- مشخصات كتاب
- معرفي
- قصايد
- حرف ا
- قصيده شماره 1: اي قبهٔ گردندهٔ بيروزن خضرا
- قصيده شماره 2: به چشم نهان بين نهان جهان را
- قصيده شماره 3: آزرده كرد كژدم غربت جگر مرا
- قصيده شماره 4: سلام كن ز من اي باد مر خراسان را
- قصيده شماره 5: نيز نگيرد جهان شكار مرا
- قصيده شماره 6: نكوهش مكن چرخ نيلوفري را
- قصيده شماره 7: اي روي داده صحبت دنيا را
- قصيده شماره 8: نيكوي تو چيست و خوش چه، اي برنا
- قصيده شماره 9: حكيمان را چه ميگويند چرخ پير و دورانها
- قصيده شماره 10: اي گشته جهان و ديده دامش را
- قصيده شماره 11: پادشا بر كامهاي دل كه باشد؟ پارسا
- قصيده شماره 12: خواهي كه نياري به سوي خويش زيان را
- قصيده شماره 13: خداوندي كه در وحدت قديم است از همه اشيا
- قصيده شماره 14: اي كرده قال و قيل تو را شيدا
- قصيده شماره 15: اي پير، نگه كن كه چرخ برنا
- قصيده شماره 16: آن چيست يكي دختر دوشيزهٔ زيبا
- حرف ب
- قصيده شماره 17: به چه ماند جهان مگر به سراب
- قصيده شماره 18: بر من بيچاره گشت سال و ماه و روز و شب
- قصيده شماره 19: اي شب تازان چو ز هجران طناب
- قصيده شماره 20: اي روا كرده فريبنده جهان بر تو فريب،
- قصيده شماره 21: اي آنكه جز طرب نه همي بينمت طلب
- قصيده شماره 22: اين جهان خواب است، خواب، اي پور باب
- قصيده شماره 23: اي غريب آب غريبي ز تو بربود شباب
- قصيده شماره 24: اي باز كرده چشم و دل خفته را ز خواب،
- حرف ت
- قصيده شماره 25: بر تو اين خوردن و اين رفتن و اين خفتن و خاست
- قصيده شماره 26: هر كه چون خر فتنهٔ خواب و خور است
- قصيده شماره 27: باز جهان تيز پر و خلق شكار است
- قصيده شماره 28: شاخ شجر دهر غم و مشغله بار است
- قصيده شماره 29: آنكه بنا كرد جهان زين چه خواست
- قصيده شماره 30: خرد چون به جان و تنم بنگريست
- قصيده شماره 31: از گردش گيتي گله روا نيست
- قصيده شماره 32: مر چرخ را ضرر نيست وز گردشش خبر نيست
- قصيده شماره 33: چون در جهان نگه نكني چون است
- قصيده شماره 34: اي پسر ار عمر تو يك ساعت است
- قصيده شماره 35: هر كه گويد كه چرخ بيكار است
- قصيده شماره 36: آن بي تن و جان چيست كو روان است
- قصيده شماره 37: بلي، بيگمان اين جهان چون گياست
- قصيده شماره 38: جز جفا با اهل دانش مر فلك را كار نيست
- قصيده شماره 39: اي به خور مشغول دايم چون نبات
- قصيده شماره 40: اين تخت سخت گنبد گردان سراي ماست
- قصيده شماره 41: جهانا چون دگر شد حال و سانت
- قصيده شماره 42: اي خردمند نگه كن كه جهان برگذر است
- قصيده شماره 43: اگر بزرگي و جاه و جلال در درم است
- قصيده شماره 44: گويند عقابي به در شهري برخاست
- قصيده شماره 45: هر چه دور از خرد همه بند است
- قصيده شماره 46: سفله جهان، اي پسر، چو چشمه شور است
- قصيده شماره 47: نشنيدهاي كه زير چناري كدو بني
- قصيده شماره 48: چون تيغ به دست آري مردم نتوان كشت
- حرف خ
- حرف د
- قصيده شماره 50: اي خوانده كتاب زند و پازند
- قصيده شماره 51: از اهل ملك در اين خيمهٔ كبود كه بود
- قصيده شماره 52: يكي بيجان و بيتن ابلق اسپي كو نفرسايد
- قصيده شماره 53: اين جهان بيوفا را بر گزيدو بد گزيد
- قصيده شماره 54: مردم نبود صورت مردم حكما اند
- قصيده شماره 55: ز جور لشكر خرداد و مرداد
- قصيده شماره 56: اين رقيبان كه بر اين گنبد پيروزه درند
- قصيده شماره 57: چونكه نكو ننگري جهان چون شد
- قصيده شماره 58: گزينم قران است و دين محمد
- قصيده شماره 59: آن كن اي جوياي حكمت كاهل حكمت آن كنند
- قصيده شماره 60: در اين مقام اگر مي مقام بايد كرد
- قصيده شماره 61: چند گوئي كه؟ چو ايام بهار آيد
- قصيده شماره 62: در درج سخن بگشاي بر پند
- قصيده شماره 63: آزردن ما زمانه خو دارد
- قصيده شماره 64: خردمند را مي چه گويد خرد
- قصيده شماره 65: كسي كه قصد ز عالم به خواب و خور دارد
- قصيده شماره 66: خوب يكي نكته يادم است زاستاد
- قصيده شماره 67: جان و خرد رونده بر اين چرخ اخضرند
- قصيده شماره 68: بالاي هفت چرخ مدور دو گوهرند
- قصيده شماره 69: چند گردي گردم اي خيمهٔ بلند
- قصيده شماره 70: اي هفت مدبر كه بر اين پرده سرائيد
- قصيده شماره 71: اي خواجه جهان حيل بسي داند
- قصيده شماره 72: هوشياران ز خواب بيدارند
- قصيده شماره 73: مرد چون با خويشتن شمار كند
- قصيده شماره 74: صبا باز با گل چه بازار دارد
- قصيده شماره 75: هر كه جان خفته را از خواب جهل آوا كند
- قصيده شماره 76: كسي كز راز اين دولاب پيروزه خبر دارد
- قصيده شماره 77: چون همي بودهها بفرسايد
- قصيده شماره 78: آمد بهار و نوبت صحرا شد
- قصيده شماره 79: تا مرد خر و كور كر نباشد
- قصيده شماره 80: اي شده چاكر آن درگه انبوه بلند
- قصيده شماره 81: جز كه هشيار حكيمان خبر از كار ندارند
- قصيده شماره 82: ننديشم از كسي كه به ناداني
- قصيده شماره 83: مردم سفله به سان گرسنه گربه
- قصيده شماره 84: اين دهر باشگونه چو بستيزد
- قصيده شماره 85: چو تنها بوي گربهات مونس آيد
- قصيده شماره 86: ز بند آز بجز عاقلان نرستهستند
- قصيده شماره 87: از بهر چه اين خر رمه بيبند و فسارند
- قصيده شماره 88: وعدهٔ اين چرخ همه باد بود
- قصيده شماره 89: فرو مايه چون سير خورده بباشد
- قصيده شماره 90: گويمت چگونه شود زنده كو هلاك شود
- قصيده شماره 91: بر دشمني دشمنت چو ديدي
- قصيده شماره 92: بر ره مكر و حسد مپوي ازيراك
- حرف ر
- قصيده شماره 93: نبيني بر درخت اين جهان بار
- قصيده شماره 94: بركن زخواب غفلت پورا سر
- قصيده شماره 95: اي كهن گشته در سراي غرور
- قصيده شماره 96: اي گشته جهان و خوانده دفتر
- قصيده شماره 97: با خويشتن شمار كن اي هوشيار پير
- قصيده شماره 98: اي چنبر گردنده بدين گوي مدور
- قصيده شماره 99: اين زرد تن لاغر گل خوار سيه سار
- قصيده شماره 100: اصل نفع و ضر و مايهٔ خوب و زشت و خير و شر
- قصيده شماره 101: اي به هوا و مراد اين تن غدار
- قصيده شماره 102: يكي خانه كردند بس خوب و دلبر
- قصيده شماره 103: اي زده تكيه بر بلند سرير
- قصيده شماره 104: اي خوانده بسي علم و جهان گشته سراسر،
- قصيده شماره 105: اي ذات تو ناشده مصور
- قصيده شماره 106: بنالم به تو اي عليم قدير
- قصيده شماره 107: اي حجت بسيار سخن، دفتر پيش آر
- قصيده شماره 108: اي خردمند و هنر پيشه و بيدار و بصير
- قصيده شماره 109: اي يار سرود و آب انگور
- قصيده شماره 110: هشيار باش و خفته مرو تيز بر ستور
- قصيده شماره 111: برآمد سپاه بخار از بحار
- قصيده شماره 112: نگه كن زده صف دو انبوه لشكر
- قصيده شماره 113: پند بدادمت من، اي پور، پار
- قصيده شماره 114: نشنودهاي كه ديد يكي زيرك
- حرف ز
- حرف س
- حرف ش
- قصيده شماره 120: مرد را خوار چه دارد؟ تن خوش خوارش
- قصيده شماره 121: اي متحير شده در كار خويش
- قصيده شماره 122: پشتم قوي به فضل خداي است و طاعتش
- قصيده شماره 123: چه بود اين چرخ گردان را كه ديگر گشت سامانش
- قصيده شماره 124: نگذاشت خواهد ايدرش
- قصيده شماره 125: صعبتر عيب جهان سوي خرد چيست ؟ فناش
- قصيده شماره 126: چون گشت جهان را دگر احوال عيانيش
- قصيده شماره 127: گردش اين گنبد و مكر و دهاش
- قصيده شماره 128: بفريفت اين زمان چو آهرمنش
- قصيده شماره 129: وبال است بر مرد عمر درازش
- قصيده شماره 130: هر كس به نسب نيك نداني و به آلش
- قصيده شماره 131: اي خفته همه عمر و شده خيره و مدهوش
- قصيده شماره 132: جهان را دگرگونه شد كارو بارش
- قصيده شماره 133: چو شمشير بايدت بود، اي برادر،
- حرف ق
- حرف گ
- حرف ل
- قصيده شماره 136: گر دگرگون بود حالت پارسال
- قصيده شماره 137: اي به سر برده خيره عمر طويل
- قصيده شماره 138: گنبد پيروزهگون پر ز مشاعل
- قصيده شماره 139: اين باز سيه پيسه نگر بيپر و چنگال
- قصيده شماره 140: اي نام شنوده عاجل و آجل
- قصيده شماره 141: طمع ندارم ازين پس زخلق جاه و محل
- قصيده شماره 142: گسستم ز دنياي جافي امل
- قصيده شماره 143: مانده به يمگان به ميان جبال
- قصيده شماره 144: گرامي چو مال و قوي چون جبال
- قصيده شماره 145: لشكر پيري فگند و قافله ذل
- قصيده شماره 146: امتت را چون نبيني بر چه سانند؟ اي رسول
- حرف م
- قصيده شماره 147: حاجيان آمدند با تعظيم
- قصيده شماره 148: اين روزگار بيخطر و كار بينظام
- قصيده شماره 149: اگر كار بوده است و رفته قلم
- قصيده شماره 150: دام است جهان تو، اي پسر، دام
- قصيده شماره 151: به راه دين نبي رفت ازان نميياريم
- قصيده شماره 152: بسي رفتم پس آز اندر اين پيروزه گون پشكم
- قصيده شماره 153: گر مستمند و با دل غمگينم
- قصيده شماره 154: دل ز افتعال اهل زمانه ملا شدم
- قصيده شماره 155: از بهر چه اين كبود طارم
- قصيده شماره 156: اي بار خداي و كردگارم
- قصيده شماره 157: اي شسته سر و روي به آب زمزم
- قصيده شماره 158: اي عجب ار دشمن من خود منم
- قصيده شماره 159: پانزده سال برآمد كه به يمگانم
- قصيده شماره 160: اين چه خلق و چه جهان است، اي كريم
- قصيده شماره 161: از من برميد غمگسارم
- قصيده شماره 162: من چو نادانان بر درد جواني ننوم
- قصيده شماره 163: اگر بر تن خويش سالار و ميرم
- قصيده شماره 164: گر تو اي چرخ گردان مادرم
- قصيده شماره 165: اگر با خرد جفت و اندر خوريم
- قصيده شماره 166: من دگرم يا دگر شدهاست جهانم
- قصيده شماره 167: از صحبت خلق دل گسستم
- قصيده شماره 168: دوش تا هنگام صبح از وقت شام
- قصيده شماره 169: اي دل و هوش و خرد داده به شيطان رجيم
- قصيده شماره 170: از دهر جفا پيشه زي كه نالم
- قصيده شماره 171: شايد كه حال و كار دگر سان كنم
- قصيده شماره 172: عقل چه آورد ز گردون پيام
- حرف ن
- قصيده شماره 173: اي تن تيره اگر شريفي اگر دون
- قصيده شماره 174: اي ستمگر فلك اي خواهر آهرمن
- قصيده شماره 175: مر جان مرا روان مسكين
- قصيده شماره 176: اي شده مشغول به كار جهان
- قصيده شماره 177: سوار سخن را ضمير است ميدان
- قصيده شماره 178: بر جستن مراد دل اي مسكين
- قصيده شماره 179: ز من معزول شد سلطان شيطان
- قصيده شماره 180: حكمتي بشنو به فضل اي مستعين
- قصيده شماره 181: كه پرسد زين غريب خوار محزون
- قصيده شماره 182: بشنو كه چه گويد هميت دوران
- قصيده شماره 183: چرخ پنداري بخواهد شيفتن
- قصيده شماره 184: دير بماندم در اين سراي كهن من
- قصيده شماره 185: امهات و نبات با حيوان
- قصيده شماره 186: اي دننده همچو دن كرده رخان از خون دن
- قصيده شماره 187: در دلم تا به سحرگاه شب دوشين
- قصيده شماره 188: چه گوئي؟ اي شده زين گوي گردان پشت تو چوگان
- قصيده شماره 189: تا كي كني گله كه نه خوب است كار من
- قصيده شماره 190: درد گنه را نيافتند حكيمان
- قصيده شماره 191: چند كني جاي چنين به گزين
- قصيده شماره 192: اين گنبد پيروزهٔ بيروزن گردان
- قصيده شماره 193: اي شده مفتون به قولهاي فلاطون،
- قصيده شماره 194: بنگر بدين رباط و بدين صعب كاروان
- قصيده شماره 195: بر جانور و نبات و اركان
- قصيده شماره 196: غريبي مي چه خواهد يارب از من
- قصيده شماره 197: از كين بتپرستان در هند و چين و ماچين
- قصيده شماره 198: مكر و حسد را ز دل آوار كن
- قصيده شماره 199: اي افسر كوه و چرخ را جوشن
- قصيده شماره 200: چرخ گردنده و اجرام و چهار اركان
- قصيده شماره 201: چيست آن لشكر فريشتگان
- قصيده شماره 202: جواني شد، او را فراموش كن
- قصيده شماره 203: اي مر تورا گرفته بت خوش زبان زبون،
- قصيده شماره 204: از بهر چه، اي پير هشيوار هنربين،
- حرف و
- حرف ه
- قصيده شماره 207: ايا گشته غره به مكر زمانه
- قصيده شماره 208: گرگ آمده است گرسنه و دشت پر بره
- قصيده شماره 209: دور باش اي خواجه زين بيمر گله
- قصيده شماره 210: نايد هگرز از اين يله گو باره
- قصيده شماره 211: اي زود گرد گنبد بر رفته
- قصيده شماره 212: گشت جهان كودكي دوازده ساله
- قصيده شماره 213: بدخو جهان تو را ندهد دسته
- قصيده شماره 214: بسي كردم گه و بيگه نظاره
- قصيده شماره 215: اي خورده خوش و كرده فراوان فره
- قصيده شماره 216: به فرش و اسپ و استام و خزينه
- قصيده شماره 217: مكر جهان را پديد نيست كرانه
- قصيده شماره 218: داري سخني خوب گوش يا نه
- قصيده شماره 219: بگسل رسن از بيفسار عامه
- قصيده شماره 220: جهان دامگاهي است بس پر چنه
- حرف ي
- قصيده شماره 221: تا كي خوري دريغ ز برنائي
- قصيده شماره 222: چو رسم جهان جهان پيش بيني
- قصيده شماره 223: گر نخواهي اي پسر تا خويشتن مجنون كني
- قصيده شماره 224: اي كرده سرت خو به بيفساري
- قصيده شماره 225: اي آنكه نديم باده و جامي
- قصيده شماره 226: اي آنكه به تن ز ارزوي مال چو نالي
- قصيده شماره 227: گشتن اين گنبد نيلوفري
- قصيده شماره 228: اي عورت كفر و عيب ناداني
- قصيده شماره 229: كارو كردار تو اي گنبد زنگاري
- قصيده شماره 230: سفله جهانا چو گرد گرد بنائي
- قصيده شماره 231: اي گشت زمان زمن چه ميخواهي
- قصيده شماره 232: اي غره شده به پادشائي
- قصيده شماره 233: جهان را نيست جز مردم شكاري
- قصيده شماره 234: ايا ديده تا روز شبهاي تاري
- قصيده شماره 235: نماند كار دنيا جز به بازي
- قصيده شماره 236: بگذر اي باد دلافروز خراساني
- قصيده شماره 237: گر خرد را بر سر هشيار خويش افسر كني
- قصيده شماره 238: اي شده مشغول به ناكردني،
- قصيده شماره 239: اي مانده به كوري و تنگ حالي
- قصيده شماره 240: تمييز و هوش و فكرت و بيداري
- قصيده شماره 241: اين چه خيمه است اين كه گوئي پر گهر درياستي
- قصيده شماره 242: دگر ره باز با هر كوهساري
- قصيده شماره 243: پيشهٔ اين چرخ چيست؟ مفتعلي
- قصيده شماره 244: جهان بازي گري داند مكن با اين جهان بازي
- قصيده شماره 245: اي به خطاها بصير و جلد وملي
- قصيده شماره 246: شادي و جواني و پيشگاهي
- قصيده شماره 247: اي آدمي به صورت و بيهيچ مردمي
- قصيده شماره 248: گرت بايد كه تن خويش به زندان ندهي
- قصيده شماره 249: چه چيز بهتر و نيكوتر است در دنيي
- قصيده شماره 250: شبي تاري چو بيساحل دمان پر قير دريائي
- قصيده شماره 251: آسايشت نبينم اي چرخ آسيائي
- قصيده شماره 252: اين كهن گيتي ببرد از تازه فرزندان ئوي
- قصيده شماره 253: اي طمع كرده ز ناداني به عمر هرگزي
- قصيده شماره 254: آمد و پيغام حجت گوشدار اي ناصبي
- قصيده شماره 255: آن جنگي مرد شايگاني
- قصيده شماره 256: ديوي است جهان پير و غداري
- قصيده شماره 257: اگر زگردش جافي فلك همي ترسي
- قصيده شماره 258: آن قوت جواني وان صورت بهشتي
- قصيده شماره 259: جهانا عهد با من جز چنين بستي
- قصيده شماره 260: اي گرد گرد گنبد طاروني
- قصيده شماره 261: اي گشته سوار جلد بر تازي
- قصيده شماره 262: بر مركبي به تندي شيطاني
- قصيده شماره 263: بهار دل دوستدار علي
- قصيده شماره 264: جهانا مرا خيره مهمان چه خواني
- قصيده شماره 265: نگه كن سحرگه به زرين حسامي
- قصيده شماره 266: ايا هميشه به نوروز سوي هر شجري
- قصيده شماره 267: مردم اگر اين تن ساسيستي
- قصيده شماره 268: چنين زرد و نوان مانند نالي
- قصيده شماره 269: دليت بايد پر عقل و سر ز جهل تهي
- قصيده شماره 270: بيني آن باد كه گوئي دم يارستي
- قصيده شماره 271: از آن پس كاين جهان را آزمودي گر خردمندي
- قصيده شماره 272: اي داده دل و هوش بدين جاي سپنجي
- قصيده شماره 273: اين تن من تو مگر بچهٔ گردوني
- قصيده شماره 274: آنچهت بكار نيست چرا جوئي
- قصيده شماره 275: جهانا چه در خورد و بايستهاي
- قصيده شماره 276: اگر نه بستهٔ اين بيهنر جهان شدهاي
- قصيده شماره 277: اي خواجه، تو را در دل اگر هست صفائي
- قصيده شماره 278: چنين در كارها بسيار منديش
- قصيده شماره 279: چند گردي گرد اين بيچارگان
- قصيده شماره 280: اي همه گفتار خوب بيكردار،
- قصيده شماره 281: تا كي از آرزوي جاه و خطر
- حرف ا
- مسمط
- رباعيات
- سفرنامه
- بخش ۱ - زندگي در مرو
- بخش ۲ - خواب ناصر خسرو
- بخش ۳ - توبه و عزم سفر حج
- بخش ۴ - عزم نيشابور و كسوف
- بخش ۵ - زيارت شيخ بايزيد بسطامي و طلب اهل علم
- بخش ۶ - ري، كوه دماوند و نوشادر
- بخش ۷ - قزوين، رييس علوي آن و صنعت كفشگري در قزوين
- بخش ۸ - بقال خرزويل
- بخش ۹ - شاهرود، سپيدرود و درياي آبسكون
- بخش ۱۰ - شميران در ولايت ديلم
- بخش ۱۱ - از شميران تا تبريز
- بخش ۱۲ - قطران تبريزي
- بخش ۱۳ - مرند، هسودان، خوي، بركري، وان، اخلاط و بطيس
- بخش ۱۴ - ارزن، ميافارقين، نصريه
- بخش ۱۵ - آمد
- بخش ۱۶ - حران
- بخش ۱۷ - قرول و مرد عرب شصت ساله
- بخش ۱۸ - سروج، فرات، منبج، حلب
- بخش ۱۹ - جند قنسرين، سرمين، معمره النعمان و استوانهٔ سنگينش
- بخش ۲۰ - ابوالعلاء معري
- بخش ۲۱ - كويمات، حما، آب عاصي
- بخش ۲۲ - عرقه، طرابلس و مردمان شيعهاش
- بخش ۲۳ - طرابرزن، جبيل و بيروت
- بخش ۲۴ - صيدا
- بخش ۲۵ - صور
- بخش ۲۶ - عكه، عينالبقر
- بخش ۲۷ - زيارت قبور انبياي بني اسرائيل
- بخش ۲۸ - شهر طبريه
- بخش ۲۹ - حيفا
- بخش ۳۰ - قيساريه، كفرسايا، كفرسلام
- بخش ۳۱ - رمله (فلسطين)
- بخش ۳۲ - بيت المقدس
- بخش ۳۳ - مسجد قدس و جوانب آن
- بخش ۳۴ - بيت اللحم
- بخش ۳۵ - سفر به حجاز
- بخش ۳۶ - بازگشت به بيت المقدس
- بخش ۳۷ - رمله، عسقلان، طينه، تنيس
- بخش ۳۸ - قاهره
- بخش ۳۹ - صفت شهر مصر و ولايتش
- بخش ۴۰ - اسكندريه و منارهٔ آن
- بخش ۴۱ - قيروان، سلجماسه و اندلس
- بخش ۴۲ - درياي قلزم
- بخش ۴۳ - جنوب مصر
- بخش ۴۴ - صفت شهر قاهره
- بخش ۴۵ - صفت فتح خليج
- بخش ۴۶ - صفت شهر مصر، پوست پلنگي گاوها، مرغ خانگي بزرگ حبشيها، خرهاي ابلق
- بخش ۴۷ - آسايش در مصر
- بخش ۴۸ - صفت خوان سلطان و قياس با بارگاه سلاطين عجم سلطان محمود و غزنوي و پسرش مسعود
- بخش ۴۹ - سير سلطان مصر
- بخش ۵۰ - بيرون شدن از مصر و صفت مدينة النبي
- بخش ۵۱ - مكه
- بخش ۵۲ - بازگشت به مصر
- بخش ۵۳ - بازگشت به خانه، اسيوط، خشخاش و افيون
- بخش ۵۴ - اخميم، اسوان و نوبه
- بخش ۵۵ - ضيقه
- بخش ۵۶ - عيذاب
- بخش ۵۷ - جده
- بخش ۵۸ - صفت شهر مكه شرفها الله تعالي
- بخش ۵۹ - صفت زمين عرب و يمن
- بخش ۶۰ - صفت مسجد الحرام و بيت كعبه
- بخش ۶۱ - صفت كعبه
- بخش ۶۲ - صفت اندرون كعبه
- بخش ۶۳ - صفت گشودن در كعبه شرفهاالله تعالي
- بخش ۶۴ - عمره جعرانه
- بخش ۶۵ - پس از حج چهارم
- بخش ۶۶ - لحسا و طائف
- بخش ۶۷ - پس از طائف
- بخش ۶۸ - اعراب بدوي و خوراك ايشان
- بخش ۶۹ - فلج و مردم فقير جنگطلبش
- بخش ۷۰ - نقاشي ناصرخسرو و حيرت اعراب بدوي
- بخش ۷۱ - به سوي بصره
- بخش ۷۲ - يمامه و مردمان زيدي مذهبش
- بخش ۷۳ - لحسا
- بخش ۷۴ - بوسعيديان شهر لحسا
- بخش ۷۵ - تا كسي دعوي بوسعيدي نكند
- بخش ۷۶ - حجرالاسود مغناطيس مردمان است!
- بخش ۷۷ - خوراك مردمان لحسا
- بخش ۷۸ - حدود لحسا
- بخش ۷۹ - نزديك من بدويان با اهل لحسا نزديك باشند به بيديني
- بخش ۸۰ - بصره
- بخش ۸۱ - اميران پارسي بصره
- بخش ۸۲ - گرمابهبان ما را به گرمابه راه نداد
- بخش ۸۳ - مشاهد اميرالمؤمنين علي(ع) در بصره
- بخش ۸۴ - ادامهٔ حكايت گرمابه و گرمابهبان
- بخش ۸۵ - صفت مد و جزر بصره و جوي هاي آن
- بخش ۸۶ - شهر ابله
- بخش ۸۷ -صفت اعمال بصره
- بخش ۸۸ - پس از بصره
- بخش ۸۹ - آبادان
- بخش ۹۰ - پس از آبادان
- بخش ۹۱ - مهروبان
- بخش ۹۲ - ارجان
- بخش ۹۳ - لردگان و لنجان
- بخش ۹۴ - اصفهان
- بخش ۹۵ - از اصفهان تا طبس
- بخش ۹۶ - طبس
- بخش ۹۷ - پس از طبس
- بخش ۹۸ - قاين
- بخش ۹۹ - سرخس، مروالرود، بارياب و سنگلان
- بخش ۱۰۰ - پايان سفر
ديوان ناصر خسرو
مشخصات كتاب
شماره كتابشناسي ملي : ف 5260
سرشناسه : ناصرخسرو، 394 - ق 481
عنوان و نام پديدآور : ديوان ناصر خسرو[نسخه خطي]كاتب محمديوسف بن محمدابراهيم آشتياني القمي وضعيت استنساخ : ق 1249
آغاز ، انجام ، انجامه : آغاز نسخه "بسمله دربند مدارا كن و در بند ميانرا در بند مكن خيره طلب ملكت دارا..."
انجام نسخه "...كه از دست لب و دندان اشيان بد ندان سمت و لب بايد گزيدن در سه هزار و دوست و چهل و نه ..آشتياني القمي "
: مجموعه اشعار ناصر خسرو شامل قصايد و مقطعات بدون ترتيب حروف مي باشد
مشخصات ظاهري : 218 برگ 18 سطر، اندازه سطور 135x65، قطع 203x125
يادداشت مشخصات ظاهري : نوع كاغذ: فرنگي شكري
خط: نستعليق
تزيينات جلد: تيماج عنابي يك لا، مجدول منگنه ضربي اندرن جلد آستر كاغذي
مهرها و تملك و غيره مهر بيضي [عبده جلال الدين (برگ 216) يادداشت تملك (برگ 3پ
منابع اثر، نمايه ها، چكيده ها : منابع ديده شده ف ملي (26: )5 ف مشار(313: )18 مشار (2379: )2
موضوع : شعر فارسي - ق 5
شناسه افزوده : آشتياني قمي محمديوسف بن محمدابراهيم قرن 13ق كاتب شماره بازيابي : 24 - 3321/چ 1160
دسترسي و محل الكترونيكي : http://dl.nlai.ir/UI/550871BD-7628-4B8C-85AC-84DD48E7B84B/Catalogue.aspx
معرفي
ناصر خسرو در ماه ذيقعده سال 394 هجري در قباديان از نواحي بلخ متولد شد و در سال 481 در يمگان بدخشان در گذشت . ناصر خسرو بنابر اشارت خود در اشعارش از خاندان محتشمي بود و ثروتي در بلخ داشت و از كودكي به كسب علوم