1 ٭ ٭ ٭
نه شرم و حيا، نه عار داريم
از تو امّا گِله بيشمار داريم
از تو ما منتظر تو نيستيم
آقاجان تنها همه «انتظار» داريم از تو...!
2 ٭ ٭ ٭
هر روز به دنبال جوابي ديگر هر روز كشيدهام
عذابي ديگر هر شب به هواي ديدنت
از خوابي آسيمه دويدهام به خوابي ديگر
3 ٭ ٭ ٭
اي عشق! بيا كه سينههامان شد
چاك «اين النّبأ العظيم؟»،
گشتيم هلاك چشمي كه تو را نديده باشد
كور است خون شد دل ما،
«متي ترانا و نراك»
4 ٭ ٭ ٭
در تاك مگر شراب پنهان نشده؟
در غنچه مگر گُلاب پنهان نشده؟
اي بيخبران كه مُنكر صبح شديد
در شب مگر آفتاب پنهان نشده؟
5 ٭ ٭ ٭
يك عمر تو زخمهاي ما را بستي
هر روز كشيدي به سرِ ما دستي
شعبان كه به نيمه ميرسد آقاجان!
ما تازه به يادمان ميآيد هستي!
6 ٭ ٭ ٭
اين ماه كه چون چراغ تو ميسوزد
عمريست كه در فراق تو ميسوزد
خورشيد كه هر روز تو را ميبيند
در آتش اشتياق تو ميسوزد
7 ٭ ٭ ٭
اي اصل اميد! بيمها را درياب باباي همه!
يتيمها را درياب هر چند خدا خودش كريم است،
آقا! لطفي كن و ياكريمها را درياب
8 ٭ ٭ ٭
شد بسته در هر دو جهان،
از بس كه... خشكيد زمين و آسمان،
از بس كه... بد نيست
اگر كمي خجالت بكشيم
خون شد دل صاحبالزّمان، از بس كه...؟!
9 ٭ ٭ ٭
درسي كه مرور ميكني،
عاشوراست هر جا كه عبور ميكني،
عاشوراست اي وارث زخمهاي هفتاد و دو تن روزي كه ظهور ميكني،
عاشوراست جليل صفربيگي