- مشخصات کتاب
- 1- سخن ناشر
- 2- عدل الهی
- 3- صفات خدا
- 4- راه آشنایی با صفات خدا
- 5- نقش ایمان به صفات خدا
- 6- معنی و مفهوم عدل
- 7- ریشههای ظلم
- 8- نکته 2: تبعیض ظلم است نه تفاوت
- 9- تفاوتها، رمز خداشناسی
- 10- نکته 8: از نقش خود غافل نشویم
- 11- نکته 9: سختیها عامل رشد است
- 12- نقش ناگواریها در خودسازی
- 13- نکته 11: انسانها پیوسته آزمایش میشوند
- 14- نکته 12: کج فهمیها و برداشتهای غلط
- 15- نکته 15: ضرورت تلاش برای کشف استعدادها
- 16- نکته 16: همگانی بودن راه قرب به خدا و رشد معنوی
- 17- پاسخ به چند شبهه
- 18- عدالت و مساوات
- 19- جایگاه عدالت در اسلام
- 20- عدالتخواهی فطری است
- 21- عدالت، شرط مسئولیّت
- 22- استقرار عدالت، هدف انبیا
- 23- روش عادلانه قرآن
- 24- گستره عدالت در اسلام
- 25- پاسخ به چند شبهه
- 26- راههای دستیابی به عدالت اجتماعی
- 27- ولایت فقیه پشتوانه عدالت اجتماعی خداوند به وسیله او زمین را پر از قسط و عدل میکند.
- 28- نمونه هایی از عدالت اجتماعی
- 29- عدالتخواهی نه مصلحتاندیشی
- 30- عدالتخواهی نه تبعیض
- 31- عدالت در کیفر مجرمان
- 32- عدالت در اجرای حدود و انجام وظایف
1- از جهت کنترل خود در برابر گناهان. اگر انسان بداند که گفتار و کردارش زیر نظر است و جزای هر نیک و بدی را خواهد دید، خود را در این جهان رها و بی قید و شرط نمی داند.
2- خوش بینی و دوری از یأس و ناامیدی. انسانِ معتقد به عدل الهی، به نظام آفرینش خوش بین است و چون خدای جهان را عادل می داند، حوادث تلخ نیز برایش شیرین است و در هیچ حالی گرفته خاطر و مأیوس نیست.
3- استقرار عدالت در زندگی فردی و اجتماعی. کسی که به عدل خداوند عقیده دارد آماده پذیرفتن عدالت در زندگی شخصی و اجتماعی خویش است.
7- ریشه های ظلم
اصول عقائد اسلامی (عدل) » ریشه های ظلم
ما با نیروی عقل و اندیشه ای که خدا به ما عنایت کرده، خوبی ها و بدی ها را درک می کنیم و می فهمیم که ستم، بد و عدالت خوب است و معتقدیم خدا کار قبیح نمی کند و ظلم و ستم در او نیست زیرا تمام ظلم و ستم هایی را که در انسان مشاهده می کنیم از یکی ازمنابع زیر سرچشمه می گیرد:
1- جهل: گاهی جهل و نادانی ریشه ظلم است، مثلاً کسی که نمی داند نژاد سفید و سیاه با هم فرقی ندارد، به خیال برتری، به سیاه پوست ظلم می کند، ریشه این ظلم، ناآگاهی یا خودخواهی است.
بنابراین انسان ممکن است با گمان های پوچ و کج فهمی ها و نادانی ها به کارهایی دست بزند که نتیجه اش جز ظلم نیست ولی از خدایی که جهل در او راه ندارد و علم او بی نهایت است چگونه ممکن است ظلم سر زند؟
2- ترس: گاهی انگیزه ظلم ترس است، مثل اینکه یک قدرتی از قدرت رقیب خود به وحشت می افتد ومی ترسدکه اگر حمله نکند به او حمله شود وبرای پیشگیری، به او ظلم می کند و یا طاغوت ها برای تحکیم پایه های قدرت خود و تسلّط بر آزادیخواهان به زور و ظلم متوسّل می شوند؛ امّا مگر خدا رقیبی دارد یا به تحکیم قدرت نیاز دارد؟
3- نیاز و کمبود: گاهی عامل ظلم، نیاز است، نیازهای مادّی یا روانی که ممکن است کسی را وادار کند که به عمل زشتی دست زند و بر دیگری ستم کند.
4- خباثت درونی. برخی ظلم ها به خاطر خباثت درونی افراد است؛ بعضی سادیسم دارند و از رنج دادن دیگران یا رنج کشیدن آنان لذّت می برند.
5 - عقده. گاهی فردی به اذیّت و آزار دیگران می پردازد چون عقده دارد. او بر اثر ظلم دیگران و یا شکست ها و یا به دلیل برآورده نشدن انتظارات و توقّعاتش به دیگران ستم می کند وبدین وسیله می خواهد انتقام بگیرد وخود را آرامش دهد.
اکنون که با ریشه های ظلم آشنا شدید کدامیک را در خدا می یابید تا کسی بتواند تصوّر کند انگیزه ظلم در خداوند وجود داشته باشد؟ در حالی که خداوند ذرّه ای ظلم نمی کند، «انّ اللّه لایظلم النّاس شیئا»(10) به هیچ کس ظلم نمی کند، «و لایظلم ربّک احدا»(11) حتّی به اندازه رشته باریکی که در وسط هسته خرما قرار دارد ظلم نمی کند. «لا یظلمون فتیلا»(12)
ص: 4