خاموش كرد. «كاظم» كلمه نبود، بلكه يك جهان مقاومت و ايستادگي در برابر جبّاران شكنجه گر بود، شكوهي وصف ناپذير به بلنداي خورشيد بود، فريادي صاعقه خيز بر خرمن هستي پليد طاغوتيان. شمشير علي (ع) در دست داشت و فرياد فاطمه (س) در حنجره، و خون حسين (ع) در رگهايش جاري بود، او وجود عيني قرآن بود، حركت هاي پرصلابت، و واكنش قاطع او در برابر زورمندان زراندوز و تزويرگران سالوس صفت، چون طوفان كوبنده اي بود كه روزگار آنها را سياه مي كرد. وصفش را از كوه دماوند پرسيدم، گفت: از من استوارتر است، از امواج كوه پيكر اقيانوس پرسيدم گفت: از من خروشان تر است، از خورشيد پرسيدم گفت: از من درخشان تر است، از ماه پرسيدم گفت: از من تابان تر است، از غرّش رعد و برق پرسيدم، گفتند: غرّش او بر ستمگران جبّار از غرّش ما بلندتر و نافذتر است، از خداي بزرگ پرسيدم، فرمود: بنده صالح ما است و همواره در سجده هاي طولاني با ما در راز و نياز است، از قرآن پرسيدم، گفت: آيه آيه من در زندگيش ديده مي شود، از پيامبر (ص) پرسيدم، فرمود: «جبرئيل برايم اين پيام را از سوي خداوند آورد، كه خداوند فرمود: موسي عَبدي وَ حَبيبي وَ خِيَرَتي؛ [1] حضرت موسي بن جعفر (ع) بنده و دوست من، و برگزيده من از ميان انسان ها است». براي يافتن اين مفاهيم در زندگي امام كاظم (ع) نظر شما را به چند نمونه از مقاومت و صبر انقلابي و پرصلابت آن حضرت در برابر هارون الرّشيد، پنجمين طاغوت ديكتاتور عبّاسي، جلب مي كنيم: 1_ هارون الرّشيد در سال 179 ه_.ق، در سفر حج وارد مدينه شد، و