معیار تقسیم و تعدد تمدن ها از نظر اسلام، نوع جهان بینی و ایدئولوژی هر تمدن است. دقت در عمق تاریخ از صدر تا امروز، دوگونه حرکت و جهت گیری کلی را در زندگی بشر نمایان می سازد؛ حرکت توحیدی و حرکت مادی، که محصول تاریخی آن امروزه در تمدن اسلامی و تمدن غربی، تجسم و تبلور یافته است.
پایه و اساس تمدن و فرهنگ اسلامی بر محور «دین باوری و خدا محوری» پی ریزی شده است. اسلام یک نظریه نیست، بلکه یک شیوه و اسلوب است؛ شیوه ای کامل که هدف آن، برقراری جامعه ای الهی در زمین است. به همین دلیل؛ تعالیم جامعی در سیاست، اقتصاد، اجتماع و تعلیم و تربیت و... وضع کرده و با اتکا به این تعالیم توانسته است تکامل، شمول، هم آهنگی و هم گرایی را برای پیروان خود فراهم آورد.
دین کوشیده است تا با آزادسازی اندیشه از بت پرستی و مادی گرایی، افق جدیدی را فرا روی انسان ها بگشاید. اسلام، نظامی است که نفس بشری را سیراب می کند و نیازهای مادی و معنوی او را برآورده می سازد. اسلام، جهان غیب و شهود را با هم در می آمیزد، هدف از خلقت را روشن می سازد و هرگونه تردید و نگرانی را از ساحت زندگی می زُداید. اسلام، شیوه ی کاملی را بنیان می نهد که حکومت را از سیاست و دین را از علم و اخلاق را از جامعه جدا نمی سازد. انسان را از سطح بشری فراتر نمی برد و بر اساس نژاد و خون و آیین و رنگ، میان مردم تفاوت نمی نهد. اسلام با مفاهیم و اندیشه ی بشری و انحراف های عقیدتی و تفسیرهای باطل درباره ی ادیان به مخالفت برمی خیزد و همگان را به بهره گیری از منبعی الهی؛ یعنی قرآن فرا می خواند.
انسان در رویارویی با مشکلات فردی و اجتماعی دریافته است که ره آورد علمی او تنها نشانگر بخش ناچیزی از تفسیر هستی است و ایدئولوژی های بشری نیز پاسخ گوی نیازهای مادی و معنوی او نیست. بر این اساس، انسان امروز، تشنه ی دین است و تنها راه نجات را در اطاعت از احکام آن می داند؛ زیرا دین به جوامعی که آن را پذیرفته اند، وحدت عاطفی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و اخلاقی بخشیده است.
دین در تأمین همه ی نیازهای انسان تواناست. اصالت جاوید از آن تمدن اسلامی است و در گستره ی گفت وگوی تمدن ها، پیام های ارزش مندی برای بشریّت دارد.
در تمدن غرب، چیزی وجود ندارد که مسلمانان بدان نیازمند باشند، جز علوم طبیعی و تجربی، که آن هم در حقیقت، محصول همه ی اندیشه های بشری است و مسلمانان به هنگام تأسیس شیوه ی علمی _ تجربی، در چیدن نخستین آجرهای این بنا سهیم بوده اند. متافیزیک غرب و مکتب های گوناگون آن را نیز باید ثمره ی اندیشه ی محدود بشری دانست، که فرجام آن جز سرگردانی، پوچی و بی هدفی نخواهد بود.
در مقابل، اسلام هرگز نمی پذیرد که عقل بشری به تنهایی توان درک حیات را داشته باشد. یا انسانیت بتواند از رسالتی که اصول اصیل آن از جانب حق نازل شده است، پیشی بگیرد. اسلام بر پیام وحی و قرآن و سیره ی پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه ی اطهار علیهم السلام پای می فشارد و بر ارتباط روح و جسم، آزادی عقل، تکریم انسان و هدف داری حیات و... تأکید دارد.
این اسلام بود که اندیشه ی اروپایی را از بت پرستی اندیشه ی یونانی و بندگی جامعه ی رومی و اسطوره و سحر و خرافه کلیسای قرون وسطا رهایی بخشید و قدرت «تجزیه و تحلیل» را برای بشریت به ارمغان آورد. اسلام همان گونه که در تاریکی جاهلیت درخشید، یک بار دیگر در ظلمت و تاریکی جاهلیت جدید نیز خواهد درخشید. این گونه است که در پرتو نورانی آن، بشریت گم گشته و گم راه به صلاح و رستگاری ره خواهد یافت.
این گفتار که با تلاش پژوهش گر ارجمند جناب حجت الاسلام سیدحسین اسحاقی فراهم آمده و در پنج بخش تنظیم گردیده است، به بررسی مسایل اساسی در گفت وگوی تمدن ها، نظریه پردازان گفت وگوی تمدن ها، تقابل تاریخی بین تمدن ها، نقش نظام سلطه در تهاجم یا تبادل فرهنگی و نقش مدافعان دفاع از حریم تمدن اسلامی می پردازد. این مجموعه را در سال گفت وگوی تمدن ها، تحفه ی برنامه ریزان و برنامه سازان عزیز می سازیم، امید که مقبول طبع بلند آنان و ره توشه ی کارشان قرار گیرد.
عناوین اصلی کتاب شامل:
بخش اوّل بررسی مسایل اساسی در گفت و گوی تمدن ها؛
بخش دوم نظریه پردازان برخورد یا گفت وگوی تمدن ها؛
بخش سوّم تقابل های تاریخی بین تمدن ها؛
بخش چهارم نقش نظام سلطه در تهاجم یا تبادل فرهنگی؛
بخش پنجم سخنی با متولیان دفاع از حریم تمدن اسلامی؛