مقالات
بیشتر...
از ناحیه مقدّسه امام عصر، حضرت مهدى (عج) دعاهاى مختلفى نقل شده که یکى از دعاهاى معروف آن، دعایى است که با فراز: «اللّهم ارزقنا توفیق الطّاعة» آغاز مىگردد، این دعا از محتوایى بسیار عمیق و عالى برخوردار است که گویى درسهاى فرهنگى و اخلاقى بسیار مفیدى است که آن بزرگوار در لباس دعا، به پیروانش و به همه حق پرستان آموخته است، درسهاى سازنده و آموزنده در بیست و شش فراز، که در حقیقت ۲۶ درس مهم براى انسانهایى است که در میان خصال اخلاقى، هر فرازى از آنها مناسب حال آنها با صفات مخصوص به خود است.
این دعا را که در مفاتیح الجنان محدّث قمى(ره) ذکر شده، علما و محدثین بزرگ و مورد اعتمادى از پیشینیان نقل نمودهاند از جمله آنها: ۱ـ محدّث و عالم برجسته قرن نهم هجرى قمرى شیخ تقى الدین کفعمى صاحب کتاب المصباح، و کتاب بلدالامین است.۴ ۲ـ و نیز عالم و محدث بزرگ سید بن طاووس (م۶۶۴ هـ.ق) این دعا را در کتاب مهج الدعوات نقل نموده است، و هر دو نفر از این دو محقق بزرگ، این دعا را نسبت به امام عصر حضرت مهدى(عج) داده، و از ناحیه مقدسه آن بزرگوار نقل نمودهاند، و سپس علماى متأخّر مانند علّامه مجلسى در زادالمعاد، و محدّث قمى در مفاتیح، و محقق کاشانى در مصابیح الجنان، این دعا را از دو عالم نامبرده نقل نمودهاند.
دو نکته پیرامون رزق و توفیق
جالب این که در آغاز این دعا، سخن از «رزق و روزى و توفیق» به میان آمده این گونه که مىگوییم: «اللّهم ارزقنا توفیق الطّاعة»؛ خدایا! توفیق اطاعت را رزق و روزى ما گردان.» که بیان گر آن است که خصال نیک، و ارزشها از روزىهاى معنوى است که همچون رزق و روزى مادى، همواره مورد نیاز است، همان گونه که اگر رزق مادى به انسان نرسد، او قحطى زده شده و در پرتگاه نابودى قرار مىگیرد، نرسیدن به رزق معنوى نیز باعث سقوط و هلاکت است، و همان گونه که رزق و روزى مادى، هر روزه و در همه اوقات باید به انسان برسد تا او ادامه حیات بدهد، رزق و روزى معنوى نیز باید همیشگى باشد تا موجب ادامه حیات معنوى گردد.
به عبارت روشنتر، رزق و روزى به معنى عطا و بخشش مستمر و بهرهاى از خیر و برکت الهى به طور مداوم است که هم شامل غذاى جسم و خوراک روزانه و هرگونه روزى مادى مانند لباس و خانه و مرکب و باغ و…مىشود، شامل روزىهاى معنوى مانند ارزشها و صفات نیک نیز مىشود.
و معنى وسیعى دارد، بلکه رزق و روزى اصلى همین روزى معنوى است، و در دعاها تعبیر به رزق در مورد روزىهاى معنوى بسیار به کار رفته است، و در قرآن نیز، رزق به معنى عام و جامع است، و شامل امور مادى و معنوى خواهد شد، مثلاً در قرآن مىخوانیم: «فالّذین آمنوا و عملوا الصّالحات لهم مغفرةٌ و رزقٌ کریمٌ؛۵ آنها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، آمرزش و روزى ارزشمندى براى آنها است.» با توجه به این که واژه کریم به معنى هر موجود شریف و پر ارزش است، بنابراین رزق کریم، شامل هر روزى ارزشمند از مادى و معنوى مىشود، و داراى مفهوم و معنى گستردهاى است که فراگیرنده هرگونه نعمتهاى عالى از مادى و معنوى است، چنان که راغب لغت شناس معروف قرآن، رزق کریم را، شامل عموم روزىهاى شایسته از مادى و معنوى گرفته است.۶
و در میان دهها بلکه صدها دعا که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم (علیهالسلام) نقل شده، واژه رزق در مورد امور معنوى به کار رفته است، به عنوان نمونه نظر شما را به چند مورد جلب مىکنیم:
در فرازى از یکى از دعاهاى امام سجاد(علیهالسلام) آمده: «اللّهمّ ارزقنى صلة قرابتى…؛۷ خدایا رابطه نیک با خویشاوندانم، و حج قبول شده، و عمل نیک مورد پسندت را به من روزى گردان.» و در دعاى دیگر آن حضرت آمده: «خدایا! قلب خاشع و خاضع و هراسانى از خوف خدا، و بدن صابر، و زبان ذاکر و حمد کننده، و یقین راستین، و روزى گسترده و علم مفید به من روزى گردان.»۸
و در فراز دیگر آمده: «اللّهم ارزقنى قلباً تقیّاً نقیّاً؛۹ خدایا! دل پاک و پاکیزه به من روزى کن.»
روایت شده روزى یکى از اصحاب بسیار نیک پیامبر(صلی الله علیه و آله) به نام حارثة بن سراقه به پیامبر(صلی الله علیه و آله) عرض کرد: از خدا بخواه مقام شهادت را نصیبم گرداند، پیامبر(صلی الله علیه و آله) چنین دعا کرد: «اللّهم ارزق حارثة الشّهادة؛ خداوندا! مقام شهادت را به حارثه روزى گردان.» طولى نکشید که جنگ احد رخ داد، او در این نبرد به شهادت رسید.۱۰
امام زمان
نتیجه این که رزق و روزى معنى گستردهاى دارد و شامل مواهب معنوى نیز مىشود، بنابراین اگر ما خدا را با عنوان یا رزّاق، و یا رازق خواندیم، روزىهاى معنوى را نیز در نظر بگیریم، بلکه بیشتر به این نوع روزىها توجه کنیم. چرا که غذاى روح، بسیار مهمتر از غذاى جسم است. و از امیرمؤمنان على (علیهالسلام) روایت شده فرمود: «در شگفتم از کسانى که در مورد غذاى جسم اهتمام مىورزند و از آن پرهیز مىکنند که زیانبخش نباشد ولى در مورد کیفر غذاى زیانبخش روح یعنى گناهان، که آتش دورخ است، بى توجه و غافل هستند.»۱۱ این تعبیرات بیانگر روزىهاى معنوى است که ما باید به آن توجه عمیق داشته باشیم.
و در مورد توفیق ـ که در آغاز دعاى مذکور آمده ـ نیز باید توجه داشت که عامل اصلى، و کلید گشاینده همه ارزشها و ترک گناهان است، توضیح این که واژه توفیق از ماده وفاق و توافق است و منظور از آن این است که کارهاى انسان، موافق فرمان خدا و بر وفق مراد، و هماهنگ با اهداف و مقصود، سهل و آسان گردد، و اسباب کار، فراهم شود و به اصطلاح مقتضى موجود، و هرگونه مانع، مفقود باشد تا انسان با اشتیاق و با کمال راحتى و روانى، به انجام کار همّت نماید.
به عبارت روشنتر توفیق، یارى و عنایت خاص الهى است که به بندگان شایستهاش مىدهد، در مقابل خذلان، که به معنى آن است که خدا او را به خودش واگذارد. خداوند در قرآن مىفرماید: «ان ینصرکم اللّه فلا غالب لکم و ان یخذلکم فمن ذاالّذى ینصرکم من بعده…؛۱۲ اگر خداوند شما را یارى کند، هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد، و اگر دست از یارى شما بردارد، کیست که بعد از او شما را یارى کند؟ و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند.»
البته باید توجه داشت که یارى و عنایت الهى به بندهاش، بستگى به آمادگى و لیاقت بنده دارد، او باید با شناسایى عوامل و زمینه سازى در این راستا به استقبال توفیق الهى برود، و گرنه در وادى خذلان الهى سقوط مىکند، چنان که گفتهاند:
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست در باغ لاله روید و در شور زار خس
در بــاغ لاله رویـــد و در شــورزار خـــس در باغ لاله روید و در شور زار خس
با توجه به این که امیرمؤمنان على(علیهالسلام) در گفتار گوناگونى فرمود: «توفیق عنایت الهى است، توفیق نخستین نعمت است، توفیق سرلوحه سعادت و رستگارى، و سر سلسله اصلاح و برترین عمل است، و هیچ رهبر و راهنمایى برتر از توفیق نیست و هیچ نعمتى ارجمندتر از نعمت توفیق نیست.»۱۳
امام صادق(علیهالسلام) در معنى توفیق فرمود: «هرگاه بندهاى فرمان خداوند را بجا آورد، کار او موافق و هماهنگ با فرمان خدا است، و چنین بندهاى به عنوان بنده موفّق نامیده مىشود، و هرگاه بندهاى اراده گناه کند، ولى یارى خداوند بین او و گناه جدایى بیندازد، و در نتیجه او از گناه پرهیز کند، چنین بندهاى به توفیق الهى نایل شده است و اگر خداوند بین او و گناه مانع نشود، نشانه آن است که او را به خودش واگذارده و در نتیجه او را از توفیق محروم ساخته است.»۱۴
امیر مؤمنان على(علیهالسلام) در سرآغاز فرازى از خطبهاش مىفرماید: «نحمده على ما وفّق له من الطّاعة، وزاد عنه عن المعصیة؛ خداى را سپاس گوییم که ما را توفیق اطاعتش و ترک گناهانش بخشیده است.»
بنابراین توفیق، با ارزشتترین موهبت الهى است، و به اصطلاح رفیقى است که به هر کس ندهندش، چنان که پر زیباى طاووس را به کرکس نخواهند داد، نتیجه این که اگر بخواهیم به سعادت همه جانبه برسیم و براى انجام وظیفه آماده
امام زمان
شویم، و خشنودى و یارى الهى را کسب کنیم باید به ایجاد عوامل توفیق همّت کنیم، عواملى مانند: سلامتى روح و جسم، وراثت نیک، محیط سالم، غذاى پاک، همنشین شایسته، اعتماد به نفس، توکل به خدا، اراده نیرومند، ریاضت و زحمت، صبر و حوصله، برقرار نمودن رابطه تنگاتنگ با خدا و به طور کلى دین مدارى، و نیز باید از عوامل ضد توفیق پرهیز کنیم. که همان عوامل ضد عوامل مثبت است، که همچون آفتى ویرانگر موجب نابودى توفیقات خواهد شد.
مسأله توفیق به قدرى مهم است که در بسیارى از گفتار و دعاهاى پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم(علیهالسلام) آمده، بلکه در بسیارى از آنها در سرلوحه نیایش آنها قرار گرفته است. به عنوان نمونه نظر شما را به چند فراز جلب مىکنیم:
۱ـ امیر مؤمنان على(علیهالسلام) در سرآغاز فرازى از خطبهاش مىفرماید: «نحمده على ما وفّق له من الطّاعة، وزاد عنه عن المعصیة؛۱۵ خداى را سپاس گوییم که ما را توفیق اطاعتش و ترک گناهانش بخشیده است.»
۲ـ امام سجاد(علیهالسلام) در فرازى از دعایش به خدا عرض مىکند: «و وفّقنى للّتى هى ازکى؛۱۶ خدایا مرا به آنچه که پاکترین است موفق کن.» و در فراز دیگر عرض مىکند: «خدایا! در ماه رمضان مرا براى درک شب قدر توفیق بده، به گونهاى که در صف محبوبترین و پسندیدهترین بندگان درگاهت قرار گیرم.»۱۷
۳ـ و در قسمت آخر عهدنامه مالک اشتر، حضرت على(علیهالسلام) آن را با این فراز به پایان مىرساند: «و از خدا مىخواهم که با رحمت گسترده و نیروى بى کران که در برآوردن هر حاجتى دارد، مرا و تو را در هرچه رضاى او است توفیق دهد.»۱۸
و در نامه به قثم بن عباس مىنویسد: «وفّقنا الله و ایّاکم لمحابّة؛۱۹ خداوند ما و شما را بر آنچه دوست دارد موفّق کند.»
نتیجه این که توفیق از امور بسیار پراهمیتى است که همواره مورد نظر پیامبران و امامان و اولیاء خدا بوده، و مانیز براى تحصیل امتیازات عالى انسانى، باید با مرکب توفیق به پیش رویم، و از به دست آوردن آن در همه ابعاد، با ایجاد زمینه هایش غافل نمانیم، که سنگ زیرین کاخ ترقى و تعالى است، چنان که امام على (علیهالسلام) فرمود: «لاینفع اجتهادٌ بغیر توفیقٍ؛ هیچ کوششى بدون توفیق به ثمر نمىرسد.»۲۰ و نیز فرمود: «مشتاقانه به استقبال توفیق روانه شوید که توفیق اُسّ وثیق (اساس مطمئن) است.»۲۱
۱٫ نامه اخلاقى عرفانى امام خمینى (که به نوهاش آقاى سید على خمینى اهدا شده) مجموعه آثار، شماره یک، نشر کنگره اندیشههاى اخلاقى ـ عرفانى امام خمینى، ص ۱۶۸٫
۲٫ محدث نورى، مستدرک الوسائل، ج ۵، ص ۱۶۷؛ بحار، ج ۹۳، ص ۳۰۰٫
۳٫ شیخ تقى الدین کفعمى، مصباح کفعمى، ص ۳۰۵ ؛ سید بن طاووس مهج الدّعوات، ص ۲۹۴٫
۴٫ محدث قمى، الکنى و الالقاب، ج ۳، ص ۱۱۶؛ فوائد الرضویه، ص ۷ و ۸٫
۵٫ سوره حج، آیه ۵۰٫
۶٫ مفردات راغب، ج ۱۴، ص ۱۳۵، و ج ۱۸، ص ۱۶٫
۷٫ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۲۴۷٫
۸٫ همان، ج ۹۵، ص ۲۵۸٫
۹٫ همان، ج ۹۷، ص ۸۹، براى اطلاع بیشتر به این موارد به المعجم المفهرس بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۸۴۳۶ تا ۸۴۳۸ مراجعه گردد.
۱۰٫ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۳، ص ۵۰۷٫
۱۱٫ بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۴۱٫
۱۲٫ سوره آل عمران، ص ۱۶۰٫
۱۳٫ غررالحکم، میزان الحکمة، ج ۱۰، ص ۵۹۰ و ۵۹۱٫
۱۴٫ توحید صدوق، ص ۲۴۲٫
۱۵٫ نهج البلاغه بنیاد، خطبه ۱۸۵، صبحى صالح، خطبه ۱۹۴٫
۱۶٫ صحیفه سجادیه، دعاى ۲۰٫
۱۷٫ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۰۲٫
۱۸٫ نهج البلاغه، نامه ۵۳٫
۱۹٫ همان، نامه ۶۷٫
۲۰٫ غررالحکم.
۲۱٫ همان.
سایت تبیان
چگونه ممکن است انساني بيش از هزار سال عمر کند؟
يکي از موضوعاتی که همواره مورد توجه بوده، مسئله طول عمر حضرت مهدی علیه السلام است. طبق روايات و ديدگاه شيعيان، حضرت مهدی علیه السلام ـ كه در آخِرُالزّمان ظهور كرده و جهان را پر از عدل و داد خواهد ساخت ـ فرزند يازدهمين پيشوای معصوم، امام حسن عسكری علیه السلام است كه در سحرگاه نيمه شعبان سال 255 قمري متولد شده است. معنای روشن اين گفتار آن است كه آن منجی موعود، دارای عمری طولانی خواهد بود و تا كنون افزون بر 1170 سال از عمر ايشان سپری شده است.
نخستين دانشمندی كه به طور جدی مسئله طول عمر امام زمان عجل الله فرجه را مطرح کرد، شيخ صدوق (م 381 قمري) است. وی در كتاب كمالالدين و تمام النعمه، به تفصيل درباره طول عمر بحث كرده و به پرسشهای مخالفان طول عمر امام مهدی عجل الله فرجه پاسخ گفته است. وی، فصل جامعی از كتاب ياد شده را به زندگی «معمّرين» اختصاص داده است و دهها نفر از معمرين را ـ كه عمری بيش از 120 سال داشتهاند ـ نام میبرد و شرح حال و زندگی هر يك از آنان را به صورت مختصر ذكر میكند. ايشان مسئله طول عمر حضرت مهدی عجل الله فرجه را فقط از راه «تجربه تاريخی» و افراد دارای عمر طولانی، مورد بررسی قرار داده و به ديگر دليلها نپرداخته است.
پس از وی، دانشمندانی هم چون شيخ مفيد، شيخ طوسی، طبرسی، خواجه نصیرالدين طوسی، علامه حلی، فيض كاشانی، علامه مجلسی و ديگر بزرگان شيعه این روش راادامه دادند.
آن چه اين بزرگان در بحثهای خود مطرح كردهاند، به طور عمده بررسی طول عمر از ديدگاه قرآن و نگاه روايات بوده است.
در قرآن به برخی از کسانی که دارای عمری طولانی و غيرطبيعی بوده اند اشاره شده است:
درباره حضرت نوح علیه السلام می فرمايد: gوَلَقَدْ اَرْسَلْنا نُوحاً اِلي قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ اَلْفَ سَنَةٍ اِلاَّ خَمْسِينَ عاماً...f؛ و به راستی، نوح را به سوی قومش فرستاديم، پس در ميان آنان 950 سال درنگ كرد.[1]
از امام سجاد علیه السلام نقل شده است كه فرمود: «در قائم سنّتی از نوح است و آن طول عمر است».[2]
درموردحضرت عيسی علیه السلام میفرمايد: gوَ قَوْلِهِمْ إِنّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ عيسَی ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فيهِ لَفي شَكِّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقينًا × بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ كانَ اللَّهُ عَزيزًا حَكيمًا × وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهيدًاf؛ و گفتة ايشان است كه ما، مسيح عيسی بن مريم، پيامبر خدا را كشتيم و حال آن كه آنان او را نكشتند و مصلوبش نكردند؛ لكن امر، بر آنان مشتبه شد و كسانی كه درباره او اختلاف كردند، به طور قطع در باره آن دچار شك شدهاند و هيچ علمی بدان ندارند، جز آن كه از گمان پيروی میكنند. و به یقین او را نكشتند؛ بلكه خدا او را به سوی خود بالا برد و خدا توانا و حكيم است و از اهل كتاب كسی نيست مگر آن كه پيش از مرگ خود، حتماً به او ايمان میآورد، و روز قيامت [عيسی نيز] بر آنان شاهد خواهد بود.[3]
حال که از عمر حضرت عيسی علیه السلام ، افزون بر دو هزار سال میگذرد، عمر 1170ساله حضرتمهدی عجل الله فرجه چگونه امر بعيدی خواهد بود.
از كسانی كه عمر طولانی دارد، حضرت «خضر» پيامبر است.[4]
روايات پيامبراکرمصلی الله علیه و آله و سلم نيز بر طول عمر انسان، صحه میگذارد و آن را امری ممكن میشمارد. يكی از كسانی كه در سخنان پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم ـ به ويژه در منابع اهل سنّت ـ به طول عمر او اشاره شده «دجّال» است. اهل سنّت، بر اساس همين روايات، عقيده دارند كه دجّال در عصر پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم متولد شده و به زندگی خود ادامه میدهد تا در آخِرُالزّمان خروج كند.[5]
حال اگر اين احاديث درست باشد ـ چنان كه اهل سنّت بر اين باورندـ در اين صورت، شايسته نيست كه آنان در حيات و عمر طولانی امام مهدی عجل الله فرجه ، ترديد كنند. حال كه دشمن خداـ به جهت مصالحی ـ میتواند بيش از هزار سال زنده بماند، چرا بنده و خليفه و ولی خدا نتواند عمر طولانی داشته باشد؟![6]
برخی از دانشمندان اهل سنّت ـ با وجود انکار ولادت حضرت مهدي علیه السلام از طرف بيشتر علماي اهل سنّت ـ درباره طول عمر آن حضرت، بابی را با عنوان »في الدلالة علي جواز بقاء المهدي حياً« اختصاص داده, مضمون ياد شده را چنين بيان کردهاند:«هيچ امتناعي در بقای مهدي عجل الله فرجه وجود ندارد، به دليل اين كه عيسي، الياس و خضر ـ كه از اولياي خداوند ميباشند ـ زنده هستند و دجال و ابليس ـ كه از دشمنان خداوند ميباشند ـ نيز زنده هستند و زنده بودن اينها به وسيله قرآن و سنّت اثبات شده است. آن گاه كه بر اين موضوع اتفاق كردهاند، زنده بودن مهدي را انكار کردهاند ... پس به سخن هيچ عاقلي پس از اين توجه نميشود، در اين كه باقي بودن مهدي را انكار کند».[7]
3. از نگاه عقل و علم
حكيمان و فيلسوفان گفتهاند: بهترين دليل بر امكان هر چيزی، واقع شدن آن چيز است. همين كه طول عمر، در ميان پيشينيان روی داده و تاريخ، افراد زيادی را به ما نشان میدهد كه عمری طولانی داشتهاند، خود دليل روشنی است بر اين كه طول عمر از ديدگاه عقل، امری ممكن است. خواجه نصير طوسی، در اين باره گفته است: «طول عمر، در غير مهدی عجل الله فرجه اتفاق افتاده و محقق شده است؛ چون چنين است، بعيدشمردن طول عمر درباره مهدی عجل الله فرجه جهل محض است».[8]
مرحوم مظفر، طول عمر حضرت را از نگاه فراطبيعی اين گونه تفسير کرده: «بقای حضرت مهدی عجل الله فرجه در اين مدت طولانی، معجزه و امری فوق طبيعی است. البته اين بالاتر از آن نيست که حضرت در روز شهادت پدرش در پنج سالگی به امامت مردم رسيد و نيز بالاتر از معجزة حضرت عيسی نيست که در ميان گهواره سخن گفت و در آن روز به نبوت مبعوث گرديد.»
سپس آن مرحوم به امکان طول عمر اشاره کرده که زندگی بيش از عمر طبيعی از نظر علم پزشکی محال نيست، و در پايان نيز به مواردی که انسانها عمری بسيار طولانی داشتهاند، اشاره کرده است.[9]
يکی از دانشمندان معاصر نيز درباره طول عمر آن حضرت مینويسد: «بررسی علمی و بحث طول عمر، در حقيقت بستگی دارد به نوع تفسيری که علم فيزيولوژی از «پير و فرسودگی» دارد. اين قانون که: «پيری و فرسودگی» زاييدة يک قانون طبيعی حاکم بر بافتهای پيکرة انسانی است، و ضروری است که بدن پس از رسيدن به مرحلة پايانی رشد، کم کم فرسوده شده، برای ادامة زندگی، کارآيي کمتری داشته باشد، تا آن گاه که در لحظهای معيّن از کار بيفتد، آيا حتی در باره بدنی هم که از هر گونه تأثير خارجی در کنارمانده صادق است؟ يا اين که فرسودگی و کاهشي که در کارآيي بافت و نسوج مجموعة بدن به چشم می خورد، نتيجة نبرد با عوامل بيرونی ـ مانند ميکروب ها و سموم ـ است که به بدن انسان راه میيابد؟
اين پرسشی است که دانش امروز، از خود میکند و در راه پاسخ دادن به آن هم میکوشد. در محدودة برداشتهای علمی معاصر، به اين پرسشها، پاسخهای گوناگونی داده شده است: اگر پيری، فرسودگی و ناتوانی، نتيجة مبارزة جسم با عوامل بيرونی معيّن، و تأثیرپذيری از آنها باشد، از جنبة نظری امکان دارد که بافتهای تشکيل دهندة بدن انسان را از عوامل معيّن و مؤثر در آن، بر کنار داشت تا زندگی آدمی طولانی شود.اما اگر از ديدگاه ديگر به بررسی بپردازيم، به اين نتيجه میرسيم که پيری يک قانون طبيعی است و هر بافت و اندام زندهای، در درون خود، عامل نيستی حتمی خود را نهفته دارد که در اثر مرور زمان، موجود زنده را خواه ناخواه به مرحلة فرسودگی و مرگ میرساند. ولی نگريستن از اين ديدگاه هم مستلزم آن نيست که هيچگونه انعطافی در اين قانون طبيعی راه نيابد. بلکه اگر هم چنين قانونی مسلّم انگاشته شود، تازه قانون انعطافپذيری است، زيرا هم ما، در زندگی معمولیمان میبينيم، و هم دانشمندان در آزمايشگاههای علمیشان مشاهده میکنند که پيری پديدةایی فيزيولوزيکی است و ربطی به «زمان» ندارد. گاهی زود فرا میرسد و گاهی با فاصلة زمانی بيشتری آشکار میگردد. تا آن جا که برخی از سالمندان را میبينيم که نشانههای پيری بر اعضاي آنان ظاهر نشده و از نرمی و تازگی برخوردارند. پزشکان و متخصصان نيز بر انعطافپذيری اين قانون تصريح دارند؛ حتی بعضی از دانشمندان توانستهاند در عمل، از انعطاف پذيری اين قانون که طبيعی و ضروری تلقی شده، بهره گيرند، و زندگی پارهای از حيوانات را از صدها برابر عمر طبيعی آنها بيشتر کنند.
افزون بر دليلهای ياد شده، راه ديگری نيز برای اين كه يك انسان بتواند عمر طولانی داشته باشد، وجود دارد. اين راه، همان راه اعجاز و قدرت خداوند است.
يکي از دانشمندان معاصر شيعه پس از بيان دليلهاي ارزنده درباره طول عمر، به اعجاز طول عمر حضرت مهدی عجل الله فرجه اشاره کرده، مینويسد: «تا کنون دريافتيم که زندگانی طولانی از ديدگاه دانش، شدنی است. حال، استدلال های پيشين را ناديده میگيريم و فکر ميکنيم که از ديدگاه علمی، مسئلة طول عمر،غيرممکن جلوه کند و پيری و فرسودگی، قانونی قاطع باشد که بشر، نه امروز و نه در مسير دراز فردايش، توانايي چيرگی بر اين قانون را پيدا نکند. از اين فرض آيا جز اين که نتيجه بگيريم، عمر چندين صدساله، مانند عمر حضرت نوح و حضرت مهدی علیهما السلام امری ناهم اهنگ با قوانين طبيعی است ـ که دانش با ابزارها و آزمايش ها و استقرا به اثبات رسانده ـ بازدة ديگری عايدمان میشود؟ در چنين صورتی، پديده طول عمر، معجزهای به حساب ميآيد که يک قانون طبيعی را، در حالتی معيّن، از تأثير انداخته تا زندگانی فردی را که پاسدار پيامهای آسمانی است از خطر نابودی حفظ کند. [10]»
آن گاه ايشان در ادامه مینويسد: «اين معجزه در باور مسلمانان ـ که ازگفتار صريح قرآن و سنّت پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم مايه میگيردـ نه در نوع خود اسنثنايي است و نه شگفتانگيز، زيرا قانون پيری و فرسودگی، قاطعيتی بيشتر از قانون «انتقال حرارت از جسم گرمتر به جسم سردتر و تساوی نهايي حرارت آنها» ندارد. در حالی که اين قانون، برای نگاه داری زندگی ابراهيم علیه السلام از تأثير افتاد. در آن هنگام که ابراهيم علیه السلام را در آتش افکندند، يگانه راه جلوگيری از نابودیاش، ازکارافتادن اين قانون بود. پس به آتش گفته شد «بر ابراهيم خنک و سلامت شو!» و او همانگونه که سالم در آتش افتاده بود، به سلامت از آن بيرون آمد و آسیبی به او نرسيد.
جز اين، بسياری ديگر از قوانين« طبيعی، برای پشتيبانی از پيامبران و حجتهای خدا بر زمين، به حالت تعطيل در آمده است:
دريا برای حضرت موسی علیه السلام شکافته شد. کار بر روميان مشتبه گرديد و پنداشتند که حضرت عيسی علیه السلام را دست گير کردهاند؛ در حالی که او را دست گير نکرده بودند. حضرت محمّدصلی الله علیه و آله و سلم از خانه خويش که در محاصره انبوه قريشيان بود و آنان ساعتها، در کمين او بودند تا بر وی بتازند، بيرون رفت و کسی او را نديد. زيرا خداوند میخواست تا پيامبرش را از چشمهای آنان پوشيده دارد.
هر يک از اين موارد، نشان دهندة ازکارماندنِ يکی از قوانين طبيعی است تا فردی که حکمت خداوندی، نگه داری او را بايسته میشمرد، پشتيبانی شود. اکنون کجای اين مسئله اشکال دارد که قانون پيری و فرسودگی نيز يکی از اين نمونهها باشد؟[11]
به بيان ديگر, طول عمر حضرت مهدی عجل الله فرجه ، يکی ديگر از نشانههای قدرت پروردگار است. که پيش از آن، مانند آن فراوان ديده شده است. يا ما بايد منکر اين همه اتفاقات و رخدادهای خارق العاده در زندگی پيامبران و امامان باشيم، و يا اين که طول عمر امام مهدی علیه السلام را (اگر يک ميليون سال هم طول بکشد) بايد قبول کنیم، چون همة اين آيات از يک منبع و مبدأ سرچشمه گرفته و در راستای يک و هدف صورت گرفته و ادامه و تکميل يکديگر است. پيام و هدف اين قدرتنماييهای شفاف و آشکار خداوند، باور به حضرت مهدی عجل الله فرجه با تمام ضوابط، اصول و فروع آن و پاسخ منطقی به پرسشها و شبه ها میباشد.
رخدادها و اعجازهای خارق العادهای مانند: قصه خلقت حضرت آدم علیه السلام ، داستان غريب زندگی نوح نبي و کشتی نجات، حکايت يونس پيامبر در شکم ماهی، آوردن تخت بلقيس به دستگاه سليمان نبی، آوردن شتر بچهای برای صالح پيامبر از ميان کوه و سنگ، ولادت موسی علیه السلام و هدايت و راهنمايي مادرش در حفظ او از مأموران حکومت، اژدها شدن چوب دستی حضرت موسی علیه السلام و بلعيدن اسباب ساحران فرعون، سالم ماندن موسی علیه السلام و غرق شدن فرعون، سرد و گلستان شدن انبوهی از آتش برای ابراهيم علیه السلام , تولد اسماعيل برای ابراهيم پيامبر در سنين پيری، نبريدن کارد، سر اسماعيل را در هنگام آزمايش، ولادت خارق العاده حضرت عيسی علیه السلام که از مادری باکره و بدون شوهر، پاک و مقدس به دنيا آمد، تولد يحيي برای زکريای پيامبر در سنين پيری از زنی نازا، سخن گفتن عيسی علیه السلام در گهواره، نبوّت عيسی در خردسالی، از گِل پرنده ساختن، نابينا را بينا نمودن، مرده را زنده ساختن، بيماران بی علاج را شفا دادن به واسطه عيسی علیه السلام و به اذن خداوند، قصه ی خارق العاده اصحاب کهف و خواب و زنده شدن آنها در غار، داستان زنده شدن عزير پيامبر، نجات يوسف پيامبر در کودکی از چاه و او را به پادشاهی رساندن و پس از چهل سال انتظار به يعقوب پيامبر برگرداندن، داستان شگفتیآور ذوالقرنين، امّی و درس نخواندن محمّدصلی الله علیه و آله و سلم و آوردن قرآن عظيم، به معراج رفتن پيامبر اسلام، و دهها و بلکه صدها از اين نمونه ها که همگی در منابع معتبر دينی و تاريخی ثبت و ضبط و انتشار يافته است.
بی گمان رخدادهای يادشده، يک امر و اصل مسلّم بنيادی و از ناموس ويژة پروردگار است، و پروردگاری که اين همه اعجازهای بزرگ آفريده، نگهداری حضرت مهدی عجل الله فرجه تا روزی که خودش مصلحت بداند، از پلک چشم بر هم نهادن هم آسانتر است. آری، حضرت مهدی عجل الله فرجه با قدرت الهي زنده است و در ميان مردم، به حيات خود ادامه میدهد.
________________________________________
[1] . عنكبوت (29)، آيه 14.
[2] . كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 322، ح 4.
[3] . نساء (4)، آيه 157 ـ 159.
[4] . ر.ك: كهف (18)، آيه 65.
[5] . ر.ك: احمدبن حنبل، مسند، ج 4، ص 444؛ بخاری, صحيح، ج 9، ص 133.
[6] . شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 114.
[7] . ابو عبد الله محمّد كنجي شافعي، البيان في اخبار صاحب الزمان، تحقيق: مهدي حمد الفتلاوي، ص 97.
[8] . ر.ك: محمّد رضا حکيمی, خورشيد مغرب، ص 214.
[9] . محمّدرضا مظفر، عقايد الاماميه، ترجمه عليرضا مسجد جامعي, ص118.
[10] . سيّد محمّد باقر صدر, جست و جو و گفت و گو پيرامون امام مهدی علیه السلام , ص19ـ 21.
[11] . پيشين, ص28ـ29.
درباره تعداد یاران حضرت مهدی (ع) توضیح دهید؟
آیا تعداد313 نفر از یاران امام زمان از زمان غیبت صغری تا زمان ظهور منتظر است یا فقط 313 نفر در عصر ظهور را شامل میشود؟
جواب : ابتدا باید دانست 313 نفر اولین افرادیاند که در آغاز و طلیعه ظهور به حضرت مهدی (عج) میپیوندند. از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام روایت شده که یاران مهدی در آخرالزمان 313 مرد هستند به تعداد یاران بدر، در ساعت واحدی گرد میآیند(1) و به یاری امام مهدی (عج) میپردازند. در روایاتی نحوه گرد آمدن آنان بیان شده که برخی از آنان شبانه از خوابگاه خود مفقود و بامدادان در مکه حاضر میشوند و برخی از آنان روزانه بر ابرها حرکت میکنند و ...
به مکه میآیند.(2)
پس معلوم میشود عدهای از آنان از افرادیاند که در همان دوران ظهور خواهند زیست. ولی از سیاق برخی احادیث استفاده میشود برخی از مردگان (مانند برخی یاران پیامبر و امیرمؤمنان) رجعت میکنند و از 313 نفر هستند. مانند: سلمان فارسی(3)، مقداد(4)، جابر بن عبدالله انصاری(5) و ... . البته درباره اصحاب کهف تصریح شده که آنان از 313 نفر یاران ویژه امام مهدی (عج) میباشند (6). پس چنین نیست که یاران امام عصر افرادی میباشند که از جهت زمانی، حداکثر از زمان غیبت صغری تا زمان ظهور به دنیا آمده باشند، بلکه پیش از آن نیز از کسانی که در عصر پیامبر اکرم (ص) میزیستهاند و حتی برخی از پیامبران مانند حضرت مسیح علیه السلام به تصریح روایات از یاران امام مهدی(عج) خواهند بود.
اتّحاد و برادرى ياران
از ويژگيهاى آنان، اين است كه انديشه هايشان متحدّ و يگانه، ديدگاهشان همانند، دلهايشان به هم پيوسته و به هم گره خورده است نه اختلافى در رأى و انديشه و گفتار آنان خواهى ديد و نه در رفتارشان و همگى يك دل و يك قطب و يك زبان هستند.
از امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ در وصف ايشان آمده است:
«كأنّما ربّاهم ابٌ واحد وأُمٌّ واحدة، قلوبهم مجتمعة بالمحبّة والنصيحة»
گويى يك پدر و مادر آنان را پرورانده و دلهايشان لبريز از مهر و محبّت و خيرخواهى است.
از ويژگيهاى آنان، اين است كه انديشه هايشان متحدّ و يگانه، ديدگاهشان همانند، دلهايشان به هم پيوسته و به هم گره خورده است نه اختلافى در رأى و انديشه و گفتار آنان خواهى ديد و نه در رفتارشان و همگى يك دل و يك قطب و يك زبان هستند.
از امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ در وصف ايشان آمده است:
«كأنّما ربّاهم ابٌ واحد وأُمٌّ واحدة، قلوبهم مجتمعة بالمحبّة والنصيحة»
گويى يك پدر و مادر آنان را پرورانده و دلهايشان لبريز از مهر و محبّت و خيرخواهى است.
«در آخرالزّمان از جانب حاکمان، بلای شدیدی بر امّت من نازل میشود که شدیدتر از آن شنیده نشده است، تا اینکه سرزمین پهناور بر آنها تنگ میشود و زمین پر از ظلم و جور میشود. مؤمنان هیچ پناهگاهی از این ظلم نمییابند تا بدان پناه برند، پس خداوند مردی از خاندان مرا برمیانگیزد تا زمین را از قسط و عدل پر کند، همانگونه که از ظلم و جور پر شده بود..
اشاره:
ذکر جایگاه امام مهدی(ع) در «قرآن کریم» یکی از مباحث جذّاب و مهم در حوزة معارف مهدوی است. آنچه که پیش روی شما خوانندگان محترم موعود قرار میگیرد، بحثهای زیبایی است از آقای هادیان شیرازی در این باره.
«امّن یجیب المضطرّ إذا دعاه و یکشف السّوء و یجعلکم خلفاء الأرض الهٌ مع الله، قلیلاً ما تذکّرون؛۱
کیست که درمانده را زمانی که او را بخواند اجابت کند و گرفتاری را برطرف سازد و شما را جانشینان این زمین قرار دهد؟ آیا معبودی با خداست؟ چه کم پند میگیرید!»
۱٫ بررسی جایگاه و موقعیّت آیه
خداوند متعال در این آیه و دو آیة قبل و بعد از آن پرسشهایی دربارة بعضی واقعیّتهای جهان هستی مطرح کرده تا بدین وسیله از مردم اعتراف بگیرد که کسی نمیتواند در این کارها همراه با خدا باشد و شریک او معرّفی شود.
در آیة ۶۰، سؤال دربارة خالق زمین و آسمان، نازل کنندة باران و رویانندة درختان است.
در آیة ۶۱، سؤال دربارة کسی است که در زمین استقرار و آرامش ایجاد کرد و رودها و کوهها را در آن قرار داد و در میان دو دریا برزخی ساخت؟
و بالأخره در آیة ۶۴، سؤال میکند: چه کسی است که آفرینش زمین را آغاز میکند؟ سپس آن را برمیگرداند و چه کسی از آسمان و زمین به شما روزی میدهد؟
حال در بین این چهار آیه، در آیة ۶۲ سؤال دربارة این است که وقتی انسان همچون غریقی در امواج دریا غوطهور است و هیچ پناهگاهی ندارد و از تمام اسباب قطع امید کرده است، در این حالت چه کسی است که اگر انسان او را صدا زند و از او یاری طلبد، جوابش را میدهد و او را از گرفتاری نجات میدهد؟ آیا غیر از خدایی که خالق همه چیز و رازق همة مردم است و همة امور از مبدأ و معاد تحت قدرت اوست، کسی شایستة عبودیّت است!؟
این آیه از راه رجوع به فطرت، ما را به خدایی رهنمون میسازد که انسانهای درمانده و مضطرّ را، در صورتی که او را بخوانند و از او یاری طلبند، اجابت کرده و از گرفتاری میرهاند.
۲٫ اضطرار چیست؟ مضطرّ کیست؟
اضطرار حالتی درونی است و زمانی به وجود میآید که انسان هیچ وسیله و پناهگاهی برای حلّ مشکل خود ندارد و دستش از همة راههای طبیعی کوتاه شده است، در این حالت درونش او را به یک وسیلة معنوی راهنمایی میکند و به وسیلة آن، امید و نجات پیدا میکند. دل انسان در حالت اضطرار به گونهای به خداوند متّصل میشود که آدمی با تمامی وجودش خدا را میبیند و صدایش میزند.
در روایتی آمده است که مردی خدمت امام صادق(ع) رسید و گفت: یابن رسولالله! خداوند را به همان گونهای که هست، به من معرّفی کن.
حضرت فرمودند: آیا تا به حال سوار کشتی شدهای؟
جواب داد: بله.
ـ آیا کشتی تو شکسته است، به گونهای که نه کشتی دیگری باشد و نه شناگری که تو را نجات دهد؟
ـ بله.
ـ آیا در آن حالت قلبت به چیزی مرتبط نشده که قدرت داشته باشد تا تو را از این مهلکه نجات دهد؟
ـ بله.
حضرت فرمودند: این همان خدایی است که بر نجات و فریاد رسی قدرت دارد، در جایی که هیچ نجات دهنده و فریاد رسی نیست.۲
این از ویژگیهای انسان است که هنگام گرفتاری به یاد خدا میافتد و در همه حال او را صدا میزند؛ اگر چه ممکن است بعد از رفع مشکل، دوباره خدا را فراموش کند.
«و اذا مسّ الانسان الضّرّ دعانا لجنبه او قاعداً او قائماً، فلمّا کشفنا عنه ضرّه، مرّ کأن لّم یدعنا إلی ضرٍّ مّسّه …۳؛
و هنگامی که به انسان ناراحتی برسد، ما را در حالی که به پهلو خوابیده، یا نشسته یا ایستاده است، میخواند. امّا هنگامی که ناراحتی او را برطرف کردیم چنان میرود، مثل اینکه هرگز ما را برای حلّ مشکلی که به او رسیده، نخوانده است.»
ناسپاسان مستکبر نیز در گرفتاریها، در حالی که با اخلاص، خدا را میخوانند با خود عهد میبندند که در صورت نجات، شکرگزار خدا باشند.
« … حتّی إذا کنتم فی الفلک و جرین بهم بریحٍ طیّبـةٍ و فرحوا بها، جاءتها ریحٌ عاصفٌ و جاءهم الموج من کلّ مکانٍ و ظنّوا انّهم احیط بهم، دعوا الله مخلصین له الدّین، لئن انجیتنا من هذه لنکوننّ من الشاکرین. فلمّا انجاهم إذا هم یبغون فی الأرض بغیر الحقّ …۴؛
… تا اینکه زمانی که در کشتیها قرار گرفتید و بادهای ملایم آنها را حرکت داد و ایشان به آن خوشحال شوند، [ناگهان] طوفان شدیدی میوزد و موج از هر سو به طرف آنها آید و یقین پیدا کنند که در محاصرة آن قرار گرفتهاند، در این هنگام با اخلاص در دین، خدا را میخوانند که اگر ما را نجات دهی از سپاسگزاران خواهیم شد، پس چون آنان را رهانید، ناگهان در زمین به ناحق سرکشی میکنند.»
در این حالت حتّی مشرکان نیز از بتها قطع امید میکنند و فقط به خدا پناه میبرند؛ هر چند که بعد از رهایی از گرفتاری دوباره به شرک رو آورند.
«فاذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین له الدّین فلمّا نجّاهم الی البرّ إذا هم یشرکون؛۵
هنگامی که سوار بر کشتی شوند با اخلاص در دین، خدا را میخوانند، امّا وقتی خداوند آنها را به سوی خشکی رساند و نجاتشان داد، در این هنگام مشرک میشوند.»
آری، هنگامی که امواج بلاها، سختیها و حوادث دردناک، انسان را احاطه کرد و دست او از همه جا کوتاه شد، حجابهایی که جان او را فرا گرفته بود، کنار میرود و با تمام وجود خدا را میبیند و با اخلاص فراوان او را میخواند، امّا پس از رفع گرفتاریها، دوباره پردههای غفلت سراسر وجود انسان را فرا میگیرد، به همین دلیل، خداوند در بعضی مواقع به مردم سختیهایی میدهد تا به درگاه او روی آورند و تضرّع کنند.
«و ما ارسلنا من قریـةٍ مّن نّبیٍّ الّا أخذنا أهلها بالبأساء و الضّرّاء لعلّهم یضرّعون؛۶
در هیچ شهر و آبادی پیامبری نفرستادیم، مگر اینکه اهل آن را به سختیها و دردها دچار کردیم، شاید تضرّع کنند.»
خداوند متعال در آیهای دیگر از «قرآن» پس از بیان همین نکته، کسانی را که بر اثر سختیها تربیت نشدهاند، توبیخ کرده و میفرماید:
«و لقد ارسلنا الی اممٍ من قبلک فأخذناهم بالبأساء و الضّرّاء لعلّهم یتضرّعون؛ فلولا إذ جاءهم بأسنا تضرّعوا و لکن قست قلوبهم و زیّن لهم الشّیطان ما کانوا یعلمون؛۷
به یقین ما برای امّتهای پیش از تو [پیامبرانی] را فرستادیم و آنها را به تنگی معاش و بیماری دچار کردیم، شاید به زاری و خاکساری درآیند. پس چرا وقتی مجازات ما به آنها رسید تضرّع نکردند، ولی [حقیقت این است که] قلبهای آنها سخت شده و شیطان آنچه را انجام میدادند، برایشان زینت داد.»
بنابراین رنج و سختی از عوامل مهمّ بازگشت به سوی خداست؛ امّا کسی که بر اثر گناه سنگدل شود، شیطان در درون او راه مییابد و اعمال زشت او را زینت میدهد و راه بازگشت به سوی خدا را بر او میبندد.
۳٫ رابطة اضطرار و اجابت دعا
از آیة محلّ بحث میتوان دریافت که برای اجابت دعا، تحقّق دو شرط لازم است:
۱٫ انسان به حدّ اضطرار و درماندگی برسد. «امّن یجیب المضطرّ»
۲٫ انسان از تمام اسباب مادّی نا امید شود و با تمام وجود، فقط خدا را بخواند. «إذا دعاه»
در این حالت، انسان ارتباط قوی و محکمی با خدا پیدا کرده و خداوند نیز دعای او را مستجاب و گرفتاری او را برطرف میکند. «و یکشف السّوء»
اگر مریض است، عافیت خود را به دست میآورد. اگر گرفتار است، رهایی مییابد. اگر فقیر است، بینیاز میشود. اگر از گناهانش پشیمان است، توبهاش پذیرفته میشود. اگر هراسناک است، امنیّت به دست میآورد.
و بالأخره اگر در جامعهای ظلم و ستم فراگیر شود و مردمی که به ضعف کشیده شدهاند، یار و یاوری نداشته باشند تا آنها را از این رنج و بلا نجات دهد و تلاش و کوشش آنها برای تغییر اوضاع اثر نداشته باشد، در این حالت اگر مردم با قطع همة واسطهها، ارتباط کامل با خداوند پیدا کنند، آن وعدة الهی که همان تحقّق خلافت در زمین برای مؤمنان صالح و مستضعفان روی زمین است، محقّق خواهد شد.
این بخش از آیه که میفرماید: «و یجعلکم خلفاء الأرض» بیانگر خواستة مهمّی است که مردم باید طالب آن باشند و همین جمله قرینهای است که یکی از مصادیق سوء چیره شدن ظالمان بر مستضعفانی است که، پناهگاهی جز خدا ندارند. بنابراین اگر در این حال مستضعفان، با اخلاص تمام خدا را بخوانند، وعدة الهی محقّق میشود و آنها وارث زمین میگردند.
بنابراین، آیاتی که در بحثهای گذشته بیان شد و در آنها خداوند وعده داده بود که دین الهی بر همة ادیان غلبه پیدا میکند و حق بر باطل پیروز میشود و مؤمنان صالح و مستضعفان، وارث زمین میشوند و… زمانی محقّق میشود که مردم، خود قدم اوّل را بردارند و با تمام وجود برای رسیدن به این اهداف کوشا باشند.
۴٫ مصادیق آیة مورد بحث
از مصادیق بارز این آیه، مردمی هستند که با تحمّل همة سختیها و گرفتاریها، زمینة حکومت جهانی حضرت مهدی(ع)، را فراهم میکنند.
در روایتی از پیامبر اکرم(ص) آمده است که:
«بعد از من خلفایی میآیند و پس از آن امیرانی میآیند و بعد از آن پادشاهانی میآیند و پس از آن جبّارانی میآیند، سپس مردی از خاندان من قیام میکند و زمین را پر از عدل میکند، همانطور که از ظلم پر شده بود.»۸
در حدیث دیگری نیز چنین آمده است:
«در آخرالزّمان از جانب حاکمان، بلای شدیدی بر امّت من نازل میشود که شدیدتر از آن شنیده نشده است، تا اینکه سرزمین پهناور بر آنها تنگ میشود و زمین پر از ظلم و جور میشود. مؤمنان هیچ پناهگاهی از این ظلم نمییابند تا بدان پناه برند، پس خداوند مردی از خاندان مرا برمیانگیزد تا زمین را از قسط و عدل پر کند، همانگونه که از ظلم و جور پر شده بود… .۹
در حالت عادّی، مردم وقتی خواهان عدالتند که اجرای آن به نفع خودشان باشد و در جایی که عدالت برای آنها ضرر داشته باشد، پذیرای آن نیستند، امّا زمانی که با تمام وجود طعم ظلم را چشیدند، از دل و جان در همة شرایط، عدالت را میپذیرند. فراهم شدن این آمادگی نیز کار آسانی نیست.
حضرت مهدی(ع) نیز در نامة خود به محمّد بن عثمان، مردم را به دعا برای تعجیل فرج ترغیب کرده و فرمودهاند:
برای تعجیل فرج زیاد دعا کنید، چون همین دعا موجب فرج شماست.۱۰
وجود مبارک آن حضرت نیز از مصادیق مضطرّهایی هستند که با مشاهدة ضعف و خواری مسلمانان و ظلم ستمگران به آنها، در مقدّسترین مکان روی زمین دست به دعا برمیدارد و تقاضای کشف سوء میکند. امام صادق(ع) در تفسیر این آیه میفرماید:
این آیه در مورد قیام کنندهای از آل محمّد(ص) است، به خدا سوگند، او همان مضطرّ است، هنگامی که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز میخواند و با دست به سوی خدا دعا میکند، پس خداوند به او جواب میدهد و ناراحتیاش را برطرف میکند و او را در زمین خلیفه قرار میدهد.۱۱
و در روایت دیگری از امام صادق(ع) نیز چنین آمده است:
به خدا سوگند گویا من به سوی قائم مینگرم، در حالی که پشتش را به حجرالاسود زده و خدا را به حقّ خود میخواند… سپس فرمود: به خدا سوگند مضطرّ در کتاب خدا در آیة «امّن یجیب المضطرّ…» اوست.۱۲
آری، انتظار فرج وقتی از حالت دعاهایی که فقط بر زبان جاری است، خارج شود و همه به مرحلهای برسند که واقعاً منتظر قیام امام مهدی(ع) باشند و خود را برای آن روز آماده کنند و با تمام وجود از خداوند درخواست فرج کنند، دعای آنها به اجابت میرسد.
اللّهمّّ اکشف عنّا السّوء و عجّل فی فرج مولانا صاحب الزّمان، و سهّل مخرجه و اجعلنا انصاره و اعوانه، آمین یا مجیب دعوة المضطرّین.
عبدالرّسول هادیان شیرازی
ماهنامه موعود شماره ۱۱۱
پینوشتها:
۱٫ سورة نمل (۲۷)، آیة ۶۲٫
۲٫ فیض کاشانی، محسن بن مرتضی، نوادر الاخبار، ص۵۷، ح ۱٫
۳٫ سورة یونس (۱۰)، آیة ۱۲٫
۴٫ همان، آیات ۲۲ و ۲۳٫
۵٫ سورة عنکبوت (۲۹)، آیة ۶۵٫
۶٫ سورة اعراف (۷)، آیة ۹۴٫
۷٫ سورة انعام (۶)، آیات ۴۲و۴۳٫
۸٫ متقی هندی، علاء الدّین علی، کنز العمّال، ج ۱۴، ص ۲۶۵، ح۳۸۶۶۷٫
۹٫ همان، ص ۲۷۵، ح ۳۸۷۰۸٫
۱۰٫ صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر، ص۲۲۳٫
۱۱٫عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثّقلین، ج ۴، ص ۹۴٫
۱۲٫ همان.
از ناحیه مقدّسه امام عصر، حضرت مهدى (عج) دعاهاى مختلفى نقل شده که یکى از دعاهاى معروف آن، دعایى است که با فراز: «اللّهم ارزقنا توفیق الطّاعة» آغاز مىگردد، این دعا از محتوایى بسیار عمیق و عالى برخوردار است که گویى درسهاى فرهنگى و اخلاقى بسیار مفیدى است که آن بزرگوار در لباس دعا، به پیروانش و به همه حق پرستان آموخته است، درسهاى سازنده و آموزنده در بیست و شش فراز، که در حقیقت ۲۶ درس مهم براى انسانهایى است که در میان خصال اخلاقى، هر فرازى از آنها مناسب حال آنها با صفات مخصوص به خود است.
این دعا را که در مفاتیح الجنان محدّث قمى(ره) ذکر شده، علما و محدثین بزرگ و مورد اعتمادى از پیشینیان نقل نمودهاند از جمله آنها: ۱ـ محدّث و عالم برجسته قرن نهم هجرى قمرى شیخ تقى الدین کفعمى صاحب کتاب المصباح، و کتاب بلدالامین است.۴ ۲ـ و نیز عالم و محدث بزرگ سید بن طاووس (م۶۶۴ هـ.ق) این دعا را در کتاب مهج الدعوات نقل نموده است، و هر دو نفر از این دو محقق بزرگ، این دعا را نسبت به امام عصر حضرت مهدى(عج) داده، و از ناحیه مقدسه آن بزرگوار نقل نمودهاند، و سپس علماى متأخّر مانند علّامه مجلسى در زادالمعاد، و محدّث قمى در مفاتیح، و محقق کاشانى در مصابیح الجنان، این دعا را از دو عالم نامبرده نقل نمودهاند.
دو نکته پیرامون رزق و توفیق
جالب این که در آغاز این دعا، سخن از «رزق و روزى و توفیق» به میان آمده این گونه که مىگوییم: «اللّهم ارزقنا توفیق الطّاعة»؛ خدایا! توفیق اطاعت را رزق و روزى ما گردان.» که بیان گر آن است که خصال نیک، و ارزشها از روزىهاى معنوى است که همچون رزق و روزى مادى، همواره مورد نیاز است، همان گونه که اگر رزق مادى به انسان نرسد، او قحطى زده شده و در پرتگاه نابودى قرار مىگیرد، نرسیدن به رزق معنوى نیز باعث سقوط و هلاکت است، و همان گونه که رزق و روزى مادى، هر روزه و در همه اوقات باید به انسان برسد تا او ادامه حیات بدهد، رزق و روزى معنوى نیز باید همیشگى باشد تا موجب ادامه حیات معنوى گردد.
به عبارت روشنتر، رزق و روزى به معنى عطا و بخشش مستمر و بهرهاى از خیر و برکت الهى به طور مداوم است که هم شامل غذاى جسم و خوراک روزانه و هرگونه روزى مادى مانند لباس و خانه و مرکب و باغ و…مىشود، شامل روزىهاى معنوى مانند ارزشها و صفات نیک نیز مىشود.
و معنى وسیعى دارد، بلکه رزق و روزى اصلى همین روزى معنوى است، و در دعاها تعبیر به رزق در مورد روزىهاى معنوى بسیار به کار رفته است، و در قرآن نیز، رزق به معنى عام و جامع است، و شامل امور مادى و معنوى خواهد شد، مثلاً در قرآن مىخوانیم: «فالّذین آمنوا و عملوا الصّالحات لهم مغفرةٌ و رزقٌ کریمٌ؛۵ آنها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، آمرزش و روزى ارزشمندى براى آنها است.» با توجه به این که واژه کریم به معنى هر موجود شریف و پر ارزش است، بنابراین رزق کریم، شامل هر روزى ارزشمند از مادى و معنوى مىشود، و داراى مفهوم و معنى گستردهاى است که فراگیرنده هرگونه نعمتهاى عالى از مادى و معنوى است، چنان که راغب لغت شناس معروف قرآن، رزق کریم را، شامل عموم روزىهاى شایسته از مادى و معنوى گرفته است.۶
و در میان دهها بلکه صدها دعا که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم (علیهالسلام) نقل شده، واژه رزق در مورد امور معنوى به کار رفته است، به عنوان نمونه نظر شما را به چند مورد جلب مىکنیم:
در فرازى از یکى از دعاهاى امام سجاد(علیهالسلام) آمده: «اللّهمّ ارزقنى صلة قرابتى…؛۷ خدایا رابطه نیک با خویشاوندانم، و حج قبول شده، و عمل نیک مورد پسندت را به من روزى گردان.» و در دعاى دیگر آن حضرت آمده: «خدایا! قلب خاشع و خاضع و هراسانى از خوف خدا، و بدن صابر، و زبان ذاکر و حمد کننده، و یقین راستین، و روزى گسترده و علم مفید به من روزى گردان.»۸
و در فراز دیگر آمده: «اللّهم ارزقنى قلباً تقیّاً نقیّاً؛۹ خدایا! دل پاک و پاکیزه به من روزى کن.»
روایت شده روزى یکى از اصحاب بسیار نیک پیامبر(صلی الله علیه و آله) به نام حارثة بن سراقه به پیامبر(صلی الله علیه و آله) عرض کرد: از خدا بخواه مقام شهادت را نصیبم گرداند، پیامبر(صلی الله علیه و آله) چنین دعا کرد: «اللّهم ارزق حارثة الشّهادة؛ خداوندا! مقام شهادت را به حارثه روزى گردان.» طولى نکشید که جنگ احد رخ داد، او در این نبرد به شهادت رسید.۱۰
امام زمان
نتیجه این که رزق و روزى معنى گستردهاى دارد و شامل مواهب معنوى نیز مىشود، بنابراین اگر ما خدا را با عنوان یا رزّاق، و یا رازق خواندیم، روزىهاى معنوى را نیز در نظر بگیریم، بلکه بیشتر به این نوع روزىها توجه کنیم. چرا که غذاى روح، بسیار مهمتر از غذاى جسم است. و از امیرمؤمنان على (علیهالسلام) روایت شده فرمود: «در شگفتم از کسانى که در مورد غذاى جسم اهتمام مىورزند و از آن پرهیز مىکنند که زیانبخش نباشد ولى در مورد کیفر غذاى زیانبخش روح یعنى گناهان، که آتش دورخ است، بى توجه و غافل هستند.»۱۱ این تعبیرات بیانگر روزىهاى معنوى است که ما باید به آن توجه عمیق داشته باشیم.
و در مورد توفیق ـ که در آغاز دعاى مذکور آمده ـ نیز باید توجه داشت که عامل اصلى، و کلید گشاینده همه ارزشها و ترک گناهان است، توضیح این که واژه توفیق از ماده وفاق و توافق است و منظور از آن این است که کارهاى انسان، موافق فرمان خدا و بر وفق مراد، و هماهنگ با اهداف و مقصود، سهل و آسان گردد، و اسباب کار، فراهم شود و به اصطلاح مقتضى موجود، و هرگونه مانع، مفقود باشد تا انسان با اشتیاق و با کمال راحتى و روانى، به انجام کار همّت نماید.
به عبارت روشنتر توفیق، یارى و عنایت خاص الهى است که به بندگان شایستهاش مىدهد، در مقابل خذلان، که به معنى آن است که خدا او را به خودش واگذارد. خداوند در قرآن مىفرماید: «ان ینصرکم اللّه فلا غالب لکم و ان یخذلکم فمن ذاالّذى ینصرکم من بعده…؛۱۲ اگر خداوند شما را یارى کند، هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد، و اگر دست از یارى شما بردارد، کیست که بعد از او شما را یارى کند؟ و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند.»
البته باید توجه داشت که یارى و عنایت الهى به بندهاش، بستگى به آمادگى و لیاقت بنده دارد، او باید با شناسایى عوامل و زمینه سازى در این راستا به استقبال توفیق الهى برود، و گرنه در وادى خذلان الهى سقوط مىکند، چنان که گفتهاند:
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست در باغ لاله روید و در شور زار خس
در بــاغ لاله رویـــد و در شــورزار خـــس در باغ لاله روید و در شور زار خس
با توجه به این که امیرمؤمنان على(علیهالسلام) در گفتار گوناگونى فرمود: «توفیق عنایت الهى است، توفیق نخستین نعمت است، توفیق سرلوحه سعادت و رستگارى، و سر سلسله اصلاح و برترین عمل است، و هیچ رهبر و راهنمایى برتر از توفیق نیست و هیچ نعمتى ارجمندتر از نعمت توفیق نیست.»۱۳
امام صادق(علیهالسلام) در معنى توفیق فرمود: «هرگاه بندهاى فرمان خداوند را بجا آورد، کار او موافق و هماهنگ با فرمان خدا است، و چنین بندهاى به عنوان بنده موفّق نامیده مىشود، و هرگاه بندهاى اراده گناه کند، ولى یارى خداوند بین او و گناه جدایى بیندازد، و در نتیجه او از گناه پرهیز کند، چنین بندهاى به توفیق الهى نایل شده است و اگر خداوند بین او و گناه مانع نشود، نشانه آن است که او را به خودش واگذارده و در نتیجه او را از توفیق محروم ساخته است.»۱۴
امیر مؤمنان على(علیهالسلام) در سرآغاز فرازى از خطبهاش مىفرماید: «نحمده على ما وفّق له من الطّاعة، وزاد عنه عن المعصیة؛ خداى را سپاس گوییم که ما را توفیق اطاعتش و ترک گناهانش بخشیده است.»
بنابراین توفیق، با ارزشتترین موهبت الهى است، و به اصطلاح رفیقى است که به هر کس ندهندش، چنان که پر زیباى طاووس را به کرکس نخواهند داد، نتیجه این که اگر بخواهیم به سعادت همه جانبه برسیم و براى انجام وظیفه آماده
امام زمان
شویم، و خشنودى و یارى الهى را کسب کنیم باید به ایجاد عوامل توفیق همّت کنیم، عواملى مانند: سلامتى روح و جسم، وراثت نیک، محیط سالم، غذاى پاک، همنشین شایسته، اعتماد به نفس، توکل به خدا، اراده نیرومند، ریاضت و زحمت، صبر و حوصله، برقرار نمودن رابطه تنگاتنگ با خدا و به طور کلى دین مدارى، و نیز باید از عوامل ضد توفیق پرهیز کنیم. که همان عوامل ضد عوامل مثبت است، که همچون آفتى ویرانگر موجب نابودى توفیقات خواهد شد.
مسأله توفیق به قدرى مهم است که در بسیارى از گفتار و دعاهاى پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم(علیهالسلام) آمده، بلکه در بسیارى از آنها در سرلوحه نیایش آنها قرار گرفته است. به عنوان نمونه نظر شما را به چند فراز جلب مىکنیم:
۱ـ امیر مؤمنان على(علیهالسلام) در سرآغاز فرازى از خطبهاش مىفرماید: «نحمده على ما وفّق له من الطّاعة، وزاد عنه عن المعصیة؛۱۵ خداى را سپاس گوییم که ما را توفیق اطاعتش و ترک گناهانش بخشیده است.»
۲ـ امام سجاد(علیهالسلام) در فرازى از دعایش به خدا عرض مىکند: «و وفّقنى للّتى هى ازکى؛۱۶ خدایا مرا به آنچه که پاکترین است موفق کن.» و در فراز دیگر عرض مىکند: «خدایا! در ماه رمضان مرا براى درک شب قدر توفیق بده، به گونهاى که در صف محبوبترین و پسندیدهترین بندگان درگاهت قرار گیرم.»۱۷
۳ـ و در قسمت آخر عهدنامه مالک اشتر، حضرت على(علیهالسلام) آن را با این فراز به پایان مىرساند: «و از خدا مىخواهم که با رحمت گسترده و نیروى بى کران که در برآوردن هر حاجتى دارد، مرا و تو را در هرچه رضاى او است توفیق دهد.»۱۸
و در نامه به قثم بن عباس مىنویسد: «وفّقنا الله و ایّاکم لمحابّة؛۱۹ خداوند ما و شما را بر آنچه دوست دارد موفّق کند.»
نتیجه این که توفیق از امور بسیار پراهمیتى است که همواره مورد نظر پیامبران و امامان و اولیاء خدا بوده، و مانیز براى تحصیل امتیازات عالى انسانى، باید با مرکب توفیق به پیش رویم، و از به دست آوردن آن در همه ابعاد، با ایجاد زمینه هایش غافل نمانیم، که سنگ زیرین کاخ ترقى و تعالى است، چنان که امام على (علیهالسلام) فرمود: «لاینفع اجتهادٌ بغیر توفیقٍ؛ هیچ کوششى بدون توفیق به ثمر نمىرسد.»۲۰ و نیز فرمود: «مشتاقانه به استقبال توفیق روانه شوید که توفیق اُسّ وثیق (اساس مطمئن) است.»۲۱
۱٫ نامه اخلاقى عرفانى امام خمینى (که به نوهاش آقاى سید على خمینى اهدا شده) مجموعه آثار، شماره یک، نشر کنگره اندیشههاى اخلاقى ـ عرفانى امام خمینى، ص ۱۶۸٫
۲٫ محدث نورى، مستدرک الوسائل، ج ۵، ص ۱۶۷؛ بحار، ج ۹۳، ص ۳۰۰٫
۳٫ شیخ تقى الدین کفعمى، مصباح کفعمى، ص ۳۰۵ ؛ سید بن طاووس مهج الدّعوات، ص ۲۹۴٫
۴٫ محدث قمى، الکنى و الالقاب، ج ۳، ص ۱۱۶؛ فوائد الرضویه، ص ۷ و ۸٫
۵٫ سوره حج، آیه ۵۰٫
۶٫ مفردات راغب، ج ۱۴، ص ۱۳۵، و ج ۱۸، ص ۱۶٫
۷٫ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۲۴۷٫
۸٫ همان، ج ۹۵، ص ۲۵۸٫
۹٫ همان، ج ۹۷، ص ۸۹، براى اطلاع بیشتر به این موارد به المعجم المفهرس بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۸۴۳۶ تا ۸۴۳۸ مراجعه گردد.
۱۰٫ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۳، ص ۵۰۷٫
۱۱٫ بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۴۱٫
۱۲٫ سوره آل عمران، ص ۱۶۰٫
۱۳٫ غررالحکم، میزان الحکمة، ج ۱۰، ص ۵۹۰ و ۵۹۱٫
۱۴٫ توحید صدوق، ص ۲۴۲٫
۱۵٫ نهج البلاغه بنیاد، خطبه ۱۸۵، صبحى صالح، خطبه ۱۹۴٫
۱۶٫ صحیفه سجادیه، دعاى ۲۰٫
۱۷٫ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۰۲٫
۱۸٫ نهج البلاغه، نامه ۵۳٫
۱۹٫ همان، نامه ۶۷٫
۲۰٫ غررالحکم.
۲۱٫ همان.
سایت تبیان
توقيع به معنى امضا كردن نامه و فرمان، و نشان كردن برنامه و منشور مىباشد، و نيز پاسخهايى است كه بزرگان و دولتمردان، زير سؤالها و درخواستهاى كتبى كه از ايشان مىشود نويسند (لغتنامه دهخدا) . توقيع نويسى از ديرباز بين حكام و فرمانروايان رواج داشته، و موارد بسيار زيادى از توقيعات آنها در متون تاريخى و غيره به چشم مىخورد. كتاب توقيعات كسرى نمونهاى از اين آثار است، و نيز در صبح الاعشى (10/292 به بعد) و تمامى دو مجلد يازده و دوازده و قسمتى از جلد سيزده را با ذكر توقيعات بسيار، با موضوعات مختلف پرداخته است، همچنين در العقد الفريد (2/226 به بعد) طى چند فصل توقيعات مختلفى آمده است. در كتب روائى، فقهى و تاريخى شيعه قسمتى از مكتوبات ائمه اطهار (ع) به عنوان «توقيعات» آمده عمده آنها ـ از لحاظ كميت و كيفيت ـ توقيعاتى است كه از سوى امام زمان حضرت حجة بن الحسن ـ ارواحنا فداه ـ صادر گرديده است، و توقيعات صادره از ائمه ديگر بسيار كمتر بوده، و از بعضى از ايشان ـ در حد اطلاع ما ـ هيچ توقيعى به دست نيامده است. براى نمونه به اين موارد اشاره مىكنيم: چند توقيع كوتاه از حضرت اميرالمؤمنين على (ع) توقيعى از حضرت موسى بن جعفر (ع) (كشف الغمه، 3/33) توقيعاتى از امام رضا (ع) (اصول كافى، 1/107) ؛ عيون الاخبار الرضا، 2/86) و چندين توقيع از هر يك از ائمه: حضرت جواد و حضرت هادى و حضرت عسكرى (ع) (بحار الانوار، 2/181، 50/103، 280 ـ 302) . اكنون به طور اجمال، بخشهايى از ويژگىها و مزاياى توقيعات مقدسه حضرت مهدى (عج) را بيان مىكنيم و به بررسى عمومى و كلى مسائل طرح شده در آنها مىپردازيم: 1) رابطه اعجاز با توقيعات، نظر به اينكه توقيعاتى كه در پاسخ به سؤالات و درخواستها صادر مىشد، معمولا ظرف سه روز انجام مىگرفت، شايد نتوان ادعا كرد همه آنها توأم با اعجاز بوده، گرچه نحوه صدور توقيعات و چگونگى ارتباط نواب خاص امام زمان با آن حضرت فاش نشده است، اما در بخشى از توقيعات، معجزهآميز بودن آنها كاملا مشهود است، و به طور قطع مىتوان گفت صدور آنها به طور عادى صورت نگرفته است (تاريخ الغيبة الصغرى، 430 به بعد) . مثلا در سال 312 ق، از سوى حضرت بقية الله، در مورد گمراهى و انحراف ابن ابىعزاقر شلمغانى، توقيعى صادر گشت، كه ناظران عينى گفتهاند: هنوز مركب آن تر بود و خشك نشده بود (الغيبة، شيخ طوسى، 195 به بعد؛ بحار الانوار، 51/376) . و نيز محمد بن فضل موصلى شيعه بود ولى نيابت جناب حسين بن روح را قبول نداشت، روزى هنگام بحث با يكى از دوستانش به نام حسن بن على وجناء و به پيشنهاد او براى آزمودن نايب امام (ع) مطلبى را كاملا محرمانه با هم توافق كردند، و حسن بن على وجناء كاغذ سفيدى از دفتر موصلى جدا كرد، و قلمى تراشيد و با آن بدون مركب مطالبى بر روى آن ورقه نوشت، سپس آن را مهر كرد و توسط خدمتكار نزد حسين بن روح فرستاد. ظهر همان روز جواب نامه در همان ورقه ارسالى آمد كه فصل به فصل با مركب نوشته بود (الغيبة، شيخ طوسى، 192 ـ 193 و مشابه اين اعجاز در كمال الدين، 2/488 به بعد) . همچنين از ابوحسين اسدى روايت شده كه گفت: توقيعى توسط شيخ ابوجعفر محمد بن عثمان عمروى بدون اينكه من از او سؤالى كرده باشم به من رسيد، بدين عبارت: «بسم الله الرحمن الرحيم، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر كسى كه درهمى از اموال ما را حلال شمارد» . اسدى گويد به خاطرم رسيد كه اين توقيع درباره كسى است كه درهمى از مال ما را حلال شمارد، نه كسى كه حلال نداند و از آن بخورد، گويد به خدا سوگند كه چون بار ديگر در توقيع نظر كردم ديدم به همان مضمونى كه در دلم بود تغيير يافته است: «لعنت خدا و فرشتگان، و همه مردم بر كسى كه درهمى از مال ما را به حرامى بخورد» (الاحتجاج، 2/300 به بعد) . اين معجزات در مرحله صدور بود، اما در متن خود توقيعات موارد بسيار زيادى از معجزات مشهود است كه بيشتر به صورت خبرهاى غيبى از حوادث آينده كارها و مذاكرات خصوصى، شفاى بيماران، حاملگى و خصوصيات مولود و غيره مىباشد (كلمة الامام المهدى، ترجمه فارسى، 1/194 به بعد؛ فهرست موضوعى توقيعات) . 2) استدلال به توقيعات، علماى شيعه در رشتههاى مختلف اعتقادى، فقهى و اخلاقى به توقيعات حضرت مهدى (عج) استناد و استدلال مىكنند، بعضى از علما اصل صدور توقيع را از آن حضرت، از جمله دلايل وجود شريف آن بزرگوار شمردهاند، مانند مرحوم شيخ على اكبر نهاوندى در اين باره چنين گفته است: «تمامت اين توقيعات شريفه و مكتوبات منيفه ـ چنانكه در اول رقم دوم از توقيعات ذكر نمودهايم ـ از جمله دلايل بر ثبوت و اثبات وجود فائض الجود آن بزرگوار است، زيرا كه مكتوب و توقيع بدون كاتب و موقع، بلكه مطلق اثر بدون مؤثر نشود و نشايد» (العبقرى الحسان، 2/208) . در فقه نيز توقيعات را به منزله يك دليل و حجت شرعى مىشمارند و در استنباط احكام به آنها استناد مىكنند، اين كار با بررسى سند و ارزيابى راويان توقيع ـ از جهت ديانت و وثاقت ـ شروع مىشود، چنانكه قاعده برخورد با هر حديث و روايت همين است و پس از اطمينان يافتن از صحت سند، بر آن اعتماد مىكنند و به عنوان يك حديث معتبر با آن مواجه مىشوند، آنگاه دلالت آن را به بحث مىگذارند، و در صورتى كه در اخبار، معارضى براى آن يافت شود، طبق قواعد علم درايه و فقه، به چگونگى جمع بين هر دو، ترجيح نص بر ظاهر مىپردازند (اخبار علاجيه، تعادل و تراجيح) . 3) خط توقيعات، به طورى كه در چندين مورد راويان تصريح كردهاند، توقيعات مقدسه حضرت مهدى (عج) به دستخط شريف خود آن حضرت صدور مىيافته، و جمعى از بزرگان محدثين و وكلاى حضرتش با آن آشنا بوده، و آن را مىشناختند و عباراتى همچون: «فوقع بخطه، بخط اعرفه، رأيت التوقيع بخطه و...» دليل اين مطلب است (تاريخ الغيبة الصغرى، 430 به بعد؛ حكمة الامام المهدى، 1/399) و بنابر بعضى از روايات، خط مبارك امام زمان (عج) به خط پدر بزرگوارش بسيار شباهت داشته است (مناقب، 3/533) و با توجه به اينكه در طول مدت نيابت نواب اربعه، اين توقيعات به طور يكنواخت ظاهر مىگشت شيوهاى كاملا مطمئن براى يقين به صدور آنها از شخص امام (ع) بود، و راه را براى افراد فرصت طلب و مغرض مىبست كه هرگز نتوانند نامههاى جعلى به نام آن حضرت درست كنند، و مردم را به وسيله آنها فريب دهند. البته توقيعات را به خط امام (ع) معمولا بعضى از افراد معتمد مشاهده مىكردند. سپس از روى آنها نسخهبردارى و رونويسى مىشد، يا مضمون آنها را به ذهن مىسپردند، ولى بعضى از توقيعات را به اقتضاى مصلحت در بين عموم شيعيان منتشر مىساختند. 4) همه توقيعات حضرت مهدى (عج) توسط نواب خاص آن جناب براى افراد ظاهر مىگشت، و ارتباط كتبى با حضرتش فقط از طريق ايشان انجام مىگرفت، و حتى وكلاى آن حضرت كه در بلاد مختلف بودند، نامههاى خود و ديگر افراد را به بغداد نزد نايب امام مىفرستادند، و از او پاسخ دريافت مىكردند، شيخ طوسى در كتاب الغيبه (صفحه 257) مىگويد: «و در زمان سفيران ستوده آن حضرت، جمعى از افراد مورد وثوق بودهاند كه از سوى سفراى منصوب شده اصلى، توقيعات بر آنان وارد مىشد...» ، و نيز صاحبنظران در شرح احوال و ذكر خصوصيات جمعى از وكلا، اين نكته را متذكر شدهاند (كلمة الامام المهدى، 1/145 به بعد) . شايان تذكر است كه طبرسى در احتجاج (1/318 ـ 325) دو نامه از حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ به شيخ مفيد نقل كرده است، اين نامهها توسط شخص مورد اعتمادى به شيخ مفيد رسيده ولى نام آن شخص ذكر نشده است. چند تن از مؤلفين اين دو نامه را در شمار توقيعات آن حضرت آوردهاند (مستدرك سفينة البحار، 8/341) . همچنين بعضى از معاصران پيامى كه از سوى آن حضرت براى مرحوم آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى، توسط مرحوم شيخ محمد كوفى شوشترى نقل شده، به عنوان توقيع ذكر كردهاند. 5) مدت خروج توقيع، توقيعاتى كه در پاسخ به سؤالات صدور مىيافت، به طور معمول ظرف دو تا سه روز مىرسيد، چنانكه از چند روايت استفاده مىشود، و اين مدت در ذهن افراد متمركز بوده است، و برنامه نايبان چنين بوده كه سؤالات و تقاضاهاى مراجعه كنندگان را در يك ورقه مىنوشتند، سپس جواب آنها يكجا مىآمد (الغيبة، شيخ طوسى، 184، 190؛ تاريخ الغيبة الصغرى 435) . نحوه ديدار نايب امام با آن حضرت فاش نشده است. و گاه جواب سؤالى را شفاهى مىگفتند، كه نايب شخصا آن را ابلاغ مىكرد و بسا مىشد كه اصلا جواب نمىفرمودند، از جهت مصلحتى كه حضرت مهدى (عج) مىدانستند، مثلا كسى از امام تقاضا دارد كه برايش دعا كند تا خداوند به او فرزند پسرى عطا فرمايد، ولى چون امام مىداند كه چنين چيزى نصيب آن شخصيت نيست پاسخى نمىدهد. (الغيبة، شيخ طوسى، 195) . و مانند شخصى كه جواب نامهاش نيامد، بعد معلوم شد كه از مذهب تشيع برگشته و قرمطى شده است (الارشاد، شيخ مفيد، 232) و اما توقيعاتى كه بدون سؤال و درخواست افراد صادر مىگشت وقت معينى نداشت، و هر موقع كه امام (عج) صلاح مىدانست، توقيعى مىنوشت و مطلبى اظهار مىفرمود. 6) مطالب مطرح شده در توقيعات، موضوعاتى كه در توقيعات حضرت ولى عصر (عج) آمده است، شامل بسيارى از معارف و حقايق دينى، و امور تربيتى و برنامههاى زندگى فردى و اجتماعى مىباشد، كه فهرست اجمالى آنها بدين قرار است: الف) مباحث عقيدتى، در زمينههاى مختلف توحيد، نبوت، امامت، معاد و غيره؛ ب) امور اجتماعى، شامل مسائل اخلاقى، تربيتى، و شئون اقتصادى و مشكلات مالى؛ ج) وظايف و تكاليف شيعيان در عصر غيبت، بيان چگونگى توجه به خداوند، ايجاد زمينههاى خودسازى، نحوه ارتباط با ايشان و پيروى از آن حضرت و آمادگى براى برپائى حكومت عدل گستر او؛ د) بيان قسمتى از احكام و مسائل فقهى، در مورد نماز، روزه، حج، نذر، خمس، نكاح و غيره؛ ه ـ ) مطالبى در امور شخصى كسانى كه از آن حضرت درخواست مىكردند از قبيل نامگذارى فرزند، آزادى برده و كنيز، انتخاب دوست، اجازه سفر و غيره؛ و) نصب و تأييد وكلا و نواب و ديگر امور مربوط به ايشان، افشا كردن تزوير مدعيان دروغين، و طرد و لعن غلات و منحرفين. 7) دفع خطر از شيعيان، در آن عصر كه حكام ستمگر، براى شناسايى و شكنجه و آزار و نابودى شيعيان و پيروان اهل بيت عصمت (ع) كمر بسته بودند، و احيانا نقشههاى ماهرانهاى طرح مىكردند تا بلكه بتوانند تمامى آنها را از بين ببرند، تنها راه خلاصى از دامهاى شيطانى بدخواهان، همين توقيعات بود. به دو نمونه در اين باره توجه مىكنيم: اول يكبار كه در مورد وكلا و نمايندگان حضرت (ع) نزد خليفه غاصب سعايت شده بود، وى براى شناسايى و دستگيرى آنان چنين دستور داد افراد ناشناسى را همراه با پول نزد آنها به جاسوسى بفرستيد، اگر كسى از آنها چيزى پذيرفت او را دستگير كنيد. در اين هنگام از ناحيه مقدسه حضرت مهدى (عج) خطاب به همه وكلا فرمانى صادر شد كه از هيچكس چيزى نپذيرند، و از گرفتن خوددارى كنند، و خود را بىاطلاع نشان دهند (كافى، 1/525) . دوم: در يك زمان از سوى حضرت ولى عصر (عج) دستورى صادر شد كه از زيارت كاظمين و كربلا نهى كرده بودند. پس از چند ماه معلوم شد خليفه در آن موقع دستور داده بود كه هر كس به زيارت رود، در كمينش باشند و او را دستگير كنند (كافى، 1/525) . 8) بيزارى از منحرفان، در عصر غيبت صغرى افرادى به عناوين مختلف و با مقاصد گوناگون به دروغ ادعاهايى مىكردند و سعى داشتند دوستان و پيروان ائمه (ع) را به سوى خود جلب كنند، و آنها را فريب دهند و گمراه سازند و با توجه به اينكه اين قبيل افراد كم و بيش در بين شيعيان آن زمان ـ و يا دست كم در بعضى از مناطق شيعهنشين ـ شهرت و احترامى داشتند، و غالبا زير پوشش ادعاى نيابت و سفارت حضرت مهدى (عج) دامهاى خود را مىگسترانيدند، لذا خطر آنها براى شيعيان و مسلمانان، از خطر كفار مشركين بدتر بود، و افشاى تزوير و كشف نقاب از چهره كريه ايشان، و طرد آنها از جوامع دينى، ضرورت داشت. از همين روى توقيعات مهمى درباره اين افراد و بيزارى حضرت ولىعصر (عج) از آنها، از سوى آن جناب صدور يافته، و مايه رسوايى و انزواى آنها شده است. 9) توقيعات در كتابها و آثار بزرگان، نخستين كسى كه توقيعات را جمعآورى كرده است: محدث گرانقدر ابوالعباس عبدالله بن جعفر حميرى مىباشد. و از جمله اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادى و امام عسكرى عليهم السلام بوده، عصر غيبت صغرى را نيز درك كرده، و توقيعات را به خط امام (عج) ديده است. (رجال، نجاشى، 152 به بعد؛ معجم رجال الحديث، 10/145) . از عبارت نجاشى بر مىآيد كه توقيعات امام حسن عسكرى (ع) را تدوين كرده است، گرچه آقا بزرگ در (الذريعه، 4/401) گفته: «التوقيعات الخارجة من الناحية المقدسة...» . فرزندان او احمد و جعفر و حسين و محمد نيز همگى با حضرت ولى عصر ارواحنا فداه مكاتبه داشتهاند كه سه توقيع در پاسخ به سؤالات محمد بن عبدالله حميرى در كتاب احتجاج آمده است. همچنين زيارت معروف «آل يس» و دعاى بعد از آن، ضمن توقيعى خطاب به او صادر شده است. همچنين در منابع اوليه حديث همچون كافى؛ كمال الدين؛ ارشاد؛ غيبت شيخ طوسى؛ احتجاج و غيره و نيز مجموعههاى بزرگ حديث، و كتب معتبره متأخرين مانند: بحار الانوار؛ وسائل الشيعه؛ وافى؛ مستدرك الوسائل و الصحيفة المهدية در فصلهاى خاص و يا به طور پراكنده، توقيعات بسيارى آمده است. در عصر حاضر نيز آثار ارزشمندى در اين زمينه انتشار يافته است، از جمله: تاريخ الغيبة الصغرى؛ كلمة الامام المهدى، ترجمه فارسى و استدراك، نشر آفاق (تهران، 1407 ق) ؛ توقيعات مقدسه، اثر جعفر وجدانى؛ مجموعه سخنان، توقيعات و ادعيه حضرت بقية الله، از خادمى شيرازى؛ نواب اربعه، راسخى نجفى. 10) يك نمونه از توقيعات، از محمد بن ابراهيم بن مهزيار نقل شده كه گفت: وارد عراق شدم در حاليكه شك و ترديد داشتم، پس اين توقيع برايم صادر گشت: «به مهزيارى بگو آنچه از سخنان دوستانمان در منطقه خودتان نقل كردى، دانستيم، به آنها بگو: مگر سخن خداوند را نشنيدهايد كه فرموده: اى كسانى كه ايمان آوردهايد اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد رسول و ولى امر خودتان را (نساء، 59) آيا جز اين فرمان كه تا روز قيامت وظيفه را مشخص كرده دستور ديگرى هست؟ مگر نمىبينيد كه خداى عز و جل برايتان پناهگاههايى قرار داده تا بدانها پناه بريد و نشانههايى نهاده كه به وسيله آنها راه يابيد، از عهد آدم (ع) تا زمانى كه امام قبلى (حضرت عسكرى (ع)) ظاهر گرديد، هرگاه نشانه و روايتى ناپديد شد نشانه و پرچمى ديگر آشكار گرديد، و هر زمان كه ستارهاى افول نمود ستاره ديگرى طلوع كرد و چون خداوند او را قبض روح فرمود پنداشتيد كه پروردگار عز و جل وسيله و واسطه بين خود و خلقش را قطع نمود، هرگز چنين نبوده و نخواهد بود تا روز رستاخيز فرا رسد، و امر خداوند آشكار گردد، و آنان را خوش آيند نباشد. اى محمد بن ابراهيم در آنچه كه به سوى آن گام برداشتهاى ترديد به خود راه مده كه خداوند زمين را از حجت تهى نگذارد، مگر نه پدرت پيش از وفاتش به تو گفت: هم اكنون كسى را بياور كه اين سكههاى طلا را سنجش و قيمت گذارى كند، و چون انجام اين كار به تأخير افتاد و پيرمرد ترسيد مبادا پيش از عملى شدن دستورش در گذرد، به تو گفت تو آنها را براى خودت قيمت كن. آنگاه كيسه بزرگى بيرون آورد و به تو داد، و سه كيسه و هميانى كه سكههاى مختلفى در آن بود نزد خود داشتى، پس آنها را ارزيابى كردى و در آن كيسه گذاشتى، و پدرت با مهر خود آن را مهر كرد، و به تو گفت تو نيز مهر كن، پس اگر زنده ماندم خودم به آن سزاوارترم، و چنانچه از دنيا رفتم، از خداوند اول نسبت به خودت و بعد در مورد من بپرهيز، و مرا خلاص كن و چنان باش كه به تو گمان دارم. خداوند تو را بيامرزد، دينارهاى اضافى را كه بر مجموع سكههاى مربوط به منظور داشتهاى كه كمى بيش از ده دينار بود از آنها بيرون بياور، و از سوى خود باز پس گير كه زمانه از گذشته دشوارتر است. خداوند ما را كفايت مىكند و وكيل خوبى است» (كمال الدين، 2/486؛ بحار الانوار، 53/185؛ كلمة الامام المهدى، 1/362) .
نويسنده: سيد مهدى حائرى
مرحوم ثقة الاسلام نورى در بیان اسماء شریفه امام عصر (علیه السلام)، با استناد به آیات و روایات و كتب آسمانى پیشین و تعبیرات راویان و تاریخ نگاران تعداد یكصد و هشتاد و دو اسم و لقب براى حضرت مهدى(علیه السلام)ذكر مىكند و مدّعى است كه در این مقام، از استنباطهاى شخصى و استحسانهاى غیر قطعى خوددارى نموده است كه در غیر این صورت چندین برابر این اسماء و القاب، قابل استخراج از كتب مختلفه بود. كه از آن جمله است:
محمّد، احمد، عبداللّه، محمود، مهدى، برهان، حجّت، حامد، خلف صالح، داعى، شرید صاحب، غائب، قائم، منتظر و...
كنیه هاى آن حضرت عبارتند از: ابوالقاسم (هم كنیه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم))، ابوعبداللّه، اباصالح كه مرحوم نورى ابو ابراهیم، ابوالحسن و ابوتراب را نیز از كنیه هاى ایشان شمرده است.
در اینجا به ذكر پارهاى عناوین و صفات كه در ضمن زیارتهاى مختلفه و ادعیه مربوط به حضرت مهدى (علیه السلام) مورد تصریح قرار گرفته است اشاره داریم، با این امید كه دقّت و تأمّلى در آنها، ما را با شئونات مختلفه آن بزرگوار آشنا ساخته و مقاماتى را كه غالباً از لسان معصومین(علیهم السلام) در ضمن این دعاها و زیارتها براى امام دوازدهم(علیه السلام)بر شمرده شده براىمان روشنتر سازد.
قابل ذكر اینكه تمام این عناوین و اوصاف بطور خاص در مورد حضرت مهدى(علیه السلام)وارد گردیده، اگرچه بسیارى از آنها در مورد سایر امامان بزرگوار اسلام(علیهم السلام)نیز مىتواند مصداق داشته باشد.
دیگر اینكه، آنچه ذكر مىشود نه به ادّعاى اسم یا لقب آن حضرت، بلكه به عنوان بهرهورى از تعابیر موجود در نصوص زیارت و دعاست، اعم از اینكه واژهاى مفرد یا جملهاى توصیفى باشد.
بقیّة اللّه: باقیمانده خدا در زمین.
خلیفة اللّه: جانشین خدا در میان خلایق.
وجه اللّه: مظهر جمال وجلال خدا، سمت و سوى الهى كه اولیاى حق رو به او دارند.
باب اللّه: دروازه همه معارف الهى، درى كه خدا جویان براى ورود به ساحت قدس الهى، قصدش مىكنند.
داعى اللّه: دعوت كننده الهى، فرا خواننده مردم به سوى خدا، منادى راستین هدایت الى اللّه.
سبیل اللّه: راه خدا، كه هركس سلوكش را جز در راستاى آن قرار دهد سر انجامى جز هلاكت نخواهد داشت.
ولى اللّه: سر سپرده به ولایت خدا و حامل ولایت الهى، دوست خدا.
حجة اللّه: حجّت خدا، برهان پروردگار، آن كس كه براى هدایتِ در دنیا، و حسابِ در آخرت به او احتجاج مىكنند.
نور اللّه: نور خاموشى ناپذیر خدا، ظاهر كننده همه معارف و حقایق توحیدى، مایه هدایت رهجویان.
عین اللّه: دیده بیدار خدا در میان خلق، دیدبان هستى، چشم خدا در مراقبت كردار بندگان.
سلالة النّبوّة: فرزند نبوّت، باقیمانده نسل پیامبران.
خاتم الاوصیاء: پایان بخش سلسله امامت، آخرین جانشین پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم).
علم الهدى: پرچم هدایت، رایت همیشه افراشته در راه اللّه، نشان مسیر حقیقت.
سفینة النّجاة: كشتى نجات، وسیله رهایى از غرقاب ضلالت، سفینه رستگارى.
عین الحیوة: چشمه زندگى، منبع حیات حقیقى.
القائم المنتظر: قیام كننده مورد انتظار، انقلابى بىنظیرى كه همه صالحان چشم انتظار قیام جهانى اویند.
العدل المشتهر: عدالت مشهور، تحقق بخش عدالت موعود.
السیف الشاهر: شمشیر كشیده حق، شمشیر از نیام بر آمده در اقامه عدل و داد.
القمر الزّاهر: ماه درخشان، ماهتاب دلفروز شبهاى سیاه فتنه و جور.
شمس الظلاّم: خورشید آسمان هستى ظلمت گرفتگان، مهر تابنده در ظلمات زمین.
ربیع الأنام: بهار مردمان، سر فصل شكوفایى انسان، فصل اعتدال خلایق.
نضرة الأیّام: طراوت روزگار، شادابى زمان، سرّ سرسبزى دوباره تاریخ.
الدین المأثور: تجسّم دین، تجسید آیین بر جاى مانده از آثار پیامبران، خودِ دین، كیان آیین، روح مذهب.
الكتاب المسطور: قرآن مجسّم، كتاب نوشته شده با قلم تكوین، معجزه پیامبر در هیئت بشرى.
صاحب الأمر: دارنده ولایت امر الهى، صاحب فرمان و اختیاردار شریعت.
صاحب الزمان: اختیار دارِ زمانه، فرمانده كل هستى به اذن حق.
مطهّر الأرض: تطهیر كننده زمین كه مسجد خداست، از بین برنده پلیدى و ناپاكى از بسیط خاك.
ناشر العدل: برپا دارنده عدالت، بر افرازنده پرچم عدل و داد در سراسر گیتى.
مهدى الامم: هدایتگر همه امّتها، راه یافته راهنماى همه طوایف بشریت.
جامع الكَلِم: گردآورنده همه كلمهها بر اساس كلمه توحید، وحدت بخش همه صفها.
ناصر حق اللّه: یاریگر حقِ خدا، یاورِ حقیقت.
دلیل ارادة اللّه: راهنماى مردم به سوى مقاصد الهى، راه بلد و راهبر انسانها در راستاى اراده خداوند.
الثائر بأمر اللّه: قیام كننده به دستور الهى، بر انگیخته به فرمان پروردگار، شورنده بر غیر خدا به امر خدا.
محیى المؤمنین: احیاگر مؤمنان، حیاتبخش دلهاى اهل ایمان.
مبیر الكافرین: نابود كننده كافران، درهم شكننده كاخ كفر، هلاك كننده كفار.
معزّ المؤمنین: عزّت بخش مؤمنان، ارزش دهنده اهل ایمان.
مذلّ الكافرین: خوار كننده كافران، درهم شكننده جبروتِ كفر پیشگان.
منجى المستضعفین: نجات دهنده مستضعفان، رهایى بخش استضعاف كشیدگان.
سیف اللّه الّذى لاینبو: شمشیر قهر خدا كه كندى نپذیرد.
میثاق اللّه الّذى أخذه: پیمان بندگى خدا كه از بندگان گرفته شده.
مدار الدهر: مدار روزگار، محور گردونه وجود، مركز پیدایش زمان.
ناموس العصر: نگهدارنده زمان، كیان هستى دوران.
كلمة اللّه التامه: كلمه تامّه خداوند، حجّت بالغه الهى.
تالى كتاب اللّه: تلاوت كننده كتاب خدا، قارى آیات كریمه قرآن.
وعداللّه الّذى ضمنه: وعده ضمانت شده خدا، پیمان تخلّف ناپذیر الهى.
رحمة اللّه الواسعة: رحمت بىپایان خدا، لطف و رحمت بىكرانه پروردگار رحمت گسترده حق.
حافظ اسرار رب العالمین: نگهبان اسرار پروردگار، حافظ رازهاى ربوبى.
معدن العلوم النبویّه: گنجینه دانشهاى پیامبرى ـ خزانه معارف نبوى.
نظام الدین: نظام بخش دین.
یعسوب المتقین: پیشواى متقین.
معزّ الاولیاء: عزت بخش یاران.
مذلّ الأعداء: خوار كننده دشمنان.
وارث الانبیاء: میراث بر پیامبران.
نور ابصار الورى: نور دیدگان خلایق.
الوتر الموتور: خونخواه شهیدان.
كاشف البلوى: بر طرف كننده بلاها.
المعد لقطع دابر الظلمه: مهیّا شده براى ریشه كن كردن ظالمان.
المنتظر لاقامة الأمت و العوج: مورد انتظار براى از بین بردن كژیها و نادرستىها.
المترجى لازالة الجور و العدوان: مورد آرزو براى بر طرف كردن ستم و تجاوز.
المدّخّر لتجدید الفرائض و السنن: ذخیره شده براى تجدید واجبات و سنن الهى.
المؤمّل لاِحیاء الكتاب وحدوده: مورد امید براى زنده ساختن دوباره قرآن و حدود آن.
جامع الكلمة على التقوى: گرد آورنده مردم بر اساس تقوى.
السبب المتصل بین الأرض و السماء: واسطه بین آسمان و زمین، كانال رحمت حق بر خلق.
صاحب یوم الفتح و ناشررایة الهدى: صاحب روز پیروزى و بر افرازنده پرچم هدایت.
مؤلف شمل الصلاح و الرضا: الفت دهنده دلها بر اساس رضایت و درستكارى.
الطالب بدم المقتول بكربلا: خونخواه شهید كربلا.
المنصور على من اعتدى علیه وافترى: یارى شده علیه دشمنان وافترا زنندگان.
المضطرّ الّذى یجاب اذا دعى: پریشان و درماندهاى كه چون دعا كند دعایش مستجاب شود.
توسط میرعماد
راستي، چه ارتباطي ميان اين دو كوكب درخشان آسمان ولايت - كه ملك و ملكوت، عرش و فرش همه از يگانگي آن دو سخن مي گويند - وجود دارد. هر كجا حسين عليه السلام است، مهدي (عج) نيز هست و هر كجا مهدي (عج) است، حسين عليه السلام نيز مي باشد. ذكر و نام آن يكي، با ياد و نام ديگري قرين و عجين است.
مقدمه
از نواي غريبانه استغاثه امام حسين عليه السلام، سال ها و قرن ها مي گذرد، اما انعكاس آن را مي توان در لحظه لحظه تاريخ به گوش جان شنيد، اين فرياد نه تنها رو به خاموشي و افول نگذاشته، بلكه هر روز رساتر و پرصلابت تر، خروش وجوشش آزادگان عالم را افزوده است.
گويا امام حسين عليه السلام سال ها و قرن ها چشم به راه دوخته و به انتظار نشسته است; تا امام عصر (عج)، ندايش را پاسخ گويد; پرچم بر زمين مانده اش را به دوش گيرد; داغ هاي كهنه اش را التيام بخشد و آرمان هاي بلندش را لباس تحقق بپوشاند. روز ظهور، هنگام پاسخ به استغاثه مظلومانه امام حسين عليه السلام است و حضرت مهدي عليه السلام پاسخ دهنده آن. در اين گستره بي انتها و افق هاي دور آن، كسي به خروش و التهاب فرزندش كه براي رسيدن آن روز، گذر آرام آرام و جانكاه لحظه ها را به تماشا مي نشيند و روزها و سال ها را با چشمان منتظرش بدرقه مي كند وجود ندارد.
به راستي چه رمزي مهر سكوت بر لبان بسته و چه سري در اين ميان رخ پنهان كرده است؟ چرا ياد امام حسين عليه السلام هميشه و همه جا، همراه و هم پاي ياد حضرت مهدي عليه السلام است؟ چرا هر جا سخن از حسين عليه السلام است، نام حضرت مهدي عليه السلام نيز رخ مي گشايد؟ چرا عاشورا روز «ظهور» است و ياد حسين عليه السلام آغازين كلام مهدي عليه السلام...؟
اين گفتار مي كوشد گوشه هايي از اين ارتباط و پيوست را، از منظرهاي مختلف و در ابعاد گوناگون بررسي كند و فهرست وار آنها را در چهار بخش (همراه با قرآن، همراه با روايات، ادعيه و زيارات، تشرفات) و يك خاتمه برشمارد تا به عنوان دستمايه برخي از محققان و مبلغان و نيز ابزاري براي تحقيق و پژوهش بيشتر و مقدمه اي براي كشف زوايايي ديگر از حقايق نوراني حيات اين دو امام همام عليه السلام باشد. گرچه بررسي و تحليل اين پيوستگي ها و نيز نتايج و آثار آن، مجالي ديگر و فرصتي فراخ تر مي طلبد و گشودن گره اسرار اين پيوستگي ها، دل هايي راز دان و جان هايي آگاه از آن اسرار را مي طلبد.
* همراه با قرآن
1. امام حسين عليه السلام از نگاه امام مهدي (عج)
سعد بن عبدالله قمي گويد: به امام عصر - اوراحنا له الفداه - عرض كردم: «اي فرزند رسول خدا! تاويل آيه «كهيعص » چيست؟ فرمود: «هذه الحروف من انباء الغيب، اطلع الله عليها عبده زكريا، ثم قصها علي محمد صلي الله عليه و آله و ذلك ان زكريا سال ربه ان يعلمه اسماء الخمسة فاهبط عليه جبرئيل فعلمه اياها...; (1)
اين حروف از اخبار غيبي است كه خداوند زكريا را از آن مطلع كرده و بعد از آن داستان آن را به حضرت محمد صلي الله عليه و آله باز گفته است...» .
داستان از اين قرار است كه: زكريا از پروردگارش درخواست كرد كه «اسماء خمسه طيبه » را به وي بياموزد. خداوند، جبرئيل را بر او فرو فرستاد و آن اسماء را به او تعليم داد.
زكريا چون نام هاي محمد، علي، فاطمه، و حسن ( عليهم السلام) را ياد مي كرد، اندوهش بر طرف مي شد و گرفتاريش از بين مي رفت. و چون حسين عليه السلام را ياد مي كرد، بغض و غصه، گلويش را مي گرفت و مي گريست و مبهوت مي شد.
روزي گفت: بارالها! چرا وقتي آن چهار نفر را ياد مي كنم، آرامش مي يابم و اندوهم بر طرف مي شود; اما وقتي حسين را ياد مي كنم، اشكم جاري مي شود و ناله ام بلند مي شود؟
خداي تعالي او را از اين داستان آگاه كرد و فرمود: «كهيعص » ! «كاف » اسم كربلا و «هاء» رمز هلاك عترت طاهره است، و «ياء» نام يزيد ظالم بر حسين عليه السلام و «عين » اشاره به عطش و «صاد» نشان صبر او است.
زكريا چون اين مطلب را شنيد، نالان و غمين شد و تا سه روز از عبادتگاهش بيرون نيامد، و به كسي اجازه نداد كه نزد او بيايد. و گريه و ناله سر داد و چنين نوحه گفت:
بارالها! از مصيبتي كه براي فرزند بهترين خلايق خود، تقدير كرده اي دردمندم.
خدايا! آيا اين مصيبت را بر آستانه او نازل مي كني؟ آيا جامه اين مصيبت را بر تن علي و فاطمه مي پوشاني!؟ آيا اين فاجعه را بر ساحت آنان فرود مي آوري؟
بعد از آن گفت: بارالها! فرزندي به من عطا كن تا در پيري چشمم به او روشن شود و او را وارث و وصي من قرار ده; آنگاه مرا دردمند او گردان; همچنان كه حبيبت محمد را دردمند فرزندش گرداندي.
خداوند، يحيي را به او بخشيد و او را دردمند وي ساخت. و دوره حمل يحيي شش ماه بود و مدت حمل امام حسين عليه السلام نيز شش ماه بود و براي آن نيز قضيه اي طولاني است.
*2 . امام مهدي (عج)، از نگاه امام حسين عليه السلام
امام باقر عليه السلام مي فرمايد: حارث اعور به امام حسين عليه السلام عرض كرد: «يابن رسول الله! جعلت فداك: اخبرني عن قول الله في كتابه «والشمس و ضحيها» قال: و يحك يا حارث، ذلك محمد رسول الله صلي الله عليه و آله، قلت: جعلت فداك: قوله: «والقمر اذا تليها» ، قال: ذلك اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب يتلو محمدا، قال: قلت: «و النهار اذا جليها» ، قال: ذلك القائم من آل محمد، يملا الارض قسطا و عدلا; (2) اي زاده رسول خدا! فدايت شوم. مرا از معناي آيه شريفه والشمس و ضحيها [سوگند به خورشيد و گسترش نور آن] مطلع ساز. حضرت فرمود: مراد از خورشيد، رسول الله صلي الله عليه و آله مي باشد.
پرسيد: فدايت شوم! منظور از آيه شريفه «والقمر اذا تليها» [سوگند به ماه چون پس از آن آيد. ] چيست؟
فرمود: منظور از ماه، اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب عليه السلام است كه بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله مي باشد.
گفت: مقصود از آيه شريفه «والنهار اذا جليها» [و سوگند به روز و چون آن را روشن سازد ] چيست؟
فرمود: مقصود از روز، قائم آل محمد (عج) است كه زمين را پر از قسط و عدل كند» .
* 3. امام مهدي (عج) و امام حسين عليه السلام
خداوند متعال مي فرمايد: «و لا تقتلوا النفس التي حرم الله الا بالحق و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا، فلا يسرف في القتل انه كان منصورا (3) ; كسي را كه خداوند خونش را حرام شمرده، به قتل نرسانيد، مگر به حق و آن كسي كه مظلوم كشته شده، براي وليش سلطه (حق قصاص) قرار داديم; اما در قتل اسراف نكند، چرا كه او مورد حمايت است » .
سلام بن مستنير مي گويد: امام محمد باقر عليه السلام درباره آيه «و من قتل مظلوما» فرمود: «او حسين بن علي عليه السلام است كه مظلوم كشته شد و ما اولياي او هستيم. و قائم ما چون قيام كند، در طلب انتقام خون امام حسين عليه السلام بر آيد; پس مي كشد تا جايي كه گفته مي شود اسراف در قتل كرده است. مقتول، حسين عليه السلام و ولي او قائم (عج) است. و اسراف در قتل اين است كه غير قاتل او كشته شود. او منصور است; زيرا از دنيا نمي گذرد تا اين كه ياري شود به مردي از خاندان پيامبر خدا كه زمين را پر از قسط و عدل كند، همچنان كه پس از جور و ظلم شده باشد» . (4)
قندوزي حنفي نيز مي گويد: «از امام علي الرضا فرزند موسي الكاظم (رضي الله عنهما) رسيده كه آن حضرت فرمود: آيه «و من قتل مظلوما» (5) درباره حسين و مهدي عليهم السلام نازل شده است » .
همراه با روايات
1. امام مهدي عليه السلام فرزند امام حسين عليه السلام
در 308 روايت، وارد شده كه امام مهدي (عج) نهمين فرزند امام حسين عليه السلام است و در بيشتر احاديثي كه از وجود مقدس رسول اكرم صلي الله عليه و آله درباره حضرت ولي عصر (عج) آمده، به آن حضرت به عناويني چون: «از تبار پسرم حسين » و «از نسل اين پسرم » ، «نهمين فرزند پسرم حسين » معرفي شده است. (6)
كه مجموع روايات پيامبر صلي الله عليه و آله در اين زمينه 185 حديث مي باشد. (7)
در اين جا چند روايت از قول امام حسين عليه السلام نقل مي شود:
1. مردي از طايفه همدان مي گويد: «سمعت الحسين بن علي بن ابي طالب عليهما السلام يقول: قائم هذه الامة هو التاسع من ولدي و هو صاحب الغيبة و هو الذي يقسم ميراثه و هو حي; (8) از امام حسين بن علي عليه السلام شنيدم كه مي فرمود: قائم اين امت نهمين از فرزندان من است و او صاحب غيبت است، و او كسي است كه ميراثش را در حياتش تقسيم مي كنند» .
2. امام حسين عليه السلام مي فرمايد: «كان رسول الله يقول فيما بشرني به، يا حسين! انت السيد ابن السيد، ابوالسادة تسعة من ولدك ائمة ابرار امناء معصومون و التاسع مهديهم قائمهم. انت الامام بن الامام، ابوالائمة تسعة من صلبك ائمة ابرار و التاسع مهديهم يملا الدنيا قسطا و عدلا، يقوم في آخر الزمان كما قمت في اوله; (9) رسول خدا صلي الله عليه و آله در بشارتي به من فرمود: اي حسين! تو سيد پسر و پدر ساداتي، و «نه » فرزند از تو، امامان ابرار و امين و معصوم اند، و نهمين آنان مهدي قائم (عج) است. تو امام پسر امام و پدر ائمه هستي و نه فرزند از پشت تو ائمه ابراراند و نهمين آنان، مهدي است كه دنيا را در آخر الزمان، پر از عدل و قسط مي كند...» ... .
2. نسب حضرت مهدي (عج) از زبان امام حسين عليه السلام
سالار شهيدان، فرزندش امام مهدي عليه السلام را فرزند حضرت فاطمه عليها السلام مي خواند. آن حضرت فرمود:
از رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم كه فرمودند: «المهدي من ولد فاطمة; (10) مهدي از فرزندان فاطمه است » .
در روايت ديگري امام حسين عليه السلام مي فرمايد: «پيامبر صلي الله عليه و آله به فاطمه زهرا عليها السلام فرمود: «ابشري يا فاطمة! المهدي منك; اي فاطمه! بشارت بر تو باد، كه مهدي (عج) از فرزندان توست » . (11)
3.القاب امام مهدي (عج) از زبان امام حسين عليه السلام
امام زمان عليه السلام القاب مباركي دارند كه بعضي از آن ها، مستقيما با «عاشورا» در ارتباط است و بعضي از لقب هاي مقدس آن حضرت، بر زبان جد بزرگوارشان عليه السلام جاري شده است.
عيسي الخشاب مي گويد: از محضر امام حسين عليه السلام سؤال كردند: آيا شما صاحب اين امر هستيد؟
فرمود: «لا و لكن صاحب الامر الطريد الشريد الموتور بابيه، المكني بعمه، يضع السيف علي عاتقه ثمانية اشهر; (12) نه من نيستم، بلكه صاحب اين امر كسي است كه از ميان مردم كناره گيري مي كند و خون پدرش بر زمين مي ماند و كنيه او كنيه عمويش خواهد بود. آن گاه شمشير بر مي دارد و هشت ماه تمام شمشير بر زمين نمي گذارد» .
«طريد» و «شريد» كه هر دو به يك معنا است - از القاب حضرت ولي عصر (عج) به شمار مي آيد. اين دو عبارت در زبان امامان معصوم عليهم السلام نيز به كار رفته، و معناي آن كنار زده و رانده شده است. حاجي نوري (ره) در معناي «شريد» مي گويد: «رانده شده از مردمي كه آن حضرت را نشناختند و قدر وجود نعمت او را ندانستند و در مقام شكر گزاري و مقام حقش بر نيامدند; بلكه پس از اين كه از دست يافتن بر او نااميد شدند، به قتل و قمع ذريه طاهره ايشان پرداختند و به كمك زبان و قلم، سعي بر بيرون راندن نام و ياد او، از قلوب و اذهان مردم كردند» . (13)
علامه مجلسي (ره) درباره اين حديث مي فرمايد: «الموتور بابيه » ; يعني، كسي كه پدرش را كشته اند و طلب خونش را نكرده اند. مراد از «والد» ، امام حسن عسگري عليه السلام، يا امام حسين عليه السلام و يا جنس والد است كه شامل همه ائمه عليهم السلام مي شود، و «مكني بعمه » شايد كنيه برخي از عموهاي حضرت، ابوالقاسم باشد، يا اين كه امام زمان (عج) كنيه اش ابوجعفر، ابي الحسن و يا ابي محمد باشد. بعيد نيست علت تصريح نكردن به اسم حضرت و آوردن كنيه، به جهت خوف از عموي حضرت باشد. و قول وسط، ظاهرتر است » . (14)
*4 .توصيف امام حسين عليه السلام از زبان امام مهدي عليه السلام
حضرت مهدي (عج)، امام حسين عليه السلام را اين گونه توصيف فرموده است: «كنت للرسول ولدا و للقرآن سندا و للامة عضدا و في الطاعة مجتهدا حافظا للعهد و الميثاق ناكبا عن سبل الفساق تتاوة تاوه المجهود طويل الركوع و السجود زاهدا في الدنيا زهد الراحل عنها ناظرا بعين المستوحشين منها; (15) تو اي حسين! براي «رسول خدا» فرزند و براي «قرآن » سند و براي «امت » ، بازويي بودي. در طاعت خدا تلاشگر و نسبت به عهد و پيمان، حافظ و مراقب بودي. از راه فاسقان سر بر مي تافتي. آه مي كشيدي; آه آدمي كه به رنج و زحمت افتاده است. ركوع و سجود تو طولاني بود. زاهد و پارساي دنيا بودي; زهد و اعراض كسي كه از دنيا رخت بر كشيده است و با ديده وحشت زده بدان نگاه مي كردي » .
در اين عبارت، بسيار جالب و جامع، جد بزرگوار خود امام حسين عليه السلام را با ده عنوان وصف كرده است:
امام حسين عليه السلام فرزند رسول خدا است;
او سند و پشتوانه قرآن است; هر آنچه در قرآن، در قالب الفاظ است، در وجود مطهر امام حسين عليه السلام رؤيت و مشاهده مي شود;
توان اسلام، امامت است و امام حسين عليه السلام بازوي پرتوان امت و دين اسلام در همه اعصار است;
در راه اطاعت پروردگار، سخت كوش و تلاشگر بود. عبادت آن حضرت (نماز و دعاء خصوصا دعاي عرفه) مايه اعجاب است.
آن بزرگوار، نگه دار عهد و ميثاق است و با خدا و خلق او در عهد و پيمان، استوار و ثابت و باوفا است;
آن حضرت از راه و روش فاسقان روي گردان بود و از راه مسامحه و مداهنه وارد نمي شد;
آه امام حسين عليه السلام دردمندانه بود; مانند كسي كه بار سنگيني از غصه دردل دارد و درد سينه اش جراحتي التيام ناپذير است;
آن حضرت ركوع ها و سجده هاي طولاني داشت. كه نمونه هاي آن در تاريخ ثبت و درج شده است;
سيد الشهدا عليه السلام، نسبت به دنيا زاهد و بي علاقه بود. و زهد با عمل اين خاندان معنا مي گيرد;
نظر او به دنيا، نظر وحشت زدگان بود و آنجايي كه نظر ديگران به دنيا نظر عاشقانه بود، نظر آن حضرت به دنيا، مانند انسان وحشت زده بود. (16)
*5 . قائم و عاشورا
«قائم » از القاب خاصه حضرت حجت (عج) است كه در بيشتر روايات شيعه وارد شده و اطلاق آن بر هيچ يك از معصومين ديگر روا نيست.
ابو حمزه ثمالي مي گويد: به امام محمد باقر عليه السلام عرض كردم: اي فرزند پيامبر! آيا شما همه قائم نيستيد و حق را به پا نمي داريد؟ پس چرا تنها ولي عصر را قائم مي خوانند؟ فرمود: «لما قتل جدي الحسين ضجت الملائكه بالبكاء و النحيب و قالوا الهنا اتصفح عمن قتل صفوتك و ابن صفوتك و خيرتك من خلقك؟ ... فاوحي الله اليهم قروا ملائكتي فوعزتي و جلالي لانتقمن منهم و لو بعد حين...ثم كشف لهم عن الائمة من ولد الحسين فسرت الملائكة بذلك وراوا احدهم قائما يصلي، فقال سبحانه: بهذا القائم انتقم منهم; چون جدم حسين عليه السلام كشته شد، فرشتگان صدا به گريه و ناله بلند نموده و عرض كردند: پروردگارا! آيا قاتلان بهترين بندگانت، و زاده اشرف برگزيدگانت را به حال خود وا مي گذاري؟ خداوند به آنها وحي فرستاد: اي فرشتگان من! آرام گيريد. به عزت و جلالم سوگند، از آنان انتقام خواهم گرفت; هر چند بعد از گذشت زمان ها باشد. آن گاه پروردگار عالم پرده از جلو ديدگان آنان كنار زد و امامان از فرزندان امام حسين عليه السلام را يكي پس از ديگري به آنها نشان داد. فرشتگان از اين منظره، مسرور و شادمان گرديدند و ديدند كه يكي از آن بزرگواران، ايستاده مشغول نماز است. خداوند فرمود: با اين قائم (شخص ايستاده) از آنان (قاتلان حسين عليه السلام) انتقام خواهم گرفت » . (17)
محمد بن حمران مي گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: چون جريان شهادت امام حسين عليه السلام واقع شد، فرشتگان به درگاه الهي ناليدند و خروش بر آورده، به خداوند عرض كردند: بار خدايا! آيا با حسين كه انتخاب شده تو و فرزند پيامبر تو اينچنين رفتار شود؟ خداوند شبح و سايه قائم را در برابر آنان در حالت ايستاده مجسم كرد و فرمود: با اين (قائم) از ستم كنندگان به حسين انتقام خواهم گرفت. (18)
*6. غيبت حضرت مهدي عليه السلام، از نگاه امام حسين عليه السلام
امام حسين عليه السلام درباره غيبت امام زمان عليه السلام مي فرمايد: «لصاحب هذا الامر غيبتان، احدهما تطول حتي يقول بعضهم: مات و بعضهم قتل و بعضهم ذهب و لا يطلع علي موضعه احد من ولي و لا غيره الاالمولي الذي يلي امره; (19) براي صاحب اين امر دو غيبت است كه يكي از آنها آن قدر به طول مي انجامد كه گروهي مي گويند: [مهدي ] مرده و برخي گويند: كشته شده و بعضي گويند: رفته است. احدي از دوستان و غيره، از اقامتگاه او آگاه نمي شود، جز خدمت گذاري كه متصدي امور اوست » .
هم چنين مي فرمايد: «... له غيبة يرتد فيها اقوام و يثبت علي الدين فيها آخرون، فيؤذون و يقال لهم: متي هذا الوعدان كنتم صادقين. اما ان الصابر في غيبته علي الاذي و التكذيب بمنزلة المجاهد بالسيف بين يدي رسول الله صلي الله عليه و آله; (20) براي او غيبتي است كه گروه هايي در آن از دين بر مي گردند و گروه هايي ديگر بر آيين خود استوار مي مانند و در اين راه آزارها مي بينند. به آنان گفته مي شود: اين وعده كي واقع خواهد شد اگر راستگو هستيد؟ آنان كه بر اين آزارها و تكذيب ها صبر كنند، همانند كسي اند كه شمشير به دست گرفته و در پيشاپيش رسول اكرم صلي الله عليه و آله جهاد مي كند.
* 7. بشارت ظهور از زبان امام حسين عليه السلام
بشارت به ظهور امام عصر (عج) حقيقتي شعف انگيز است كه از سوي امامان معصوم عليهم السلام نويد آن داده شده است. سالار شهيدان در اين زمينه مي فرمايد: «منا اثني عشر مهديا، اولهم اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب و آخرهم التاسع من ولدي و هو الامام القائم بالحق يحيي الله به الارض بعد موتها و يظهر به دين الحق علي الدين كله و لو كره المشركون...; دوازده مهدي از ما هست كه نخستين آنان علي بن ابي طالب و آخرين آنان نهمين فرزند من است كه او امام قائم به حق است، خداوند زمين مرده را به وسيله او زنده مي كند و دين حق را بر تمام اديان پيروز مي گرداند.. .» . (21)
عبدالله بن عمر مي گويد: «سمعت الحسين بن علي عليه السلام يقول: لو لم يبق من الدنيا الايوم واحد لطول الله عزوجل ذلك اليوم حتي يخرج رجل من ولدي فيملاها عدلا و قسطا كما ملئت جورا و ظلما، كذلك سمعت رسول الله يقول; (22) از حسين بن علي عليه السلام شنيدم كه مي فرمود: اگر از عمر دنيا جز يك روز باقي نمانده باشد، خداوند آن روز را به قدري طولاني فرمايد تا آنكه مردي از فرزندان من خروج نمايد و زمين را پر از عدل و داد نمايد، همچنانكه پر از ظلم و جور شده باشد، من از رسول خدا صلي الله عليه و آله اين چنين شنيدم » .
*8. علايم ظهور از زبان امام حسين عليه السلام
ريحانه رسول خدا، حسين بن علي عليه السلام درباره علايم ظهور فرزندش امام عصر (عج) مي فرمايد: «للمهدي خمس علامات: السفياني، و اليماني، و الصيحة من السماء، و الخسف بالبيداء و قتل النفس الزكية; (23) براي مهدي ما پنج علامت است: خروج سفياني، خروج يماني، بانگ آسماني، خسف سرزمين بيداء (فرو رفتن لشگر سفياني در سرزمين بيدا)، قتل نفس زكيه » . (24)
در روايتي ديگر، خراب شدن ديوار مسجد كوفه از سمت خانه عبدالله بن مسعود (25) و ديدن علامتي در آسمان (مانند آتش (26) ) را از نشانه هاي ظهور، بيان فرموده است.
*9. دلدادگي حضرت مهدي (عج) به امام حسين(ع)
خدمت در محضر امام حسين عليه السلام و توفيق ياري حضرت و شمشير زدن در ركاب او، بزرگترين توفيقات الهي بود كه نصيب عده اي از خواص عصر امام حسين عليه السلام شد. همچنان كه فراهم نمودن شرايط و مقدمات ظهور حضرت ولي عصر (عج) و توفيق جنگيدن در ركاب آن بزرگوار، از ديگر موهبت هاي الهي است كه نصيب عده اي از خواص مي شود. در عظمت و شرافت خدمت گذاري، نصرت به آن آستان بلند، همين بس كه امام زمان (عج) نيز عاشق جد بزگوار خود و مشتاق خدمت به او است. آن حضرت در زيارت ناحيه مقدسه (27) مي فرمايد:
«و لئن اخرتني الدهور و عاقني عن نصرك المقدور لاندبنك صباحا و مساء و لابكين لك [عليك] بدل الدموع دما; اگر روزگار مرا به تاخير انداخت و مقدرات از ياري و نصرت تو در روز عاشورا باز داشت، هر آينه من صبح و شام بر تو ندبه مي كنم و به جاي قطرات اشك، بر تو خون مي گريم » .
آري ياري امام مهدي (عج)، عبادتي بزرگ است، چرا كه در حقيقت خدمت به تمام پيامبران و اوصيا و امامان معصوم عليهم السلام مي باشد; زيرا او آخرين حجت الهي است و اراده خداوند بر آن تعلق يافته كه زحمات طاقت فرساي همه پيامبران را، به دست با كفايت آخرين حجت خود به ثمر رساند. اگر نهضت جهاني آن ولي الله اعظم (عج)، از برنامه جهاني خلقت حذف شود، برنامه همه پيامبران عقيم گشته و هدف نهايي فرستادن رسولان و تشريع اديان ضايع و تباه مي شود. (28)
خدمت به امام عصر عليه السلام، مطلوب امام صادق عليه السلام نيز بوده است. «خلاد ابن قصار مي گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدند: آيا قائم متولد شده است؟ فرمود:
«لا ولو ادركته لخدمته ايام حياتي; نه متولد نشده ولي اگر من او را درك مي كردم، همه عمر را با خدمت گزاري او سپري مي كردم » . (29)
هنگامي كه امام معصوم عليه السلام در حق حضرت بقية الله (عج) چنين تعبيري به كار مي برد; مقام رفيع ياران آن حضرت و ارزش خدمت به آيين «انتظار» روشن مي شود.
*10. عاشورا روز ظهور
درباره روز قيام و ظهور حضرت، روايات مختلفي وارد شده است. كه در آنها، روز نوروز، عاشورا، شنبه و يا جمعه، روز ظهور معرفي شده است.
البته از آن جايي كه نوروز، طبق سال شمسي و عاشورا، بر اساس سال قمري محاسبه مي شود، يكي شدن اين دو روز امكان پذير است و هم زماني اين دو روز با جمعه يا شنبه نيز ممكن است.
اما رواياتي كه روز ظهور را، دو روز از هفته بيان كرده، قابل توجيه است; يعني، در صورت صحيح بودن سند اين روايات، احاديث روز جمعه به روز «ظهور» و روايات روز شنبه به روز «استقرار و تثبيت قيام حضرت و نابودي مخالفان » تفسير مي شود. البته روايات روز شنبه، از نظر سند مورد تامل و بررسي است; ولي روايات روز جمعه از اين نظر ايرادي ندارد. (30)
اما آنچه مهم است، اين كه قيام حضرت ولي عصر (عج)، مصادف با روز شهادت سيدالشهداء عليه السلام است و اين مطلب ما را به ارتباط ويژه صاحبان اين دو قيام رهنمون مي سازد.
امام محمد باقر عليه السلام فرموده است: «كاني بالقائم يوم عاشورا يوم السبت قائما بين الركن و المقام و بين يديه جبرئيل ينادي: البيعة لله فيملاها عدلاكما ملئت ظلما و جورا; (31) گويا حضرت قائم (عج) را مي بينم كه روز عاشورا، روز شنبه بين ركن و مقام ايستاده و جبرئيل پيش روي او ندا مي كند: بيعت براي خدا است. پس زمين را پر از عدل مي كند; همان گونه كه پر از ظلم و جور شده بود» .
امام جعفر صادق عليه السلام نيز مي فرمايد: «ان القائم صلوات الله عليه ينادي باسمه ليلة ثلاث و عشرين و يقوم يوم عاشورا يوم قتل فيه الحسين بن علي عليه السلام; (32) قائم - درود خدا بر او باد در شب بيست و سوم ماه رمضان، به نام [شريفش] ندا مي شود، و درروز عاشورا، روزي كه حسين بن علي عليه السلام، در آن كشته شد، قيام خواهد كرد» .
*11. ياد امام حسين عليه السلام نخستين كلام حضرت مهدي عليه السلام
در رواياتي چند، به مطالب و سخنان نخستين امام زمان عليه السلام اشاره شده است; از جمله آنها روايتي است كه محدث بزرگوار شيخ علي يزدي حائري (ره) نقل كرده است. او مي گويد: «زماني كه قائم آل محمد ظهور كند، ما بين ركن و مقام مي ايستد و پنج ندا مي دهد:
1. «الا يا اهل العالم انا الامام القائم ; آگاه باشيد اي جهانيان كه منم امام قائم » ;
2. «الا يا اهل العالم انا الصمصام المنتقم; آگاه باشيد اي اهل عالم كه منم شمشير انتقام گيرنده » ;
3. «الا يا اهل العالم ان جدي الحسين قتلوه عطشانا; بيدار باشيد اي اهل عالم كه جد من حسين را تشنه كام كشتند» ;
4. «الا يا اهل العالم ان جدي الحسين طرحوه عريانا; بيدار باشيد اي اهل عالم كه جد من حسين را عريان روي خاك افكندند» ;
5. «الا يا اهل العالم ان جدي الحسين سحقوه عدوانا; آگاه باشيد اي جهانيان كه جد من حسين را از روي كينه توزي پايمال كردند» .
امام زمان (عج) ابتدا خود را چنين به جهانيان معرفي مي كند: كه قائم و شمشير انتقام منم; قيام نمودم تا انتقام خون جدم حسين عليه السلام - كه او را تشنه لب شهيد كرده، بدن مطهرش را عريان روي خاك افكندند و پايمال كردند - بگيرم.
آري اولين كلام حضرت مهدي (عج)، ياد امام حسين عليه السلام است كه همواره ياد او، در دل هر انسان آزاد مرد و طالب حقي زنده است و اين مصيبت عظمي، جز با ظهور فرزندش تسلي نمي يابد.
*12. حضرت مهدي (عج) تكميل كننده سفر امام حسين عليه السلام
يكي از رابطه هاي دقيق بين اين دو امام همام عليه السلام و قيامشان، مركز حكومت آن دو است. امام حسين عليه السلام از مكه به جانب كوفه، رهسپار بود و شايد با رسيدن به كوفه، مانند پدر بزرگوار خود آن جا را مقر حكومت خويش قرار مي داد; ولي سپاهيان يزيد، راه را بر آن حضرت بستند و او در دوم محرم، در كربلا منزل نمود.
زماني كه خورشيد تابناك مكه، ظهور كند، كوفه را به عنوان مقر حكومت خود بر خواهد گزيد. امام محمد باقر عليه السلام مي فرمايد: «مهدي قيام مي كند و به سوي كوفه مي رود و منزلش را آن جا قرار مي دهد» . (33)
هم چنين مي فرمايد: «هنگامي كه قائم ما قيام كند وبه كوفه برود، هيچ مؤمني نخواهد بود، مگر آن كه در آن شهر، در كنار مهدي سكونت مي گزيند، يا به آن شهر مي رود» . (34)
ابوبكر حضرمي مي گويد: به امام محمد باقر يا امام صادق عليهم السلام گفتم: كدام سرزمين پس از حرم خدا و حرم پيامبرش با فضيلت تر است؟ فرمود: «اي ابابكر! سرزمين كوفه كه جايگاه پاكي است و در آن مسجد سهله قرار دارد و مسجدي كه همه پيامبران در آن نماز خوانده اند. آن جا عدالت الهي پديدار مي گردد و قائم به عدل و قيام كنندگان پس از او از همان جا خواهند بود. آن جا، جايگاه پيامبران و جانشينان صالح آنان است » . (35)
امام صادق عليه السلام از مسجد سهله ياد كرد و فرمود: «آن خانه صاحب ما (مهدي موعود) است; زماني كه با خاندانش در آن جا سكونت گزيند» . (36)
از مجموع اين روايات فهميده مي شود كه شهر كوفه، پايگاه اصلي فعاليت ها و مركز فرمانروايي امام زمان (عج) خواهد بود، پايگاهي كه زماني مقر حكومت اميرمؤمنان عليه السلام بود و امام حسين عليه السلام به آن سو مي رفت.
*13. خون خواهي حضرت مهدي (عج) از قاتلان امام حسين عليه السلام
سالار شهيدان به فرزندش امام سجاد عليه السلام فرمود: «سوگند به خدا كه خون من از جوشش باز نمي ايستد تا اين كه خداوند، مهدي را برانگيزد. او به انتقام خون من، از منافقان فاسق و كافر، هفتاد هزار نفر را مي كشد» . (37)
هروي مي گويد: به حضرت رضا عليه السلام عرض كردم: اي فرزند رسول خدا! نظرتان درباره اين سخن امام صادق عليه السلام كه مي فرمايد: «هرگاه قائم ما قيام كند، بازماندگان قاتلان امام حسين عليه السلام به كيفر كردار پدرانشان كشته مي شوند» چيست؟ حضرت رضا عليه السلام فرمود: «اين سخن صحيح است » .
گفتم: پس اين آيه قرآن «و لاتزر وازرة وزر اخري » چه معنايي دارد؟ فرمود «آنچه خداوند مي فرمايد صحيح است; ولي بازماندگان قاتلان امام حسين عليه السلام، به كردار پدرانشان خوشحال اند و به آن افتخار مي كنند و هر كس از چيزي خشنود باشد، مانند آن است كه آن كار را انجام داده است. اگر مردي در مشرق كشته شود و مرد ديگري در مغرب به كشته شدن او خشنود باشد، نزد خداوند شريك گناه قاتل است. و اين كه قائم، فرزندان قاتلان امام حسين را هنگام ظهورش نابود مي سازد، براي اين است كه آنان از كردار پدرانشان خشنودند» . (38)
*14. ياري امام حسين عليه السلام، ياري امام مهدي (عج)
يكي ديگر از جلوه هاي روشن ارتباط بين اين دو اختر تابناك آسمان ولايت و امامت ياري نمودن امام حسين عليه السلام است كه در حقيقت اين ياري، نصرت امام عصر (عج) مي باشد. امام حسين عليه السلام در اين زمينه در شب عاشورا به اصحاب خود فرمود:
«... و قد قال جدي رسول الله صلي الله عليه و آله: ولدي حسين يقتل بطف كربلا، غريبا وحيدا عطشانا فريدا. فمن نصره فقد نصرني و نصر ولده الحجة [ عليه السلام] ...;
همانا جدم رسول خدا [ صلي الله عليه و آله] فرمودند: فرزند من حسين [ عليه السلام] در زمين كربلا، غريب و تنها، عطشان و بي كس، كشته مي شود، كسي كه او را ياري كند مرا ياري نموده و فرزندش مهدي [ عليه السلام] را ياري نموده است...» . (39)
*15. فرشتگان ياور امام حسين عليه السلام، ياوران مهدي (عج)
يكي از ويژگي هاي قيام يوسف زهراء، برخورداري از نصرت الهي به وسيله فرشتگان است. شيخ صدوق (ره) در روايت ريان بن شبيب، از حضرت امام رضا عليه السلام نقل مي كند:
«و لقد نزل الي الارض من الملائكة اربعة آلاف لنصره فوجدوه قد قتل فهم عند قبره شعث غبر الي ان يقوم القائم فيكونون من انصاره و شعارهم يا لثارات الحسين; (40)
به تحقيق چهار هزار فرشته براي نصرت و ياري حسين [ عليه السلام] به زمين فرود آمدند. آنان هنگامي كه نازل شدند، ديدند حسين [ عليه السلام] كشته شده است، از اين رو، ژوليده و غبارآلود در نزد قبر آن حضرت، اقامت كردند و همچنان هستند تا اين كه قائم، قيام كند و آنان از ياوران و سپاه آن حضرت خواهند بود و شعارشان يا لثارات الحسين است » .
به راستي، چه ارتباطي ميان اين دو كوكب درخشان آسمان ولايت - كه ملك و ملكوت، عرش و فرش همه از يگانگي آن دو سخن مي گويند - وجود دارد. هر كجا حسين عليه السلام است، مهدي (عج) نيز هست و هر كجا مهدي (عج) است، حسين عليه السلام نيز مي باشد. ذكر و نام آن يكي، با ياد و نام ديگري قرين و عجين است. از امام زمان (عج) ; سيد الشهدا عليه السلام را مي طلبند و از سيد الشهداء امام زمان را.
*16. حضرت مهدي (عج) ويرانگر مساجد چهار گانه
امام عصر (عج) از بين برنده و محو كننده تمام آثار شرك و نفاق است; از اين رو عاشقان هر صبح آدينه، زمزمه «اين هادم ابنية الشرك و النفاق » را سر مي دهند و منتظرند تا حضرت ظهور كند و كاخ ظلم و ستم، استبداد و بناهاي نفاق را نابود سازد. به همين جهت او مساجدي را كه به شكرانه كشتن امام حسين عليه السلام بنا شده است، ويران خواهد كرد.
امام محمد باقر عليه السلام درباره اين مساجد مي فرمايد: «در كوفه به دليل شادي از كشتن، حسين عليه السلام، چهار مسجد ساخته شد: مسجد اشعث، جرير، سماك و شبث بن ربعي » (41) ابو بصير مي گويد: امام محمد باقر عليه السلام فرمود: «هنگامي كه قائم ما قيام كند، چهار مسجد را در كوفه ويران مي سازد...» . (42)
اين مساجد اگر چه هم اكنون موجود نيست; ولي ممكن است بعدها گروهي از روي دشمني با اهل بيت عليه السلام، آنها را دوباره بسازند. (43)
* همراه ادعيه و زيارات
با بررسي «ادعيه و زيارات » مربوط به سيد الشهدا عليه السلام و امام عصر (عج) به ارتباط وثيق و تنگاتنگ ميان اين دو نور پاك پي مي بريم; چرا كه هر دو در ماه شعبان به دنيا آمده اند و در روز تولد حسين عليه السلام بايد به ياد مهدي (عج)، بود و در روز تولد مهدي (عج)، بايد حسين عليه السلام را ياد كرد. در دعاي هر يك، بايد جملاتي را زير لب زمزمه نمود كه ياد ديگري را در دل زنده مي كند. در اين قسمت، نمونه هايي چند از اين حقيقت اشاره مي شود:
1. ياد حضرت مهدي (عج)، در ميلاد امام حسين عليه السلام
شيعيان و شيفتگان مذهب جعفري، در روز ميلاد سالار شهيدان (سوم شعبان)، ياد فرزندان آن حضرت را نيز در دل ها تازه تر مي كنند. در توقيع مبارك حضرت امام حسن عسكري عليه السلام براي قاسم بن علاء همداني آمده است: در روز تولد امام حسين عليه السلام اين دعا را بخوان: «اللهم اني اسئلك بحق المولود في هذا اليوم الموعود بشهادته قبل استهلاله و ولادته بكته السماء و من فيها و الارض و من عليها... المعوض من قتله ان الائمة من نسله و الشفاء في تربته و الفوز معه في اوبته و الاوصياء من عترته بعد قائمهم و غيبته; (44) خداوندا! من تو را به مقام مولود اين روز مي خوانم. او پيش از آن كه به دنيا چشم بگشايد و قبل از آن كه تولد يابد، وعده و خبر شهادتش داده شد. آسمان و هر كس در آن بود و زمين و هر كس بر روي آن بود، بر او گريه كرد... . او كه در عوض شهادت او، ائمه از نسل او شدند و شفا در تربت او قرار داده شد، فوز و رستگاري با او، در روز رجوع و بازگشت او و بازگشت اوصياء از خاندان او، بعد از قائم آنان و سپري شدن غيبت او مي باشد» .
و در لوحي كه به نام مقدس فاطمه عليها السلام معروف است (45) ، ارتباط محكم و راستيني بين امام حسين عليه السلام و حضرت حجت (عج) وجود دارد. اين لوح به مناسبت تولد امام حسين عليه السلام توسط جبرئيل امين به رسم چشم روشني از طرف خداوند متعال به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله هديه شد. رسول اكرم صلي الله عليه و آله آن را مطالعه مي كنند و مي فرمايند: «سزاوار نيست كه اين چشم روشني به شخصي غير از فاطمه زهرا عليها السلام سپرده شود.
نكته مهم آن، زمان فرستادن (تولد امام حسين) و محتويات و مطالب آن (ياد مهدي عليه السلام) است.
وقتي به نام مقدس امام حسين عليه السلام مي رسد، مي فرمايد: «... جعلت كلمتي التامة معه و حجتي البالغة عنده...; كلمه تامه و حجت بالغه خود (امام زمان) را با حسين و نزد او قرار دادم » . (46)
2. ياد حسين عليه السلام، در ميلاد امام زمان (عج)
يكي از شب هاي با عظمت سال، شب تولد يوسف زهرا عليها السلام است كه در روايت، افضل شب هاي سال بعد از شب قدر شمرده شده، و در آن احياء و شب زنده داري توصيه شده است.
عاشقان حضرت در آن شب، ياد حضرت اباعبدالله عليه السلام را در دل هاي خود احياء مي كنند و با زيارت عاشورا جان خود را صفا مي بخشند، چرا كه شب امام عصر (عج) ، شب زيارتي مخصوص سالار شهيدان فرزند فاطمه زهرا عليها السلام است.
محدث بزرگوار، شيخ عباس قمي (ره) در «مفاتيح الجنان » مي نويسد: با فضيلت ترين اعمال شب نيمه شعبان - كه باعث آمرزش گناهان است - زيارت امام حسين عليه السلام مي باشد. هر كه مي خواهد، روح 124 هزار پيامبر با او مصافحه كند، امام حسين عليه السلام را زيارت كند. اقل زيارت آن حضرت آن است كه به بالاي بامي رود و به سمت راست و چپ نگاه كند، سپس سر به جانب آسمان بلند كند و حضرت را با اين كلمات زيارت كند: «السلام عليك يا اباعبدالله، السلام عليك و رحمة الله و بركاته » (47)
در قسمت «زيارات » نيز مي نويسد: احاديث بسياري در فضيلت زيارت امام حسين عليه السلام در نيمه شعبان وارد شده است. و بس است در اين باب آنچه كه به چندين سند معتبر از حضرت امام زين العابدين عليه السلام و امام جعفر صادق عليه السلام وارد شده كه: هر كه بخواهد با او 124 هزار پيامبر، مصافحه كنند، زيارت كند قبر ابي عبدالله الحسين عليه السلام را در نيمه شعبان. به درستي كه ملائكه و ارواح پيامبران، رخصت مي طلبند و به زيارت آن حضرت مي آيند. پس خوشا به حال آن كه مصافحه كند با ايشان، و ايشان مصافحه كنند با او. پنج پيامبر اولوالعزم (نوح، ابراهيم، موسي، عيسي عليهم السلام و محمد صلي الله عليه و آله) نيز با ايشان اند.
3. شب قدر و ياد امام حسين عليه السلام
شب قدر، شب امام زمان عليه السلام است. وملائكه و روح بر آن حضرت نازل شده، تقدير امور رادر اختيار او مي گذارند. پيشوايان معصوم عليهم السلام در تفسير سوره قدر فرموده اند: فرشتگان در اين شب، مقدرات يك سال را نزد ولي مطلق زمان آورده، بر او عرضه و تسليم مي كنند. (48)
در چنين شبي - كه به حجت بن الحسن العسكري عليه السلام تعلق دارد - ياد جدبزرگوارش در دل ها زنده مي شود; چرا كه يكي از اعمال مستحبي شب قدر، زيارت امام حسين عليه السلام است. شيخ عباس قمي (ره) مي نويسد: «بدان كه احاديث در فضيلت زيارت امام حسين عليه السلام در ماه مبارك رمضان - خصوصا شب اول و نيمه و آخر آن و به خصوص شب قدر - بسيار است. از حضرت امام محمد تقي عليه السلام منقول است كه هر كه زيارت كند، امام حسين عليه السلام را در شب بيست و سوم ماه رمضان - و آن شبي است كه اميد است شب قدر باشد و در آن شب هر امر محكمي جدا و مقدر مي شود - مصافحه كند با او روح 124 هزار ملك و پيغمبر كه همه رخصت مي طلبند از خداوند در زيارت آن حضرت در اين شب.
از حضرت صادق عليه السلام مروي است: چون شب قدر مي شود، منادي از آسمان هفتم از بطن عرش ندا مي كند كه حق تعالي هر كسي را كه به زيارت قبر حسين عليه السلام آمده، آمرزيد.
و در روايت ديگر است كه هر كه شب قدر نزد قبر آن حضرت باشد و دو ركعت نماز بگزارد، نزد آن حضرت يا آنچه كه ميسر شود و از حق تعالي بهشت و پناه از آتش را بخواهد; خداوند به او بهشت و پناه از آتش را عطا فرمايد. و ابن قولويه از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده كه هر كه زيارت كند قبر امام حسين عليه السلام را در ماه رمضان و در راه زيارت بميرد، حسابي نخواهد داشت و به او بگويند كه بدون خوف و بيم داخل بهشت شو» . (49)
4. دعاي ندبه و ياد امام حسين عليه السلام
يكي از دعاهاي بسيار مهم و با ارزش در ميان شيعه، دعاي «ندبه » است كه عاشقان حضرت ولي عصر (عج) هر صبح جمعه دور هم گرد آمده و با خواندن آن، با حضرتش تجديد عهد و پيمان مي كنند اين دعا سندي صحيح دارد و بخش عمده و چشمگير آن، التجاء به مهدي موعود و تاسف از غيبت و دردمندي از فراق آن بزرگوار است و بخش هايي از اين دعاء، مربوط به جد بزرگوار امام زمان (عج) سالار شهيدان است; مانند: «اين الحسن؟ اين الحسين؟ اين ابناء الحسين; حسن عليه السلام كجا است؟ حسين عليه السلام چه شد؟ فرزندان حسين كجايند و چه شدند؟» .
قسمت ديگري از اين دعاي شريف «اين الطالب بدم المقتول بكربلا؟ ; كجاست آن طالب خون شهيد كربلا؟» كه از حساسيت فوق العاده اي برخوردار است.
ندبه كنندگان مهدي (عج)، منتظران منتقم آل محمدند تا تقاص خون به ناحق ريخته فرزند فاطمه عليها السلام را بگيرد و موجب شادي و بهجت قلب نازنين رسول خدا صلي الله عليه و آله شود.
آري صبح جمعه و دعاي سوزان ندبه، در فراق امام زمان و ياد سيد الشهدا عليه السلام است. و چه بسا همين ياد امام حسين عليه السلام در صدق و صفاي اين دعا، اثري ژرف به جاي نهد.
5. زيارت عاشورا و ياد مهدي (عج)
«زيارت عاشورا» ، كه از سوي امام محمد باقر عليه السلام، به شيعيان و شيفتگان تعليم داده شده است مضامين والايي دارد.
در يكي از قسمت هاي زيارت چنين آمده است: «ان يرزقني طلب ثارك مع امام منصور من اهل بيت محمد صلي الله عليه و آله; همانا از خداوند مي خواهم خون خواهي تو را در كنار امام ياري شده از خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله روزيم گرداند» .
زائر در اين فقره، مشاركت در خون خواهي امام حسين عليه السلام به وسيله امام زمان عليه السلام را طلب مي كند، چرا كه مقصود از امام منصور، دوازدهمين پيشواي شيعيان حضرت ولي عصر (عج) مي باشد و علت اين كه او را منصور ناميده اند، اين است كه ايشان در طلب خون جدشان ياري مي شوند.
امام محمد باقر عليه السلام در شرح آيه شريفه «و من قتل مظلوما» فرمودند: «سمي المهدي المنصور كما سمي احمد محمدا و كما سمي عيسي المسيح; مهدي [عج]، منصور ناميده شد، همان طوري كه احمد، به محمد [ص] و عيسي به مسيح [ع] ناميده شد» . (50)
محمد بن مسلم مي گويد: شنيدم اباجعفر فرمود: «قائم ما منصور به رعب و مؤيد به نصر است..» . (51)
6. روز عاشورا و ياد حضرت مهدي (عج)
جلوه اي ديگر از ارتباط دو فرزند زهرا عليها السلام، روز عاشورا است، كه دل عزاداران بايد به عشق ولي عصر بتپد و ذكر قيام اباعبدالله، با ياد امام زمان (عج)، توام باشد.
صالح بن عقبه از پدرش نقل مي كند: امام محمد باقر عليه السلام فرمود: «هر كس حسين بن علي عليهم السلام را در روز دهم محرم زيارت كند تا آن كه نزد قبر آن حضرت گريان شود، خداوند - تبارك و تعالي - ثواب دو هزار حج و دو هزار عمره و دو هزار جهاد به او عطا كند كه ثواب آن ها، مثل ثواب كسي است كه درخدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله و ائمه طاهرين عليه السلام حج و عمره و جهاد كرده باشد.
راوي مي گويد: عرض كردم: فدايت شوم، كسي كه در شهرهاي دور باشد و ممكن نباشد كه در مثل اين روز به سوي قبر آن حضرت رود، آيا براي او ثوابي است؟
امام عليه السلام فرمود: هرگاه چنين باشد به سوي صحرا يا بربلندي بام خانه خود رود و به سوي حضرت اشاره كند و سلام دهد و در نفرين بر قاتلان وي جديت نمايد و بعد از آن دو ركعت نماز بخواند. اين كار را در اوايل روز انجام دهد و خود بر امام حسين عليه السلام بگريد و كساني را كه در خانه اش هستند، نيز به گريه بر آن حضرت وا دارد. و يكديگر را به اين كه در شهادت امام حسين عليه السلام مصيبت زده شده اند، تعزيت گويند. و هرگاه چنين كنند، همه آن ثواب ها را براي آنان ضامنم.
گفتم: يكديگر را چگونه تعزيت بگويند ؟
حضرت فرمودند بگويند: «اعظم الله اجورنا بمصابنا بالحسين عليه السلام و جعلنا و اياكم من الطالبين بثاره مع وليه الامام المهدي من آل محمد عليهم السلام; خداوند اجر ما و شما را در مصيبت حسين عليه السلام بزرگ گرداند و ما و شما را از كساني قرار دهد كه به همراه ولي امام حسين، امام مهدي [عج] از آل محمد عليهم السلام طلب خون آن حضرت كرده و به خون خواهي او برخيزيم » . (52)
7. شعار سپاه حضرت مهدي (عج)
در شعارهاي لشكر آن حضرت - كه برگرفته از شعور عميق آنان است - به روشني مي توان ياد و خاطره امام حسين عليه السلام را مشاهده كرد.
در يكي از «زيارات جامعه » در قسمت سلام به حضرت مهدي (عج) آمده است: «السلام علي الامام الغائب عن الابصار و الحاضر في الامصار و الغائب عن العيون و الحاضر في الافكار، بقية الاخيار، وارث ذي الفقار، الذي يظهر في بيت الله الحرام ذي الاستار و ينادي بشعار يا لثارات الحسين، انا الطالب بالاوتار، انا قاصم كل جبار; (53) سلام و درود بر امامي كه از ديده ها پنهان است و در شهرها حاضر; آن كه از ديده ها، نهان است و در دلها حاضر; باقي مانده اخيار و خوبان; و وارث شمشير ذوالفقار; آن بزرگواري كه در بيت الله الحرام - كه داراي پرده ها است - ظاهر مي شود و به شعار «يا لثارات الحسين » ندا مي كند و مي فرمايد: منم مطالبه كننده خون هاي به ناحق ريخته; منم شكننده هر ستمگر جفا پيشه » .
و ياران حضرت مهدي (عج) نيز به پيروي از امامشان، شعار يا لثارات الحسين سر مي دهند. محدث بزرگ مرحوم حاجي نوري (ره) از كتاب غيبت فضل بن شاذان نقل كرده: «ان شعار اصحاب المهدي (عج) يا لثارات الحسين عليه السلام; به درستي كه شعار ياوران مهدي (عج) يا لثارات الحسين است » . (54) امام صادق عليه السلام هم مي فرمايد: «شعار ياران حضرت مهدي يا لثارات الحسين (اي خونخواهان حسين عليه السلام) است » . (55)
چهار: همراه با تشرفات
1. حضرت مهدي (عج) و گريه بر امام حسين عليه السلام
سيد بحر العلوم (ره) روزي به قصد تشرف به سامرا تنها به راه افتاد. در بين راه درباره اين مساله كه «گريه بر امام حسين عليه السلام گناهان را مي آمرزد» فكر مي كرد. همان وقت متوجه شد كه شخص عربي، سوار بر اسب به او رسيد و سلام كرد. بعد در لحظه اي پرسيد: جناب سيد! درباره چه چيز به فكر فرو رفته اي؟ و در چه انديشه اي؟ اگر مساله علمي است مطرح كنيد، شايد من پاسخش را بدانم. سيد بحر العلوم فرمود: در اين باره فكر مي كنم كه چطور مي شود، خداي تعالي اين همه ثواب به زائران و گريه كنندگان بر حضرت سيدالشهدا عليه السلام مي دهد; مثلا در هر قدمي كه در راه زيارت بر مي دارد، ثواب يك حج و يك عمره در نامه عملش نوشته مي شود و براي يك قطره اشكي تمام گناهان صغيره و كبيره اش آمرزيده مي شود؟
آن سوار عرب فرمود:
تعجب نكن! من براي شما مثالي مي آورم تا مشكل حل شود.
سلطاني به همراه درباريان خود به شكار مي رفت. در شكارگاه از همراهيانش دور افتاد و به سختي فوق العاده اي افتاد و بسيار گرسنه شد. خيمه اي را ديد و وارد آن جا شد. در آن سياه چادر، پيرزني را با پسرش ديد. آنان در گوشه خيمه بز شيرده اي داشتند، و از راه مصرف شير اين بز، زندگي خود را مي گذراندند. وقتي سلطان وارد شد، او را نشناختند; ولي براي پذيرايي از مهمان، آن بز را سر بريده و كباب كردند; زيرا چيز ديگري براي پذيرايي نداشتند. سلطان شب را همان جا خوابيد و روز بعد، از ايشان جدا شد و خود را به درباريان رسانيد و جريان را براي اطرافيان نقل كرد.
در نهايت از ايشان سؤال كرد: اگر بخواهم پاداش مهمان نوازي پيرزن و فرزندش را داده باشم، چه عملي بايد انجام بدهم؟ يكي از حاضران گفت: به او صد گوسفند بدهيد. و ديگري كه از وزيران بود، گفت: صد گوسفند و صد اشرفي بدهيد. يكي ديگر گفت: فلان مزرعه را به ايشان بدهيد.
سلطان گفت: هر چه بدهم كم است; زيرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم، آن وقت مقابله به مثل كرده ام; چون آنان هر چه را كه داشتند به من دادند. من هم بايد هر چه را كه دارم، به ايشان بدهم تا مقابله به مثل شود.
بعد سوار عرب پرسيد فرمود: حالا جناب بحرالعلوم، حضرت سيدالشهدا عليه السلام، هر چه از مال و منال، اهل و عيال، پسر و برادر، دختر و خواهر و سر و پيكر داشت، همه را در راه خدا داد، پس اگر خداوند به زائران و گريه كنندگان، آن همه اجر و ثواب بدهد، نبايد تعجب كرد; چون خدا - كه خدائيش را نمي تواند به سيدالشهدا عليه السلام بدهد - پس هر كاري كه مي تواند، انجام مي دهد; يعني، با صرف نظر از مقامات عالي خودش، به زائران و گريه كنندگان آن حضرت، درجاتي عنايت مي كند. در عين حال اينها را جزاي كامل براي فداكاري آن حضرت نمي داند.
چون شخص عرب اين مطالب رافرمود، از نظر سيد بحر العلوم غايب شد. (56)
2. حضرت مهدي (عج) و عزاداري امام حسين عليه السلام
يكي از ويژگي هاي بارز و از خصايص برجسته علامه بحر العلوم (ره)، ارادت وصف ناپذير و شور و عشق خالصانه او به سالار شهيدان و ارج نهادن به سوگواري براي آن حضرت و بزرگداشت روزهاي جاودانه تاسوعا و عاشورا بود. در اين رابطه، علامه بحر العلوم، حضرت ولي عصر (عج) را نيز در صف عزاداران مي بيند كه قضيه از اين قرار است:
روز عاشورايي بود و موج سوگواران از هر سو، به سوي كربلا در حركت بود. علامه بحرالعلوم (ره) نيز به همراه گروهي از طلاب، به استقبال عزاداران و سينه زنان حركت كردند. در فاصله نه چندان دوري از كربلا، محلي به نام «طويرج » هست كه دسته سينه زني آنان و سبك سوگواريشان مشهور بود.
هنگامي كه علامه و همراهانش به آنان رسيدند، ناگهان علامه با آن كهولت سن و موقعيت اجتماعي و علمي، لباس خويش را به كناري نهاده، و سينه خويش را گشود و در صف سينه زنان، با شوري وصف ناپذير به سينه زدن پرداخت.
علما و طلاب كه همراه او جهت استقبال سوگواران و دسته هاي عزاداري آمده بودند، هر چه تلاش كردند تا مانع كار او شوند و از شور و احساسات گرم و عارفانه او بكاهند، نه تنها موفق نشدند; بلكه گروهي از آنان، چنان تحت تاثير او قرار گرفتند كه به او پيوستند و گروهي ديگر نيز براي حفظ او - كه مبادا بر اثر موج جمعيت زير دست و پا بيفتد و دچار ناراحتي و صدمه شود - به مراقبت از او پرداختند.
سرانجام مراسم پرشور سوگواري و سينه زني پايان يافت و آن سيد بزرگوار، لباس خود را پوشيده، به خانه بازگشت. يكي از خواص، از او پرسيد: چه رويدادي پيش آمد كه شما چنان دچار احساسات پاك و خالصانه شديد كه آن گونه سر از پا نشناخته، لباس از تن در آورديد و به سينه زنان پيوستيد؟
آن مرحوم در پاسخ گفت: حقيقت آن است كه با رسيدن به دسته سوگواران و سينه زنان، به ناگاه چشمم به محبوب دل ها، كعبه مقصود و قبله موعود، امام عصر عليه السلام افتاد و ديدم آن گرامي مرد عصرها و نسل ها، با سر و پاي برهنه در ميان انبوه سينه زنان، در سوگ پدر والايش حسين عليه السلام با چشماني اشك بار به سر و سينه مي زند. به همين جهت آن منظره مرا به حالي انداخت كه قرارم از كف رفت و سر از پا نشناخته، وارد صف سوگواران و سينه زنان شدم ودر برابر كعبه مقصود و قبله موعود، به سوگواري پرداختم. (57)
3. حضرت مهدي (عج) و زيارت امام حسين عليه السلام
حاج علي بغدادي مي گويد: [در تشرف خود] به حضرت صاحب الامر عليه السلام عرض كردم: اي سرور ما! مساله اي دارم؟ فرمود: بپرس. گفتم: روضه خوان هاي امام حسين عليه السلام، مي خوانند كه سليمان اعمش، نزد شخصي آمد و از زيارت حضرت سيدالشهدا عليه السلام پرسيد، آن شخص گفت: بدعت است. شب آن شخص در عالم رؤيا، هودجي را ميان زمين و آسمان ديد، سؤال كرد: در آن هودج كيست؟ گفتند: فاطمه زهرا و خديجه كبري عليهما السلام. گفت: به كجا مي روند؟ گفتند: امشب (شب جمعه)، براي زيارت امام حسين عليه السلام مي روند. همچنين ديد رقعه هايي از هودج مي ريزد ودر آنها نوشته است:
«امان من النار; لزوار الحسين في ليلة الجمعة امان من النار يوم القيامة; اين برگ اماني است در روز قيامت براي زوار امام حسين عليه السلام در شب هاي جمعه ».
آيا اين حديث، صحيح است؟
فرمودند: آري! راست ودرست است.
گفتم: سيدنا! صحيح است كه مي گويند: هر كس امام حسين عليه السلام را در شب جمعه زيارت كند، اين زيارت برگ امان از آتش است؟
فرمود: آري والله; و اشك از چشمانش جاري شد و گريست... (58)
4. حضرت مهدي (عج)، در سوگ امام حسين عليه السلام
شيخ جليل حاج ملا سلطان علي روضه خوان تبريزي - كه از جمله عباد و زهاد بود - نقل مي كند.
در عالم رؤيا به حضور حضرت بقية الله - ارواحنا فداه - مشرف شده، خدمت ايشان عرض كردم: مولاي من! آنچه در زيارت ناحيه مقدسه ذكر شده كه مي فرماييد:
«فلاندبنك صباحا و مساء و لابكين عليك بدل الدموع دما» (59) صحيح است؟
فرمود: بلي صحيح است.
عرض كردم: آن مصيبتي كه در آن به جاي اشك خون گريه مي كنيد، كدام است؟ آيا مصيبت حضرت علي اكبراست؟ فرمود: نه، اگر علي اكبر زنده بود، در اين مصيبت او هم خون گريه مي كرد.
گفتم: آيا مصيبت حضرت عباس است؟ فرمود: نه، اگر عباس در حيات بود، او هم در اين مصيبت خون گريه مي كرد.
عرض كردم: لابد مصيبت حضرت سيدالشهداء عليه السلام است. فرمودند: نه، اگر حضرت سيدالشهداء عليه السلام هم در حيات بود، در اين مصيبت خون گريه مي كرد.
عرض كردم: پس اين كدام مصيبت است كه من نمي دانم؟ فرمودند: آن مصيبت، مصيبت اسيري زينب است » . (60)
5. عنايت حضرت مهدي (عج) به مجالس ذكر امام حسين عليه السلام
از آن جايي كه امام زمان عليه السلام صاحب عزاي واقعي است، بدون ترديد به مجالسي كه براي جد بزرگوارش عليه السلام برگزار مي شود، عنايت و توجه ويژه اي دارد.
خطيب بزرگ شيعه، مرحوم شيخ عبدالزهراء كعبي (ره) مي گويد: يك روز بعد از ظهر وارد صحن مطهر امام حسين عليه السلام شدم، شخصي در مقابل يكي از حجره هاي صحن شريف - كه كتاب هاي مذهبي مي فروخت و ما با من سابقه آشنايي داشت. مرا ديد و گفت: كتاب كوچكي دارم كه به نظرم براي شما خوب باشد و در آن اشعاري بسيار زيبا دارد. قيمت آن هم اين است كه يك بار آن را برايم بخواني.
كتاب را گرفتم. خيلي كتاب مفيد و سودمندي بود; زيرا اشعار قصيده ابن عرندس حلي - كه مدت ها دنبال آن مي گشتم - در آن بود. در يكي از رواق ها نشسته، به خواندن آن اشعار براي كتاب فروش مشغول شدم و هر دو اشك مي ريختيم كه ناگهان سيدي از بزرگان عرب را ديدم كه در برابرم ايستاده به اشعارم گوش مي دهد و گريه مي كند.
چون به اين بيت رسيدم:
ايقتل ظمآنا حسين بكربلا و في كل عضو من انامله بحر
گريه آن بزرگوار شديد شد، رو به ضريح امام حسين عليه السلام كرد; اين بيت را تكرار مي نمود و همچون زن جوان مرده مي گريست. همين كه اشعار را به پايان رساندم، ديگر آن بزرگوار را نديدم. براي ديدن ايشان، از صحن خارج شدم تا شايد او را بيابم; ولي ايشان را نديدم. به هر كجا رو نمودم، اثري نيافتم; گويا از برابر چشمم غايب شده است. به يقين دانستم كه حضرت حجت و امام منتظر عليه السلام بوده است. (61)
علامه اميني (ره) در الغدير (62) مي گويد: در ميان اصحاب ما مشهور است كه در هر مجلسي قصيده ابن عرندس خوانده شود، موجب تشريف فرمايي حضرت بقية الله - روحي له الفداه - به آن مجلس مي شود. ما براي تيمن و تبرك چند بيت اين قصيده را ذكر مي نماييم.
ايقتل ظمآنا حسين بكربلا و في كل عضو من انامله بحر و والده الساقي علي الحوض في غد و فاطمه ماء الفرات لها مهر فوالهف نفسي للحسين و ما جني عليه غداة الطف في حربه الشمر
6. سفارش حضرت مهدي (عج) به زيارت عاشورا
محدث نوري (ره) حكايت سيد رشتي را چنين نقل مي كند كه حضرت به سيد دستور خواندن نافله (خصوصا نافله شب)، زيارت جامعه و زيارت عاشورا را مي دهد و بعد از آن مي فرمايد: شما چرا نافله نمي خوانيد؟ نافله نافله، نافله! شما چرا عاشورا نمي خوانيد؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا! و بعد فرمود: شما چرا جامعه نمي خوانيد؟ جامعه، جامعه، جامعه! (63)
«خاتمه »
دولت حضرت مهدي (عج) و رجعت امام حسين عليه السلام
«رجعت » مساله اي است كه در زمان ظهور نمود پيدا مي كند و حضرت ولي عصر عليه السلام صاحب رجعت است. اولين امامي كه در دولت كريمه رجعت مي كند، امام حسين عليه السلام است و بعداز امام زمان، حضرت سيد الشهدا عليه السلام، حاكم و امام حكومت مي باشد.
1. رجعت امام حسين عليه السلام
بعد از حضرت حجت عليه السلام اولين شخصي كه رجعت مي كند و بر سراسر گيتي حكومت مي كند، امام حسين عليه السلام است و در اين قسمت به پاره اي از روايات در اين باره، اشاره مي شود:
1. امام صادق عليه السلام فرمود: «اولين كسي كه زمين بر رويش شكافته مي شود و به دنيا بر مي گردد، حسين بن علي است » . (64)
آن حضرت هم چنين فرمود: اولين كساني كه به دنيا بر مي گردند، حسين بن علي عليه السلام و يارانش و يزيد بن معاويه و يارانش هستند كه همه آنها را از اول تا آخر مي كشد» . سپس امام صادق عليه السلام اين آيه شريفه را تلاوت فرمود: «ثم رددنالكم الكرة عليهم و امددناكم باموال و بنين و جعلناكم اكثر نفيرا; (65) پس شما را بار ديگر بر آنها مسلط كنيم و با مال و فرزندان ياري رسانيم و تعدادتان را افزون تر كنيم » . (66)
و امام محمد باقر عليه السلام مي فرمايند: امام حسين عليه السلام شب عاشورا به اصحابش فرمود:
«... فابشروا بالجنة، فوالله انما نمكث ماشاء الله تعالي بعد ما يجري علينا، ثم يخرجنا الله و اياكم حين يظهر قائمنا فينتقم من الظالمين، و انا و انتم نشاهدهم في السلاسل و الاغلال و انواع العذاب و النكال...;
بشارت باد شما را به بهشت، به خدا قسم كه بعد از آنچه بر ما جاري شود، مكث خواهيم كرد آن قدر كه خداي تعالي خواسته باشد، پس بيرون مي آورد ما و شما را در آن هنگامي كه قائم ما ظاهر شود، پس انتقام خواهد كشيد از ظالمان، و ما و شما مشاهده خواهيم كرد ايشان را در سلاسل و اغلال و گرفتار به انواع عذاب و نكال..» . (67)
و امام حسين عليه السلام در روز عاشورا، دوباره از «رجعت » خود سخن گفته، مي فرمايد: «من اولين كسي خواهم بود كه زمين شكافته مي شود و رجعت مي كنم » . (68)
و در زيارت حضرت ابوالفضل عليه السلام مي خوانيم: «جئتك يابن اميرالمؤمنين وافدا اليكم و قلبي مسلم لكم... فمعكم معكم لامع عدوكم اني بكم و بايابكم من المؤمنين و بمن خالفكم و قتلكم من الكافرين; اي پسر اميرمؤمنان! من به محضر شما شرفياب شدم; در حالي كه دلم تسليم شما و ياريم آماده براي شما است... من با شمايم، با شمايم، نه با دشمنان شما. من نسبت به شما و بازگشت شما از ايمان آورندگان و نسبت به آنان كه شما را كشتند، از كافرانم » . (69)
2. امام حسين عليه السلام در سوگ حضرت مهدي (عج)
بر اساس رواياتي كه درباره رجعت وارد شده، امام حسين عليه السلام در اواخر حكومت ولي عصر، با اصحاب باوفايش رجعت مي كند و براي همه مردمان معرفي مي شود، تا كسي در مورد آن حضرت دچار ترديد نگردد. هنگامي كه همه مردم او را شناختند، اجل حضرت بقية الله فرا رسيده، چشم از جهان فرو مي بندد. آن گاه امام حسين عليه السلام متصدي و متولي امر غسل، كفن، حنوط و دفن ايشان مي گردد.
امام صادق عليه السلام درباره آيه شريفه «ثم رددنا لكم الكرة عليهم » (70) مي فرمايد: «مقصود زنده شدن دوباره امام حسين عليه السلام و هفتاد تن از اصحابش در عصر امام زمان است; در حالي كه كلاه خودهايي طلايي بر سر دارند و به مردم، رجعت و زنده شدن دوباره حضرت حسين عليه السلام را اطلاع مي دهند تا مؤمنان به شك و شبهه نيفتند» . اين در حالي است كه حضرت حجت در ميان مردم است; چون معرفت و ايمان به حضرتش در دل هاي مردم استقرار يافت، مرگ او فرا مي رسد. پس امام حسين عليه السلام متولي غسل، كفن، حنوط و دفن ايشان مي شود و هرگزغير از وصي، وصي را تجهيز و خاك سپاري نمي كند» . (71)
امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «حسين عليه السلام با اصحابش مي آيند و هفتاد پيامبر آنان را همراهي مي كنند; چنان كه همراه موسي عليه السلام هفتاد نفر فرستاده شدند. آن گاه حضرت قائم عليه السلام انگشتر را به وي مي سپارد و امام حسين عليه السلام غسل و كفن، حنوط و دفن حضرت قائم را بر عهده مي گيرد» . (72)
«اللهم بحق الحسين اشف صدر الحسين بظهور الحجة »
پي نوشت ها:
1) كمال الدين، ج 2، ص 420.
2) تفسير فرات كوفي، ص 212.
3) سوره اسراء، آيه 33.
4) تفسير عياشي ج 2، ص 290: «عن سلام بن المستنير عن ابي جعفر عليه السلام في قوله: «و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا فلا يسرف في القتل انه كان منصورا» قال: هو الحسين بن علي عليه السلام قتل مظلوما و نحن اولياؤه، و القائم منا اذا قام طلب بثار الحسين، فيقتل حتي يقال قد اسرف في القتل، و قال: المقتول الحسين عليه السلام و وليه القائم، و الاسراف في القتل ان يقتل غير قاتله انه كان منصورا، فانه لا يذهب من الدنيا حتي ينتصر برجل من آل رسول الله صلي الله عليه و آله يملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما» . (البرهان، ج 2، ص 419; البحار، ج 10، ص 150; اثبات الهداة، ج 7 ، ص 102) 5) ينابيع المودة، ص 590.
6) يادمهدي، محمدخادمي شيرازي، ص 16 و ص 132.
7) منتخب الاثر، آية الله صافي گلپايگاني، ص 254.
8) كمال الدين، ج 1، ص 317; اثبات الهداة، ج 6، ص 397; بحارالانوارج 51، ص 134.
9) كفاية الاثر، ص 167.
10) كنوز الحقائق، (چاپ شده در حاشيه جامع الصغير) ج 1، ص 161. (به نقل از مهدي موعود) . ج 1، ص 161.
11) البرهان، ص 94 (به نقل المهدي علي لسان الحسين، صابري همداني، ص 12، ح 15) .
12) كمال الدين، ج 1، ص 318; اثبات الهداة، ج 6، ص 397; بحارالانوار، ج 51، ص 133 .
13) النجم الثاقب، ص 78.
14) بحار الانوار، ج 51، ص 37.
15) بحارالانوار، ج 101، ص 239، ح 38.
16) خلاصه قسمت دهم مقاله آية الله كريمي جهرمي، در مجله جان جهان.
17) دلائل الامامة، طبري، ص 239.
18) امالي شيخ طوسي، ج 2، ص 233.
19) كمال الدين، ج 1، ص 317; اثبات الهداة، ج 6، ص 397; عقد الدرر، ص 134.
20) كمال الدين، ج 1، ص 317; عيون الاخبار، ج 1، ص 18; بحارالانوار، ج 51، ص 133.
21) كمال الدين، 1، ص 317; عيون الاخبار، ج 1، ص 18; بحار الانوار، ج 51، ص 133.
22) كمال الدين، ج 1، ص 317.
23) عقد الدرر، ص 111; البرهان، ص 113.
24) براي توضيحات اين علايم، ر.ك: غيبت نعماني، باب 14، ص 247 و 257 و 383; غيبت طوسي، ص 265 و 274 و 280; بحار الانوار، ج 52، ص 181 و 186 و 237 و 239 و 278; اثبات الهداة، ج 7، ص 398 و 424 و سيماي آفتاب ص 276.
25) البرهان، ص 115 (اذا هدم حائط مسجد الكوفه ممايلي دار عبدالله بن مسعود...) .
26) البرهان، ص 109 (اذا رايتم علامة من السماء نارا عظيمة...) ; عقد الدرر، ص 106.
27) گفتني است كه اين زيارت منتسب به امام عصر عليه السلام است; ولي در انتساب آن به حضرت - ترديدهاي جدي وجود دارد. (ر.ك: بحار الانوار، ج 98، ص 320.) 28) ياد مهدي، ص 199.
29) بحار الانوار، ج 51، ص 148.
30) چشم اندازي به حكومت مهدي (عج)، نجم الدين طبسي، ص 63.
31) غيبة طوسي، ص 274; كشف الغمه، ج 3، ص 252; بحار الانوار، ج 52، ص 290.
32) غيبة طوسي، ص 274; بحارالانوار، ج 52، ص 290.
33) قصص الانبياء، راوندي ، ص 80; بحارالانوار، ج 52، ص 225; چشم انداز، ص 170.
34) بحارالانوار، ج 52، ص 385; غيبة طوسي، ص 275 بااندكي تفاوت; چشم انداز، ص 170.
35) كامل الزيارات، ص 30; مستدرك الوسائل، ج 3، ص 416; چشم انداز، ص 170.
36) كافي، ج 3، ص 415; ارشاد، ص 362; التهذيب، ج 3، ص 253; غيبة طوسي، ص 283; وسائل الشيعه، ج 3، ص 532; بحارالانوار، ج 52، ص 331.
37) مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 85; بحارالانوار، ج 45، ص 299; چشم انداز، ص 148.
38) علل الشرايع، ج 1، ص 219; عيون اخبار الرضا (ع)، ج 1، ص 273; بحارالانوار، ج 52، ص 313; اثبات الهداة، ج 3، ص 455; چشم انداز، ص 154.
39) معالي السبطين، ج 1، ص 208; رياض القدس، ج 1، ص 263; سحاب رحمت، ص 342.
40) امالي صدوق، مجلس 27; بحار الانوار، ج 44 ص 285; مجله جان جهان، ص 35.
41) بحار الانوار، ج 45، ص 189.
42) من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 53 و 232; بحارالانوار، ج 52، ص 333; اثبات الهداة ج 3، ص 517، 566; الشيعه و الرجعة، ج 2، ص 400; ارشاد، ص 365; روضة الواعظين، ج 2، ص 246; چشم انداز، ص 157.
43) مهدي موعود (عج)، ص 941; چشم انداز، ص 157.
44) مصباح المتهجد، اليوم الثالث يوم ولد فيه الحسين عليه السلام ص 758، مفاتيح الجنان، اعمال روز سوم شعبان، اقبال، سيد علي بن طاووس 689، شيعه و رجعت ص 190.
45) اصول كافي، ج 2، ص 471.
46) با حسين (ع) تا مهدي (عج) سيد مجتبي حسيني، ص 23.
47) مصباح المتهجد، شيخ طوسي، ليلة النصف من شعبان، مفاتيح، اعمال شب نيمه شعبان.
48) كافي، كتاب الحجة، باب في شان انا انزلناه.
49) مفاتيح الجنان، بخش زيارات، زيارت امام حسين عليه السلام در شبهاي قدر.
50) بحار الانوار، ج 51، ص 28.
51) همان، ج 52، ص 191، ج 24.
52) مصباح المتهجد، شيخ طوسي، المحرم و شرح زيارة الحسين عليه السلام، ص 713 و 714; مفاتيح الجنان، زيارت عاشورا.
53) النجم الثاقب، ص 469.
54) همان.
55) مستدرك الوسائل ج 11، ص 14 ب 47، ج 7: (فضيل بن يسار عن ابي عبدالله عليه السلام قال: «و هم من خشية الله مشفقون، يدعون بالشهادة و يتمنون ان يقتلوا في سبيل الله، شعارهم يا لثارات الحسين عليه السلام اذا ساروا يسير الرعب امامهم مسيرة شهر» .
56) العبقري الحسان، ج 1، ص 119، س 11.
57) ديدار يار، علي كرمي ج 2، ص 200. هر چند مرحوم نهاوندي اين گفت و گو را از تشرفات مرحوم بحرالعلوم (ره) به محضر امام زمان (عج) دانسته است; ولي مرحوم دربندي (متوفاي 1285 ه ق) در اسرار الشهادات تصريح كرده كه اين گفت و گو بين مرحوم بحرالعلوم و شاگرد زاهد و عارفش شيخ حسين نجف انجام گرفته است. (اسرار الشهادات، ج 3، ص 46، قم، انتشارات ذوي القربي، 1420 ه ق) 58) العبقري الحسان ج 2، ص 114; النجم الثاقب، ص 484; مفاتيح، ص 798; عنايات حضرت مهدي موعود (عج)، ص 77، عنايات حضرت مهدي (عج) به علما و طلاب، ص 101.
59) بحار الانوار، ج 98، ص 238.
60) العبقري الحسان، ج 1، ص 98، س 7.
61) شيفتگان حضرت مهدي (عج)، ج 3، ص 172; ملاقات با امام عصر، ص 315; عنايات حضرت مهدي (عج) به علما و طلاب، ص 397; كلمة المختار، ج 1، ص 440.
62) الغدير، ج 7، ص 14.
63) النجم الثاقب، ص 60، مفاتيح الجنان بعد از زيارت جامعه.
64) بحار الانوار، ج 53، ص 39; الزام الناصب، ج 2، ص 360; تفسير برهان، ج 2، ص 408; ايقاظ ، ص 360.
65) سوره اسراء، آيه 6.
66) بحارالانوار، ج 53، ص 76; تفسير صافي، ج 3، 179; تفسير عياشي، ج 2، ص 282; نورالثقلين ج 3، ص 140; تفسير برهان، ج 2، ص 408.
67) گزيده كفاية المهتدي، ص 105 و 106، ح 19.
68) بحار الانوار ج 53، ص 62 ; ايقاظ، ص 352 ; فوز اكبر، ص 36.
69) بحار الانوار، 22، ص 173; شيعه و رجعت، ص 217 و 218.
70) سوره اسراء، آيه 6.
71) كافي ج 8، ص 206; تاويل الايات الظاهرة، ج 1، ص 278 و ج 2، ص 762; مختصر البصائر ص 48; تفسير برهان ج 2، ص 401، بحار الانوار، ج 53، ص 13 و ص 51 ص 56; تفسير عياشي، ج 2، ص 281; نور الثقلين ج 3، ص 138; المحجة ص 121; الايقاظ ص 309.
72) ايقاظ، ص 368.
نويسنده: محمدرضا فؤاديان
برای شناخت این یاران مخصوص به مطالب زیر توجّه کنید:
تواتر حدیث 313 نفر:
در همه جا معروف است و در کتاب های مربوط به امام زمان علیه السّلام نوشته شده که هنگام ظهور آن حضرت، 313 نفر یاران مخصوصش به او می پیوندند و هم چون کوه در برابر حوادث ایستادگی کرده و همراه امام علیه السّلام هستند، اکنون به جاست که در این کتاب درباره ی این افراد خاص به بررسی فشرده ای بپردازیم. برای روشن شدن مطلب نخست صحّت اصل حدیث را مورد بررسی قرار داده، سپس ویژگی های این یاران را بیان می کنیم. به طوری که در کتب مربوطه مانند بحارالانوار (ج52) اثبات الهداة (ج 7)، منتخب الأثر و ... آمده، حدیث ماجرای پیوستن 313 نفر از یاران خاصّ حضرت قائم علیه السّلام به آن حضرت، هنگام ظهور در مکه متواتر است ، یعنی به اندازه ای نقل شده که انسان با بررسی آن ها علم پیدا می کند که این حدیث صحیح است، و از پیامبر و ائمه علیهم السّلام نقل شده است. بنابراین نباید شکّی در صدور حدیث مذکور از جانب معصومین علیهم السّلام نمود. توضیح بیش تر این که: این حدیث با تعبیرات گوناگون نقل شده و در مجموع به اصطلاح تواتر معنوی بر صحّت صدور آن از معصومین علیهم السّلام داریم، اکنون با توضیحات کوتاه، ویژگی های این افراد و یاران مخلص دیگر امام قائم علیه السّلام را در امور ده گانه زیر بررسی می کنیم:
1-امام در انتظار آن ها به سر می برد
هنگام ظهور امام قائم علیه السّلام ، آن حضرت قبل از آن که کنار کعبه برود و تکیه بر کعبه (کانون و مرکز توحید) کند و صدای دل آرای خود را بلند کرده و به جهانیان برساند، در مکانی به نام «ذی طوی» در انتظار 313 نفر از یاران خاصّش توقف می کند، تا این که آن ها می آیند و به آن حضرت می پیوندند... 1 و در آن جا همراه امام به کنار کعبه می روند ...2
2- آن ها از اطراف جهان جمع می شوند
این 313 نفر از اطراف جهان و دورترین نقطه ها جمع شده و به امام قائم علیه السّلام می پیوندند ، چنان که در حدیثی از امام باقر علیه السّلام بیان شده: « یَجمَعُ اللهُ مِن أَقاصِی البِلادِ عَلی عِدَّةِ أَهلِ بَدرٍ ثَلاثَمِأَةَ وَ ثَلاثَ عَشَرَ رَجُلاً ؛ خداوند – برای حضرت قائم علیه السّلام – از دورترین شهرها، به تعداد جنگ آوران جنگ بدر، 313 مرد را جمع می کند»3 .
3- آن ها نخستین بیعت کنندگان با امام قائم هستند
هنگام ظهور، نخستین کسانی که پس از جبرییل امین با امام قائم علیه السّلام بیعت می کنند ، همین 313 نفر هستند. این مطلب را امام باقر علیه السّلام در ضمن حدیثی فرمود4 . البته باید توجّه داشت که در آغاز ظهور، یاران امام زمان علیه السّلام 313 نفرند، وگرنه به طور سریع بر یاران آن حضرت افزوده می شود، به طوری که در همان آغاز به ده هزار نفر می رسند، چنان که امام صادق علیه السّلام فرمود: « مایَخرُجُ إِلّا فِی أَوَّلِهِ قَومٌ وَ ما یَکُونُ أُولُوا القُوَّةِ أَقَلَّ مِن عَشَرَةَ آلافٍ ؛ امام زمان علیه السّلام خروج و ظهور نمی کند مگر همراه یاران نیرومند و رشید، و این یاران کمتر از ده هزار نفر نیستند»5 .
4- آن ها جانبازان سلحشورند
این 313 نفر در حدّی از ایثار و جانبازی و شجاعت و سلحشوری هستند که دشمنان قائم علیه السّلام جمع می شوند تا آن حضرت را به قتل برسانند، همین 313 نفر با دفاع قهرمانانه و جانبازی در راه آن بزرگوار، دشمنان را دفع کرده و آنان را در راه رسیدن به هدف شوم خود، مفتضحانه شکست می دهند ، چنان که این مطلب در ضمن حدیثی از امام سجّاد علیه السّلام نقل شده است6 .
5- آن ها پرچم داران و حاکمان روی زمینند
این افراد، در روایات بسیار، تشبیه به 313 نفر مسلمانان شجاع و سلحشوری شده اند که در جنگ بدر، نخستین شکست بزرگ را بر کفّار و دشمنان اسلام وارد آوردند، که تا آن وقت دشمنان چنین شکستی از اسلام نخورده بودند و اصلاً تصوّر چنین شکستی را نمی کردند. به علاوه، این 313 نفر پرچم داران روی زمین و حاکمان خدا بر مردم در سراسر زمین می باشند، این ویژگی ها حکایت از آن می کند که این افراد علاوه بر سلحشوری و شجاعت، دارای علم و بینش بوده که لیاقت رهبری جامعه ها را دارند و شایستگی آن را دارند که پرچم دار کشورها باشند. شاید بتوان گفت: هنگام برقراری حکومت جهانی حضرت مهدی علیه السّلام همه ی جهان به 313 ایالت و استان تقسیم گردد و در هر یک از این ایالت ها و استان ها، این مردان بزرگ رهبر آن جا گردند. اینک به اصل روایت توجّه کنید که امام صادق علیه السّلام فرمود: « وَ کَأَنِّی أَنظُرُ القآئِمِ علیه السّلام عَلی مِنبَرِ الکُوفَةِ وَ حَولُهُ أَصحابُهُ ثَلاثَمِأَةَ وَ ثَلاثَ عَشَرَ رَجُلاً عِدَّةٌ أَهلِ البَدرِ ؛ وَ هُم أَصحابُ الأَلوِیَةِ وَ هُم حُکّامُ اللهِ فِی أَرضِهِ عَلی خَلقِهِ...؛ گویا امام قائم علیه السّلام را بر بالای منبر کوفه می نگرم که یارانش 313 نفر ، به تعداد جنگ آوران مسلمان جنگ بدر، اطرافش را گرفته اند، این یاران پرچم داران و حاکمان بر مردم در زمین از جانب خدا هستند»7 .
6- آن ها امّت معدوده و هم چون پاره های ابرهای متراکم هستند
در قرآن می خوانیم: « هر جا باشید، خداوند همه ی شما را حاضر می کند»8 . در تفسیر این آیه ، امام باقر علیه السّلام فرمود: « یَعنِی أَصحابَ القآئِمِ علیه السّلام ، اَلثَّلاثَمِأَةَ وَ البِضعَةَ عَشَرَ رَجُلاً ،وَ للّهِ هُمُ الأُمَّةُ المَعدُودَةُ. یَجتَمِعُونَ وَاللهِ فِی ساعَةٍ واحِدَةٍ قُزَعٌ کَقُزَعِ الخَرِیفِ ؛ منظور یاران قائم علیه السّلام هستند که 313 نفرند، به خدا سوگند! منظور از امّت معدوده (که در آیه ی 8، سوره ی هود آمده) آن ها هستند. به خدا سوگند! در یک ساعت همگی جمع می شوند هم چون پاره های ابر پاییزی که بر اثر باد جمع و متراکم می گردد»9 . و در حقیقت آیه ی مبارکه ی مذکور می گوید: خدایی که قدرت دارد ذرّات پراکنده ی خاک انسان ها را در قیامت از نقاط مختلف جهان جمع آوری کند، به آسانی می تواند یاران مهدی علیه السّلام را در یک روز و یک ساعت برای افروختن نخستین جرقّه های انقلاب به منظور تأسیس حکومت جهانی عدل الهی و پایان دادن به ظلم و ستم جمع نماید. تعبیر « أمّة معدودة» و هم چنین به پاره های ابر پاییزی که توده های آن جمع و متراکم هستند و هم چون توده های ابر متراکم ، خلل ناپذیر و تیز پرواز و نیرومند می باشند.
7- آن ها رکن ها و پایه های خلل ناپذیر و پشتیبان محکمند
امام صادق علیه السّلام در تفسیر آیه ی 80، سوره ی هود، که در آن آمده، حضرت لوط علیه السّلام به قوم سرکش و تبهکار خود گفت: (لَو أَنَّ لِی بِکُم قُوُّةً آوِی إِلی رُکنٍ شَدِیدٍ )؛ (افسوس) ای کاش در برابر شما قدرتی داشتم یا تکیه گاه و پشتیبان محکمی در اختیار من بود (آن گاه می دانستم که با شما پست فطرتان چه کنم)». فرمود: « منظور از قوّة ، همان قائم علیه السّلام است و منظور از رکن شدید (پشتیبان محکم) 313 نفر از یارانش هستند»10 آری، حضرت لوط علیه السّلام آرزو می کند که ای کاش مردانی مصمّم ، با قدرت روحی و جسمی کافی و هم پیمان های نیرومند همانند 313 نفر مردانی که هسته مرکزی حکومت جهانی حضرت مهدی علیه السّلام را تشکیل می دهند ، در اختیار داشت تا قیام کند و با تکیه بر قدرت، با فساد و انحراف مبارزه نماید. و طبق روایتی می خوانیم آن ها هم چون پاره های آهن، محکم استوار هستند11 .
8- چند نشانه ی دیگر از این 313 نفر
امام صادق علیه السّلام به یکی از یاران مخصوص به نام مفضّل رحمت الله علیه فرمود: « هنگامی که امام قائم علیه السّلام از سوی خداوند اجازه ی خروج و ظهور بگیرد، خدا را به اسم اکبر در لغت عبرانی بخواند و 313 نفر از اصحابش که از افراد نخستین در مورد قبول ولایت امام هستند، مانند پاره های ابر پاییزی به سوی او می شتابند، جمعی شبانگاه از بستر خود ناپدید شوند، و صبح گاه در مکه باشند و جمعی در روز دیده شوند که بر روی ابر حرکت می کنند. پس فرمود: این آیه « هر کجا باشید خداوند همه را حاضر می- کند»12 درباره ی آن ها نازل شده است»13 . یکی از اصحاب می گوید: در مسجدالحرام در مکه در حضور امام باقر علیه السّلام بودم، آن حضرت دستم را گرفت و فرمود: « به زودی خداوند متعال 313 نفر را در همین مسجد حاضر کند، مردم مکه می دانند که هنوز پدران و اجداد آن ها خلق نشده اند، همراه آن ها شمشیرهایی است که بر هر شمشیری نام شخص و نام پدر و واصاف و نصبش نوشته شده، سپس به دستور امام علیه السّلام شخصی اعلام می کند: این مهدی علیه السّلام هم چون داود و سلیمان علیهم السّلام قضاوت می کند و گواه نمی خواهد»14 . و در ضمن روایتی از امام صادق علیه السّلام می فرماید: « بر شمشیرهای آن ها هزار کلمه نوشته شده که هر کلمه ی آن، کلید هزار کلمه ی دیگر است و آن حضرت باد را در هر درّه ای بفرستد که ندا کند: این مهدی علیه السّلام است که قضاوت و حکومتش هم چون قضاوت و حکومت داوود علیه السّلام است و گواهی از متخلّفین نمی خواهد»15 . و بالاخره امام باقر علیه السّلام فرمود: « امام قائم علیه السّلام دارای 313 نفر یاور است که این افراد از نژاد عجم هستند، بعضی از آن ها در روز بر روی ابر سوار شده و راه می روند، و به نام و پدر و اوصاف و نسب معروفند16 و بعضی از آن ها در بستر خود خوابیده اند و بدون وعده ی قبلی در مکّه به حضور امام قائم علیه السّلام شرفیاب می گردند»17 . این روایات حاکی است که 313 نفر در همه ی ابعاد انسانی، افراد شایسته و شخصیت های ممتاز و قاطع و دلیر و دارای امکانات وسیع بوده و شایستگی آن را دارند که نخستین دسته ی گروندگان به آن حضرت باشند و هسته ی مرکزی حکومت حضرت قائم علیه السّلام و سران ارتش انقلاب جهانی ایشان را تشکیل می دهند.
9- دست خدا بالای سر امام علیه السّلام و یارانش :
از آن جا که این مردان آزاده، به راستی به امام قائم علیه السّلام می پیوندند تا در راه او هرگونه جانبازی لازم را بنمایند، خداوند نیز یار و یاور آن هاست و با نیروهای غیبی اش آن ها را کمک می کند. چنان که قرآن می فرماید: ( إِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت أَقدامَکُم)؛ اگر خدا را یاری کنید ، خداوند شما را یاری می کند و گام های شما را استوار می دارد»18 . امام سجّادفرمود: « گویا صاحب شما (حضرت قائم علیه السّلام ) را می بینم که همراه سیصد و اندی نفر در پشت کوفه به نجف مشرف شده، جبرییل در طرف راست و میکاییل در طرف چپ و اسرافیل در پیش روی او است، پرچم پیامبر صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم را برافراشته و آن پرچم را به جانب هیچ گروهی از مخالفان متمایل نکند، مگر این که خداوند آنان را به هلاکت می رساند»19 . نیز در ضمن روایتی رسول خدا صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم فرمود: « هنگام خروج قائم علیه السّلام منادی خدا از آسمان فریاد می زند: ای مردم! مدت ستمگران تمام شد و کار به دست بهترین امّت محمد صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم افتاد، روانه مکّه شوید»20 . به این ترتیب می بینیم دست خدا همراه مهدی علیه السّلام و یارانش است، در این صورت پیروزی آن ها حتمی است. از طرفی در روایات می خوانیم : خداوند خروج قائم علیه السّلام را در یک شب سامان می بخشد21 . به هر حال طبق مضمون فرموده ی امام باقر علیه السّلام ، این انقلاب نیاز به یاران قهرمان و رشید دارد، و باید در این راه خون ها ریخته شود و عرق ها در بدن جاری گردد 22. یارانی که شایسته ی اطراف امامی باشند که پرچم رسول خدا صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم را به دست گرفته و اسلحه های پیامبر صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم را با خود حمل می- کنند و پیراهن خونی شده ای را که پیامبر صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم در جنگ اُحد در تن داشت، به تن دارد23 .
10-نقش زنان در انقلاب حضرت مهدی علیه السّلام :
جالب این که از امام باقر علیه السّلام نقل شده ، فرمود: «... وَ یَجِی ءُ وَ اللهِ ثَلاثُمِأَةَ وَ بَضعَةَ عَشَرَ رَجُلاً فِیهِم خَمسُونَ اِمرَأَةً یَجتَمِعُونَ بِمَکَّةَ عَلی غَیرِ مِیعادٍ قَزعاً کَقَزعِ الخَرِیفِ؛ سوگند به خدا! سیصد و اندی نفر می آیند در میان شان 50 نفر زن هستند، در مکّه اجتماع می کنند بی آن که قبلاً وعده داده شده باشند ، آمدن شان هم چون ابرهای پاییزی است( که با حرکات تند می آیند و درآن مرکز جمع می گردند)»24 . شکی نیست و به تجربه ثابت شده که زنان در انقلاب ها نقش مؤثّر و تعیین کننده دارند، زنان هستند که جوانان رشید و سلحشور در دامان پاک خود می پرورانند و در پشت جبهه و خانه داری، پشتیبان محکم و خوب برای مردان می شوند، آن ها می توانند با تصمیم آهنین خود شهید پرور باشند، آتش انقلاب را شعله ور سازند، و در کنار جبهه ها به پانسمان زخمی ها بپردازند و نوازش گر انقلابیون شوند. در روایات آمده: پس از جنگ اُحُد بدن حضرت علی علیه السّلام پر از زخم شد، به طوری که شصت مورد از بدن مولا علی علیه السّلام بریدگی سخت پیدا کرد، پیامبر خدا صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم دو زن به نام امّ سلیم و امّ عطیّه را مأمور مداوا و پانسمان زخم های بدن مبارک امام علی علیه السّلام نمود، آن ها طبق مأموریت به زخم بندی مشغول شدند، بعد گزارش دادند به قدری بدن حضرت علی علیه السّلام پر از زخم شده که هر زخمی را می بندیم، در کنارش زخم دیگری شکافته می شود25 . و نیز در روایات آمده: پنجاه نفر از اصحاب (یاران خاصّ) حضرت قائم علیه السّلام زن هستند26 . به این ترتیب؛ زنان نیز باید شخصیت و نیروی معنوی خود را بیابند و بدانند که می توانند نقش سازنده ای داشته باشند و از اصحاب امام مهدی علیه السّلام گردند و در جبهه های سیاسی و نظامی شرکت و تلاش فعّال نمایند و هم چون زینب کبری علیها السّلام مسؤولیت های سنگین یک انسان کامل را به دوش بکشند و رسالت خود را انجام دهند. به امید آن روز ! به این حدیث نیز توجّه کنید: مفضل رحمت الله علیه گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: « همراه مهدی علیه السّلام سیزده زن هست. عرض کردم: این بانوان برای چه در کنار مهدی علیه السّلام هستند؟ فرمود: این ها مجروحان را مداوا می کنند و از بیماران جنگی پرستاری می نمایند، چنان که زنان در زمان پیامبر صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم در جنگ ها این کارها را به عهده می گرفتند»27 . ضمناً ناگفته نماند که از کتاب خطبة البیان منسوب به امام علی علیه السّلام آمده: نخستین کسی که از 313 نفر به خدمت امام عصر علیه السّلام می رسد، دو نفر بصری به نام علی و محارب ، و شش نفر دیگر از ابدال به نام عبدالله هستند28 . و بالاخره در وصف یاران مهدی علیه السّلام ، از امام صادق علیه السّلام به این مضمون آمده است: « آن چنان در برابر فرمانده ی کلّ قوا خبردار ایستاده اند که گویا مرغی برسرشان است و تکان نمی خورند غذای شان تمام شده در عین حال آثار سجده در پیشانی شان پیداست، شیران روز و پارسیان شب هستند و قلب شان هم چون پاره آهن محکم است. همراه آن ها پرچمی است که جبرییل علیه السّلام در جنگ بدر برای پیامبر صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم آورد ... پرچمی که تا یک ماه راه از چهار طرفش ترس را بر دشمنان مسلّط می کند، از مکه بیرون نمی آید تا این که حلقه ای در اطرافش باشند. شخصی پرسید : این حلقه از چند نفر تشکیل شده؟ امام صادق علیه السّلام فرمود: از ده هزار نفر که جبرییل علیه السّلام در طرف راست و میکاییل علیه السّلام در طرف چپ این حلقه هستند، سپس امام علیه السّلام پرچم فتح را بر افرازد و حرکت کند و در مشرق و مغرب کسی نماند جز این که از روی عناد بر آن پرچم لعنت کند»29 .
نتیجه بحث و بررسی بیش تر:
از گفتار گذشته چنین نتیجه می گیریم که یار و یاور، آن هم یاران جانباز، مخلص ، آگاه و متعهّد از شرایط اولیّه ظهور حضرت مهدی علیه السّلام باید در همه ی نقاط جهان، افرادی از مرد و زن آماده شوند و خود را با یاران حقیقی تطبیق دهند، یارانی ممتاز و آگاه در همه ی زمینه ها، یارانی ایثار گر و رزمنده و دشمن برانداز. و باید علاقه مندان به ظهور قائم علیه السّلام چنین باشند و چنین یارانی در همه جا به وجود آورند ، تا زمینه ی خوبی برای نزدیک شدن ظهور گردند. برای این که بیش تر به سلحشوری یاران حضرت مهدی علیه السّلام پی ببریم، در پایان به این روایت نیز توجّه کنید: امام باقر علیه السّلام فرمود: « اَلقَی الرُّعبُ فِی قُلُوبِ شِیعَتِنا مِن عَدُوِّنا ، فَإِذا وَقَعَ أَمرُنا وَ خَرَجَ مَهدِیُّنا کانَ أَحَدُهُم أَجری مِنَ اللَّیثِ وَ أَمضی مِنَ السِّنانِ وَیَطَأَ عَدُوُّنا بِقَدَمَیهِ وَ یَقتُلُهُ بِکَفِّیهِ؛ امروز ترس و رعب دشمنان ما بر دل دوستان ما افکنده شده و چون امر ما واقع شود و حضرت مهدی علیه السّلام ما خروج کند، هر کدام از دوستان ما از شیر دلیرتر و از نیزه برّان تر شوند و دشمنان را پامال کنند و با دست و چنگ بکشند»30 به هر حال چنان که از روایات استفاده می شود : فتح و پیروزی همراه امام قائم علیه السّلام است و هر کجا می رود فتح و پیروزی در آن جا به دست می آید31 . پس در غرب و شرق به حمایت آن حضرت بر می خیزند 32 . و طبق روایتی: سیصد و شصت مرد کامل الهی در بین حجرالاسود و مقام ابراهیم علیه السّلام با امام قائم علیه السّلام بیعت می کنند... آن ها وزیران اویند که بار سنگین مسؤولیت های کشور جهانی را اداره می نمایند33 .
آن حضرت در فتح روم دارای هفتاد هزار سپاه است که تکبیرگویان آن جا را فتح می کنند، غرّش تکبیر اوّل یک سوم روم را ، و غرّش دوم یک سوم دیگر روم را، و غرّش سوم که همراه یورش قهرمانان است همه ی مردم را تحت پرچم امام قائم علیه السّلام قرار می دهد،اسلام و مسلمین سربلند و پیروز می شوند و کفر و کافران ذلیل و خوار می گردند، و تنها دین خالص حکومت خواهد کرد.34 صلیب ها شکسته می شوند و خوک ها نابود می گردند ، عصر او عصر پرهیزکاران است، یارانش پاک و خالص هستند و از آلودگی ها به دورند و در خطّ حق که خط آن حضرت و یارانش می باشد ، گام برمی دارند و به عنوان رجال الهی و وزیران آن حضرت، یاد شده اند35 .
اوتاد ، عصائب ، ابدال ، نجباء ، رفقا و اعاجم؟
جالب این که در وصف یاران مهدی علیه السّلام واژه هایی مانند : « اوتاد، عصائب، ابدال، نجباء ، رفقا و اعاجم» آمده که با توجه به معانی این عناوین با ویژگی های یاران حضرت مهدی علیه السّلام نیز آشناتر می شویم:
اوتاد: قبلاً گفتیم که ایشان طبق روایات سی نفرند که همواره در خدمت امام عصر – ارواحناه له الفداء- به سر می برند، هر کدام از آن ها که از دنیا بروند، فرد شایسته ی دیگری جانشین او می گردد36 با توجه به کلمه «اوتاد» که جمع «وَتَد» به معنی میخ است و با توجه به آیه 7 سوره ی نبأ قرآن که خداوند می فرماید: ( وَالجِبالَ أَوتاداً )؛ ما کوه ها را میخ های زمین قرار دادیم» ( که زمین را نگهدارند و به وسیله ی آن ، زمین از هم نپاشند).نتیجه می گیریم که این یاران از مردان بسیار خالص و دلاور هستند که هم چون کوه استوار، در خدمت آن حضرت علیه السّلام به سر می برند.
عصائب: طبق بعضی از روایات ، این ها یاران حضرت مهدی علیه السّلام در عراق هستند که هنگام ظهور آن حضرت خود را به مکه می رسانند و با او بیعت می کنند37 . با توجّه به معنی «عصائب» که جمع «عصبه» به معنی جوان مردان رشید و نیرومند است، به دست می آوریم که یاران مهدی علیه السّلام باید چنین باشند. ناگفته نماند که در بعضی از روایات ،یاران حضرت مهدی علیه السّلام با عنوان «اخیار» خوانده شده اند38 .
ابدال: این ها یاران حضرت مهدی علیه السّلام در شام هستند و هنگام خروج و ظهور آن حضرت ، خود را به مکّه می رسانند و با آن حضرت بیعت می کنند39 . معنی ابدال چنان که مرحوم طریحی در مجمع البحرین می گوید: آن ها جمعی از صالحان می باشند ، که همواره در زمین هستند، وقتی یکی از آن ها فوت کرد، خداوند بدل او شخص صالح دیگر را می گذارد، این ها چهل یا هفتاد نفر در شام هستند و یا سی نفر در جای دیگر40 . بنابراین این ها مردان خالص و کامل و صالح روی زمین هستند. ضمناً نا گفته نماند : شخصی از حضرت رضا علیه السّلام در مورد ابدال پرسید، آن حضرت علیه السّلام فرمود: ابدال، اوصیای پیامبران هستند41 .
نجباء : طبق روایتی که از امام علی و امام باقر علیهما السّلام نقل شده: این ها یاران مهدی علیه السّلام از سرزمین مصر هستند42 . نیز در روایتی آمده که این ها از کوفه هستند43 . با توجه به معنی « نجباء» که جمع «نجیب» به معنی افرد پاک سرشت و خوش نفس و جوان مرد است،نیز به ویژگی دیگر یاران مهدی علیه السّلام پی می بریم.
رفقاء: یاران حضرت مهدی علیه السّلام از کوفه هستند و خود را هنگام ظهور به مکّه رسانده و با آن حضرت بیعت می کنند و هم چون پاره های متراکم ابر پاییزی به سوی مکّه روانه می شوند44 . و پنجاه نفر از سیصد و سیزده نفر اهل کوفه هستند45 با توجه به معنی «رفق» و «رفاقت» که نشان گر صفا و صمیمیت و پیوند محکم آن هاست، به ویژگی دیگر یاران مخلص حضرت مهدی علیه السّلام نیز پی می بریم.
اعاجم: یعنی غیر عرب، چنان که هم اکنون ما نیز نشانه هایش را در ایران، افغانستان و پاکستان و ... می بینیم. امام زمان علیه السّلام یاران بسیار مقاوم و خستگی ناپذیر و مخلص در این کشورهای عجمی دارد. همین ها می توانند هسته مرکزی ارتش نیرومند امام علیه السّلام را در کشورهای عجمی تشکیل دهند و به توسعه ی آن اقدام جدّی کنند46 . با توجّه به این که حکومت جهانی ارتش نیرومند و قوی و کامل می خواهد. آن هم در اطراف امامی که غرق در اسلحه های پیامبر اسلام صَلّی الله عَلَیه و آلِه وَ سَلَم است و حتّی اسب و شتر و دلدل و براق و پرچم پیامبر خدا صَلّی الله عَلَیه و آلِه وَ سَلَم همراه اوست و مصحف مخصوص امیرمؤمنان علی علیه السّلام را در دست دارد47 . این نیز قابل توجّه است که امیرمؤمنان علی علیه السّلام فرمود: « اصحاب مهدی علیه السّلام جوانند و پیر در آن ها یافت نمی شود، جز مثل سرمه در چشم و نمک در غذا ،که کم ترین چیزدر غذا نمک است»48 .
امدادهای غیبی
از آن جا که مردان خدا به یاری حضرت قائم علیه السّلام می شتابند و شب و روز برای برقراری حکومت جهانی تحت رهبری آن حضرت تلاش می کنند، خداوند نیز با امدادهای غیبی خود بهترین حمایت را از آن ها خواهد کرد، چنان نکه در قرآن کریم می- فرماید: « اگر شما خدارا یاری کنید، خدا نیز شما را یاری می کند، و قدم های شما را ثابت و استوار می دارد»49 . اینک به این روایت که فشرده ی روایات بسیاری است، توجّه کنید: « هنگام ظهور امام قائم علیه السّلام ، فرشته ای بالای سر آن حضرت فریاد می زند: این مهدی علیه السّلام خلیفه ی خدا است، پس از او پیروی کنید. مردم به سوی او سراسیمه می شوند و او حکومت شرق و غرب را به دست می گیرد، خداوند او را به سه هزار فرشته کمک می نماید، اصحاب کهف از یاران او هستند، جبرییل در پیشاپیش سپاهش و میکاییل در کنار سپاهش می باشند، و حضرت مهدی علیه السّلام صندوق سکینه را از غار انطاکیه بیرون آورد، و اسفار تورات را از کوهی در شام خارج کرده و به آن با یهود، احتجاج و استدلال می کند و بسیاری از یهودیان مسلمان می شوند»50 . به این ترتیب می- بینیم : بزرگ ترین امدادهای غیبی به کمک حضرت مهدی علیه السّلام و یارانش می شتابند و همه ی سختی ها و ناگواری ها برای او و یارانش آسان می شوند. چنان که امام صادق علیه السّلام در روایتی فرمود: « یَذُلُّ لَهُ کُلُّ صَعبٍ؛ همه ی مشکلات در برابر امام قائم –عَجّل الله تعالی فَرجه الشریف – تسلیم و رام گردد»51 . و این موضوع باید مسلمین را قوی دل و محکم کند، آن ها نهراسند و بدانند کمک خدا پشت سر آن هاست.
پی نوشت ها:
1- این حدیث از امام باقر علیه السّلام نقل شده (بحارالانوار، ج52، ص 304 و 307).
2- اثبات الهداة ، ج7، ص92.
3- بحارالانوار، ج52، ص310- به همین مضمون در کتاب اثبات الهداة ج7، ص176، نقل شده با این بیان که حضرت قائم علیه السّلام کنار حرم می ایستد و با فریاد یارانش را می طلبد ، خداوند در یک شب 313 نفر یارانش را از دورترین نقاط زمین در آن جا گرد هم می آورد.
4- بحارالانوار، ج52،ص317، - « أَوَّلَ مَن بایَعَ جِبرَئِیلُ ثُمَّ ثَلاثُمِأَةَ وَ ثَلاثُ عَشَرَ رَجُلاً ».
5- همان، ص323، ص337.
6- همان، ص306.
7- بحارالانوار، ج52، ص436.
8- سوره ی بقره ، آیه 148.
9- تفسیرنورالثقلین، ج1، ص139، به نقل از روضه ی کافی و اثبات الهداة ، ج7، ص50؛ بحارالانوار، ج52، ص342.
10- تفسیر برهان، ج2، ص228،- اثبات الهداة ، ج7، ص100.
11- بحارالاوار، ج52، ص343.
12- سوره ی بقره، آیه 148.
13- اثبات الهداة ، ج7، ص94.
14- همان، ص90.
15- همان ، ص91.
16- اثبات الهداة ، ج7 ص92؛ بحارالانوار، ج52 ص370؛ المجالس السنیه ، ج5 ص24.
17- اثبات الهداة ، ج7، ص92.
18- سوره محمّد صَلّی الله عَلَیه و آلِه وَ سَلَم ، آیه 7.
19-اثبات الهداة، ج7، ص113.
20- همان.
21- همان، ص114، یصلح الله أمره فی لیلة.
22- بحارالانوار، ج52، ص358.
23- همان، ص242- 301.
24- مدرک پیشین ،ص223.
25- تفسیر المیزان، ج4، ص69، به نقل از اصول کافی.
26- المجالس السنیه، ج5، ص551.
27- اثبات الهداة ، ج7،ص150-171.
28- الاوائل، ص33.
29- بحارالانوار، ج52 ص367؛ اثبات الهداة ، ج7 ص88- گویا اشاره به شرقی های طرف دار کمونیسم و غربی های طرف دار کاپیتالیسم- که با این پرچم مخالفت می کنند- می باشد.
30-اثبات الهداة ، ج7، ص113.
31- المجالس السنیه، ج5، ص722.
32- همان، ص709.
33- همان، ص711.
34- المجالس السنیه، ج5، ص723.
35- همان.
36- غیبت طوسی ، ص102،بحارالانوار، ج52، ص158.
37- المجالس السنیه ، ج5 ص699 – در مورد وفاداری مردم کوفه (که شامل نجف نیز خواهد شد) روایات دیگری نیز رسیده ، از جمله این که پنجاه هزار نفر از دلیران مردم کوفه مدافع خاص امام قائم علیه السّلام در برابر دشمن هستند. – بحارالانوار، ج52، ص306.و این که مقرّ حکومت جهانی حضرت مهدی علیه السّلام کوفه است. نیز حاکی است که مردم کوفه در پشتیبانی آن حضرت جدّی و شجاع هستند.- اثبات الهداة ، ج7، ص49.امام باقر علیه السّلام ضمن روایتی فرمود: « خوشبخت ترین مردم نسبت به امام قائم علیه السّلام مردم کوفه هستند».- اثبات الهداة ، ج7، ص169.
38- اثبات الهداة ، ج7، ص38.
39- المجالس السنیه، ج5، ص699و 709.
40- مجمع البحرین (ماده ی بدل).
41- سفینة البحار، ماده بدل.
42- امام علی علیه السّلام فرمود: الابدال بالشام و انجباء بمصر و العصائب بالعراق (مجمع البحرین ماده عصب).
43- بحارالانوار، ج52،ص347.
44- المجالس السنیه، ج5، ص709.
45- بحارالانوار، ج52، ص306.
46- ضمناً ناگفته نماند: طبق بعضی از روایات پس از ظهور آن حضرت، جبرییل علیه السّلام و فرشتگان و نجباء جن و نقباء مردم با او بیعت می کنند.(بحارالانوار، ج53، ص8و9)، پس واژه «نقباء» که به معنی مردان آگاه و متعهد است نیز بر یاران خاصّ امام افزوده می شود.
47- بحارالانوار، ج53، ص36.
48- اثبات الهداة ، ج7، ص37.
49- سوره ی محمّد ، آیه ی 7.
50- المجالس السنیه، ج5، ص710 به نقل از اسعاف الرّاغبین- در این باره مطالبی در بحارالانوار، ج52، ص328، نیز آمده است.
51- بحارالانوار، ج52، ص238.
نویسنده: محمد محمدی اشتهاردی
کتاب «حضرت مهدی (عج) فروغ تابان ولایت»