- مشخصات كتاب
- معرفي
- شماره
- حرف ا
- شماره 1: از آن خواجه آزرده برخاست از جا
- شماره 2: فلك توئي و زمين ما و ذره نامهٔ ما
- شماره 3: چو دور آسمان شد زير و بالا
- شماره 4: پشت خم كردهام ز بار عطا
- شماره 5: گر خود به جاه بهمن و جمشيدي از قضا
- شماره 6: بشاره داد چو دلالهٔ عروس سبا
- شماره 7: در بحر فكر خاطر دردانه سنج را
- شماره 8: قبالهدار ازل نامهٔ ضمانش را
- شماره 9: دو شش افتاد چرخ ازرق را
- شماره 10: وليكن ز بد ده امان خلق را
- شماره 11: از ابرهه كه پيل كشد جنگ كعبه را
- شماره 12: كه خرد قائد راي است مرا
- شماره 13: كز باغ خلد نوبر نعما رسد مرا
- شماره 14: ز آن كه جان بود آرزومندش مرا
- شماره 15: دل ز شاهان فارغ است آري مرا
- شماره 16: كه دگر كس نميخورد غم ما
- شماره 17: چون درنگرند از كرانها
- شماره 18: فرمود چاشتگه گذري بر كليسيا
- حرف ب
- حرف ت
- شماره 22: كه همه مسخ شدند و همه هست
- شماره 23: آه و واحسرتا علي من مات
- شماره 24: صيدگه دهر و بارگير اوقات
- شماره 25: كه نبيني بقاش جز به زكات
- شماره 26: شش دانگ بود راست بهر كفهاي كه سخت
- شماره 27: فروغ خور عقيق اندر يمن ساخت
- شماره 28: سيمابوار زين سوي چاه زمين گريخت
- شماره 29: آن زمان كاقبال بيادبار بيني بر درت
- شماره 30: نعل اسب از تاج دانائي فرست
- شماره 31: كو هر كه زادهٔ سخن توست خصم توست
- شماره 32: يك باره فتنهٔ دو هوائي فرو نشست
- شماره 33: نه پايه سزاي همتم هست
- شماره 34: طرفه شكلي شود چو گردد مست
- شماره 35: آخر نام درست ما هست
- شماره 36: دم همي داد و حريفي ميجست
- شماره 37: گر كريمي و معاشر مده اين چار ز دست
- شماره 38: خوردم آن جام و شكوفه كردم و رفتم ز دست
- شماره 39: بندگان را هزار آفتهاست
- شماره 40: سر فراز است بلكه تاجور است
- شماره 41: نه ورا عيب و نه تو را هنر است
- شماره 42: هر زمان صدري تو را خاك در است
- شماره 43: تو آفتابي و صدر تو آسمانوار است
- شماره 44: كه دولت سايهٔ ناپايدار است
- شماره 45: نتوان گفت كه در صدر تو او كم قدر است
- شماره 46: فارغم از دولتي كه نعمت و ناز است
- شماره 47: كفتاب اين چنين دل افروز است
- شماره 48: كز ابر خاطرش خورشيد برق است
- شماره 49: كو ز شرف كعبهوار قطب كمال است
- شماره 50: كافت غدر هلاك امم است
- شماره 51: اقليم چارم از تو چو فردوس هشتم است
- شماره 52: يكدري خانهايش زندان است
- شماره 53: كه به از دار ملك خاقان است
- شماره 54: توان تو در ناتوانستن است
- شماره 55: گفت مقصود از دوانيدنش نازك گشتن است
- شماره 56: كزادي از جهان روش حكمت من است
- شماره 57: كه منوچهر خضر خو مرده است
- شماره 58: ز آن كه عبدي خطاب من رانده است
- شماره 59: ده شتر بارگير فرموده است
- شماره 60: كه اكنون چارده سالش رسيده است
- شماره 61: كه بقا شاخ علم را ثمره است
- شماره 62: زان غرضش زن بود كه بانوي خانه است
- شماره 63: بر مير خجند مير نامي است
- شماره 64: بزرگوار امير امام خاقاني است
- شماره 65: كار نادان به آب و رنگ چراست
- شماره 66: نتوان كان وراي غايتهاست
- شماره 67: كه از گوهر راز سفتن درست
- شماره 68: پيش قابوس سرفراز فرست
- شماره 69: خورشيد در نطاق شبستان نو نشست
- شماره 70: زاغند و زاغ را روشن كبك آرزوست
- شماره 71: كسمان ظل آسمانهٔ اوست
- شماره 72: زو ترس و بس كه ترس تو پا زهر زهر اوست
- شماره 73: مستان نوال كس كه وبال آشناي اوست
- شماره 74: جز آفتاب كه چون من درم خريدهٔ اوست
- شماره 75: كه جاي سعد اصغر زخمهٔ اوست
- شماره 76: تو حيدري و حرز كيان ذوالفقار توست
- شماره 77: نه آنكه از پي هجران ميهمان بگريست
- شماره 78: بدانستم كه آن خط آشنا نيست
- شماره 79: كايام هفتهاي است خود آن هفته نيز نيست
- شماره 80: كز هرچه هست به ز زبان كوتهيش نيست
- شماره 81: چون نجيبان دگر جامه به زر معلم نيست
- شماره 82: هستها با كمال ذات تو نيست
- شماره 83: ميلشان جز به سربلندي نيست
- شماره 84: بينيازم چه خوب هر دو چه زشت
- شماره 85: رخ او خط نغز دلبر داشت
- شماره 86: كه ز توحيد هيچ ساز نداشت
- شماره 87: به بيست سال برآمد به يك نفس بگذشت
- شماره 88: كافاق را ز روستم زال درگذشت
- شماره 89: كاين مراد از جهان نخواهي يافت
- شماره 90: بالاي اين سه چيز در افزاي كس نيافت
- شماره 91: ديد كفاتش از پس است برفت
- شماره 92: بر فلك سر فراختم چو برفت
- شماره 93: به سالي گلي بردهد بوستانت
- حرف خ
- حرف د
- شماره 95: صورت طغراش ز مه بركشيد
- شماره 96: كه من كيم ز سر كلك من چه كار آيد
- شماره 97: كه درش ديو را شهاب كند
- شماره 98: بحر باشد كه امتحان ارزد
- شماره 99: گرچه در غربتت منال نمايد
- شماره 100: زله پيش از نكاح بفرستد
- شماره 101: جاهي كز آن ملائكه حرز حريز كرد
- شماره 102: جو به جو كردهام به دست خرد
- شماره 103: بر آستان تو درهاي آسمان بگشاد
- شماره 104: كه تو را بانگ و نام سرمد باد
- شماره 105: آسمان چون من سخن گستر بزاد
- شماره 106: كه بدي نيك سوي جانت رساد
- شماره 107: طلعت شمس ابد سوار بماناد
- شماره 108: كه چرخ بارگه احتشام او زيبد
- شماره 109: ترسم كه سخن بلند گردد
- شماره 110: خفته آگه به يك نفس گردد
- شماره 111: پيوند تو كژ نهاد نپسندد
- شماره 112: كبود سينه و سرخ اشك و زرد رويم كرد
- شماره 113: كه زوال آب عمر تو ببرد
- شماره 114: ايام چگونه ميگذارد
- شماره 115: خواهد كه نفس زند نيارد
- شماره 116: از خواجه شنو كه علمش او دارد
- شماره 117: كه آن چوگان جز اين گويي ندارد
- شماره 118: طوق تو در گلو نميدارد
- شماره 119: كه اصحاب فقه گرد سوادش سپاه برد
- شماره 120: سال را ز تو تا كي جواب باشد سرد
- شماره 121: بنده مرتد بود و بر دست تو ايمان تازه كرد
- شماره 122: خاقاني است طوطي و دايم جگر خورد
- شماره 123: به سم خار در ديدهٔ آرزو زد
- شماره 124: سعود مشتري او را نثار ميسازد
- شماره 125: ميوه افشاندنش نميارزد
- شماره 126: كز شهر قلب كاران اين كيميا نخيزد
- شماره 127: در زد آتش به شبستان اسد
- شماره 128: كز انعام حق دعاگو شناسد
- شماره 129: تا خود آسيب بر خرد چه رسد
- شماره 130: مرا تو را لاف برتري نرسد
- شماره 131: سهلش انگار تا فراوان شد
- شماره 132: دردا كه علامات كرامات نگون شد
- شماره 133: كدورت نصيب روان عدو شد
- شماره 134: كه جستن به اندازهٔ جهد باشد
- شماره 135: دوستان را نيت نكو باشد
- شماره 136: چند از زبان نيافته سودي زيان كشد
- شماره 137: نز پي بيشي و پيشي پوشد
- شماره 138: چو عزالدين بوعمران فروشد
- شماره 139: كه صبح فام شد از راه و شامگون آمد
- شماره 140: هزار آه زهرك آن خبر شنود برآمد
- شماره 141: در ضميرم سفر نميآمد
- شماره 142: وي نوك سنان آسمان رند
- شماره 143: در مشرقين ز جاه تو كسب ضيا كند
- شماره 144: به دست مرد جز اين نيست كب نطفه براند
- شماره 145: غدر آن دولتش هلاك رساند
- شماره 146: نهنگ و آب سياهش عجب بدان ماند
- شماره 147: فر عز الدين بوعمران نماند
- شماره 148: گر دهانت را به آب زهرناك آكندهاند
- شماره 149: هر هفت كن كه هفت تنان در رسيدهاند
- شماره 150: مصطفي را به خواب ديدستند
- شماره 151: كش به بغداد پرورش كردند
- شماره 152: صد شتر بار مشك در سفرند
- شماره 153: نيك مردان به هنر برگيرند
- شماره 154: با وي از كبر درنياميزند
- شماره 155: كه صفات مي پيوست كند
- شماره 156: كان حرص كب رخ برد آهنگ جان كند
- شماره 157: فلك چنبري نميشكند
- شماره 158: اهل ارمن روان ميافشانند
- شماره 159: هر كه دل صيد كند صاحب دامش خوانند
- شماره 160: كهتران را پايبست خود كنند
- شماره 161: مرد قياس شاه نو از كاركن كنند
- شماره 162: تا دل و دين تو تبه نكنند
- شماره 163: خلق يك فرسنگ استقبال خويشان ميكنند
- شماره 164: نااهلانت بدي نمايند
- شماره 165: ز آن نمودن غمان من بفزود
- شماره 166: گر زمانه پاي بندت ساخت ويحك داد بود
- شماره 167: كه آب دولت هنوز خواهد بود
- شماره 168: كز دم كژدم دم مردم تو را بدتر بود
- شماره 169: كان پانصد دگر همه دور محال بود
- شماره 170: كه بر كيميا مرد لرزان بود
- شماره 171: زير خاك است آنكه از خاكت به مردم كرده بود
- شماره 172: درهاي آسمان معاني گشوده بود
- شماره 173: كه رهنمون چو بد آيد رهت نمونه شود
- شماره 174: تا سري بر تو سر گران نشود
- شماره 175: كاندر دل از آن هر دو ترسي است كه جان كاهد
- شماره 176: به سخن مثل عطارد به سخا چون خورشيد
- شماره 177: فاضل از درد سر نياسايد
- شماره 178: كه بخواه آنچه آرزوت آيد
- شماره 179: هيچ بد فعل نيك ننمايد
- شماره 180: همه رنجي كه باشدم شايد
- شماره 181: كنون هجاي خسان ميشنو كه هم شايد
- شماره 182: دگر خاص درگاه سلطان نشايد
- شماره 183: بر زمين چون من مبرز كس نديد
- شماره 184: كز ناله هيچ درد نشان بهي نديد
- شماره 185: دست عرب چو غمزهٔ تركان سنان كشيد
- حرف ر
- شماره 186: توئي مملكت بخش و اسلام پرور
- شماره 187: ز من بزاد به يكباره صدهزار پسر
- شماره 188: وز غصهٔ نكايت دشمن جگر مخور
- شماره 189: جان از پي وحيد برآمد بدان خطر
- شماره 190: كه چون پر شد تهي گردد به هر بار
- شماره 191: كيميا شد اهل، بل كز كيميا نايافتتر
- شماره 192: كز عشيرت علي است فاضلتر
- شماره 193: كاهل كم داري آشنا كمتر
- شماره 194: از ريزش ريسمان مادر
- شماره 195: كه پايگاه تو را بر فلك گذارم سر
- شماره 196: تو در ايشان به مهتر منگر
- شماره 197: خانه و خوان ناسزا منگر
- شماره 198: در سر افتادش اسب سركش عمر
- شماره 199: بجز از دست ادب دانه مخور
- شماره 200: قدر عيسي كي نهد دجال ناموزون كور
- شماره 201: كيميائي سزاي گنج ضمير
- شماره 202: زين خط دو رنگ شام و شبگير
- حرف س
- حرف ش
- شماره 204: ببين فلك به چه ماند در آن نهاد كه هستش
- شماره 205: كه گيتي سيم جعفر انگاشتش
- شماره 206: ز آتش فكرت آب ميچكدش
- شماره 207: چونان بسوخت كز فلك آبي نماندش
- شماره 208: ديدني نيست، ببين انكارش
- شماره 209: كز آتش آفريد جهاندارش
- شماره 210: كو ميوهٔ دل باري بر بار نگه دارش
- شماره 211: كاملتر اهل دين شمارش
- شماره 212: تا به فلسي نگيري احكامش
- شماره 213: كز علم مطلق آيت دوران شناسمش
- شماره 214: عذر خواه است عذر او بنيوش
- شماره 215: از برون سرخ و از درون زرديش
- شماره 216: مختصر ديدهام ز طالع خويش
- شماره 217: خواهي جزاي آن دو بهشت از خداي خويش
- شماره 218: كلبهٔ قدرت الهي خويش
- شماره 219: كه غيوران بر اهل پردهٔ خويش
- حرف غ
- حرف ف
- حرف ك
- حرف گ
- حرف ل
- حرف م
- شماره 230: 8230; راستي عالم هم
- شماره 231: زاده از كان كاينات بهم
- شماره 232: جواب داد به انصاف اگرچه ديد ستم
- شماره 233: هر سه دو حديث رانده يكدم
- شماره 234: دولتش كم كم آمد از عالم
- شماره 235: مسهلي تازه ساختي هردم
- شماره 236: بردهام وز جفا گريختهام
- شماره 237: زانگه كه كعبهوار در اين سبز پردهام
- شماره 238: كس نماند و من به ناجنسان چنين واماندهام
- شماره 239: هر بال و پر كه داشتم از دم بسوختم
- شماره 240: كجا يارم كه نزل دون فرستم
- شماره 241: كاجتهاد حيدري راي مصيبش يافتم
- شماره 242: از خسان ز من نپذرفتم
- شماره 243: ز ناگه به تاري مغاكش سپردم
- شماره 244: هيچ شافي جواب نشنيدم
- شماره 245: وحيد گنج هنر بود و بود عم به سرم
- شماره 246: كه به جان مرگ را خريدارم
- شماره 247: بخت سيه سپيد كارم
- شماره 248: ماتم ز پي كدام دارم
- شماره 249: اين چراغ يقين كه من دارم
- شماره 250: چه پرسي ز من حال دل چون ندارم
- شماره 251: غم روزي ابلهانه خورم
- شماره 252: نه از بيم جان در شما ميگريزم
- شماره 253: من از نوح طوفان سزا ميگريزم
- شماره 254: از آن مدحش به آب زر نويسم
- شماره 255: به قوت آنكه ز هر شوخ چشمم آيد خشم
- شماره 256: تا كي آب چشم پالائي كه بردي آب چشم
- شماره 257: از آنكه دست حوادث زده است بر دل ريشم
- شماره 258: پس جاه بتر دشمن زو نيكتر انديشم
- شماره 259: كه به بد گفتنش سخن رانم
- شماره 260: بد نخواهم كه اوست يزدانم
- شماره 261: گويند صبر كن، نه همانا من آن كنم
- شماره 262: با يار، من موافقه زين باب ميكنم
- شماره 263: پند نگرفتم اي فلان كه منم
- شماره 264: هيچگونه ريا نميبينم
- شماره 265: بر عالم سبك سر از آن سر گران بوم
- شماره 266: امروز جفت نعمت بسيار ميروم
- شماره 267: كرد شفاعت علت و زايد نجات، بيم
- شماره 268: نيست او را چو هماي اصل كريم
- شماره 269: تا ز خونين جگرش لعل قبا آرايم
- شماره 270: چكنم لب به بدي نگشايم
- شماره 271: جان نورهان دهيم كه ناديده ديدهايم
- شماره 272: ز غرقاب درياي خون آمديم
- شماره 273: كاروان رفته و ما بر سر راه سفريم
- شماره 274: الصبوح اي دل كه از كار دو عالم فارغيم
- شماره 275: در كوي قلندران مقيميم
- حرف ن
- شماره 276: چون دگر كس شناخت شد دشمن
- شماره 277: در وي شدن همان و برون آمدن همان
- شماره 278: مرا هم قدوه هم استاد عز الدين بوعمران
- شماره 279: كاندر همه عالم چه به اي سام نريمان
- شماره 280: باري آسودهاند عالميان
- شماره 281: از نهان آب رخت خواهد به عمدا ريختن
- شماره 282: چهار جوي جنان از پي جهان كندن
- شماره 283: در حال او به عين عنايت نگاه كن
- شماره 284: اين همه نيكان مكش و بد مكن
- شماره 285: اصدقا را بود در نزديكي آرايش ز من
- شماره 286: دريغ حاصل من بود و درد حصهٔ من
- شماره 287: همه ز غمزه خدنگ آخته به كينهٔ من
- شماره 288: براي چيست؟ نداني براي كينهٔ من
- شماره 289: اسمي است شريف و معنيي دون
- شماره 290: گربه چشم و پلنگ خشم از كين
- شماره 291: دست زمانه رسات طرازي بر آستين
- شماره 292: كه مي و بنگ نگيرم پس از اين
- حرف و
- حرف ه
- شماره 298: بود به ده فن ز راز نه فلك آگاه
- شماره 299: نانم نداد چرخ، زهي سفله چرخ زه
- شماره 300: كه به دل در حق بدخواه شدم نيكي خواه
- شماره 301: كم كم از گنج تو گم شد آه آه
- شماره 302: بلي هر آينه روباه را دم است گواه
- شماره 303: چندين سقاطهٔ هوس افزاي عقل كاه
- شماره 304: راه همت زين و آن دربسته به
- شماره 305: ميان پيشت اصحاب فرهنگ بسته
- شماره 306: بيخودان را به خودپرست مده
- شماره 307: بشنو آن نالهٔ پراكنده
- شماره 308: زين كاسهٔ سرنگون پيروزه
- شماره 309: يافت خاقاني از جهان هر سه
- حرف ي
- شماره 310: كيينهٔ خسان را زنگارها زدائي
- شماره 311: در همه تبريز اندهكدهاي بينم جاي
- شماره 312: چون جان پدر شد به ديگر سراي
- شماره 313: كه در او درد مردمي يابي
- شماره 314: انس طلب چون كني كه يار نيابي
- شماره 315: قدح ليمان مرا شعار نيابي
- شماره 316: بر من انگشت ميگزد بيبي
- شماره 317: عقدهٔ سودا گشودمي چه غمستي
- شماره 318: نقش شيرين را به چشم ديگران نگذاشتي
- شماره 319: برگ از خدا طلب كن بگذار شاخ و شوخي
- شماره 320: كز دهر به بخت نيك زادي
- شماره 321: عهد نامهٔ بقا فرستادي
- شماره 322: عنبر در ثمن فرستادي
- شماره 323: نيست بر گلبن فلك وردي
- شماره 324: جز بهر سجود خم نكردي
- شماره 325: ور نكردي خاطر او نور پيوند آمدي
- شماره 326: به نظم و نثر همانا كه پيشكار منندي
- شماره 327: دل مژده پذير ديده بودي
- شماره 328: آمد به دلو در طلب تخت مشتري
- شماره 329: مانا ز بخت يافت نگين پيمبري
- شماره 330: كه تو اهل وفاش پنداري
- شماره 331: مايه بجز طبع پيچ پيچ نداري
- شماره 332: چه خوش داشت نظم روان عنصري
- شماره 333: خضري كه آب علم ز بحر يقين خوري
- شماره 334: و فوضت امري الي حالقي
- شماره 335: ريزه خور خوان من عنصري و رودكي
- شماره 336: كز سر سودا خرد را در سر آرد خيرگي
- شماره 337: دورانگه سپهر و سفرگاه انجمي
- شماره 338: باجگه ديدم و نظاره بتان حرمي
- شماره 339: در شان عهدت آمده آيات محكمي
- شماره 340: به مرگش چراغ سخن كشتمي
- شماره 341: نانت جوين چراست سخنهات گندمي
- شماره 342: مردم رسد به مردم، باور بكردمي
- شماره 343: هم از ناي و نوشي سبب كردمي
- شماره 344: نام حور دل فريبش كردمي
- شماره 345: دامن از اهل جهان افشاندمي
- شماره 346: خون شو اي چشم كه اين سوز جگر كس را ني
- شماره 347: پري به پوست همي دان كه بس گران جاني
- شماره 348: اي قهر زهردار الهي چنين كني
- شماره 349: كه وجود همه ممكن تو كني
- شماره 350: مدد ميدهم تا تو تاثير بيني
- شماره 351: طبقات طبق ز نان بيني
- شماره 352: از نقش هر جمادي كورا روان نبيني
- شماره 353: دست ازين آب هم به آب بشوي
- شماره 354: خاقاني ازين دو جنس كم جوي
- شماره 355: خوشتر ز اشك مريمي و باد عيسوي
- شماره 356: كز سبزه خط سبزه برآورد لب جوي
- شماره 357: تا از ميان موج سياست برون شوي
- شماره 358: عنقاست كبك هم صفت اوش چون نهي
- شماره 359: تا ز سگان خلق شير شرزه نجويي
- شماره 360: لاف از علي مزن كه يزيد دوم تويي
- حرف ا
- حرف ا
- ترجيع بند
- ترجيعات
- شمارهٔ ۱ - در مدح جلال الدين اخستان شروان شاه
- شمارهٔ ۲ - در مدح خاقان اعظم جلال الدين شروان شاه اخستان
- شمارهٔ ۳ - در مدح سلطان مظفر الدين قزل ارسلان
- شمارهٔ ۴ - در مدح امام الشارع وحيد الدين ابو المفاخر عثمان پسر كافي الدين عمر پسر عم و داماد خاقاني
- شمارهٔ ۵ - در مدح خاقان كبير جلال الدين ابو المظفر شروان شاه
- شمارهٔ ۶ - در مدح جلال الدين شروان شاه اخستان
- شمارهٔ ۷ - در مدح جلال الدين شروان شاه اخستان
- ترجيعات
- قصيده
- حرف ا
- شماره 1: جوشن صورت برون كن در صف مردان درآ
- شماره 2: كار من بالا نميگيرد در اين شيب بلا
- شماره 3: عروس عافيت آنگه قبول كرد مرا
- شماره 4: سرير فقر تو را سركشد به تاج رضا
- شماره 5: طفلي هنوز بستهٔ گهوارهٔ فنا
- شماره 6: اي پنج نوبه كوفته در دار ملك لا
- شماره 7: نيست اقليم سخن را بهتر از من پادشا
- شماره 8: فلك كژروتر است از خط ترسا
- شماره 9: از سر زلف تو بوئي سر به مهر آمد به ما
- شماره 10: مگر به ساحت گيتي نماند بوي وفا
- شماره 11: عشق بيفشرد پا بر نمط كبريا
- شماره 12: اي صفت زلف تو غارت ايمان ما
- شماره 13: نافهٔ آهو شده است ناف زمين از صبا
- شماره 14: داد مرا روزگار مالش دست جفا
- شماره 15: صبح است كمانكش اختران را
- شماره 16: اي راي تو صيقل اختران را
- حرف ب
- شماره 17: زد نفس سر به مهر صبح ملمع نقاب
- شماره 18: رخش به هرا بتاخت بر سر صبح آفتاب
- شماره 19: جبههٔ زرين نمود چهرهٔ صبح از نقاب
- شماره 20: شاهد سرمست من صبح درآمد ز خواب
- شماره 21: صبح دمان دوش خضر بر درم آمد به تاب
- شماره 22: دوش برون شد ز دلو يوسف زرين نقاب
- شماره 23: مرا ز هاتف همت رسد به گوش خطاب
- شماره 24: راه نفسم بسته شد از آه جگر تاب
- حرف ت
- شماره 25: شاه را تاج ثنا دادم نخواهم بازخواست
- شماره 26: راحت از راه دل چنان برخاست
- شماره 27: قلم بخت من شكسته سر است
- شماره 28: طبع كافي كه عسكر هنر است
- شماره 29: دل صيد زلف اوست به خون در نكوتر است
- شماره 30: رستم و بهرام را بهم چه مصاف است
- شماره 31: شهري به فتنه شد كه فلاني از آن ماست
- شماره 32: صبح تا آستين برافشانده است
- شماره 33: دل روي مراد از آن نديده است
- شماره 34: اين پرده كاسمان جلال آستان اوست
- شماره 35: نه به دولت نظري خواهم داشت
- حرف د
- شماره 36: تا دل من دل به قناعت نهاد
- شماره 37: عهد عشق نيكوان بدرود باد
- شماره 38: دل ز راحت نشان نخواهد داد
- شماره 39: بانوي تاجدار مرا طوقدار كرد
- شماره 40: هرگز به باغ دهر گيائي وفا نكرد
- شماره 41: خسرو بدار ملك جم ايوان تازه كرد
- شماره 42: صبح چو كام قنينه خنده برآورد
- شماره 43: آن مه نو بين كه آفتاب برآورد
- شماره 44: عارضهٔ تازه بين كه رخ به من آورد
- شماره 45: دست درافشان چو زي تيغ درفشان آورد
- شماره 46: صبح چون زلف شب براندازد
- شماره 47: دل به سوداي تو سر اندازد
- شماره 48: منتظري تا ز روزگار چه خيزد
- شماره 49: تشنهٔ دل به آب مينرسد
- شماره 50: آن مصر مملكت كه تو ديدي خراب شد
- شماره 51: خوي فلك بين كه چه ناپاك شد
- شماره 52: دير خبر يافتي كه يار تو گم شد
- شماره 53: اي دل به سر مويي آزاد نخواهي شد
- شماره 54: جام طرب كش كه صبح كام برآمد
- شماره 55: چه سبب سوي خراسان شدنم نگذارند
- شماره 56: لطف ملك العرش به من سايه برافكند
- شماره 57: بس بس اي طالع خاقاني چند
- شماره 58: الصبوح اي دل كه جان خواهم فشاند
- شماره 59: دردا كه دل نماند و بر او نام درد ماند
- شماره 60: به فلك تخته در ندوختهاند
- شماره 61: دوش بر گردون رنگي دگر آميختهاند
- شماره 62: مي و مشك است كه با صبح برآميختهاند
- شماره 63: دلهاي ما قرارگه درد كردهاند
- شماره 64: صبح خيزان كاستين بر آسمان افشاندهاند
- شماره 65: گوئيي كز عشق او يك شهر جان افشاندهاند
- شماره 66: تا غبار از چتر شاه اختران افشاندهاند
- شماره 67: شب روان در صبح صادق كعبهٔ جان ديدهاند
- شماره 68: تا خيال كعبه نقش ديدهٔ جان ديدهاند
- شماره 69: دشت موقف را لباس از جوهر جان ديدهاند
- شماره 70: صبح خيزان كز دو عالم خلوتي برساختند
- شماره 71: دوش چون خورشيد را مصروع خاور ساختند
- شماره 72: طره مفشان كز هلالت عيد جان برساختند
- شماره 73: سروراني كه مرا تاج سرند
- شماره 74: امروز مال و جاه خسان دارند
- شماره 75: مرد آن بود كه از سر دردي قدم زند
- شماره 76: غصه بر هر دلي كه كار كند
- شماره 77: صورت نميبندد مرا كان شوخ پيمان نشكند
- شماره 78: راز دلم جور روزگار برافكند
- شماره 79: گردون نقاب صبح به عمدا برافكند
- شماره 80: نوروز برقع از رخ زيبا برافكند
- شماره 81: شب روان چو رخ صبح آينه سيما بينند
- شماره 82: مقصد اينجاست نداي طلب اينجا شنوند
- شماره 83: به جوي سلامت كس آبي نبيند
- شماره 84: مشتي خسيس ريزه كه اهل سخن نيند
- شماره 85: آمد بهار و بخت كه عشرت فزا شود
- شماره 86: سر چه سنجد كه هوش ميبشود
- شماره 87: سر چه سنجد كه هوش مي بشود
- شماره 88: نه دل از سلامت نشان ميدهد
- شماره 89: در كفم نيست آنچه ميبايد
- شماره 90: مرا صبح دم شاهد جان نمايد
- شماره 91: شه اختران زان زر افشان نمايد
- شماره 92: صفتي است حسن او را كه به وهم در نيايد
- شماره 93: از همه عالم كران خواهم گزيد
- شماره 94: ايام خط فتنه به فرق جهان كشيد
- شماره 95: بيدقي مدح شاه ميگويد
- شماره 96: حاصل عمر چه داريد خبر باز دهيد
- شماره 97: چشم بر پردهٔ امل منهيد
- شماره 98: صبح گاهي سر خوناب جگر بگشاييد
- شماره 99: اي نهان داشتگان موي ز سر بگشاييد
- حرف ر
- شماره 100: چون آه عاشقان شد صبح آتش معنبر
- شماره 101: در آبگون قفس بين طاووس آتشين پر
- شماره 102: اي كعبهٔ جهان گرد، وي زمزم رسن در
- شماره 103: صحن ارم نديدي در باغ شاه بنگر
- شماره 104: اي عندليب جانها طاووس بسته زيور
- شماره 105: در جهان كس نيست اندوه جهان كس مخور
- شماره 106: اي پردهٔ معظم بانوي روزگار
- شماره 107: صبح ز مشرق چو كرد بيرق روز آشكار
- شماره 108: بهر صبوح از درم مست در آمد نگار
- شماره 109: كرد خزان تاختن بر صف خيل بهار
- شماره 110: هين كه به ميدان حسن رخش درافكند يار
- شماره 111: دست صبا برفروخت مشعلهٔ نوبهار
- شماره 112: الصبوح الصبوح كامد كار
- شماره 113: ديده بانان اين كبود حصار
- شماره 114: بخ بخ اي بخت و خه خه اي دل دار
- حرف س
- حرف ش
- شماره 116: صدري كه قدر كان شكند گوهر سخاش
- شماره 117: صبح حمايل فلكت آهيخت خنجرش
- شماره 118: سر حد باديه است روان پاش بر سرش
- شماره 119: اينك مواقف عرفات است بنگرش
- شماره 120: من صيد آنكه كعبهٔ جانهاست منظرش
- شماره 121: رخسار صبح را نگر از برقع زرش
- شماره 122: آمد دواسبه عيد و خزان شد علم برش
- شماره 123: عيدي است فتنهزا ز هلال معنبرش
- شماره 124: صبح هزار عيد وجود است جوهرش
- شماره 125: در پردهٔ دل آمد دامن كشان خيالش
- شماره 126: دل من پير تعليم است و من طفل زبان دانش
- حرف ق
- حرف ك
- حرف م
- شماره 129: مرغ شد اندر هوا رقص كنان صبحدم
- شماره 130: اي لب و زلفين تو مهره و افعي بهم
- شماره 131: گرنه شب از عين عيد ساخت طلسمي بخم
- شماره 132: طفلي و طفيل توست آدم
- شماره 133: با آنكه به موي مانم از غم
- شماره 134: اي شحنهٔ شش جهات عالم
- شماره 135: آن پير ما كه صبح لقائي است خضر نام
- شماره 136: بيباغ رخت جهان مبينام
- شماره 137: صبح وارم كفتابي در نهان آوردهام
- شماره 138: حضرت ستر معلا ديدهام
- شماره 139: رهروم مقصد امكان به خراسان يابم
- شماره 140: عافيت را نشان نمييابم
- شماره 141: بس وفا پرورد ياري داشتم
- شماره 142: هر زمان زين سبز گلشن رخت بيرون ميبرم
- شماره 143: من كيم باري كه گوئي ز آفرينش برترم
- شماره 144: از آن قبل كه سر عالم بقا دارم
- شماره 145: در اين دامگاه ارچه همدم ندارم
- شماره 146: روزم فرو شد از غم، هم غمخواري ندارم
- شماره 147: اي باغ جان كه به ز لبت نوبري ندارم
- شماره 148: هر صبح سر ز گلشن سودا برآورم
- شماره 149: هر صبح پاي صبر به دامن درآورم
- شماره 150: به دل در خواص بقا ميگريزم
- شماره 151: غصه بندد نفس افغان چكنم
- شماره 152: هر صبح كه نو جهان ببينم
- شماره 153: به درد دلم كاشنائي نبينم
- شماره 154: اي قبلهٔ جان كجات جويم
- حرف ن
- شماره 155: ضماندار سلامت شد دل من
- شماره 156: قحط وفاست در بنهٔ آخر الزمان
- شماره 157: هين كز جهان علامت انصاف شد نهان
- شماره 158: الامان اي دل كه وحشت زحمت آورد الامان
- شماره 159: نطع بگسترد عشق پاي فرو كوب هان
- شماره 160: اي لب و خالت بهم طوطي و هندوستان
- شماره 161: تا نفخات ربيع صور دميد از دهان
- شماره 162: تا رقم حسن تو زد آسمان
- شماره 163: از همه عالم شدهام بر كران
- شماره 164: شاعر ساحر منم اندر جهان
- شماره 165: اي نايب عيسي از دو مرجان
- شماره 166: اكنون كه گشاد گل گريبان
- شماره 167: يعقوب دلم، نديم احزان
- شماره 168: هان اي دل عبرت بين از ديده نظر كن هان
- شماره 169: دوش چو سلطان چرخ تافت به مغرب عنان
- شماره 170: كژ خاطران كه عين خطا شد صوابشان
- شماره 171: زين بيش آبروي نريزم براي نان
- شماره 172: نكهت حور است يا هواي صفاهان
- شماره 173: سنت عشاق چيست؟ برگ عدم ساختن
- شماره 174: ناگذران دل است نوبت غم داشتن
- شماره 175: خرمي در جوهر عالم نخواهي يافتن
- شماره 176: صبحدم چون كله بندد آه دود آساي من
- شماره 177: عالم جان خاص توست نوبه فرو كوب هين
- شماره 178: غارت دل ميكني شرط وفا نيست اين
- شماره 179: كوي عشق آمد شد ما برنتابد بيش از اين
- حرف و
- حرف ه
- شماره 185: ما را دلي است زله خور خوان صبحگاه
- شماره 186: آوازهٔ رحيل شنيدم به صبحگاه
- شماره 187: در ساخت زمانه ز راحت نشان مخواه
- شماره 188: اي در حرمت نشان كعبه
- شماره 189: خورشيد كسري تاج بين ايوان نو پرداخته
- شماره 190: در كام صبح از ناف شب مشك است عمدا ريخته
- شماره 191: اي تير باران غمت، خون دل ما ريخته
- شماره 192: باز از تف زرين صدف، شد آب دريا ريخته
- شماره 193: صبح خيزان بين قيامت در جهان انگيخته
- شماره 194: ماه نو ديدي حمايل ز آسمان انگيخته
- شماره 195: اين تويي كز غمزه غوغا در جهان انگيخته
- شماره 196: دور فلك ده جام را از نور عذرا داشته
- شماره 197: اي در دل سودائيان، از غمزه غوغا داشته
- شماره 198: اين آتشين كاسه نگر، دولاب مينا داشته
- شماره 199: اي در عجم سلالهٔ اصل كيان شده
- شماره 200: عيد است و پيش از صبحدم مژده به خمار آمده
- شماره 201: اي با دل سودائيان عشق تو در كار آمده
- شماره 202: مهر است يا زرين صدف خرچنگ را يار آمده
- شماره 203: صبح خيزان بين به صدر كعبه مهمان آمده
- شماره 204: الوداع اي كعبه كاينك وقت هجران آمده
- شماره 205: به خراسان شوم انشاء الله
- شماره 206: دلنواز من بيمار شمائيد همه
- شماره 207: سر تابوت مرا باز گشائيد همه
- شماره 208: ما فتنه بر توايم و تو فتنه بر آينه
- حرف ي
- شماره 209: در اين منزل اهل وفائي نيابي
- شماره 210: گر به قدر سوزش دل چشم من بگريستي
- شماره 211: صبحدم آب خضر نوش از لب جام گوهري
- شماره 212: ناگذران دل توئي كز طرب آشناتري
- شماره 213: دوش كه صبح چاك زد صدرهٔ چرخ عنبري
- شماره 214: موكب شاه اختران، رفت به كاخ مشتري
- شماره 215: پيش كه صبح بر درد شقهٔ چتر عنبري
- شماره 216: ماه به ماه ميكند شاه فلك كديوري
- شماره 217: خاك سياه بر سر آب و هواي ري
- شماره 218: چو گل بيش ندهم سران را صداعي
- شماره 219: جان سگ دارم به سختي ورنه سگجان بودمي
- شماره 220: گرچه كان خرد مرا داني
- شماره 221: نثار اشك من هر شب شكر ريزي است پنهاني
- شماره 222: بردار زلفش از رخ تا جان تازه بيني
- شماره 223: چون صبحدم عيد كند نافه گشائي
- شماره 224: جان پيشكشت سازم اگر پيش من آئي
- حرف ا
- قصايد و قطعات عربي
- غزل
- حرف ا
- غزل شماره 1: اي آتش سوداي تو خون كرده جگرها
- غزل شماره 2: طبع تو دمساز نيست عاشق دلسوز را
- غزل شماره 3: خوش خوش خرامان ميروي، اي شاه خوبان تا كجا
- غزل شماره 4: رفتم به راه صفت ديدم به كوي صفا
- غزل شماره 5: ز خاك كوي تو هر خار سوسني است مرا
- غزل شماره 6: به زبان چرب جانا بنواز جان ما را
- غزل شماره 7: بر سر كرشمه از دل خبري فرست ما را
- غزل شماره 8: گرنه عشق او قضاي آسمانستي مرا
- غزل شماره 9: اي پار دوست بوده و امسال آشنا
- غزل شماره 10: اري فيالنوم ما طالت نواها
- غزل شماره 11: جام مي تا خط بغداد ده اي يار مرا
- غزل شماره 12: درد زده است جان من ميوهٔ جان من كجا
- حرف ب
- حرف ت
- غزل شماره 19: كار عشق از وصل و هجران درگذشت
- غزل شماره 20: انصاف در جبلت عالم نيامده است
- غزل شماره 21: پاي گريز نيست كه گردون كمانكش است
- غزل شماره 22: تا جهان است از جهان اهل وفائي برنخاست
- غزل شماره 23: دل پيشكش تو جان نهاده است
- غزل شماره 24: كار گيتي را نوائي مانده نيست
- غزل شماره 25: اهل بر روي زمين جستيم نيست
- غزل شماره 26: آگه نهاي كه بر دلم از غم چه درد خاست
- غزل شماره 27: در اين عهد از وفا بوئي نمانده است
- غزل شماره 28: از كف ايام امان كس نيافت
- غزل شماره 29: زآتش انديشه جانم سوخته است
- غزل شماره 30: زخم زمانه را در مرهم پديد نيست
- غزل شماره 31: چه آفتي تو كه كمتر غم تو هجران است
- غزل شماره 32: حصن جان ساز در جهان خلوت
- غزل شماره 33: بخت بدرنگ من امروز گم است
- غزل شماره 34: طره مفشان كه غرامت بر ماست
- غزل شماره 35: در جهان هيچ سينه بيغم نيست
- غزل شماره 36: مرا دانهٔ دل بر آتش فتاده است
- غزل شماره 37: من ندانستم كه عشق اين رنگ داشت
- غزل شماره 38: چه نشينم كه فتنه بر پاي است
- غزل شماره 39: آن كز مي خواجگي است سرمست
- غزل شماره 40: فرمان ملك چه ساحري ساخت
- غزل شماره 41: اي قول دل به رفيعالدرجات
- غزل شماره 42: عيسي لب است يار و دم از من دريغ داشت
- غزل شماره 43: دست قبا در جهان نافه گشاي آمده است
- غزل شماره 44: اي باد صبح بين كه كجا ميفرستمت
- غزل شماره 45: لعل او بازار جان خواهد شكست
- غزل شماره 46: ديدي كه يار چون ز دل ما خبر نداشت
- غزل شماره 47: رخ تو رونق قمر بشكست
- غزل شماره 48: از حال خود شكسته دلان را خبر فرست
- غزل شماره 49: زان زلف مشك رنگ نسيمي به ما فرست
- غزل شماره 50: روي تو دارد ز حسن آنچه پري آن نداشت
- غزل شماره 51: به باغ وصل تو خاري، رقيب صد ورد است
- غزل شماره 52: تيره زلفا بادهٔ روشن كجاست
- غزل شماره 53: دردي است درد عشق كه درمان پذير نيست
- غزل شماره 54: شمع شبها بجز خيال تو نيست
- غزل شماره 55: سر سوداي تو را سينهٔ ما محرم نيست
- غزل شماره 56: ما به غم خو كردهايم اي دوست ما را غم فرست
- غزل شماره 57: بس لابه كه بنمودم و دلدار نپذرفت
- غزل شماره 58: شوري ز دو عشق در سر ماست
- غزل شماره 59: دل شد از دست و نه جاي سخن است
- غزل شماره 60: آن نازنين كه عيسي دلها زبان اوست
- غزل شماره 61: عيسي لبي و مرده دلم در برابرت
- غزل شماره 62: گر هيچ شبي وصل دلارام توان يافت
- غزل شماره 63: چه گويي ز لب دوست شكر وام توان خواست
- غزل شماره 64: كيست كه در كوي تو فتنهٔ روي نيست
- غزل شماره 65: عشق تو قضاي آسماني است
- غزل شماره 66: ميخور كه جهان حريف جوي است
- غزل شماره 67: دل را ز دم تو دام روزي است
- غزل شماره 68: اي دل به عشق بر تو كه عشقت چه درخور است
- غزل شماره 69: خاكي دلم كه در لب آن نازنين گريخت
- غزل شماره 70: خه كه دگر باره دل، درد تو در برگرفت
- غزل شماره 71: به دو ميگون لب و پسته دهنت
- غزل شماره 72: هر كه در عاشقي قدم نزده است
- غزل شماره 73: جو به جو عشقت شمار دم زدن بر من گرفت
- غزل شماره 74: سر و زر كو كه منت يارم جست
- غزل شماره 75: يارب آن خال بر آن لب چه خوش است
- غزل شماره 76: در عشق تو عافيت حرام است
- غزل شماره 77: به جائي رسيد عشق كه بر جاي جان نشست
- غزل شماره 78: چرا ننهم؟ نهم دل بر خيالت
- غزل شماره 79: هر كه به سوداي چون تو يار بپرداخت
- غزل شماره 80: دلم در بحر سوداي تو غرق است
- غزل شماره 81: بگشا نقاب رخ كه ز ره بر در آيمت
- غزل شماره 82: علم عشق عالي افتاده است
- غزل شماره 83: فلك در نيكوئي انصاف دادت
- غزل شماره 84: بتي كز طرف شب مه را وطن ساخت
- حرف د
- غزل شماره 85: آنها كه محققان راهند
- غزل شماره 86: با او دلم به مهر و محبت نشانه بود
- غزل شماره 87: طريق عشق رهبر برنتابد
- غزل شماره 88: عقل در عشق تو سرگردان بماند
- غزل شماره 89: دل كشيد آخر عنان چون مرد ميدانت نبود
- غزل شماره 90: دولت عشق تو آمد عالم جان تازه كرد
- غزل شماره 91: دل پيش خيال تو صد ديده برافشاند
- غزل شماره 92: صد يك حسن تو نوبهار ندارد
- غزل شماره 93: تب دوشين در آن بت چون اثر كرد
- غزل شماره 94: هر تار ز مژگانش تيري دگر اندازد
- غزل شماره 95: عذر از كه توان خواست كه دلبر نپذيرد
- غزل شماره 96: عشق تو چون درآيد شور از جهان برآيد
- غزل شماره 97: عشق تو به گرد هر كه برگردد
- غزل شماره 98: آن زمان كو زلف را سر ميبرد
- غزل شماره 99: سر نيست كز تو بر سر خنجر نميشود
- غزل شماره 100: هر زماني بر دلم باري رسد
- غزل شماره 101: عشاق بجز يار سر انداز نخواهند
- غزل شماره 102: نگارينا به صحرا رو كه صحرا حله ميپوشد
- غزل شماره 103: عشق تو به هر دلي فرو نايد
- غزل شماره 104: فروغ جمالت نظر برنتابد
- غزل شماره 105: خوي او از خامكاري كم نكرد
- غزل شماره 106: ذره نمايد آفتاب ار به جمال تو رسد
- غزل شماره 107: حاشا كه مرا جز تو در ديده كسي باشد
- غزل شماره 108: با ياد تو زهر بر شكر خندد
- غزل شماره 109: جانا لب تو پيشكش از ما چه ستاند
- غزل شماره 110: مهر تو بر ديگران نتوان نهاد
- غزل شماره 111: پردهٔ نو ساخت عشق، زخمهٔ نو در فزود
- غزل شماره 112: مرا وصلت به جاني برنيايد
- غزل شماره 113: دل كه در دام تو افتاد غم جان نبرد
- غزل شماره 114: دل زخم تو را سپر ندارد
- غزل شماره 115: بوسه گه آسمان نعل سمند تو باد
- غزل شماره 116: با كفر زلفت اي جان ايمان چه كار دارد
- غزل شماره 117: آوازهٔ جمالت چون از جهان برآمد
- غزل شماره 118: وصل تو به وهم در نميآيد
- غزل شماره 119: چشم ما بر دوخت عشق و پردهٔ ما بردريد
- غزل شماره 120: دوست مرا رطل عشق تا خط بغداد داد
- غزل شماره 121: دل رفت و ميندانم حالش كه خود كجا شد
- غزل شماره 122: لعلت اندر سخن شكر خايد
- غزل شماره 123: دل از آن راحت جان نشكيبد
- غزل شماره 124: لب جانان دواي جان بخشد
- غزل شماره 125: اول از خود بري توانم شد
- غزل شماره 126: دل عاشق به جان فرو نايد
- غزل شماره 127: دل از آن دلستان به كس نرسد
- غزل شماره 128: عشق تو دست از ميان كار برآورد
- غزل شماره 129: ازين ده رنگتر ياري نپندارم كه كس دارد
- غزل شماره 130: مي وقت صبوح راوقي بايد
- غزل شماره 131: تو را نازي است اندر سر كه عالم بر نميتابد
- غزل شماره 132: چه روح افزا و راحت باري اي باد
- غزل شماره 133: چشم دارم كه مرا از تو پيامي برسد
- غزل شماره 134: باغ جان را صبوحي آب دهيد
- غزل شماره 135: دل نام تو بر نگين نويسد
- غزل شماره 136: فراقت ز خونريز من در نماند
- غزل شماره 137: آتش عشق تو ديد صبرم و سيماب شد
- غزل شماره 138: دل بستهٔ زلف تو شد از من چه نويسد
- غزل شماره 139: آتش عيارهاي آب عيارم ببرد
- غزل شماره 140: خاكي دلم به گرد وصالش كجا رسد
- غزل شماره 141: اندرآ اي جان كه در پاي تو جان خواهم فشاند
- غزل شماره 142: سخن با او به موئي درنگيرد
- غزل شماره 143: دلم آخر به وصالش برسد
- غزل شماره 144: سر زلفت چو در جولان بيايد
- غزل شماره 145: دل دادم و كار برنيامد
- غزل شماره 146: مرا غم تو به خمار خانه باز آورد
- غزل شماره 147: مكن كز چشم من بر خاك سيل آتشين خيزد
- غزل شماره 148: بر دل غم فراقت آسان چگونه باشد
- غزل شماره 149: شور عشق تو در جهان افتاد
- غزل شماره 150: عقل ز دست غمت دست به سر ميرود
- غزل شماره 151: روي تو را در ركاب شمس و قمر ميرود
- غزل شماره 152: دل سكهٔ عشق مي نگرداند
- غزل شماره 153: تا مرا عشق يار غار افتاد
- غزل شماره 154: دلبر آن به كه كسش نشناسد
- غزل شماره 155: نقش تو خيال برنتابد
- غزل شماره 156: روي تو چون نوبهار جلوهگري ميكند
- غزل شماره 157: زين وجودت به جان خلاص دهند
- غزل شماره 158: روزم به نيابت شب آمد
- غزل شماره 159: ماه را با نور رويش بيش مقداري نماند
- غزل شماره 160: ز خوبان جز جفاكاري نيايد
- غزل شماره 161: خار غم تو گل طرب دارد
- غزل شماره 162: زهر با ياد تو شكر گردد
- غزل شماره 163: عشقت چو درآمد ز دلم صبر بدر شد
- غزل شماره 164: آن را كه غمگسار تو باشي چه غم خورد
- غزل شماره 165: آنچه تو كردي بتا نه شرط وفا بود
- غزل شماره 166: رخ به زلف سياه ميپوشد
- غزل شماره 167: آواز حسنت اي جان هفت آسمان بگيرد
- غزل شماره 168: آنچه عشق دوست با من ميكند
- غزل شماره 169: مرد كه با عشق دست در كمر آيد
- غزل شماره 170: عشق تو اندر دلم شاخ كنون ميزند
- غزل شماره 171: ني دست من به شاخ وصال تو بر رسيد
- غزل شماره 172: اين عشق آتشينم دود از جهان برآرد
- غزل شماره 173: دلم ز هواي تو بر نميگردد
- غزل شماره 174: صبح چون جيب آسمان بگشاد
- غزل شماره 175: آن دم كه صبح بينش من بال برگشاد
- غزل شماره 176: زان بخششي كه بر در عالم شد
- غزل شماره 177: آباد بر آن شب كه شب وصلت ما بود
- غزل شماره 178: عافيت كس نشان دهد؟ ندهد
- غزل شماره 179: دل ز گيتي وفاجويي ندارد
- غزل شماره 180: دل جام جام، زهر غمان هر زمان كشد
- غزل شماره 181: آمد نفس صبح و سلامت نرسانيد
- غزل شماره 182: آن كو چو تو دلرباي دارد
- غزل شماره 183: چون زلف يار گيرم دستم به يارب آيد
- غزل شماره 184: با درد تو كس منت مرهم نپذيرد
- غزل شماره 185: آوازهٔ جمالت اندر جهان فتاد
- غزل شماره 186: در خوشاب را لبت سخت خوش آب ميدهد
- غزل شماره 187: عشقت آتش ز جان برانگيزد
- حرف ر
- غزل شماره 188: پيش لب تو حلقه به گوشم بنفشهوار
- غزل شماره 189: پيش صبا نثار كنم جان شكوفهوار
- غزل شماره 190: دل پردهٔ عشق توست برگير
- غزل شماره 191: خونريزي و ننديشي، عيار چنين خوشتر
- غزل شماره 192: خيز و به ايام گل بادهٔ گلگون بيار
- غزل شماره 193: بر سر من نامده است از تو جفاجوي تر
- غزل شماره 194: رحم كن رحم، نظر باز مگير
- غزل شماره 195: حديث توبه رها كن سبوي باده بيار
- غزل شماره 196: آن خال جو سنگش ببين، آن روي گندمگون نگر
- غزل شماره 197: سرهاي سراندازان در پاي تو اوليتر
- غزل شماره 198: فتادهام به طلسم كشاكش تقدير
- حرف ز
- حرف س
- حرف ش
- حرف م
- غزل شماره 210: بس سفالين لب و خاكين رخ و سنگين جانم
- غزل شماره 211: از دو عالم دامن جان دركشم هر صبحدم
- غزل شماره 212: كو صبح كه بار شب كشيدم
- غزل شماره 213: نه راي آنكه ز عشق تو روي برتابم
- غزل شماره 214: از دهر غدر پيشه وفائي نيافتم
- غزل شماره 215: از گشت چرخ كار به سامان نيافتم
- غزل شماره 216: بر سرير نياز ميغلطم
- غزل شماره 217: با بخت در عتابم و با روزگار هم
- غزل شماره 218: در سايهٔ غم شكست روزم
- غزل شماره 219: در سينه نفس چنان شكستم
- غزل شماره 220: ز خاك پاشي در دستخون فرومانديم
- غزل شماره 221: گر به عيار كسان از همه كس كمتريم
- غزل شماره 222: تا چند ستم رسيده باشم
- غزل شماره 223: نماند اهل رنگي كه من داشتم
- غزل شماره 224: از هستي خود كه ياد دارم
- غزل شماره 225: گرچه به دست كرشمهٔ تو اسيرم
- غزل شماره 226: منم آن كز طرب غمين باشم
- غزل شماره 227: دردي كه مرا هست به مرهم نفروشم
- غزل شماره 228: خون دلم مخور كه غمان تو ميخورم
- غزل شماره 229: ما از عراق جان غم آلود ميبريم
- غزل شماره 230: الصبوح اي دل كه ما بزم قلندر ساختيم
- غزل شماره 231: به كوي عشق تو جان در ميان راه نهم
- غزل شماره 232: اي قوم الغياث كه كار اوفتادهايم
- غزل شماره 233: يك نظر دوش از شكنج زلف او دزديدهام
- غزل شماره 234: دل بشد از دست دوست را به چه جويم
- غزل شماره 235: زنگ دل از آب روي شستيم
- غزل شماره 236: اين خود چه صورت است كه من پايبست اويم
- غزل شماره 237: گفتم آه آتشين بس كن، نه من خاك توام
- غزل شماره 238: نام تو چون بر زبان ميآيدم
- غزل شماره 239: از تف دل آتشين دهانم
- غزل شماره 240: كفر است راز عشقت پنهان چرا ندارم
- غزل شماره 241: نازي است تو را در سر، كمتر نكني دانم
- غزل شماره 242: به ميدان وفا يارم چنان آمد كه من خواهم
- غزل شماره 243: گفتم به ري مراد دل آسان برآورم
- غزل شماره 244: مرا گوئي چه سر داري، سر سوداي او دارم
- غزل شماره 245: چون تلخ سخن راني تنگ شكرت خوانم
- غزل شماره 246: گر رحم كني جانا جان بر سرت افشانم
- غزل شماره 247: ما پيشكش تو جان فرستيم
- غزل شماره 248: ديده در كار لب و خالش كنم
- غزل شماره 249: دل به سوداي بتان دربستهام
- غزل شماره 250: جانا ز سر مهر تو گشتن نتوانم
- غزل شماره 251: به صفت، عاشق جمال توايم
- غزل شماره 252: امروز دو هفته است كه روي تو نديدم
- غزل شماره 253: طبع تو دمساز نيست چاره چه سازم
- غزل شماره 254: اي جفت دل من از تو فردم
- غزل شماره 255: خوش خوش از عشق تو جاني ميكنم
- غزل شماره 256: من در طلب يارم ز اغيار نينديشم
- غزل شماره 257: دل را به غم تو باز بستيم
- غزل شماره 258: خيز تا رخت دل براندازيم
- غزل شماره 259: يارب از عشق چه سرمستم و بيخويشتنم
- غزل شماره 260: نزل عشقت جان شيرين آورم
- غزل شماره 261: نيم شب پي گم كنان در كوي جانان آمدم
- غزل شماره 262: در عشق ز تيغ و سر نينديشم
- غزل شماره 263: ما دل به دست مهر تو زان باز دادهايم
- غزل شماره 264: تا من پي آن زلف سرافكنده همي دارم
- غزل شماره 265: تو را در دوستي رائي نميبينم، نميبينم
- غزل شماره 266: دست از دو جهان كشيده خواهم
- غزل شماره 267: ز باغت بجز بوي و رنگي نبينم
- غزل شماره 268: ز باغ عافيت بوئي ندارم
- غزل شماره 269: طاقتي كو كه به سر منزل جانان برسم
- غزل شماره 270: دارم سر آنكه سر برآرم
- غزل شماره 271: از گلستان وصل نسيمي شنيدهام
- حرف ن
- غزل شماره 272: دلا زارت برون نتوان نهادن
- غزل شماره 273: خرمي كان فلك دهد غم دان
- غزل شماره 274: برون از جهان تكيه جايي طلب كن
- غزل شماره 275: سوختم چون بوي برنايد ز من
- غزل شماره 276: اي صبح مرا حديث آن مه كن
- غزل شماره 277: غصهٔ آسمان خورم دم نزنم، دريغ من
- غزل شماره 278: دلا با عشق پيمان تازه گردان
- غزل شماره 279: رخش حسن اي جان شگرفي را به ميدان درفكن
- غزل شماره 280: دلم دردمند است باري برافكن
- غزل شماره 281: آب و سنگم داد بر باد آتش سوداي من
- غزل شماره 282: ترك سن سن گوي توسن خوي سوسن بوي من
- غزل شماره 283: از عشق دوست بين كه چه آمد به روي من
- غزل شماره 284: اي باد بوي يوسف دلها به ما رسان
- غزل شماره 285: بر سر بازار عشق آزاد نتوان آمدن
- غزل شماره 286: اي لعل تو پردهدار پروين
- غزل شماره 287: روي است بناميزد يا ماه تمام است آن
- غزل شماره 288: تا مرا سوداي تو خالي نگرداند ز من
- غزل شماره 289: تا دل غم او دارد نتوان غم جان خوردن
- غزل شماره 290: در يك سخن آن همه عتيبش بين
- غزل شماره 291: شب من دام خورشيد است گوئي زلف يار است اين
- حرف و
- غزل شماره 292: درد دل گويم از نهان بشنو
- غزل شماره 293: آخر چه خون كرد اين دلم كامد به ناخن خون او
- غزل شماره 294: تو چه داني كه من از وفا چه نمودم به جاي تو
- غزل شماره 295: سينه پر آتشم چو ميغ از تو
- غزل شماره 296: شد آبروي عاشقان از خوي آتشناك تو
- غزل شماره 297: گرچه جاني از نظر پنهان مشو
- غزل شماره 298: چه كردهام بجاي تو كه نيستم سزاي تو
- غزل شماره 299: پشت پايي زد خرد را روي تو
- غزل شماره 300: در عشق داستانم و بر تو به نيم جو
- غزل شماره 301: بستهٔ زلف اوست دل، اي دل از آن كيست او
- غزل شماره 302: اي تماشاگه جان بر طرف لالهستان تو
- حرف ه
- غزل شماره 303: رخت تمناي دل بر در عشاق نه
- غزل شماره 304: افدي بنفس من بدت فيالمهد عني غافله
- غزل شماره 305: خيال روي توام غمگسار و روي تو نه
- غزل شماره 306: هست به دور تو عقل نام شكسته
- غزل شماره 307: در دستت اوفتادم چون مرغ پر بريده
- غزل شماره 308: اي از پي آشوب ما از رخ نقاب انداخته
- غزل شماره 309: سرمستم و تشنه، آب در ده
- غزل شماره 310: در صبوح آن راح ريحاني بخواه
- غزل شماره 311: اي برقرار خوبي، با تو قرار من چه
- غزل شماره 312: اي دل به جفات جان نهاده
- غزل شماره 313: اي زير نقاب مه نموده
- غزل شماره 314: اي چشم پر خمارت دلها فگار كرده
- غزل شماره 315: درا تا سيل بنشانم ز ديده
- غزل شماره 316: ماه نو و صبح بين پياله و باده
- حرف ي
- غزل شماره 317: از زلف هر كجا گرهي برگشادهاي
- غزل شماره 318: روي دركش ز دهر دشمن روي
- غزل شماره 319: زين تنگناي وحشت اگر باز رستمي
- غزل شماره 320: غم بنياد آب و گل چه خوري
- غزل شماره 321: روز دانش به ازين بايستي
- غزل شماره 322: اي دل اي دل هلاك تن كردي
- غزل شماره 323: خاك بغداد در آب بصرم بايستي
- غزل شماره 324: شوريده كرد ما را عشق پري جمالي
- غزل شماره 325: اي راحت جانها به تو، آرام جان كيستي
- غزل شماره 326: اي سرو غنچه لب ز گلستان كيستي
- غزل شماره 327: اي ترك دلستان ز شبستان كيستي
- غزل شماره 328: كردي نخست با ما عهدي چنان كه داني
- غزل شماره 329: يكي بخرام در بستان كه تا سرو روان بيني
- غزل شماره 330: زرهٔ زلف بر قبا شكني
- غزل شماره 331: اين چه شور است آخر اي جان كز جهان انگيختي
- غزل شماره 332: جان بخشمت آن ساعت كز لب شكرم بخشي
- غزل شماره 333: تا بيش دل خراب داري
- غزل شماره 334: تبها كشم از هجر تو شبهاي جدائي
- غزل شماره 335: گلي از باغ وفا آمدهاي
- غزل شماره 336: باز از كرشمه زخمهٔ نو در فزودهاي
- غزل شماره 337: تا حلقههاي بهم برشكستهاي
- غزل شماره 338: چه كردهام كه مرا پايمال غم كردي
- غزل شماره 339: آن لعل شكر خنده گر از هم بگشايي
- غزل شماره 340: تاطرف كلاه برشكستي
- غزل شماره 341: يا وصل تو را نشانه بايستي
- غزل شماره 342: بر ديده ره خيال بستي
- غزل شماره 343: عالم افروز بهارا كه تويي
- غزل شماره 344: گر زير زلف بند او باد صبا جا يافتي
- غزل شماره 345: چه كردم كاستين بر من فشاندي
- غزل شماره 346: جان از تنم برآيد چون از درم درآئي
- غزل شماره 347: هر زمان بر جان من باري نهي
- غزل شماره 348: ديدي كه هيچگونه مراعات من نكردي
- غزل شماره 349: ز بدخوئي دمي خو وانكردي
- غزل شماره 350: كاشكي جز تو كسي داشتمي
- غزل شماره 351: درآ كز يك نظر جان تازه كردي
- غزل شماره 352: دوست داري كه دوستدار كشي
- غزل شماره 353: تا لوح جفا درست كردي
- غزل شماره 354: ز دلت چه داد خواهم كه نه داور مني
- غزل شماره 355: خاك توام مرا چه خوري خون به دوستي
- غزل شماره 356: دل نداند تو را چنان كه توئي
- غزل شماره 357: بانگ آمد از قنينه كباد بر خرابي
- غزل شماره 358: دلم كه مرغ تو آمد به دام باز گرفتي
- غزل شماره 359: به خرد راه عشق ميپوئي
- غزل شماره 360: خود لطف بود چندان اي جان كه تو داري
- غزل شماره 361: صيد توام فكندي و در خون گذاشتي
- غزل شماره 362: به رخت چه چشم دارم كه نظر دريغ داري
- غزل شماره 363: زين نيم جان كه دارم جانان چه خواست گوئي
- غزل شماره 364: مرا روزي نپرسي كخر اي غمخوار من چوني
- غزل شماره 365: هرگز بود به شوخي چشم تو عبهري
- غزل شماره 366: گر قصد جان نداري، خونم چرا خوري
- غزل شماره 367: خطي بر سوسن از عنبر كشيدي
- غزل شماره 368: هديهٔ پاي تو زر بايستي
- غزل شماره 369: ناز جنگآميز جانان برنتابد هر دلي
- غزل شماره 370: دشوار عشق بر دلم آسان نميكني
- غزل شماره 371: گرنه تو اي زود سير تشنهٔ خون مني
- غزل شماره 372: چه كرد اين بنده جز آزاد مردي
- غزل شماره 373: مرا تا جان بود جانان تو باشي
- غزل شماره 374: گر بر در وصالت اميد بار بودي
- غزل شماره 375: با هيچ دوست دست به پيمان نميدهي
- غزل شماره 376: دلم غارتيدي ز بس تركتازي
- غزل شماره 377: خاك شدم در تو را آب رخم چرا بري
- غزل شماره 378: هر روز به هر دستي رنگي دگر آميزي
- غزل شماره 379: از بوالعجبي هردم رنگ دگر آميزي
- غزل شماره 380: اي ديده ره ز ظلمت غم چون برون بري
- غزل شماره 381: عتاب رنگ به من نامهاي فرستادي
- غزل شماره 382: ز من گسستي و با ديگران بپيوستي
- غزل شماره 383: يك زبان داري و صد عشوهگري
- غزل شماره 384: تو را افتد كه با ما سر برآري
- غزل شماره 385: در عشق، فتوح چيست؟ داني
- غزل شماره 386: گويم همه دل مني و جاني
- غزل شماره 387: خاكم كه مرا مني نيابي
- غزل شماره 388: ماهي كه مه از قفاي او بيني
- غزل شماره 389: داور جاني، پس اين فرياد جان چون نشنوي
- غزل شماره 390: اي رخ نورپاش تو پيشه گرفته دلبري
- غزل شماره 391: دلم خاك تو شد گو باش من خون ميخورم باري
- غزل شماره 392: اذا ما الطير غنت فيالصباح
- غزل شماره 393: تعاطي الكاس من شان الصبوح
- غزل شماره 394: ما انصف ندماني لو انكر ادماني
- غزل شماره 395: يارب ليل مظلم قد قلت يارب ارحم
- غزل شماره 396: قم بكرة و خذها با كورة الحيات
- غزل شماره 397: از روي تو فروزد شمع سراي عيسي
- غزل شماره 398: چو عمر رفته تو كس را به هيچ كار نيايي
- غزل شماره 399: ديوانه شوم چون تو پريوار نمايي
- غزل شماره 400: لاله رخا سمن برا سرو روان كيستي
- غزل شماره 401: باز از نواي دلبري سازي دگرگون ميزني
- حرف ا
- رباعي شماره
- حرف ا
- رباعي شماره 1: بي زحمت تو با تو وصالي است مرا
- رباعي شماره 2: غم كرد رياض جان مه و سال مرا
- رباعي شماره 3: دل خاص تو و من تن تنها اينجا
- رباعي شماره 4: اي دوست غم تو سربه سر سوخت مرا
- رباعي شماره 5: عشق تو بكشت عالم و عامي را
- رباعي شماره 6: ميساخت چو صبح لالهگون رنگ هوا
- رباعي شماره 7: عيسي لب و آفتاب روئي پسرا
- رباعي شماره 8: اي تير هنر صهيل و برجيس لقا
- رباعي شماره 9: پذرفت سه بوس از لب شيرين ما را
- رباعي شماره 10: اي دوست اگر صاحب فقري و فنا
- حرف ب
- رباعي شماره 11: از من شب هجر ميبپرسيد حباب
- رباعي شماره 12: سنگ اندر بر بسي دويديم چو آب
- رباعي شماره 13: بختي دارم چو چشم خسرو همه خواب
- رباعي شماره 14: بختي دارم چو چشم خسرو همه خواب
- رباعي شماره 15: اي تيغ تو آب روشن و آتش ناب
- رباعي شماره 16: خاقاني را ز بس كه بوسيد آن لب
- رباعي شماره 17: طوطي دم دينار نشان است آن لب
- رباعي شماره 18: گر من به وفاي عشق آن حور نسب
- رباعي شماره 19: از عشق بهار و بلبل و جام طرب
- رباعي شماره 20: آمد به چمن مرغ صراحي به شغب
- حرف ت
- رباعي شماره 21: خاقاني اگرچه در سخن مردوش است
- رباعي شماره 22: خاقاني اگر ز راحتت رنگي نيست
- رباعي شماره 23: گم شد دل خاقاني و جان بر دو يكي است
- رباعي شماره 24: آب جگرم به آتش غم برخاست
- رباعي شماره 25: خاقاني اگر نقش دلت داغ يكي است
- رباعي شماره 26: اي گوهر گم بوده كجا جوئيمت
- رباعي شماره 27: كس از رخ چون ماه تو بر برنگرفت
- رباعي شماره 28: دستي كه گرفتي سر آن زلف چو شست
- رباعي شماره 29: خاقاني از آن ريزش همت كه توراست
- رباعي شماره 30: كرمي كه چو زاهدان خورد برگ درخت
- رباعي شماره 31: چه آتش و چه خيانت از روي صفات
- رباعي شماره 32: از فيض خيالت چمن سينه شكفت
- رباعي شماره 33: گر عهد جواني چو فلك سركش نيست
- رباعي شماره 34: زنار خطي عيد مسيحا رويت
- رباعي شماره 35: در غصه مرا جمله جواني بگذشت
- رباعي شماره 36: در ظاهر اگر دست نظر كوتاه است
- رباعي شماره 37: گردون حشمي ز پايهٔ زفعت اوست
- رباعي شماره 38: مسكين دلم از خلق وفائي ميجست
- رباعي شماره 39: از هر نظري بولهبي در پيش است
- رباعي شماره 40: مسكين تن شمع از دل ناپاك بسوخت
- رباعي شماره 41: خاقاني را دل تف از درد بسوخت
- رباعي شماره 42: خاكي دلم اي بت ز نهان بازفرست
- رباعي شماره 43: داغم به دل از دو گوهر ناياب است
- رباعي شماره 44: بر جان من از بار بلا چيست كه نيست
- رباعي شماره 45: گر سايهٔ من گران بود در نظرت
- رباعي شماره 46: سلطان ز در قونيه فرمان رانده است
- رباعي شماره 47: بيني كله شاه كه مه قوقهٔ اوست
- رباعي شماره 48: چون سقف تو سايه نكند قاعده چيست
- رباعي شماره 49: خاقاني را شكسته ديدي به درست
- رباعي شماره 50: نونو دلم از درد كهن ايمن نيست
- رباعي شماره 51: صبح شب برنائي من بوالعجب است
- رباعي شماره 52: خاقاني اگر خرد سر ترا يار است
- رباعي شماره 53: ملاح كه بهر ماه من مهد آراست
- رباعي شماره 54: تندي كني و خيره كشيت آئين است
- رباعي شماره 55: آن دل كه ز ديده اشك خون راند رفت
- رباعي شماره 56: در پيش رخ تو ماه را تاب كجاست
- رباعي شماره 57: مرغي كه نواي درد راند عشق است
- رباعي شماره 58: عشق آمد و عقل رفت و منزل بگذاشت
- رباعي شماره 59: با يار سر انداختنم سود نداشت
- رباعي شماره 60: از عشق لب تو بيش تيمارم نيست
- رباعي شماره 61: گرچه صنما همدم عيسي است دمت
- رباعي شماره 62: از خوي تو خستهايم و از هجرانت
- رباعي شماره 63: ناوك زن سينهها شود مژگانت
- رباعي شماره 64: تشوير بتان از رخ رخشان تو خاست
- رباعي شماره 65: تب كرد اثر در گل عنبر بارت
- رباعي شماره 66: خاقاني را گلي به چنگ افتاده است
- رباعي شماره 67: در بخشش حسن آن رخ و زلفي كه توراست
- رباعي شماره 68: چون سوي تو نامهاي نويسم ز نخست
- رباعي شماره 69: نور رخ تو طلسم خورشيد شكست
- رباعي شماره 70: آن ماه دو هفته كرده عمدا هر هفت
- رباعي شماره 71: عشقي كه ز من دود برآورد اين است
- رباعي شماره 72: از كوههٔ چرخ مملكت مه در گشت
- رباعي شماره 73: تب داشتهام دو هفته اي ماه دو هفت
- رباعي شماره 74: از دست غم انفصال ميجويي، نيست
- رباعي شماره 75: آفاق به پاي آه ما فرسنگي است
- رباعي شماره 76: بپذير دلي را كه پراكندهٔ توست
- رباعي شماره 77: خاقاني اگرچه عقل دست خوش توست
- رباعي شماره 78: آن غصه كه او تكيهگه سلطان است
- رباعي شماره 79: رخسار تو را كه ماه و گل بندهٔ اوست
- رباعي شماره 80: شب چون حلي ستاره درهم پيوست
- رباعي شماره 81: آن نرگس مخمور تو گلگون چون است
- رباعي شماره 82: خاقاني اسير يار زرگر نسب است
- رباعي شماره 83: تا يار عنان به باد و كشتي داده است
- رباعي شماره 84: از غدر فلك طعن خسان صعبتر است
- رباعي شماره 85: خاقاني از آن شاه بتان طمع گسست
- رباعي شماره 86: غم بر دل خاقاني ترسان بنشست
- رباعي شماره 87: آن بت كه ز عشق او سرم پر سود است
- رباعي شماره 88: آن گل كه به رنگ طعنه در مي كرده است
- رباعي شماره 89: اي صيد شده مرغ دلم در دامت
- رباعي شماره 90: غار سپيد است پناهي دهدت
- رباعي شماره 91: قالب نقش بندي لاهوت است
- حرف چ
- حرف د
- رباعي شماره 94: خاقاني اساس عمر غم خواهد بود
- رباعي شماره 95: استاد علي خمره به جوئي دارد
- رباعي شماره 96: هر روز فلك كين من از سر گيرد
- رباعي شماره 97: خاقاني وام غم نتوزد چه كند
- رباعي شماره 98: خاقاني را جور فلك ياد آيد
- رباعي شماره 99: خاقاني را كه آسمان بستايد
- رباعي شماره 100: چون قهر الهي امتحان تو كند
- رباعي شماره 101: درويش كه اخلاق الهي دارد
- رباعي شماره 102: اين چرخ بدآئين نه نكو ميگردد
- رباعي شماره 103: روزي فلكم بخت اگر بازآرد
- رباعي شماره 104: خواهند جماعتي كه تزوير كنند
- رباعي شماره 105: والا ملكي كه داد سلطاني داد
- رباعي شماره 106: تا در لب تو شهد سخنور باشد
- رباعي شماره 107: خواهي شرفت هردمي اعلا باشد
- رباعي شماره 108: معشوق ز لب آب حيات انگيزد
- رباعي شماره 109: در مسلخ عشق جز نكو را نكشند
- رباعي شماره 110: اين رافضيان كه امت شيطانند
- رباعي شماره 111: پيغام غمت سوي دلم ميآيد
- رباعي شماره 112: خواهي شرف مردم دانا باشد
- رباعي شماره 113: توفيق رفيق اهل تصديق شود
- رباعي شماره 114: اين بند كه بر دلم كنون افكندند
- رباعي شماره 115: آنجا كه قضا رهزن حال تو شود
- رباعي شماره 116: درد سر مردم همه از سر خيزد
- رباعي شماره 117: ساقي رخ من رنگ نميگرداند
- رباعي شماره 118: هرگز لبم از ذكر تو خاموش نشد
- رباعي شماره 119: اي صاحب راي كامل و بخت بلند
- رباعي شماره 120: كو آنكه به پرهيز و به توفيق و سداد
- رباعي شماره 121: دردي است مرا به دل دوايم بكنيد
- رباعي شماره 122: ديدي كه نسيم نوبهاري بوزيد
- رباعي شماره 123: كس همچو من غريب بييار مباد
- رباعي شماره 124: درياب كه دل برفت و تن هم بنماند
- رباعي شماره 125: آن تن كه حساب وصل ميراند نماند
- رباعي شماره 126: هرچند كه از خسان جهان سير آمد
- رباعي شماره 127: جانان شد و دل به دست هجرانم داد
- رباعي شماره 128: تا عشق به پروانه درآموختهاند
- رباعي شماره 129: در راه تو گوشم از خبر باز افتاد
- رباعي شماره 130: هركس كه ز ارباب عبادت باشد
- رباعي شماره 131: لعلت چو شكوفه عقد پروين دارد
- رباعي شماره 132: در باغچهٔ عمر من غم پرورد
- رباعي شماره 133: چون درد تو بر دلم شبيخون آورد
- رباعي شماره 134: بخت ار به تو راه دادنم نتواند
- رباعي شماره 135: بخت ار به مراد با توام بنشاند
- رباعي شماره 136: روزي فلكم بخت بد ار باز آرد
- رباعي شماره 137: معشوقه ز لب آب حيات انگيزد
- رباعي شماره 138: زلف تو بنفشه ار غلامي فرمود
- رباعي شماره 139: چون نامهٔ تو نزد من آمد شب بود
- رباعي شماره 140: خاقاني از آن كام كه يارت ندهد
- رباعي شماره 141: امشب نه به كام روزگار است آن مرد
- رباعي شماره 142: در باغ شعيب و خضر و موسي نگريد
- رباعي شماره 143: گر بد دارد و گر نكو او داند
- رباعي شماره 144: گردي لبت از لبم به بوسي آزرد
- رباعي شماره 145: دندان من ار دوش لبت رنجان كرد
- رباعي شماره 146: رخسار تو را كه ماه و گل بنده بود
- رباعي شماره 147: غم شحنهٔ عشق است و بلا انگيزد
- رباعي شماره 148: صد باره وجود را فرو ريختهاند
- رباعي شماره 149: آهو بودي پلنگ ب دساز مگرد
- رباعي شماره 150: اي كشته مرا لعل تو مانند بسد
- رباعي شماره 151: خاقاني اميد بر تو بيشي نكند
- رباعي شماره 152: تا چشم رهي چشم تو را چشمك داد
- رباعي شماره 153: دري كه شب افروزتر از اختر بود
- رباعي شماره 154: خاقاني را جور فلك ياد آيد
- رباعي شماره 155: رخسارهٔ عاشقان مزعفر بايد
- رباعي شماره 156: دلها همه در خدمت ابروي تو اند
- رباعي شماره 157: تا زخم مصيبت دل خاقاني آزرد
- رباعي شماره 158: چون زاغ سر زلف تو پرواز كند
- رباعي شماره 159: اي از دل دردناك خاقاني شاد
- رباعي شماره 160: اي بت علم سيه ز شب صبح ربود
- رباعي شماره 161: خاقاني هر شبت شبستان نرسد
- رباعي شماره 162: آن شب كه دلم نزد تو مهمان باشد
- رباعي شماره 163: چون رايت حسن تو بر افلاك زنند
- حرف ر
- رباعي شماره 164: خاقاني ازين خانه و خوان غدار
- رباعي شماره 165: چرخ استر توسن جل سبز اندر بر
- رباعي شماره 166: خاقاني را آنكه بود سلطان هنر
- رباعي شماره 167: خاقاني اگر يار نمايد رخسار
- رباعي شماره 168: خاقاني را ذم كني اي دمنهٔ عصر
- رباعي شماره 169: خاقاني ازين مختصران دست بدار
- رباعي شماره 170: اي داده تو را دست سپهر و دل دهر
- رباعي شماره 171: داني ز چه يك نام حق آمد غفار
- رباعي شماره 172: دل كوفتهام چو تخمكان ز آتش قهر
- رباعي شماره 173: خاكي دل من به آتش آگنده مدار
- رباعي شماره 174: گفتم به دل ار چو ني ببرندم سر
- رباعي شماره 175: اي چرخ مهم را ز سفر باز آور
- رباعي شماره 176: اي نام تو در شهر به خوبي مشهور
- حرف ز
- رباعي شماره 177: هركس كه شود به مال دنيا فيروز
- رباعي شماره 178: دود تو برون شود ز روزن يك روز
- رباعي شماره 179: اي چشم تو فتنهٔ فلك را قلوز
- رباعي شماره 180: اي نيش به دل زين فلك سفله نواز
- رباعي شماره 181: اي زلف بتم به شب سياهي ده باز
- رباعي شماره 182: اي ماه شب است پردهٔ وصل بساز
- رباعي شماره 183: دل سغبهٔ عشق توست با تن مستيز
- رباعي شماره 184: آن كعبهٔ دل گرفته رنگ است هنوز
- حرف ش
- رباعي شماره 185: خاقاني رو چو سير عريان وش باش
- رباعي شماره 186: در طبع بهيمه سار مردم خو باش
- رباعي شماره 187: اي گشته به نور معرفت ناظر خويش
- رباعي شماره 188: او رفت و دلم باز نيامد ز برش
- رباعي شماره 189: خود را مپسند دل پسند همه باش
- رباعي شماره 190: خاقاني اگر نه خس نهادي خوش باش
- رباعي شماره 191: ماند به بهشت آن رخ گندم گونش
- رباعي شماره 192: خاقاني اگرچه خاك توست اي مهوش
- رباعي شماره 193: خاقاني اسير توست مازار و مكش
- حرف ع
- حرف غ
- حرف ف
- حرف ق
- حرف ل
- حرف م
- رباعي شماره 208: سوزي كه در آسمان نگنجد دارم
- رباعي شماره 209: من ميوهٔ خام سايه پرورد نيم
- رباعي شماره 210: احكام شريعت است چون شارع عام
- رباعي شماره 211: از كوي تو اي نگار زاري برديم
- رباعي شماره 212: كو زهر؟ كه نام دوستكانيش نهم
- رباعي شماره 213: ز آن نوش كند زهره شراب سخنم
- رباعي شماره 214: در زان لب لعل نوش خوردت چينم
- رباعي شماره 215: اي پيش تو مهر و ماه و تير و بهرام
- رباعي شماره 216: ما ژنده سلب شديم در خز نخزيم
- رباعي شماره 217: چون از چشم بتان فسون ساز كنم
- رباعي شماره 218: از عشق تو كشتهٔ شمشير شوم
- رباعي شماره 219: در مدرسهها درس غلط فهميديم
- رباعي شماره 220: اكنون كه شب آمدبرود جانانم
- رباعي شماره 221: افغان كه ز دل براي سوز آوردم
- رباعي شماره 222: خاقاني را ز آن رخ و زلفين به خم
- رباعي شماره 223: امروز كه خورشيد سماي سخنم
- رباعي شماره 224: آن ماه به كشتي در و من در خطرم
- رباعي شماره 225: آزار كني و جور فرمائي هم
- رباعي شماره 226: تو گلبن و من بلبل عشق آرايم
- رباعي شماره 227: بر فرق من آتش تو فشاني و دلم
- رباعي شماره 228: مهر تو برون آستان اندازم
- رباعي شماره 229: سروي است سياه چرده آن ماه تمام
- رباعي شماره 230: با آنكه به هيچ جرم راي آوردم
- رباعي شماره 231: من دست به شاخ مه مثالي زدهام
- رباعي شماره 232: در عشق شكسته بسته داني چونم
- رباعي شماره 233: چون پاي غم ار ز مجلست بيرونم
- رباعي شماره 234: بيآنكه بدي بجاي آن مه كردم
- رباعي شماره 235: كشتند مرا كز تو پاكنده شوم
- رباعي شماره 236: دل دل طلبيد از پي ره دلجويم
- رباعي شماره 237: خورشيدي و نيلوفر نازنده منم
- رباعي شماره 238: نونو غم آن راحت جان من دارم
- رباعي شماره 239: از حلقهٔ زلف تو سر افكندهترم
- رباعي شماره 240: چون سايه اگر باز به كنجي تازم
- رباعي شماره 241: غمخوار توام غمان من من دانم
- رباعي شماره 242: ديوانهٔ چنبري هلال تو منم
- رباعي شماره 243: در خواب شوم روي تو تصوير كنم
- رباعي شماره 244: دود افكن را بگو كه بس نالانم
- رباعي شماره 245: اي كرده تن و جان مرا مسكن غم
- رباعي شماره 246: روز از پي هجر تو بفرسود دلم
- رباعي شماره 247: هر روز در آب ديدهاش مييابم
- رباعي شماره 248: گردون قفسي است سبز پرچشمه چو دام
- رباعي شماره 249: گر هيچ به بندگيت درخور باشم
- رباعي شماره 250: گفتي بروم، مرو به غم منشانم
- حرف ن
- رباعي شماره 251: اي سلسلهٔ زلف تو يكسر جنبان
- رباعي شماره 252: تا بر هدف فلك زدم تير سخن
- رباعي شماره 253: خاقاني را كه هست سلطان سخن
- رباعي شماره 254: خاقاني اگر ز خود نهي گام برون
- رباعي شماره 255: بيداد براين تنگدل آخر بس كن
- رباعي شماره 256: بس كور دل است اين فلك بيسر و بن
- رباعي شماره 257: خاقاني ازين چرخ سيه كاسهٔ دون
- رباعي شماره 258: اي دوست به ماتم چه نشيني چندين
- رباعي شماره 259: گاهي كه كني عهد و وفا با ياران
- رباعي شماره 260: اي دل چو فسردهاي غمي پيدا كن
- رباعي شماره 261: دل خون شد و آتش زده دارم ز درون
- رباعي شماره 262: تا گشت سر كوي مغان منزل من
- رباعي شماره 263: در كوي تو خاطري نديدم محزون
- رباعي شماره 264: شد باغ ز شمع گل رعنا روشن
- رباعي شماره 265: تا بشنودم كاهوي شيرافكن من
- رباعي شماره 266: تا رخت بيفكند به صحرا دل من
- رباعي شماره 267: خاقاني اگر توئي ز صافي نفسان
- رباعي شماره 268: اي روي تو محراب دل غمناكان
- رباعي شماره 269: خاقاني از اول كه دمي داشت فزون
- رباعي شماره 270: مجلس ز مي دو ساله گردد روشن
- رباعي شماره 271: ماها دلم از وصال پر نور بكن
- رباعي شماره 272: پيداست كه سوداي تو دارم ز نهان
- رباعي شماره 273: تيغ از تو و لبيك نهاني از من
- رباعي شماره 274: گر خاك ز من به اشك خون پالودن
- رباعي شماره 275: چون زندگي آفت است جانم گم كن
- رباعي شماره 276: خاقاني اگرچه دارد از درد نهان
- رباعي شماره 277: امروز به حالي است ز سودا دل من
- رباعي شماره 278: خاقاني را غم نو و درد كهن
- حرف و
- رباعي شماره 279: خاقاني اگر كسي جفا دارد خو
- رباعي شماره 280: خاقاني ازين كوچهٔ بيداد برو
- رباعي شماره 281: كو آن مي ديرسال زودافكن تو
- رباعي شماره 282: خود را به سفر بيازمودم بيتو
- رباعي شماره 283: اي راحت سينه، سينه رنجور از تو
- رباعي شماره 284: اي شاه بتان، بتان چون من بندهٔ تو
- رباعي شماره 285: كردم به قمار دل دو عالم به گرو
- رباعي شماره 286: اي چشم بد آمده ميان من و تو
- رباعي شماره 287: دل هرچه كند عشق فزون آيد از او
- رباعي شماره 288: تب كرد اثر در رخ و در غبغب تو
- رباعي شماره 289: كو عمر؟ كه داد عيش بستانم از او
- رباعي شماره 290: صد ساله ره است از طلب من تا تو
- رباعي شماره 291: هر روز بود تو را جفايي نو نو
- رباعي شماره 292: چشمم به گل است و مرغ دستان زن تو
- حرف ه
- رباعي شماره 293: گفتي كه تو را شوم مدار انديشه
- رباعي شماره 294: صبح است شراب صبح پرتو در ده
- رباعي شماره 295: خاقاني عمر گم شد، آوازش ده
- رباعي شماره 296: خاقاني را خون دل رز در ده
- رباعي شماره 297: اي كرده ز نور راي تو دريوزه
- رباعي شماره 298: خاقاني و روي دل به ديوار سياه
- رباعي شماره 299: خواهي كه شود دل تو چون آئينه
- رباعي شماره 300: خاقاني را بيقلم كاتب شاه
- رباعي شماره 301: ياران جهان را همه از كه تا مه
- رباعي شماره 302: ديدم به ره آن مه خود و عيد سپاه
- رباعي شماره 303: در تيرگي حال من روشن به
- رباعي شماره 304: اي از پري و ماه نكوتر صد ره
- رباعي شماره 305: دي صبح دمان چو رفت سياره به راه
- رباعي شماره 306: گفتم پس از آن روز وصال اي دلخواه
- رباعي شماره 307: تا زلف تو بر بست به رخ پيرايه
- رباعي شماره 308: اي گشته دلم در غم تو صد پاره
- رباعي شماره 309: اي با تو مرا دوستي سي روزه
- حرف ي
- رباعي شماره 310: تا آتش عشق را برافروختهاي
- رباعي شماره 311: خاقاني اگر به آرزو داري راي
- رباعي شماره 312: چون مرغ دلت پريد ناگه تو كهاي؟
- رباعي شماره 313: بر سر كنم از عشق تو خاك همه كوي
- رباعي شماره 314: خاقاني اگر در كف همت گروي
- رباعي شماره 315: يك نيمه ز عمر شد به هر تيماري
- رباعي شماره 316: نفسم جنب غرامت است اي دلجوي
- رباعي شماره 317: اي يافته از فضل خدا تمكيني
- رباعي شماره 318: خاك ار ز رخت نور برد گه گاهي
- رباعي شماره 319: از كبر مدار در دل خود هوسي
- رباعي شماره 320: خاقاني اگر پند حكيمان خواندي
- رباعي شماره 321: چون مجلس عيش سازي استاد علي
- رباعي شماره 322: تا بود جواني آتش جان افزاي
- رباعي شماره 323: خاقاني اگر بسيج رفتن داري
- رباعي شماره 324: ترسا صنمي كز پي هر غمخواري
- رباعي شماره 325: عمرم همه ناكام شد از بيكاري
- رباعي شماره 326: تا كي به هوس چون سگ تازي تازي
- رباعي شماره 327: آن سنگدلي و سيم دندان كه بدي
- رباعي شماره 328: خاقاني را طعنه زني هرگاهي
- رباعي شماره 329: گر يك دو نفس بدزدم اندر ماهي
- رباعي شماره 330: از بلبل گل پرست خوش سازتري
- رباعي شماره 331: من بودم و آن نگار روحاني روي
- رباعي شماره 332: از گردون بر نتابم اين بيآبي
- رباعي شماره 333: از عشق صليب موي رومي رويي
- رباعي شماره 334: خاقاني اگر شيوهٔ عشق آغازي
- رباعي شماره 335: تيمار جهان غصه خوري ارزد؟ ني
- رباعي شماره 336: گر كشتنيم چنان كش از بهر خداي
- رباعي شماره 337: هر نيمه شبم تبم مرتب بيني
- رباعي شماره 338: بيدل نيمي گر به رخت بنگرمي
- رباعي شماره 339: سيمرغ وصالي اي بت عالي راي
- رباعي شماره 340: خاك شومي گرنه چنين خون خوريي
- رباعي شماره 341: خاقاني را هميشه بيغاره زني
- رباعي شماره 342: امروز به خشك جان تو مهمان مني
- رباعي شماره 343: از شهر تو رفت خواهم اي شهرآراي
- رباعي شماره 344: روزي كه سر زلف چو چوگان داري
- رباعي شماره 345: شبهاي سده زلف مغانفش داري
- رباعي شماره 346: اي زلف بتم عقرب مه جولاني
- رباعي شماره 347: راهي كه در او خنگ فلك لنگ شدي
- رباعي شماره 348: خاقاني اگر سر زدهٔ يار آيي
- رباعي شماره 349: در مجلس باده گر مرا ياد كني
- رباعي شماره 350: سلطاني و طغراي تو نيكو رويي
- رباعي شماره 351: گر من نه به دل داغ برافكندهامي
- رباعي شماره 352: دود تو برون شود ز روزن روزي
- حرف ا
- تركيب بند
- تركيبات
- شمارهٔ ۱ - در وعظ و حسن تخلص به نعت پيغمبر اكرم و تخلص به مدح ناصر الدين ابراهيم
- شمارهٔ ۲ - در مدح خاقان كبير جلال الدين والدنيا شروان شاه اخستان
- شمارهٔ ۳ - در مدح ركنالدين ارسلان شاه بن طغرل
- شمارهٔ ۴ - در مدح سلطان جلال الدين ابو المظفر شروان شاه اخستان
- شمارهٔ ۵ - در مدح ملك الوزراء مختار الدين
- شمارهٔ ۶ - در مرثيهٔ خاقان اعظم منوچهر پسر فريدون شروان شاه
- شمارهٔ ۷ - در مرثيهٔ امير عضد الدين فريبرز و خواهر او، دو فرزند شروان شاه
- شمارهٔ ۸ - در مرثيهٔ خواجه ابوالفارس
- شمارهٔ ۹ - در مرثيهٔ فرزند خود رشيد الدين
- تركيبات
ديوان اشعار افضل الدين خاقاني
مشخصات كتاب
شماره كتابشناسي ملي : ف 4931
سرشناسه : خاقاني بديل بن علي 520 - ق 595
عنوان و نام پديدآور : ديوان خاقاني نسخه خطي]افضل الدين خاقاني آغاز ، انجام ، انجامه : آغاز نسخه "اي ..تو به كوفته در دارملك لا لا در چهار بالش وحدت كشد ترا..."
انجام نسخه "...گر بنفس زنان فرود آيي همچو نقش زنان زيان بيني
: معرفي كتاب ديوان اشعار خاقاني است كه شامل قصايد و قطعات آن مي باشد
مشخصات ظاهري : 194 برگ 23 سطر، اندازه سطور 225x73، قطع 345x215
يادداشت مشخصات ظاهري : نوع كاغذ: فرنگي نخودي
خط: نستعليق
تزيينات جلد: تيماج قهوه اي روشن مقواي مجدول اندرون جلد آستر كاغذي
تزيينات متن جدول خارجي به شنگرف و جدول دور سطور به شنگرف و آبي
مهرها، تملك و غيره مهر بيضي [هوالعلي الاكبر] (برگ 1پ 194 پ
منابع اثر، نمايه ها، چكيده ها : منابع ديده شده فاملي (13: )4 مشار (2297: )2
موضوع : موضوعها: شعر فارسي - قرن ق 6
شماره بازيابي : 163/چ 831
دسترسي و محل الكترونيكي : http://dl.nlai.ir/UI/0db9c9d9-5764-43f3-80f6-a7734b0d30a4/Catalogue.aspx
معرفي
زري كه نقد جوانيست گم شد از كف عمر
درين سراچه خاكي كه دل خرابم از او
به آب ديده نبيني كه خاك مي شويم
بدان طمع كه زر عمر بازيابم از او
حسان العجم افضل الدين بديل بن عثمان خاقاني حقايقي شرواني در سال 520 هجري قمري از پدري نجار به نام علي و مادري نسطوري تازه مسلمان كه پيشه او طباخي بود در شهر شروان به دنيا آمد. از كودكي نزد عموي خود، كافي الدين عمر بن عثمان كه مردي حكيم و طبيب بود به تحصيل دانش پرداخت. ديري نگذشت كه