- مشخصات كتاب
- عاشورا حماسه بزرگ تاريخ
- بهترين روش براى مطالعه تاريخ
- سخن آغازين
- كتاب حاضر
- بخش اوّل : شخصيّت امام حسين(عليه السلام)و فلسفه عزادارى
- بخش دوّم : ريشه هاى قيام عاشورا
- اشـاره
- 1-دشمنى ديرينه بنى اميّه با بنى هاشم
- 2-انتقام دشمنان اسلام از شكست هاى زمان رسول خدا (صلى الله عليه وآله)
- 3-توطئـه در سـقيـفه (نقش سقيفه در پايه ريزى حكومت امويان)
- 4-شوراى انتصابى عمر، و به قدرت رسيدن عثمان
- 5-توطئه ها در عصر اميرمؤمنان (عليه السلام)
- 6-شكل گيرى توطئه ها در عصر امام مجتبى (عليه السلام)
- 7-وران خلافت معاويه
- 8- حكومت جنايت بار يزيد
- بخش سوّم : انگيزه هاى قيام عاشورا
- بخش چهارم : رويدادهاى قيام عاشورا
- اشــاره
- 1 ـ خواستگارى امّ كلثوم
- 2 ـ وحشت از نام على(عليه السلام)
- 3 ـ افتخار شما فقط فاطمه است!
- 4 ـ مصادره اموال معاويه
- 5 ـ ملاقات با حسين ممنوع!
- 6 ـ برخورد شديد امام حسين(عليه السلام) با معاويه
- 7 ـ نامه شديد اللحن امام حسين(عليه السلام) به معاويه
- 8 ـ همان نامه به روايت ديگر
- 9 ـ حكومت معاويه بزرگترين فتنه!
- 10 ـ نكوهش معاويه بر انتخاب يزيد
- 11 ـ پاسخ كوبنده امام(عليه السلام) به معاويه
- 12 ـ من كسى را صالح تر از يزيد نمى دانم!!
- 13 ـ خطبه اى بسيار مهمّ و سرنوشت ساز
- 14 ـ من فقط براى اقامه حق قيام كردم
- 15 ـ توطئه شبانه براى گرفتن بيعت
- 16 ـ چگونه توطئه خنثى شد؟
- 17 ـ همان مطلب به روايت ديگر
- 19 ـ ادامه همان سخن
- 20 ـ پاسخ نهايى: خلافت بر آل ابوسفيان حرام است!
- 21 ـ امام حسين(عليه السلام) كنار قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله)
- 24 . اگر در دنيا هيچ پناهگاهى نداشته باشم، با يزيد بيعت نخواهم كرد!
- 25 ـ وصيّت نامه تاريخى امام حسين(عليه السلام)
- 26 ـ من هرگز تن به ذلّت نخواهم داد!
- 27 ـ مادرم! مى دانم كه شهيد مى شوم!
- 28 ـ پايان اين راه شهادت است!
- 29 ـ امام حسين(عليه السلام) از مدينه خارج مى شود
- 30 ـ ورود امام حسين(عليه السلام) به مكّه
- 33 ـ برنامه ريزى براى بيعت و قيام
- 34 ـ نامه امام حسين (عليه السلام) به مردم بصره و برنامه ريزى براى قيام
- 35 ـ من مأموريّت دارم!
- 36 ـ پيمان كوفيان حجّت را بر امام تمام كرد
- 37 ـ فقط جان بر كفان با ما همراه شوند!
- 38 ـ احترام حرم الهى
- 39 ـ امام (عليه السلام) از شهادت خويش خبر مى دهد
- 40 ـ امام حسين (عليه السلام) امان دشمن را نمى پذيرد
- 41 ـ قيام براى اعلاى كلمه حق
- 42 ـ نامه ديگر از امام (عليه السلام) در پاسخ مردم كوفه
- 43 ـ قيام براى احياى حق
- 44 ـ گفتگوى پر معنى امام (عليه السلام) با فرزندش على اكبر (عليه السلام)
- 45 ـ بنى اميّه در تعقيب امام (عليه السلام)
- 46 ـ امام حسين (عليه السلام) مردم را براى بازگشت آزاد مى گذارد
- 47 ـ امام (عليه السلام) حقايق را براى يارانش بازگو مى كند!
- 48 ـ اهداف امام در قالب اشعارى پر معنا
- 49 ـ خطبه امام (عليه السلام) در نخستين برخورد با دشمن
- 50 ـ خطبه ديگر امام (عليه السلام) در برابر لشكر حرّ
- 51 ـ گفتگوى پرمعناى امام (عليه السلام) با حرّ
- 52 ـ تعبير ديگرى از امام (عليه السلام) درباره ذلّت ناپذيرى
- 53 ـ خطبه ديگرى از امام (عليه السلام) در جمع ياران حرّ
- 54 ـ عبيدالله بن حُرّ جعفى و از دست دادن فرصت
- 55 ـ در پستى دنيا همين بس...
- 56 ـ ورود به سر منزل مقصود
- 57 ـ برخورد عزّتمندانه امام (عليه السلام) با فرستاده عبيدالله
- 58 ـ خاموش نشستن گناه است
- 59 ـ خوشا چنين مرگى!
- 60 ـ مى خواهم با تو سخن بگويم
- 61 ـ من راز و نياز با محبوب را دوست دارم
- 62 ـ خطبه تاريخى امام (عليه السلام) در شب عاشورا
- 63 ـ هرگز دست از دامنت بر نمى داريم!
- 64 ـ شيرين تر از عسل
- 65 ـ آماده سازى براى حادثه اى بزرگ
- 66 ـ جالب ترين صحنه هاى ايثار
- 67 ـ خون هاى شهيدان را به آسمان هديه مى برند!
- 68 ـ آخرين توشه!
- 69 ـ مناجات صبح عاشورا
- 70 ـ خطبه صبح عاشورا
- 71 ـ توجّه به حقوق مردم حتّى در روز عاشورا
- 72 ـ سازندگى در صبح عاشورا
- 73 ـ خطابه شورانگيز امام (عليه السلام) به هنگام صف آرايى دشمن
- 74 ـ خطبه حماسى امام (عليه السلام) در برابر سپاه دشمن
- 75 ـ اعتراف كوفيان در مقابل منطق گوياى امام (عليه السلام)
- 76 ـ سخنان امام (عليه السلام) به اصحاب بزرگوارش
- 77 ـ بشتابيد اى دليرمردان!
- 78 ـ آخرين نماز!
- 79 ـ درهاى بهشت به رويتان گشوده شد!
- 80 ـ خدايا شاهد باش
- 81 ـ به خدا سوگند بر عمويت دشوار است!
- 82 ـ برادرم! براى لب تشنگان، آبى تهيّه كن
- 83 ـ او طفلى شش ماهه است پس جرعه اى آب به وى برسانيد!
- 84 ـ اى يارانم! چه شد پاسخ مرا نمى دهيد؟!
- 85 ـ پسرم! عمويت را نيز كشتند.
- 86 ـ لباس كهنه چرا؟
- 87 ـ گفتگو با زنان حرم
- 88 ـ سخنان و اشعار امام(عليه السلام) در برابر دشمن
- 89 ـ شوق ديدار
- 90 ـ پيمان شكنان رسوا!
- 91 ـ مرا بشناسيد
- 92 ـ اشعارى ديگر
- 93 ـ مرگ بهتر از زندگى ننگين است!
- 94 ـ اگر دين نداريد آزاد مرد باشيد!
- 95 ـ مناجات با خدا و نفرين به دشمن
- 96 ـ مى خواهم با چهره خونين به ملاقات جدّم بروم
- 97 ـ آنجا كه دشمن هم گريست!
- 98 ـ آخرين مناجات
- بخش پنجم : آثار و پيامدهاى قيام عاشورا
- بخش ششم : اشعار برگزيده
- اشــاره
- بخشى از اشعار برگزيده فـارسـى(1)
- دوازده بند محتشم
- بخشى از اشعار برگزيده عـربـى
- عقبة بن عمر سهمى، نخستين مرثيه سرا(1)
- گزيده اى از قصيده سيّد حميرى(3)
- گزيده اى از قصيده دعبل خزاعى(1)
- گزيده اى از قصيده ابن حمّاد عبدى
- گزيده اى از قصيده ديگر ابن حمّاد
- قصيده اى از شاعر ديگر
- منتخبى از قصيده ابن عرندس
- منتخبى ديگر از قصيده ابن عرندس
- گزيده اى از قصيده ميميّه سيّد جعفر حلّى(ره)(2)
- قصيده اى از يكى از بزرگان
- شعرى از سيد محمّد حسين قزوينى(ره)(2)
- گزيده اى از قصيده شيخ خليعى
- فهرست آيات
- فهرست روايات1
- فهرست روايات2
- فهرست اشخاص و لقب ها
- فهرست قبايل و گروه ها
- فهرست اماكن
- فهرست منابع
در ميان شمشير و ذلّت مخيّر ساخته، به استقبال شمشيرها مى روم و هرگز تن به ذلّت نمى دهم».(2)
و ياران حسين(عليه السلام) در شب عاشورا اين سند را امضا كرده و گفتند: اگر يك بار نه، هفتاد بار، بلكه هزار بار كشته شويم و زنده شويم، باز هم دست از يارى تو بر نمى داريم.(3)
فرزند شجاع آن حضرت(عليه السلام)، على اكبر(عليه السلام) در مسير كربلا با جمله «اِذَنْ لا نُبالي بِالْمَوْتِ ; چون برحق هستيم از شهادت باك نداريم»(4)، بر اين حماسه صحّه نهاد.
پاورقي
1. بحارالانوار، ج 44، ص 367 .
2 . احتجاج طبرسى، ج 2، ص 24 .
3 . رجوع كنيد به: ناسخ التواريخ، ج 2، ص 180 .
4 . بحارالانوار، ج 44، ص 367 .
صفحه 19
ياران آن حضرت هر كدام در رجزهايشان در صحنه قتال عاشورا، روح تسليم ناپذيرى خود را در برابر دشمن، در قالب الفاظ ريختند و دشمن را در شگفتى فرو بردند.
خواهرش زينب كبرى(عليها السلام) در كنار پيكر خونين برادر زانو زد و پيكر خونين را با دو دست خود از زمين بلند كرد و گفت: «خداوندا اين قربانى را از ما، (خاندان پيامبرت) قبول فرما!».(1)
در خطبه آتشين شير زنِ ميدانِ كربلا در كوفه، با صراحت آمده است : «گريه مى كنيد و ناله سر مى دهيد، بخدا بسيار بگرييد و كمتر بخنديد، لكّه ننگى بر دامان شما نشست كه با هيچ آبى پاك نمى شود. شما چگونه اجازه داديد سلاله پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و پناهگاه شما در مشكلات كشته شود و چراغ فروزان جامعه شما را خاموش كنند؟!»(2)
و در پاسخ ابن زياد، آن مرد سفّاك بى رحم و