق إلی مبدئه و معاده سیما سید المصطفین محمد المبعوث إلی کافة الثقلین اللهم فصل علیه و علی الأرواح الطاهرة من أهل بیته و أولاده و الأشباح(1) الزاهرة من أولیائه و أحفاده.
و بعد فیقول الفقیر إلی رحمة ربه الغنی محمد المشتهر بصدر الدین الشیرازی- إن السعادة ربما یظن بها أنها الفوز بالدرجات الحسیة و الوصول إلی الرئاسات الخیالیة- و ما أبین لمن تحقق الأمور و تفطن بالمعارف أن السعادات العاجلیة و اللذات الحسیة الفوریة لیس شی ء منها سعادة حقیقیة و لا ینالها بهجة عقلیة لما یری کلا من متعاطیها منهمکا فیما انقطعت السکینات الإلهیة عن حوالیه و امتنعت المعارف الربوبیة عن الحلول فیه و تعذر علیه إخلاص النیة الإلهیة الصادرة عن حاق الجوهر النطقی من غیر معاوقة همة دنیاویة أو مصادمة طلبة عاجلیة التی یرجی بها نیل السعادة الحقیقیة و تعاطیها و الاتصال بالفیض العلوی الذی یزال به الکمه(2) عن حدقة نفسه الموجود فیها بسبب انحصارها فی عالم الغربة و وجودها فی دار الجسد- و احتباسها عن ملاحظة جمال الأبد و معاینة الجلال السرمد و لا شک أن أقصی غایة یتأتی لأحد الموجودات الوصول إلیها هو الکمال المختص به و الملائم المنسوب إلیه و کلما انحط عنه فهو نقصان بالحقیقة فیه و إن کان کمالا بالإضافة إلی ما