در دام رفاه طلبي، تجمل پرستي، شهوتراني و زر دوستي گرفتار آيند، نوبت به خليفه سوم كه رسيد، سنت پيامبر، بطور كامل به فراموشي سپرده شد. بخشيدن ثروتهاي مسلمانان به اطرافيان و خويشان خود، آنگونه كه در شب عروسي دخترش، دويست هزار درهم از بيت المال به دامادش «حارث بن حكم» بخشيد و در برابر اعتراضهاي «زيد بن ارقم» خزانه دار بيت المال، فرياد زد: «ابن ارقم» كليدهاي خزانه بيت المال را بگذار! ما كس ديگري را براي اين كار پيدا مي كنيم! بدعتي بود كه پيش از آن در اسلام سابقه نداشت.«نمونه هاي اين گشادبازيها در دوران عثمان زياد است؛ او روزي به زبير 600/000 و به طلحه 200/000 درهم داد و يك پنجم ماليات «آفريقا» را به مروان بن حكم بخشيد! [1] عبدالله بن خالد اموي را كه غايب بود، پس از بازگشت 300/000 درهم بخشيد. حكم بن العاص را كه پيامبر از مدينه بيرون كرده بود، فراخواند و صد هزار درهم به او عطا كرد و خمس ماليات آفريقا را براي او مسلم داشت. بازار مدينه را به پسر وي «حارث» به همراه مالي وافر واگذار كرد [2] كه موجب اعتراض صحابه پيامبر از جمله علي (ع) گرديد. او آشكارا مسير خود را از راه خلفاي پيشين جدا مي دانست. [3] »پيدايش اختلافات طبقاتي، دور شدن از سنت نبوي، و در برابر، اعتراضهاي صحابه پيامبر، سرانجام به يك انفجار و شورش مبدل شد، شورشي كه به رغم تلاشهاي مصلحان چون علي (ع) به قتل خليفه سوم انجاميد.«هنگامي كه وي كشته شد، نزد خزانه دار او يك صدو پنجاه هزار دينار و يك ميليون درهم موجود بود و بهاء املاك او در