- مشخصات کتاب
- زمزمههای آسمانی
- جام والا
- شهد وصال
- زخم زیتون
- شهر نیایش و نور/محمد کامرانی اقدام
- قسم به صبح/سید علی اصغر موسوی
- من بلند پروازم/اکرمالسادات هاشمیپور
- شکوه شاخههای زیتون/طیبه تقیزاده
- نامت بلند!/الهام موگویی
- «مبادا چشمهایت را ببندی!»/اکرمالسادات هاشمیپور
- رجم شیطان/ابراهیم قبله آرباطان
- «روزی خواهد رسید»/الهام موگویی
- واکنش/محمود درویش
- ما رهسپارانیم/صالح هوّاری
- در گذر ایام
- شهادت اویس قرنی
- بزرگداشت شیخ اجل سعدی
- درگذشت سهراب سپهری
- درگذشت استاد محمدتقی بهار - ملکالشعرا -
- اربعین حسینی
- آغاز به کار رادیو در ایران
- شکست حمله نظامی آمریکا به ایران در طبس
- شهادت محمدمنتظر قائم، فرمانده سپاه یزد در طبس
- روز جوان
- رحلت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم
- شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
- شهادت امامرضا علیهالسلام
- شهادت استاد مطهری
- هجرت حضرت رسول از مکه به مدینه (مبدأ تاریخ هجری)
- روز بزرگداشت شیخ صدوق
- روز آزادسازی هویزه
- شهادت امامحسن عسگری علیهالسلام
- لغو کاپیتولاسیون در ایران
- آغاز هفته وحدت
- روز بزرگداشت فردوسی
- اشغال فلسطین توسط صهیونیزم جهانی
- بنای مسجد قبا، اولین مسجد در اسلام در مدینه
- روز جهانی ارتباطات
- میلاد حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم
- میلاد حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام
- از سبوی انتظار
- مشرق آشنا آباد/جواد محمدزمانی
- پشت میلههای هجران/نزهت بادی
- آقا! شما دعا کنید/خدیجه پنجی
- میآیی تا.../علی خیری
- بار غیبت بر زمین بگذار!/مریم سقلاطونی
- عاشقان تو.../امیر خوشنظر
- طعم دلتنگی/امالبنین امیدی
- پشت همین پنجرهها/جواد محمدزمانی
- ظهور کن، آقا!/معصومه کلایی
- بوی سیب خواهد داد کوچههای زمستانی/ابراهیم قبله آرباطان
- سرسبزترین غرور جاری/محمد کامرانی اقدام
- مردی از عشیره آفتاب/اسماء آقابیگی
- جمعهها، اوج دلتنگی من است/خدیجه پنجی
- جمعه موعود/حمزه کریمخانی
- انتظار/شیما تقیانپور
- «جمعه»/محمد کامرانی اقدام
- «گل و لبخند»
- «غمهای سرراهی»
- «ترکهای زمان»
- «سپیده»
معبودا! دلم اگر رخوت زمستان را پشت سر گذاشت، سجاده تضرع بر آستان تو خواهم گسترد و چشم در چشم آینه عمر تباه کرده ام، بهار را سراسر خواهم بارید، تا شاید شقایق زار سینه ام، جوانه عشق برویاند.
بزرگا! چنان کن که به مدد تو، از بیابان حیرت بگذرم و گام به وادی امن و قدس تو بگذارم.
چنان کن که به لطف تو، کوران حادثه را بتوانم که راه بسپارم و دل به نسیم دل انگیز اطمینان تو بسپرم.
اگر ستیغ آرزو را بتوانم که در نوردم، به سوی سپیده سرازیر خواهم شد.
اگر دست ارادتم به دامن آفتاب برسد، هرگز غروب نخواهم کرد و در چشمه خورشید، آن چنان غوطه ور می گردم، که تیرگی وجودم در عمق نورش، عدم گردد.
اینک منم؛ این مسافر خسته، از سفری غریب؛ از «قُصوای» من، تا «قُرب» تو. مرا بپذیر، تا در سایه سار محبت تو، دمی آرام گیرم.
عزیزا! اگر منم، که بدا شقاوت من! و اگر تویی، که خوشا کرامت تو!
ای ابتدا و انتهای هستی!/علی خیری
خدایا! آن چنان به دریای لطف و رحمت تو عادت کرده ام که خشمت را باور ندارم.
خدایا! دلم با همه کوچکی، عظمت وجود تو را در خود جای داده است.
خدایا! بال های شکسته ام در جست و جوی آسمانی است که در آن، به شوق تو اوج بگیرد؛ مرا اسیر قفس خاک مپسند.
خدایا! پیشانی ام را جز بر خاک درگاهت، به دریوزه بر خاک دیگری مپسند.
ص: 2