- مشخصات کتاب
- زمزمههای آسمانی
- صلوات (به بهانه سال پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآله)
- معراج سبز(حیّ علی الصلوة)
- صبح و سلام
- با شقایقها (پا به پای شهیدان دفاع مقدس)
- از دریچه زمان
- روز بازگشایی مدارس
- روز دهقان
- حلول ماه مبارک رمضان
- چه مبارک سحری... (ویژه سحرهای ماه مبارک رمضان)
- امضای پیمان منع آزمایشهای هستهای توسط ایران
- روز جهانی جهانگردی
- روز آتشنشانی و ایمنی
- روز جهانی ناشنوایان
- وفات حضرت ابوطالب، عموی پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله
- وفات حضرت خدیجه علیهاالسلام
- انجام عقد اخوت میان رسول خدا و حضرت علی علیهالسلام
- روز جهانی کودک
- ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
- آغاز هفته کمک به محرومان و مستضعفان
- شب قدر
- روز بزرگداشت حافظ
- ضربت خوردن حضرت علی علیهالسلام
- فتح مکه توسط سپاهیان اسلام به فرماندهی پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآله
- شهادت حضرت علی علیهالسلام
- روز جهانی قدس
- تو را من چشم در راهم (به آستان حضرت ولی عصر(عج))
آن گاه که زانوی غم بغل می کردم، تنها تو سنگ صبورم بودی و ناله هایم را می شنیدی.
آن گاه که امواج خروشان بلا به سوی من سرازیر می شد، تو بودی که به فریاد استغاثه ام گوش فرامی دادی.
آن گاه که دشواری های زندگی، یکی پس از دیگری مرا در تنگنا قرار می داد، تو ندای «اَمَّن یجیبُ المضطرّ اذا دعاهُ و یکشفُ السّوءَ» را از من شنیدی و اجابت کردی.
آن گاه که بیماری مرا رنج می داد، به ذکر «یا من اسمه دواءُ و ذکرهُ شِفاء» پناه می بردم. آن گاه که در مرداب گناهانم فرو می رفتم، تو غریو الهی العفو مرا می شنیدی و یاری ام می کردی.
آن گاه که از تو درخواستی می کردم که به صلاحم نبود، تو بودی که می شنیدی و حکیمانه اجابت نمی کردی و در گوشم عسی أن تُحبّوا شیْئا و هو شرٌّ لکم را می خواندی.
اینک ای خدایی که صدایم را می شنوی! دوست دارم که این بار تو صدایم کنی... صدایم کن!
تو بزرگی/شیما اصغری
معبود من! در نیایش تو زبان چقدر عاجز و اشک چقدر عاجل است.
تو خوب می دانی که من چقدر کوچکم؛ آن قدر که بزرگی ات را نمی بینم؛ پس مرا به همان بزرگی خودت ببخش و در حقارت خویش وامگذار!
معبود من! می دانم که خانه ات را بنفشه ها می دانند؛ می دانم که راهت را شقایق ها می شناسند و می دانم یاس ها چقدر پیراهنشان را از عطر تو آکنده اند که این چنین، صحن تمام خانه ها را شایسته درک حضور تو کرده اند؛ کمکم کن تا نشانه های بودنت را برای بودنم بیابم!
خدایا! می دانم که هستی. باران هم می داند که هستی؛ آنقدر که دامنش پر از بوی سجاده و تسبیح و ستاره است. کوه ها می بینندت و رودها در شور هر پرده آواز زمزمه ات می کنند؛ من اما چگونه
بخوانمت؟
ص:3