- مشخصات کتاب
- زمزمههای آسمانی
- معراج سبز
- بر شاخههای نور
- شهد وصال
- زخم زیتون
- از دریچه زمان
- روز روحانیت و دفاع مقدس
- روز تجلیل از اسرا و مفقودین
- روز بزرگداشت خواجه نصیرالدین طوسی
- فاجعه کشتار مسلمانان روزهدار فلسطینی در شهر الخلیل
- روز امور تربیتی و تربیت اسلامی
- شهادت حسین خرازی، فرمانده لشکر 14 امام حسین (ع)
- ولادت امام محمدباقر (ع)
- روز احسان و نیکوکاری
- شهادت حضرت رقیه علیهاالسلام
- اشاره
- با کاروان اشک و فاتحه /محمدکاظم بدرالدین
- بانوی سه ساله /خدیجه پنجی
- چراغ سه ساله /سیدحسین ذاکرزاده
- شمعی به یاد تو /سیدعلیاصغر موسوی
- دعایمان کن! /حسین امیری
- تمام فرشتگان به دنبال رقیه /قنبرعلی تابش
- بهار پرپر /طیبه تقیزاده
- در میان خرابه /روحاللّه شمشیری
- زخم/نسرین رامادان
- بوی غربت /اعظم جودی
- قافله اشک /عباس محمدی
- روز درختکاری
- ولادت حضرت امام موسی کاظم (ع)
- وفات سلمان فارسی
- شهادت عمار یاسر
- بمباران شیمیایی حلبچه توسط عراق
- رحلت حاج سیداحمد خمینی
- شهادت اویس قرنی
- روز ملی شدن صنعت نفت
- تو را من چشم در راهم
شکایت این دست های آلوده را با که می توان گفت که گویی با شیطان و نفس، دست بیعت داده اند و عهد و پیمان بسته اند تا دست دل مرا از آستان ارادت و عنایت تو دور بدارند؟
کاش از جانب حضرت غیب، دستی برمی آمد و بر سینه نفس و شیطان می زد و دستان مرا که در غل و زنجیر گناهان خویش بسته است، باز می کرد!
ای بهترین راه برنده هر آگاه و گمراه!
شکایت این پاهای خطاکار را چگونه می توان گفت که در راه خیر و کمال می لغزد و در مسیر گناه، به یک اشارت می دود؟
چه چیزی جز جای پای لطف تو بر دلم، می تواند ثبات قدم مرا در صراط مستقیم تضمین کند؟!
ای دلدارترین دوست هر عاشق و معشوق!
شکایت این قلب را با کدامین محرم دل شناس زمزمه کنم که همچون کودکی خام، به هر مهر و محبت گذرایی سرگرم می شود و به هر عشق خوش آب و رنگی، فریب می خورد؟ اگر دوست داشتن تو نباشد، به کدامین بهانه، هوای این علقه های حقیر و رابطه های سخیف را از سر دل بیرون کنم؟
ای رازدار امین گلایه ها و شکوه ها!
من از دست خویشتن به تو شکایت می کنم تا مرا از دست خودم برهانی و به خودت برسانی.
تا خوشه های یقین /حمیده رضایی
این منم که پای پنجره های فروریخته روز، به دنبال تکه های خورشید می گردم. غروب در من شدت گرفته است.
این منم که سال ها، سایه های سکوت و سیاهی خویش را بر دوش کشیده ام و راه به روشنایی خورشید نبرده ام؛ دستم نمی رسد از فانوس های آسمان بچینم. کجای این تاریکی دژخیم، دنبال خویش بگردم؟
ص:2