"
backnext
مطالعه کتاب دانشنامه دفاع مقدس و انقلاب اسلامی
فهرست کتاب
مشخصات کتاب


مورد علاقه:
0

دانلود کتاب


مشاهده صفحه کامل دانلود

گیری یا ما را غسل می دی»؟

وای مین یا رب العالمین

بر وزن«آمین یا رب العالیمن» است و معمولاً وقتی بچه ها با میدان مین مواجه می شدند می گفتند و بعضاً بعد از نماز و در جواب دعا کننده، البته به نحوی که متوجه نشود.

وقتی خمپاره آمد ما نیستیم

آمده بودیم خط را تحویل بگیریم و در آن موضع مستقر بشویم. داشتیم با برادرانی که تا آن روز آن جا بودند و قرار بود عقب بروند، راجع به اوضاع و احوال خودمان و دشمن صحبت می کردیم. یکی از بچه توضیح می داد که آتش بازی کی شروع می شود و کی تمام و این که فاصلۀ ما با برادران! مزدور چقدر است و از نظر آذوقه و مهمات و ارتباط تدارکاتی قوی هستیم یا ضعیف. حرف به این جا رسید که:«تا وقتی ما هستیم نیروهای بعثی جرأت ندارند جنب بخورند، خوب می دانند که اگر ما عصبانی بشویم و مجبور باشیم از خجالتشان در بیاییم هیچ کس جلو دارمان نیست»؛ در هیمن اثنا یک خمپارۀ 60 بی سر و صدا آمد و کنار سنگر، «تپ» ولو شد. فانوس افتاد و نفتش ریخت روی پتو و گرد و غباری برخاست و خلاصه دکور سنگ و جلسه عوض شد. بعد من برای این که مزاحی کرده باشم با پوزخندی رو به گوینده کردم و گفتم:«داشتی می گفتی اخوی حرفت یادت نره» و او که زیرک و حاضر جواب بود، همان طور که سر و صورتش را تمیز می کرد گفت:«آره داشتم می گفتم که تا ما هستیم خمپاره نیست، وقتی خمپاره آمد ما نیستیم»!

ه

هنوز وقتش نیست

اهل بابل بود. او را به بیمارستان عمومی مریوان رساندیم. اتاقی که او را در آنجا بستری کردیم اتاق زایمان بود، شرایط جنگی بود دیگر! کسی در بند این حرف ها نبود و با آن امکانات نمی توانست هم باشد. مجروح پسر باصفایی به نظر می رسید. برای اینکه از نگرانی

1 تا 823