- مشخصات كتاب
- مقدمه مترجم
- [هجرت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم از مكه به مدينه منوره]
- اموال بنو نضير
- اموال بنو قريظه
- خيبر
- فدك
- كار وادى القرى و تيماء
- مكه
- گفتار در باب چاههاى مكه
- سيلهاى مكه
- طائف
- تباله و جرش
- تبوك و ايله و اذرح و مقنا و جرباء
- دومة الجندل
- صلح نجران
- يمن
- عمان
- بحرين
- داستان مرتد شدن اعراب در خلافت ابو بكر صديق رضى الله عنه
- مرتد شدن بنو وليعه و اشعث بن قيس بن معدى كرب بن معاويه كندى
- كار اسود عنسى و آنان كه با وى در يمن مرتد شدند
- فتحهاى شام
- ذكر عزيمت خالد بن وليد به شام و آنچه بر سر راه فتح كرد
- فتح بصرى
- روز اجنادين كه اجنادين نيز گويند
- نبرد فحل اردن
- امر اردن
- نبرد مرج الصفر
- فتح شهر دمشق و سرزمين آن
- كار حمص
- نبرد يرموك
- امر فلسطين
- امر جند قنسرين و شهرهايى كه عواصم خوانده مىشود
- امر قبرس
- امر سامره
- امر جراجمه
- ثغور شام
- فتحهاى الجزيره
- امر نصاراى بنو تغلب بن وائل
- ثغور جزرى
- ملطيه
- نقل ديوان از رومى
- فتحهاى ارمينيه
- فتحهاى مصر و مغرب
- فتح اسكندريه
- فتح برقه و زويله
- فتح اطرابلس
- فتح افريقيه
- فتح طنجه
- فتح اندلس
- فتح جزاير دريا
- صلح نوبه
- امر كاغذ
- گشودن سواد دوران خلافت ابو بكر صديق
- خلافت عمر بن خطاب
- نبرد قس الناطف يا نبرد پل
- نبرد مهران يا نبرد نخيله
- نبرد قادسيه
- فتح مدائن
- نبرد جلولاء وقيعه
- ذكر تمصير كوفه
- امر واسط عراق
- امر بطائح
- امر مدينة السلام
- نقل ديوان از پارسى
- فتحهاى جبال- حلوان
- فتح نهاوند
- دينور و ماسبذان و مهرجانقذف
- فتح همدان
- قم و كاشان و اصبهان
- كشته شدن يزدگرد بن شهريار بن كسرى ابرويز بن هرمز بن انوشروان
- فتح رى و قومس
- فتح قزوين و زنجان
- فتح اذربيجان
- فتح موصل
- شهر زور و صامغان و دراباذ
- جرجان و طبرستان و نواحى آن
- فتح كورههاى دجله
- تمصير بصره
- كورههاى اهواز
- كورههاى فارس و كرمان
- سجستان و كابل
- خراسان
- فتحهاى سند
- در احكام زمينهاى خراج
- ذكرى از عطايا در خلافت عمر بن خطاب
- امر خاتم
- امر نقود
- امر خط
طبرستان فرستاد و در همانجا در عهد خلافت مهدى شهيد شد.
فتوح البلدان/ ترجمه محمد توكل، متن، ص: 476
محمد بن موسى بن حفص بن عمر بن علاء و ما يزديار بن قارن جبال شروين را كه نفوذناپذيرترين و سخت ترين كوهستان طبرستان است و جنگلها و درختان آن از همه انبوه تر است، در خلافت مأمون بگشودند. آنگاه مأمون مايزديار را به ولايت طبرستان و رويان و دنباوند گمارد و او را محمد ناميد و رتبه اسپهبدى به وى داد.
او همچنان تا زمان وفات مأمون بر آن مقام باقى بود و چون ابو اسحاق المعتصم به خلافت رسيد وى را در سمت خود باقى گذارد. لكن پس از شش سال و چند ماه كه از خلافت وى گذشت مايزديار عصيان كرده و جانب غدر پيش گرفت.
معتصم به عبد الله بن طاهر بن حسين بن مصعب عامل خود بر خراسان و رى و قومس و جرجان نوشت تا به جنگ وى رود. عبد الله عم خود حسن بن حسين را با مردانى از خراسان سوى او گسيل داشت و المعتصم نيز محمد بن ابراهيم بن مصعب را با جمعى از سپاهيان دربار خلافت اعزام داشت و چون دو لشكر در بلاد مايزديار به هم رسيدند برادر وى كه فوهيار بن قارن نام داشت به حسن و محمد نوشت كه بر ضد مايزديار و با ايشان هم رأى است. وى به سبب استخفافى كه مايزديار در حق او روا مى داشت از وى كينه به دل گرفته بود و مردم تحت فرمانروائى او نيز به خاطر جبارى و سخت گيرى او، سيره وى را نكوهش مى كردند. فوهيار به حسن نوشت كه در