- مشخصات کتاب
- مقدمه
- مناجات با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
- قسم به سینۀ مجروح مادرت زهرا
- مانند یک ابر بهاری یابن الزهرا
- یگانه حامی خون خدا، بنفسی انت
- هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم
- لحظه ها را متوسل به دعاییم بیا
- من مهدی ام در دست تیغ انتقامم
- ای یادگار فاطمه که داغ دیده ای
- صاحب عزای حضرت خیر النسا، بیا
- ما سائلیم و نوکریت آبروی ما
- «یک جهان روضه و یک چشم پر از نم داری
- دستِ خالی زِ من و تارِ عبایش با تو
- ی تو در زندگیم رنگ خدا نیست که نیست
- آه دلم به آینه زنگار می زند
- بر وادی وصال بر این دل نوا دهید
- در انتظار طلعت صبح وصال تو
- حالا که بی پناه شدم یا ابن فاطمه
- مگر می شود هر دلی مبتلای تو باشد
- ﺩﯾﺸﺐ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ
- از خود فرار کردم و لا یُمکنالفِرار
- بیا بیا گل نرگس عزای مادر توست
- ای دیده خون ببار نیامد نگار ما
- این روزها نوای دلم مادری تر است
- دمی که منجی عالم ظهور خواهد کرد
- مولای جمعه های معطر بیا بیا
- من پسر خون خدا مهدی ام
- تو از سوز دل و از غربت حیدر خبر داری؟
- باریم به دنبال سرت اشک بصر را
- بر مشامم می رسد بوی عزای فاطمه
- من مهدیم، در دست تیغ انتقامم
- این جمعه هم گذشت بدون زیارتی
- حضرت زهرا (سلام الله علیها) -مدح
- رو کرد خدا قدرت پنهانی خود را
- ای ز تو پیغامبران را شرف
- اعطای حق به ختم رسل چیست؟ کوثر است
- شأن دستی که دخیل است به کوثر بالاست
- توحید را دردانه مظهر میشود زهرا
- ای بهار عطوفت ای زهرا
- عشق خدا عشق منی فاطمه
- چه افتخار بزرگی ، گدای فاطمه ایم
- افضل الاعمال من گریه برای فاطمه است
- دُنبال بهاریم بهاری که نداریم
- ما خراب خانه زاد خاندان حیدریم
- گندم از دسته دستاس تو برکت دارد
- کسی به داشتن آبرو نیاز نداشت
- ما را گدای حضرت زهرا نوشته اند
- آفرینش شد بنا تنها برای فاطمه
- در مقامی که عقیق سرخ از زر بهتر است
- علی بود صدف عشق و گوهرش زهراست
- در روایات ناب معصومین
- حضرت زهرا (سلام الله علیها) - شهادت
- طلیعه فاطمیه
- تقارن فاطمیه با نوروز
- شهادت محسن بن علی
- شش ماهه ای که دل ما در عزای اوست
- در به هم خورد ولی حیف که با سرعت خورد
- گرچه به ظاهر از امامت یک پسر کشتند
- بر فاطمه نورعین دیگر محسن
- اگرچه نام تو تسبیح ذکر عام نباشد
- اگر چه پیر اگرچه خمیده ام بابا
- مرغ بهشت وحیم و سوخته آشیانه ام
- مدینه صحنه ی غوغای روز محشر بود
- فغان کرد آسیای دستی او
- غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود
- در این شب ها ز بس چشم انتظاری می برد زهرا
- آیینــۀ رســـول خــدا روی فاطمه
- رفت پیغمبر ولی زهرای خود را جا گذاشت
- اگر کشند در این بیت وحی صدبارم
- بر جان خانه کینه ای شعله ور افتاد
- از غدیر چو پایان یافت هفتاد و دو روز
- قرار بود که مثل حسن پسر باشی
- کوچهها تیره دشتها خون شد
- گلی که فصل خزان بر دمید، محسن بود!
- معصوم ترین صبح سپیدی محسن
- هجوم واتش زدن درو دیوار
- نخواستم بنویسم که در خطر بوده ست
- هنگام دردسر که گذر میشود شلوغ
- آه، ای واژه ها بپا خیزید
- ﺍﺟــﺮ ﻭ ﭘــــﺎﺩﺍﺵ ﺭﺳـــﺎﻟﺖ، ﺷﻌﻠــﮥ ﺁﺫﺭ ﻧﺒﻮﺩ
- خدا کند دگر این خانه در نداشته باشد
- مادری خورد زمین و همه جا ریخت بهم
- در نگو دیوار می افتد به خاک
- فتنه هایی که جدیدند خدا رحم کند
- خزان رسید و به گلزار من شرار انداخت
- مِهر زهرا چیست مِهر مادری
- آتش و این همه اَسرار نمی دانستیم
- آن خیره سر که نعره ز هر سو کشید و رفت
- مدینه صحنه ی غوغای روز محشر بود
- قرن ها بر عترت و قرآن ستم بسیار شد
- غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود
- درست لحظه ی برخورد داس با ساقه
- سخت است در آتش کسی با سر بیافتد
- شعله دل کوچه پر از غم می شد
- یک نفر از شاخه هایم کار میگیرد علی
- باران شروع شد و زمین پر حباب شد
- یه روز و یه روزگاری، مادرم خیلی جوون بود
- کوچه بنی هاشم
- ناله در فراق پیامبر
- وصیت وبستر شهادت
- آه، ای واژه ها بپا خیزید
- گلزار آرزویم یکباره شد خزانی
- مادر به نونهالی من رحم کن مرو
- هر گه که یاد آرم زین آستانه مادر
- از دست روزگار تنم تیر می کشد
- ما به زیر علم زهراییم
- قامت اقتدار باید بود
- با گریه عقده از دل من وا نمیشود
- تو راه میروی و خون چکد ز پیرهنت
- همین که آه میکشی، حیدر خجالت میکشد
- رشیده ام چه شده دست بر کمر داری؟
- جرییل آمده به پرستاری شما
- جرییل آمده به پرستاری شما
- کنیز هات نشستند و مو پریشانند
- بی یاری تو یاورت از دست می رود
- ای کعبه دلم، اول امام من
- شهادت حضرت زهرا
- تا قیامت بنویسم اگر از پروانه
- خانه ات را پیش مردم حرمتی دیگر نبود
- این اشک نیست گشته روان از دو دیده ام
- درد مرا دو دیده ی خونبار شاهد است
- علی دیده است در زهرا غروب آفتابش را
- مدینه غرق ماتم بود و دلها خانه غم بود
- ﺍﮔﺮ ﺩﺷﻤﻦ ﮐﻨﺪ ﻧﻘﺶ ﺯﻣﯿﻨﻢ
- ﺍﮔﺮ ﺩﺷﻤﻦ ﮐﻨﺪ ﻧﻘﺶ ﺯﻣﯿﻨﻢ
- عمری است رهین منت زهراییم
- شنیدی حمله بر تنها گلِ بستان حیدر شد؟
- زهرا ست دختری که پدر را چو مادر ست
- بسوز ای دل، بزن شراره
- علی که آینهی روشن خدای تو بود
- هزار مرحله سائل نشسته بر در تو
- من علی ام که خدا قبله نما ساخت مرا
- هر کسی این روزها آمد کنارم، گریه کرد
- فاطمه روزی که خلقت شد سراسر نور بود
- چون رسد لحظه با زور علی را بُردن
- ما از قدیم دربدر فاطمیه ایم
- هر گه که یاد آرم زین آستانه مادر
- آفرینش شد بنا تنها برای فاطمه
- مرغ بهشت وحیم و سوخته آشیانه ام
- فغان کرد آسیای دستی او
- آیینــۀ رســـول خــدا روی فاطمه
- رفت پیغمبر ولی زهرای خود را جا گذاشت
- اگر کشند در این بیت وحی صدبارم
- زهرا اگر نبود نشان از بقا نبود
- سر خاکت دوباره آمده ام
- در اولین نمازِ غریبی بدون تو
- زهرا چو شمع سوخت و پیوسته آب شد
- گل من چون تو را در گل بپوشم ؟!!!
- ای مسجد النبی گل نیلوفرت چه شد؟
- تمام شمع وجود تو آب شد مادر
- گفتم از درد نهان یار به من میگوید
- ای خسته ی دل خسته ی آزار کشیده
- سجده های فاطمه شب زنده دارم می کند
- انگار که چشمانِ تو را خواب گرفته
- می نویسم به چشم تر مادر
- این پیام دردآور چون شنفت
- ای همه شب به گوش تو، گریه بی صدای من
- اهل جحیم، شعله بـه باغ جنان زدند
- اگر چه خصم، درِ خانه ریخت بر سر من
- دخترت گریه می کند حالا
- باور نمی کنم که پریدی ز باورم
- ای اذان اشهد انّ علی مولای من
- در کنده شد از جا و سر شعله زدن داشت
- کاش کوچه ای نبود، کاش خانه در نداشت
- در مقامی که عقیق سرخ از زر بهتر است
- نام زهرا شنید و طوفان شد
- شنیدم که بعد از وفات بتول
- زهراست چراغ شب ظلمانی حیدر
- ای ذکر آشنا ریحانة النبی
- بعد عمری خون دل حقّت ادا شد یا محمّد
- می شویمت که آب شوم در عزای تو
- ایام ، سخن ز جان ما می گوید
- به وقت مرگ پر کردم زخون چشم تر خود را
- ماهی که بی او آسمان معنا ندارد
- هنوز می رسد از پشت در صدات به گوشم
- رفتی و مانده در دلم نالۀ بیصدای تو
- یار من رفت و به من شکوه ز اغیار نکرد
- دست دشمن یار تنهای مرا از من گرفت
- دیروز جان نثاری زهرا اگر نبود
- هر شب ستاره ریزم و شب را سحر کنم
- تنهایم و به غربت خود گریه می کنم
- بی تو کبوتر دلم به سینه پر نمی زند
- یاد آن روزی که ما هم سایه بر سر داشتیم
- رفتی و غمت سوخت دل پر محنم را
- به زانو سر نهادم خو گرفتم با غمت مادر
- حضرت علی (ع) بعد از شهادت فاطمه (س) فرمود:
- باز هم ای دختر پیغمبر اکرم بمان
- تمام دفتر شب در تب سحر می سوخت
- شکر خدا که ظاهرا امروز بهتری
- ای ز نبی ربوده دل، روی خدا نمای تو
- چنان ز نای دل فاطمه فغان برخاست
- اول برای مادرمان گریه می کنیم
- ای در اوج آسمانها از زمین مشهورتر
- به گنج سینه ی من درد بی دوا دادند
- شب شهادت حضرت زهرا
- روز شهادت حضرت زهرا
- شام غریبان حضرت زهرا
- پُر میکند خاک از حضورش ساغرش را
- به مسلخ می برند این تیره روزان ، روشنایی را
- چشم مهتاب گریه می کرد و
- در کوچه ای شد راه بندان گریه کردم
- آن شب در آن بیت العزا غوغا به پا بود
- شام غریبی و تک و تنها شدن رسید
- شب بود و می رفتند مادر را بشویند
- دو چشمش بسته اما درد دارد
- اسماء بریز آب که قلبم مذاب شد
- مولا ز فراق خونجگر بود
- فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد؟
- دارد نشانـه از حـرم بـی نشانه ات
- ز غُصه گشته تمام وجود من فریاد
- ای گل یاسم که در گلزار پرپر گشته ای
- حالا که زخم های تو مرهم گرفته است
- مدینه در کجا گم کرده ماهت اختر خود را؟
- بعد از شهادت حضرت زهرا
- شب دراز است، تو گویی که فقط شب مانده
- چاک شد قلب من از غصه چو پیراهن من
- چه زود گشت فراموش حکم داورشان
- دشمن میان کوچه چو بگرفت بر تو راه
- بی تو ای هستیِ حیدر چه عذابی بکشم
- سوزم و سازم و ناید ز درون فریادم
- قلب سلاله های پیمبر کباب شد
- گل پاییزی من برگ خزانت شده ام
- شب است و دامن صحرا و اشک دیده ی من
- مدینه! راست بگو نخل هایت از چه خمیده؟
- الهی چشم دشمن هم نبیند آنچه من دیدم
ظهور دعای فرج بخوان که به نی
بوَد هن_وز س_ر پ_اک سیدالشهدا
تو بر ظهور دعای فرج بخوان که بود
ش_رارۀ دل «میثم» همیشه وقف شما
مانند یک ابر بهاری یابن الزهرا
مانند یک ابر بهاری یابن الزهرا
حال و هوای گریه داری یابن الزهرا
این روزها خیلی دلت را غم گرفته
دلخسته از این روزگاری یابن الزهرا
با واژه ی «مادر» شود آهت کشیده
در لا به لای اشک و زاری یابن الزهرا
«ای وای مادر» های تو می گوید آقا
خیلی برایش بی قراری یابن الزهرا
آقا مگر من مرده ام که مثل حیدر
سر را به زانو می گذاری یابن الزهرا
آقا! تنم، جانم، همه چیزم فدایت
آماده ام بر جان نثاری یابن الزهرا
گریه مکن که طفل اشک بی قرارم
با گریه ات گردیده جاری یابن الزهرا
جز اشک دیده مرهم دیگر ندارم
با عرض پوزش از «نداری» یابن الزهرا
از این که هستم دوستدار مادر تو
حتماً مرا تو دوست داری یابن الزهرا
تا این که باشم زائر قامت خمیده
دنبال یک سنگ مزاری یابن الزهرا
«زهرا» به «زهراها» شده تبدیل... یعنی :
در کوچه شد آیینه کاری یابن الزهرا
یگانه حامی خون خدا، بنفسی انت
یگانه حامی خون خدا، بنفسی انت!
سلالۀ سرِ از تن جدا، بنفسی انت!
بیا که می گذرد قرن ها هنوز دهند
تو را هماره شهیدان ندا، بنفسی انت!
بیا که حضرت صدیقه چارده قرن است
کند برای ظهورت دعا، بنفسی انت!
بیا که از جگر چاه، اشک می جوشد
ز بس گریست علی بی صدا، بنفسی انت!
بیا که طشت بود مثل باغ لاله هنوز
ز پاره های دل مجتبی، بنفسی انت!
بیا که چشم به راه ظهور توست هنوز
سر بریدۀ خون خدا، بنفسی انت!
بیا که نالۀ «عجل علی ظهورِ» حسین
رسد به عرش، ز طشت طلا، بنفسی انت!
بیا دعای فرج بشن_و از لب زینب
به شهر کوفه و شام بلا، بنفسی انت!
بیا که دیده "میثم" به عارضت نگرد
کنار تربت پاک رضا، بنفسی انت
هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم
هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم
من اگر منتظر یار نباشم چه کنم؟
گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است
خون جگر از غمت ای یار نباشم چه کنم؟
عده ای بر سر آنند اسیرت نشوند
من بر آنم که گرفتار نباشم چه کنم؟
تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم
راستی راستی بیمار نباشم چه کنم؟
چهارده بار خدا عاشق تو شد من اگر
عاشق روی تو یک بار نباشم چه کنم؟
ابرویت تیغ مصرٌی ست که جان می طلبد
به طلبکار بدهکار نباشم چه کنم؟
خواستم نام مرا هم بنویسند همین
سر بازار خریدار نباشم چه کنم؟
من اگر مثل تو هر صبح و غروبی آقا
فکر بین در و دیوار نباشم چه کنم؟
لحظه ها را متوسل به دعاییم بیا
لحظه ها را متوسل به دعاییم بیا
سالیانی ست که دل تنگ شماییم بیا
وسعتت در دل این ظرف نشد جا ماندیم
تشنه از حسرت رویت لب دریا ماندیم
چشممان خشک شد از وسعت این بی آبی
و نداریم دگر طاقت این بی آبی
در قنوت دلمان خواهش باران داریم
ندبه خوانیم و تمنای بهاران داریم
پس ببار ای پسر حضرت باران بر ما
که ترک خورده زمین از اثر این گرما
دامن دشت شده سفره ی راز دل ما
داغ آلاله نشانی ز نیاز دل ما
ما که در راه تو عمری ست تمامی گردیم
گردبادیم و به دنبال شما می گردیم
چند جمعه دلمان را سر راهت آریم
تا بدانی که تمنای وصالت داریم
شهرمان را ز رخِ چون قمرت روشن کن
کوچه ها را پر از نسترن و سوسن کن
آسمان خواهش یک جرعه نگاهت دارد
نه که ما فاطمه هم چشم به راهت دارد
من مهدی ام در دست تیغ انتقامم
من مهدی ام در دست تیغ انتقامم
مادر به قبر مخفی ات بادا سلامم
ای قلب مجروحم کباب از غربت تو
باریده اشکم قرن ها بر تربت تو
مادر دلم خون است از بندم رها کن
دستی برآور بر ظهور من دعا کن
مادر شنیدم بارها از پا فتادی
دیدی علی تنها بود باز ایستادی
ای کاش بودم تا علی را یار بودم
من جای تو بین در و دیوار بودم
کی می شود بردارم از جانت محن را
از خاک بیرون آورم من آن دو تن را
دریا کنم از خون دل چشم ترم را
پرسم چرا کشتید آخر مادرم را؟!
ای یادگار فاطمه که داغ دیده ای
ای یادگار فاطمه که داغ دیده ای
در بستری ز غصّه و غم آرمیده ای
آقا سرت سلامت از این که به دوش خود
بار بزرگ ماتم مادر کشیده ای
بی مادری برای تو درد بزرگی است
طعم فراق مادر خود را چشیده ای
شب های فاطمیّه دلت غرق غم شود
تو غصّه دار مادر قامت خمیده ای
قربان شال مشکی و چشمان زخمی ات
آخر مگر چه واقعه ای را تو دیده ای؟
دارد نفس نفس زدنت می رسد به گوش
از بس میان کوچه و خانه دویده ای!
وقتی که ناله می زنی: "ای وای مادرم "
گویا صدای مادر خود را شنیده ای
هر روز و شب به یاد غمش گریه می کنی
بر جان خود بلای عظیمی خریده ای
آخر چرا به درک وصالت نمی رسم
آقا گمان کنم که ز من دل بریده ای!!!
صاحب عزای حضرت خیر النسا، بیا
صاحب عزای حضرت خیر النسا، بیا
ای بانی شکسته دل روضه ها، بیا
درد فراق تو به خدا می کشد مرا
رحمی نما به حال دل این گدا، بیا
از بس به هجر روی تو عادت نموده ایم
دل می رود به سمت گناه و خطا، بیا
ما در میان بحر گنه غوطه می خوریم
آقا نجاتمان بده از این بلا، بیا
مشغول خویش و بندۀ دینار و درهمیم
فکری به حال نوکر زهرا نما، بیا
لطف تو بوده گریه کن مادرت شدیم
ای سفره دار واسعۀ هل اتا، بیا
ای آخرین نگار دل آرای فاطمه
آقای من! برای رضای خدا، بیا
آقا به حقّ چادر خاکی مادرت
آقا به حقّ داغ دل مرتضی، بیا
ما سائلیم و نوکریت آبروی ما
ما سائلیم و نوکریت آبروی ما
یا ایها العزیز نظر کن به سوی ما
تا کی برای نافله های سحر گهی
با خون دل شود دل شب ها وضوی ما
گر مانده ایم شکر خدا پای پرچمت
بر تار موی تو گرهی خورده موی ما
ساقی اشک! بر دل ما هم سری بزن
بوی میِ طهورِ تو دارد سبوی ما
هم چون نسیم در به درم می کنی چرا؟
پس کی رسد به خیمۀ تو جستجوی ما
آیا شود که نیمه شبی بهر درد دل
بد بگذرانی و شوی هم گفتگوی ما
ای شهریار عشق به نام مقدست
باشد وصال تو همۀ آرزوی ما
روضه گرفته ایم قدم رنجه ایی کنی
شاید فتد مسیر عبورت به کوی ما
از لحظه ایی که حرمت مادر شکسته شد
بغضی نهفته مانده ز غم در گلوی ما
ای نازنین فاطمه برگرد از سفر
خیمه نشین فاطمه برگرد از سفر
«یک جهان روضه و یک چشم پر از نم داری
«یک جهان روضه و یک چشم پر از نم داری
آه، آقای غریبم به دلت غم داری»
دردِ بی مادری ای کاش دوایی می داشت
فاطمیّه شده و اشک دمادم داری
صاحبِ مجلس روضه، غم مادر دیدی
بر درِ خانه ی خود، بیرق ماتم داری
دردِ دل کن که نگویند غریبی آقا
بین این سینه زنان، مونس و مَحرَم داری
دلِ یعقوبیِ مادر ز فراقت خون است
یوسف مصر بقا، قصد سفر هم داری ؟
دل ، حسینیّه ی چشمان تو شد مولا جان
باز هم وقت عزا، یاد مُحرّم داری
گاه در کوچه و گه کرب و بلا می گریی
داغ یک پهلو و انگشتر خاتم داری
دستِ خالی زِ من و تارِ عبایش با تو
دستِ خالی زِ من و تارِ عبایش با تو
مُژه ای از من و خاکِ کفِ پایش با تو
زحمت روضه مان هم که فقط با زهراست
قندش از مادر تو مزه ی چایش با تو
کاش می شد که در این یک دهه جان می دادیم
ضجه از ما زدن و مرثیه هایش با تو
وا غریبا ز تو و جامه دریدن با من
وا حسینا زِ من و سوز صدایش با تو
بین این روضه که پاگیر شدم فهمیدم
گریه اَش از تو دم اَش از تو و جایش با تو
مادرم گفت دَمِ پنجره فولادِ رضا
گوشه ای در حرمِ کرببلایش با تو
یک سفر پای پیاده به زیارت با ما
یک سحر گریه در ایوانِ طلایش با تو
کاش می شد حرم عمه تان میرفتیم
آرزو از من و یک بار دعایش با تو
ی تو در زندگیم رنگ خدا نیست که نیست
بی تو در زندگیم رنگ خدا نیست که نیست
بین عشاق چو من بی سر وپا نیست که نیست
با غم دوری تو سوخته و ساخته ام
اثری از چه بر این سوز و نوا نیست که نیست
نیمه شب وقت مناجات بگویم با خویش
گوئیا قلب تو از بنده رضا نیست که نیست
من گنه کارم و آلوده قبول است قبول
بی محلی ز کریمان که روا نیست که نیست
بی جهت ناز طبیبان نکشم – چون دردم
درد هجر است و به جز وصل دوا نیست که نیست
هرکجا رو زده ام آبرویم را بردند
هیچ کس غیر شما فکر گدا نیست که نیست
در دعا فکر گرفتاری خود بودم و بس
یاد تو در دل ما وقت دعا نیست که نیست
غرق دنیا شده را جام شهادت ندهند
راه ما راه امام و شهدا نیست که نیست
خاک جبهه خبر از چادر خاکی دارد
باوفا تر