Super User
معرفى اجمالى
اختيار معرفة الرجال، همانگونه كه از نامش پيداست، شرح يا تعليقهاى است از سيّد محمّد باقر حسينى استرآبادى، معروف به مير داماد، بر کتاب رجالى معروف كشى. اين کتاب در قرن دهم هجرى و به زبان عربى نوشته شده و جامعيّت شخصيت مير داماد باعث قدر و قيمت مضاعف آن مىباشد. با اينكه مير داماد بيشتر به يك فيلسوف و حكيم اشراقى شهرت دارد تا يك فقيه يا رجالى، امّا جامعيّت وى بيش از اين حرفها بوده و باعث بر جاى ماندن آثار مختلفى از وى در علوم و فنون گوناگون شده است كه کتاب حاضر يكى از دهها مورد مذكور است.
ساختار
کتاب، در دو جلد مىباشد كه با ذكر چند روايت آغاز شده و با بررسى چند نفر از بزرگان صحابه ادامه يافته، به ذكر اوصاف روات مىپردازد. شارح نيز در ذيل مجلات قابل ملاحظهى كشى در پاورقى کتاب توضيحات لازم را ارائه نموده است.
گزارش محتوا
اوّلين عبارت كشى، در سرآغاز کتابش با اين جمله شروع مىشود كه: «حمدويه بن نصير الكشى، قال: حدثنا محمّد بن الحسين بن على بن أبى الخطاب عن محمّد بن سنان عن حذيفة بن منصور عن ابى عبدالله(ع) قال: اعرفوا منازل الرّجال منّا على قدر رواياتهم عنّا»، همانگونه كه ملاحظه مىگردد روايتى است از امام صادق(ع) راجع به شناخت روات حديث كه كميّت روايات نقل شده از محضر اهل بيت(ع) را يكى از راههاى شناخت راوى قرار داده است.
شارح، بعد از بيان خطبه، نظر خود را راجع به كشى، اين چنين بيان مىكند: «قول الشيخ الحديث الحافظ الناقد الرواية أبى عمرو محمّد بن عبدالعزيز الكشى رحمه الله فى ما أورده شيخ الطائفة فى الکتاب الاختيار من کتابه». لفظ حمدويه، اوّلين نكتهاى است كه شارح به تفصيل آن را مورد بررسى قرار داده و به لحاظ لغوى و از ديدگاه لغوىها به دنبال تبيين آن مىباشد. وى سپس لفظ كشى را بررسى كرده و شهر كش را به نقل از فاضل مهندس بيرجندى در کتاب«المعمول فى مساحة الارض و بلدان الاقاليم»، از بلاد ما وراء النهر كه شهر بزرگى در ابعاد سه فرسخ در سه فرسخ مىباشد، معرفى كرده است كه كشى نير منسوب به اين شهر است.
محمّد بن سنان، به عنوان يكى از روات حديث مذكور، ديگر نكتهاى است كه شارح در موردش قلمفرسايى نموده است. الختلى، سليمان الخطابى كه شيخ آن را در کتاب الرجال در ميان اصحاب امام كاظم(ع) آورده و سويد نسائى، ديگر اشخاص مورد بحث شارح در اين قسمت مىباشند.
روايت چهارم كشى كه از على بن سويد النسائى است، به اين شرح مىباشد: «قال كتب إلى ابوالحسن الاول و هو فى السجن و امّا ما ذكرت يا على ممن تأخذ معالم دينك: لا تأخذن معالم دينك عن غير شيعتنا فانك إن تعديتهم أخذت دينك عن الخائنين الذين خانوا الله و رسوله و خانوا أماناتهم انهم اؤتمنوا على کتاب الله جل و علا فحرفوه و بدلوه فعليهم لعنة الله و لعنة رسوله و لعنة ملائكته و لعنة آبائى الكرام البررة و لعنتى و لعنة شيعتى إلى يوم القيامة». اين حديث هم كه نوعى برحذر داشتن از اخذ روايت از خائنين و افراد غير معتمد است به لحاظ لفظ خانوا مورد بحث شارح قرار گرفته است. او مىگويد: شايد لفظ خوّنوا بوده است از باب تفعيل، امّا خانوا أماناتهم همانگونه كه در بسيارى از نسخهها آمده، از خيانت در مقابل امانت مىباشد. او تعبير صاحب كشاف را در اين مورد آورده و به چندين آيه از قرآن كريم در بارهى آن استناد مىنمايد؛ از جمله آيهى 27 سورهى انفال كه مىگويد: لا تخونوا الله و الرّسول و تخونوا أماناتكم.
«أؤتمنوا»، ديگر لفظ مورد توجه شارح است كه مىگويد: از باب افتعال و از امانت مىباشد و صيغهى مجهول است. آيهى 11 سورهى يوسف هم شاهدى بر اين لفظ مىباشد.
روايت پنجمى كه كشى آورده، نقل امام صادق(ع) از پيامبر(ص) مىباشد كه فرمود: «يَحْمل هذا الدين فى كل قرن عدول ينفون عنه تأويل المبطلين». ششمين روايت كشى از محمّد بن مسعود است كه در موردش شارح از عياشى نقل مىكند كه شخصى جليل القدر، واسع العلم و ثقه از اهل سمرقند و كش مىباشد. احمد بن محمّد البرقى نيز شناسايى شده است.
در حديث هفتم اسم حاتم بن ماهويه به عنوان يكى از روات حديث است كه مورد نظر شارح است. هشتمين روايت كشّى در بارهى شرطة الخميس است كه يكى از مباحث مهم در بارهى اصحاب امير المؤمنين(ع) مىباشد. ما به خاطر اهميّت آن، عين حديث را آورده و توضيحاتى در مورد اين گروه بيان مىكنيم، سپس مىپردازيم به توضيحات مير داماد: «نَصْر بن الصباح البلغى، قال: حدثنا احمد بن محمّد بن عيسى، عن الحسين بن سعيد عن اسماعيل بن بزيع عن أبى الجارود، قال قلت للاصبغ بن نباتة ما كان منزلة هذا الرجل فيكم؟ قال: ما أدرى ما تقول الا أن سيوفنا كانت على عواتقنا فمن اومى اليه ضربناه بها و كان يقول لنا تشرطوا فو الله ما اشتراطكم لذهب و لا لفضة و ما اشتراطكم الّا للموت انّ قوماً من قبلكم من بنى اسرائيل تشارطوا بينهم فما مات أحدٌ منهم حتى كان نبىّ قومه او نبىّ قريته او نبىّ نفسه و انّكم بمنزلتهم غير انّكم لستم بأنبياء». روايت مذكور همانگونه كه ملاحظه شد سؤالى است از اصبغ بن نباتة به عنوان يكى از افراد معاهدهى شرطة الخميس.
شرطة الخميس نام پيمانى بود كه گروهى از اصحاب كه تعدادشان را تا چهل هزار نفر هم نوشتهاند، پيمان بسته بودند كه تا پاى جان در كنار حضرت على(ع) مانده و تا آخرين قطرهى خون مدافع حضرت بوده و به فرامين حضرت عمل كنند. اصبغ بن نباتة، در اين روايت مىگويد: جايگاه حضرت على(ع) در نزد ما به گونهاى است كه همواره شمشيرهايمان در كنارمان بوده و به هر سو كه او اشاره كند، حملهور مىشويم. شارح، الفاظ«الا ان سيوفنا، تشرطوا و من تشارطوا» را مورد بررسى قرار داده و به عبارت ديگرى كه در نسخهى ديگر از روايت آمده اشاره مىنمايد.
سلمان فارسى، اوّلين نفرى است كه كشى در مورد او رواياتى را آورده و از وثاقت و جلالت قدر وى پرده برداشته است. اوّلين روايت از امام صادق(ع) است كه فرموده: «كان الناس اهل ردة بعد النبى صلى الله عليه و آله الا ثلاثة فقلت: و من الثلاثة؟ فقال: المقداد بن الاسود و أبو ذر الغفارى و سلمان الفارسى، ثم عرف النّاس بعد يسير، قال: هؤلاء الذين دارت عليهم الرحا». شارح، چند لفظ از جمله ابوذر غفارى را تشريح كرده و در مورد الفاظ مطرح شده در حديث اين چنين مىگويد: ثم عرف النّاس بعد يسير؛ يعنى كسانى كه متنبه شدند، شناختند و يقين كرده و از حق تبعيت كردند و به سوى امير المؤمنين(ع) برگشتند.
در مورد سلمان فارسى، چندين روايت ديگر هم هست. بعد از وى به ترتيب ابوذر غفارى، عمار، حذيفه، سهل بن حنيف، ابوايّوب انصارى و عبدالله بن مسعود ديگر افرادى هستند كه رواياتى در موردشان آمده است.
در مورد اين عبارت كشى در باره ابوالهيثم بن التيهان كه گفته او از سابقين بوده كه به سوى اميرالمؤمنين(ع) برگشتند، شارح مىگويد: اين افراد، پانزده نفر بودند كه يكى از آنها ابوالهيثم مىباشد. بلال و صهيب موليان، اسامة بن يزيد، ابوسعيد الخدرى، جابر بن عبدالله الانصارى، ديگر افراد مطرح شده در رجال كشى هستند.
از تابعين و اصحاب امير المؤمنين(ع) نيز زيد بن صوحان، صعصعة بن صوحان، جندب بن زهير، عبدالله بن بديل، محمّد بن ابى حذيفة، قنبر و حبيب بن مظاهر و ميثم تمّار نامشان به چشم مىخورد.
جلد دوّم کتاب، از بكير بن اعين شروع مىشود كه شارح توضيحات لازم را در مورد وى مانند بقيّه افرادى كه نامشان در کتاب آمده ذكر كرده است. ابى الصلت عبدالسلام بن صالح الهروى، على بن جعفر بن العباس الخزاعى المروزى و... آخرين افرادى هستند كه اين رجالى بزرگ بدانها اشاره نموده است و توضيحاتى از شارح در موردشان ذكر نشده است.
معرفى اجمالى
«اختران فروزان رى و طهران يا تذكرة المقابر في أحوال المفاخر» اثر شيخ محمد شريف رازى، کتابى است به زبان فارسى كه به شرح حال جناب عبدالعظيم حسنى(ره) و نيز عالمان مدفون در جوار ايشان مىپردازد.
انگيزه مولف از نگارش اين اثر، اولا معرفى اين امامزاده عظيم الشان و تصحيح برخى اشتباهات درباره جايگاه ايشان و نيز معرفى دانشمندان و بزرگانى است كه در حرم وى آرميدهاند.
ساختار
کتاب مشتمل بر يك مقدمه به قلم نگارنده و فاقد تبويب و تفصيل است و مطالب آن بر اساس مقبرههاى موجود در شهر رى و اطراف حرم حضرت عبدالعظيم(ع) و نيز شهر تهران و اطراف آن تنظيم گرديده است. اما شايد بتوان مطالب کتاب را در چند بخش ذيل دستهبندى كرد:
بخش اول: حضرت عبدالعظيم(ع) و امامزاده حمزه(ع) و امامزاده طاهر(ع)، دوم: امامزاده حسين بن عبدالله(ع)، سوم: ابن بابويه، چهارم: امامزاده ابوالحسن(ع)، پنجم: قبرستان چهارده معصوم(ع)، ششم: مزار و مقبره سر قبر آقا، هفتم: امامزاده يحيى(ع)، هشتم: امامزاده زيد(ع)، نهم: امامزاده سيد اسماعيل(ع)، دهم: امامزاده سيد نصرالدين(ع)، يازدهم: امامزاده حسن، دوازدهم: امامزاده معصوم(ع)، سيزدهم: امامزاده قاضى صابر(ع)، چهاردهم: امامزاده صالح تجريش(ع)، پانزدهم: امامزاده قاسم(ع)، شانزدهم: پست قلعه و امامزاده ابراهيم(ع)، هفدهم: امامزاده داود(ع)، هجدهم: امامزادگان رى بنابر نقل صاحب منتقله الطالبيه، نوزدهم: دانشمندان و رجال حديثى كه از رى برخاستهاند.
گزارش محتوا
مولف در مقدمه به جريان شفاء خود به بركت توسل به امامزاده عبدالعظيم حسنى(ع) اشاره كرده و از انگيزه نگارش اثر حاضر و نيز تقريظ برخى بزرگان بر کتاب خويش سخن گفته است.
وى در بخش اول، به معرفى اين شخصيت بزرگوار و عالم پرداخته. وى ضمن معرفى اين امامزاده، داستان عرض دين توسط وى به محضر امام هادى(ع) را نقل و از شهادت ايشان و نيز مدفن و ثواب زيارت وى ياد كرده است. مولف همچنين از تاريخچه بناء آستان مقدس حضرت عبدالعظيم(ع) ياد كرده و به معرفى امامزادههاى مدفون در جوار ايشان؛ يعنى امامزاده طاهر(ع) و امامزاده حمزه(ع) نيز پرداخته است.
پس از معرفى امامزادهها، مولف بر اساس نام رواقها و مقابر موجود در حرم و اطراف حرم عبدالعظيم حسنى(ع)، به معرفى مدفونين در اين رواقها، صحنها و مقابر پرداخته است. در اين بخش، همچنين مولف به معرفى دو امامزاده بزرگوار ديگر؛ يعنى امامزاده حمزه(ع) و امامزاده طاهر(ع) پرداخته و از بزرگان مدفون در جوار اين بزرگواران نام برده است.
در بخش بعدى، به معرفى امامزاده حسين بن عبدالله(ع) و مدفونين در جوار وى نام برده و به همين ترتيب از بزرگانى كه در امامزادهها و مقابر فوق الذكر مدفونند، نام برده و شرح حال ايشان را ذكر كرده است.
کتاب همچنين مزيّن به تصاوير بسيارى از بزرگان و نيز حرم امامزادگان و مقابر ياد شده مىباشد.
وضعيت کتاب
کتاب فاقد پاورقى است و تنها فهرست منابع و مآخذ و نيز فهرست مطالب را دربر مىگيرد.
کتاب حاضر يكى ديگر از آثار متعدد عمادالدين طبرى عالم شيعى قرن هفتم و هشتم است كه اصل آن به عربى بوده و عبدالملك بن اسحاق بن فتحان در قرن نهم آن را براى استفاده فارسى زبانان به فارسى برگردانده است.
نام کتاب روشن نيست و آنچه مصحح و احيا كننده اثر، استاد رسول جعفريان به عنوان نام کتاب انتخاب كرده است برگرفته از مقدمه مترجم اين اثر است: «اخبار و احاديث و حكايات در فضائل اهل بيت رسول و مناقب اولاد بتول». مؤلف نام کتاب را در مقدمه ذكر نكرده بلكه به اشاره از ديگر آثارش مناقب الطاهرين و كامل بهايى و منهج بهايى ياد مىكند كه به بهاءالدين حاكم اصفهان تقديم كرده و به نام او نوشته است. به گفته جعفريان، اثر حاضر را مىتوان ترجمه «كفايت در امامت» دانست كه مترجم در مقدمه خود آن را اينگونه وصف مىكند:« اين کتاب مشتمل است بر اخبار و احاديث و حكايات در فضيلت اهل بيت رسول و مناقب اولاد بتول و آنكه ايشان بر حقند و ديگران كه منكر ايشانند بر باطل». صاحب رياض العلماء تصور كرده است اين کتاب ترجمه اسرار الامامه عماد طبرى است ولى ظاهراً اين تطبيق صحيح نيست همانگونه كه ترجمه مناقب الطاهرين نيز نمىتواند باشد. بر بالاى نسخهاى از کتاب عنوان رساله در امامت آمده كه به نظر مصحح، اين هم درست نيست. به نظر وى زمان تأليف اين اثر ميانه سالهاى 675 تا 678 تخمين زده مىشود.
محتواى اثر
108 صفحه از کتاب حاضر درباره مؤلف و آثار اوست كه به قلم مصحح نگارش شده و پس از آن اصل کتاب با شمارهگذارى جديد صفحات آغاز مىشود. مؤلف با مقدمهاى درباره اينكه شيعه اماميه فرقه محقه است، کتاب را آغاز كرده و سپس به نقل بيست حديث در فضيلت اهل بيت مىپردازد. اين قسمت از کتاب، حجم چندانى ندارد و مؤلف به سرعت از آن گذشته است. منبع اصلى اين احاديث کتاب المجتبى اثر محمود صالحانى اصفهانى شافعى است.
در قسمت دوم به نقد و بررسى 23 خبر پرداخته كه درباره فضيلت صحابه و خلفا نقل شده است. طبرى ضمن نقل هر خبر به نقد و بررسى و بيان اشكالات اين اخبار مىپردازد. قسمت اصلى کتاب را همين اخبار و بيان اشكالات در بر گرفته و مؤلف ضمن نقد اين اخبار،به بيان روايات صحيح و مناقب اهل بيت و شخص اميرمؤمنان مىپردازد. در مواردى هم با ذكر تنبيهاتى به مناسبت، از ظلمهاى رفته بر اهل بيت و شيعيان سخن مىگويد. مترجم در هر دو قسمت، متن عربى احاديث را هم ذكر كرده و سپس ترجمه مىكند.
منابع کتاب
بيشترين منابع مؤلف، آثار محدثان سنى مذهب اصفهان است مانند: مناقب ابن مردويه، منتهى المآرب شافعى اصفهانى، المجتبى نوشته صالحانى اصفهانى، حليةالاولياء [[ابونعیم، احمد بن عبدالله|ابونعيم اصفهانى]]، شهاب الاخبار قضاعى و شرح آن، تفسير شيرازى، کتاب بخارى و مسلم، فتوح ابناعثم، مصابيح از بغوى، الاربعين خوارزمى، الاربعين نيشابورى، تفسير ثعلبى، تفسير سلمانى و راحةالمؤلف از مؤلفى ناشناخته.
مؤلف با حمايت محمد جوينى حاكم اصفهان به بيان معارف و احاديث شيعه پرداخته و گاه مطالبى عاميانه و بدون سند را ارائه مىكند.
معرفى اجمالى
اخبار مدينه، ترجمه فارسى «خلاصة الوفاء بأخبار دار المصطفى»، اثر علامه نورالدين سمهودى (844-911ق) در تاريخ مدينه است كه با تصحيح و تعليقات سيد كمال حاج سيدجوادى، عرضه شده است.
ساختار
کتاب با دو مقدمه از مصحح و مترجم آغاز و مطالب در هشت فصل، تنظيم شده است.
سمهودى براى تأليف کتاب خويش، عموم منابع و مآخذ مكتوب كه تا آن زمان نگاشته شده بوده را در اختيار داشته و از آنها بهره جسته است. برخى از اين مآخذ متأسفانه يا در گذر زمان از بين رفته و يا تاكنون اطلاعى از آنها نداريم، مانند کتاب ابن زباله، ابن النجار، مدائنى و...
گزارش محتوا
در مقدمه مصحح، ضمن شرح مختصرى از احوال نويسنده و تأليفات وى، نگاهى به مطالب مندرج در کتاب گرديده است
در مقدمه مترجم، به عناوين فصول کتاب، اشاره شده است
سمهودى درباره تاريخ مدينه، نخست کتابى مفصل تحت عنوان «اقتفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى» نوشت كه در آتشسوزى مسجد پيامبر (ص) از ميان رفت. سپس کتاب ديگرى نوشت و نام آن را «وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى» نهاد. اين کتاب نيز مفصل است. تفصيل اين کتاب كه نويسنده در آن از جزئيات بسيار سخن رانده و سلسله اسناد روايات را نيز ذكر كرده و احتمالا براى همه خوانندگان، جالب توجه و مفيد نبوده، سمهودى را بر آن داشت كه به تلخيص آن دست زند. او با حذف اسانيد و روايات مكرر درباره يك واقعه يا موضوع، تحريرى از «وفاء الوفاء» پديد آورد و آن را «خلاصة الوفاء بأخبار دار المصطفى» ناميد. اين کتاب را بايد از جامعترين و توصيفىترين آثارى دانست كه در قرون گذشته درباره مدينه نوشته شده است. چنين مىنمايد كه به همين سبب و نيز شهرت سمهودى، کتاب مذكور از ايام حيات نويسنده، شهرت و رواج يافت؛ چنانكه فاصله ميان مرگ نويسنده و ترجمه آن از نيم قرن درنمىگذرد
کتاب، مشتمل بر 8 باب است. نگاهى به ابواب و فصول آن نشان مىدهد كه نويسنده در هر آنچه مربوط به مدينه بوده، سخن رانده و کتابى كاملا تاريخى و مستند درباره اين شهر مقدس نگاشته است
باب اول در ده فصل تنظيم شده است و دربردارنده مطالبى همچون نامهاى مدينه و وجوه تسميه آنها، فضايل مدينه و آنچه از پيامبر اكرم(ص) دراين ماده روايت شده است، احكام و خصايص مدينه، خاك و احوال طبيعى و محصولات مدينه مىباشد
باب دوم در سه فصل، شامل فضايل مسجد پيامبر (ص) و زيارت آنجاست. سمهودى شافعىمذهب در اينجا از توسل به پيامبر (ص) و شفاعت جستن از ايشان، سخن رانده است
باب سوم در سه فصل، درباره ساكنان مدينه از يهود و اوس و خزرج، بيعت عقبه اول و دوم، هجرت پيامبر (ص) به مدينه و سكونت در خانه ابوايوب انصارى مىباشد
باب چهارم در هفده فصل، درباره عمارت مسجد نبوى در عصر پيامبر (ص)، مقام و منبر و ستونهاى مسجد، ابواب مسجد، آنچه خلفاى راشدين و اموى و عباسى بر مسجد افزودند، حجره شريفه و قبور متبركه مسجد، آتشسوزىهاى مسجد، توصيف رواقها و ستونها و كفسازى و سنگچينى آن، حصار و بازار مدينه مىباشد
باب پنجم در شش فصل، شامل مساجدى است كه پيامبر (ص) در مدينه و اطراف آن برآورد يا در آنها نماز خواند، چون مصلاى عيد، مسجد قبا، مسجد ضرار، مقابر مدينه، فضيلت جنگ احد و شهداى آن
باب ششم در دو فصل درباره چاههاى مدينه، قناتها، درختان و صدقاتى مىباشد كه به پيامبر اكرم(ص)منسوب است
باب هفتم در سه فصل، درباره مساجد راه مكه و مساجدى است كه پيامبر (ص) در غزوات خود در آنجا نماز گزارد
باب هشتم در دو فصل، درباره وادىها و مرغزارها و خانههاى حومه شهر و كوههاى مدينه با ضبط واژهها يا امكنه و مواضع آن ديار بوده و از ابواب مهم کتاب است و شامل توصيفات جغرافيايى درباره مساجد و مقابر و مشاهد مدينه است كه بعضى از آنها بعدا دستخوش تغيير بسيار شد. همچنين شامل اطلاعاتى است درباره تيرهها و طوايف آن منطقه، وادىها و كوهها و بهويژه ضبط و شكل درست تلفظ نامهاى امكنه مدينه به ترتيب حروف الفبا كه از بهترين فصول کتاب است. باب هشتم فصل اول، درباره مواضع مدينه و حومه آن بوده و فصل دوم، به ضبط الفاظ متعلقه به اماكن پرداخته است
درباره مترجم کتاب كه اين ترجمه را در 969ق، در مكه به انجام رسانيده، اطلاعى در دست نيست. مصحح متن فارسى کتاب با توجه به واژگان و زبان ترجمه، بهدرستى حدس زده كه مترجم بايد از ايرانىنژادان شبه قاره هند يا از فارسىزبانان اين ديار بوده باشد. اين نكته كه بيشترين نسخههاى متن فارسى اين کتاب در کتابخانههاى شبه قاره يافت مىشود نيز مؤيد اين حدس است. مترجم در علت تحرير اين کتاب به فارسى، تصريح كرده كه چون بعضى از دوستان، زبان عربى نمىدانستند و شوقى براى اطلاع از تاريخ مدينه داشتند و آن را اظهار مىكردند، «در خاطر افتاد... كه تاريخ وسيط عالم فاضل... سيد على سمهودى به فارسى ترجمه كرده شود». چنانكه از اين عبارت برمىآيد، کتاب «خلاصة الوفاء»، کتاب وسيط؛ يعنى ميانه و متوسط سمهودى در تاريخ مدينه ناميده شده و اين تعبير، با توجه به کتاب بزرگ سمهودى كه سوخته شد و کتاب ديگرش كه «خلاصة الوفاء» تلخيص آن است، درست به نظر مىرسد
درباره متن عربى و فارسى کتاب، مصحح محترم آورده است كه سمهودى از «عموم مآخذ مكتوب درباره تاريخ مدينه، همچون آثار ابن زباله، ابن نجار، مدائنى و... استفاده كرده است»؛ اما بايد گفت تنها به استناد منقولاتى كه سمهودى از اين نويسندگان در کتاب خود آورده، نمىتوان استنباط كرد كه وى مستقيما به اين آثار دسترسى داشته است. چهبسا سمهودى اين روايات را بهواسطه کتابهاى ديگران نقل كرده باشد؛ زيرا شيوه حديثى - خبرى در تاريخنگارى امرى متداول بوده واطلاع ما از بسيارى از آثار كهن تاريخى و مطالب آنها، منحصر در اينگونه روايات و اخبار مندرج در آثار متأخرتر است. همچنين مصحح حدس زده كه چون از مترجم برنمىآيد كه همه ترجمه در مكه صورت گرفته، بلكه ممكن است ترجمه را مدتى پيش، از جاى ديگر آغاز كرده و بهگونهاى ادامه داده تا آن را تبركا در مكه به انجام رساند
شيوه ترجمه با التزام به متن عربى، روشى ميانه ترجمه لفظ به لفظ و ترجمه آزاد و روان است. ساختمان جملات و واژگان بهكاررفته در کتاب، زمينه مناسبى براى بررسىهاى سبكشناسانه زبان فارسى در شبه قاره هند بشمار مىرود
اما درباره تصحيح کتاب بايد گفت مصحح محترم زحمتى بر خود هموار كرده و يكى از تواريخ مهم مدينه را در دسترس خوانندگان فارسىزبان قرار داده است. اما ذكر چند نكته استحسانى شايد بىفايده نباشد. به نظر مىآيد كه اگر معانى لغات از اختلاف نسخهبدلها جدا مىشد و در جاى ديگرى يا باشمارههاى متفاوتى از نسخهها مىآمد، فايده بيشترى در بر داشت. همچنين درباره بعضى واژهها و تركيبات مانند «شدّ رحال» توضيح روشنتر و بيشترى مىتوان آورد. بسيارى از واژهها نيازمند ضبط و اعراب است و خواننده غير متخصص در خواندن آنها دچار دشوارى مىگردد كه متن فاقد آن است. علائم سجاوندى نيز همه جا درست و دقيق نيست، امّا خوشبختانه اغلاط چاپى کتاب اندك است و نيز فهارس مفيد و متعدد مصحح، به فوايد کتاب بسى افزوده، ولى اگر تمام اعلام، امكنه اعم از خانهها، مساجد، كويرها، كوهها و... يكجا گرد مىآمد، شايد مراجعه به آن آسانتر مىشد
وضعيت کتاب
مصحح هيچگونه تغييرى در متن ترجمه نداده و اگر در جايى براى روشن شدن ترجمه، نياز به اضافه كردن كلمهاى بوده آن را در بين دو قُلاب [] قرار داده است. در بخش اضافات، اطلاعاتى مربوط به آثار مدينه كه در زمان معاصر وجود داشتهاند، بر اساس مراجع و منابع معتبر در آخر کتاب آورده شده است
فهرست مطالب در ابتداى کتاب آمده و در پايان، فهرست منابع و مآخذ مورد استفاده در تصحيح و فهرست اعلام و اماكن براى سهولت خوانندگان قرار داده شده است
اين کتاب دو بار تصحيح شده است. بار اول به دليل دسترسى به منابع و مآخذ گوناگون پانوشتهاى فراوان داشت كه متأسفانه در دفتر ناشر نخست و يا در راه مفقود شد و مجدداً پس از موافقت ناشر محترم - نشر ميقات - نگاشته شد و اطلاعات لازم در بخش اضافات آورده شد
اگر در متن، لغات ويژه و اعلامى بوده كه نياز به توضيح داشته، بر حسب ضرورت در پاورقى به آن اشاره شده است. براى تصحيح کتاب، به متن عربى «وفاء الوفاء» و همچنين «خلاصة الوفا» مراجعه شده و اگر اختلافى وجود داشته، در پاورقى ذكر شده است
معرفى اجمالى
اخبار سلاجقه روم، اثرى است به اهتمام دكتر محمدجواد مشكور كه حاوى شرح سلجوقنامهها و بررسىهاى جغرافيايى و تاريخى مربوط به آسياى صغير و دوران سلاجقه روم تا زمان استقرار دولت عثمانى بوده و همراه است با متن كامل «مختصر سلجوقنامه ابن بىبى» جامع مطالب تاريخى كتاب «الأوامر العلائية في الأمور العلائية» تصنيف امير ناصرالدين حسين (يحيى) بن محمد بن على الجعفرى الرغدى، مشهور به ابن بىبى المنجمه.
چون تاكنون تاريخ جامعى در باره سلاجقه روم وجود نداشته، نويسنده بر آن شده است تا مجموعهاى از حوادث آل سلجوق را در اثر حاضر، تدوين نمايد
ساختار
كتاب با مقدمه مفصل نويسنده در پنج باب آغاز و پس از آن، متن «مختصر سلجوقنامه ابن بىبى» كه بهصورت بيان وقايع مهم تاريخى مىباشد، آمده است.
در باره سلاجقه روم، تاكنون كتاب مستقلى به فارسى امروز نوشته نشده و چند تاريخ قديم كه به سلجوقنامه معروف است، اساس همه آنها كتاب «الأوامر العلائية في الأمور العلائية» تصنيف ابن بىبى مىباشد. آن كتاب علاوه بر ناتمام بودن، از جهت اشتمال بر اشعار فارسى و قطعات و عبارات عربى، سبكى متكلفانه، مسجع و مقفى دارد كه از نظر تاريخى، چنانكه شايد قابل استفاده نيست و مىتوان آن را جزء كتب ادبى بشمار آورد
اغلاق و تكلف اين كتاب باعث شد كه در همان زمان، ابن بىبى، مرد فاضلى كه نام خود را از غايت تواضع به مؤلف ذكر نكرده، زحمتى كشيده و حشو و زوايد آن را بيندازد و آن را مهذب و ملخص سازد. نسخه اين كتاب را خاورشناس معروف هلندى، هوتسما، تحت عنوان «مختصر سلجوقنامه ابن بىبى» منتشر ساخت
نويسنده اثر حاضر، كتاب «مختصر سلجوقنامه» را از روى همان طبع هوتسما اساس كار خود قرار داده و در هر صفحه، صدر و ذيلى بر آن افزوده و فصول آن را با «الأوامر العلائية» تطبيق كرده و صفحات آن نسخه را در ذيل صفحات اين طبع، يادداشت نموده است و چون در اصل نسخه «مختصر سلجوقنامه» آخرين صفحه؛ يعنى صفحه 337 ناقص بود، مطالب آن را با رجوع به كتاب «الأوامر العلائية» تكميل كرده است
سپس تعليقات و اضافاتى از ديگر كتب معتبر فارسى بر آن افزوده و گذشته از طبع تاريخ آل سلجوق در آناطولى كه از مؤلفى گمنام و نسخه يگانه آن در پاريس است، در ديگر تواريخ معتبر فارسى تصفح كرده و در هرجا مطلبى راجع به سلجوقيان روم يافته است، بيرون آورده و براى هريك، فصلى جداگانه به نام آن كتاب ترتيب داده است و سرانجام مقدمه مفصلى بر آن نوشته است
نويسنده براى اينكه كتاب از فايده بصرى خالى نباشد، تصاويرى از آثار باقيه سلاجقه روم در آناطولى از روى كتاب مادام تالبوت رايس كه از محققان تاريخ آن دوره است، عينا به پايان كتاب افزوده است
براى آنكه پيدا كردن اعلام و مطالب بر خوانندگان آسان باشد، فهرستهاى مختلفى در صدر و ذيل كتاب افزوده شده است
گزارش محتوا
مقدمه نويسنده، در پنج فصل زير، تنظيم شده است:
وى فصل اول را به تاريخ ابن بىبى و سلجوقنامههاى مأخوذ از آن اختصاص داده و تا آنجا كه توانسته است در استقصاى شرح حال او تحقيق كرده است
چون آن مجموعه مشحون از اعلام جغرافيايى است، وى فصل دوم را اختصاص به جغرافياى تاريخى آسياى صغير داده و از ازمنه قديم تا قرن نهم هجرى در باره نامهاى جغرافيايى آن خطه بحث كرده و نقشههايى از دورههاى مختلف بدان ضميمه ساخته است
فصل سوم اختصاص به تاريخ سلاجقه روم دارد و نويسنده از روى منابع شرقى و غربى، تا آنجا كه توانسته تاريخ مختصرى در باره پادشاهان سلجوقى روم نوشته و شجره نسب افراد آن خاندان را روشن ساخته است
چون مولانا جلالالدين بلخى مشهور به ملاى رومى در عصر سلاجقه روم مىزيست و مدفن او در قونيه است و در تاريخ تحولات فكرى و عرفانى اسلامى اثرى عميق از فلسفه خود بهجاى گذاشته است، در فصل چهارم، به وى اختصاص يافته است و تحت عنوان «ملاى رومى يونانىمآب» بحثى ممتع در باره زندگانى و فلسفه نوافلاطونى او شده است
چون در اين مجموعه و مقدمه، مكرر به نامهاى پادشاهان و اميران آسياى صغير از دوره سلاجقه روم تا پيش از عصر عثمانى اشاره رفته است، نويسنده، فصل پنجم را اختصاص به جدول نامهاى پادشاهان و فرمانروايان آسياى صغير از سلاجقه روم تا پيش از تشكيل دولت عثمانى داده، تا مراجعه بدانها فهم مطالب كتاب را بر خواننده آسان نمايد
كتاب «سلجوقنامه ابن بىبى»، به نام سلطان علاءالدين كيقباد «الأوامر العلائية في الأمور العلائية» نام يافته است
اين كتاب، تاريخى است از نوع كتاب وصاف (تجزية الأمصار و تزجية الأعصار) كه مشحون از كلمات عربى و عبارات مسجع و مقفى است و داراى سبكى متكلفانه و ملالآور است. چنانكه از غايت اغلاق و پيچيدگى، مطالب و حوادث تاريخى در طى آن عبارات مغلقه و تعبيرات منشيانه مشكله گم شده است و بهزحمت و دشوارى مىتوان شرح واقعه و بيان حادثهاى را از آن استخراج كرد. يقين است كه نويسنده در اين اثر متصنع و متكلف خود تنها قصد تاريخنگارى نداشته، بلكه مىخواسته با عبارتپردازى و لفظبازى، اظهار فضل و دبيرپيشگى كرده، در اين شيوه پرتصنع و تكلف، استادى خويش را در عربيت و ادبيت، به رخ خواننده كشيده باشد
ابن بىبى پس از اتمام اين شاهكار ادبى خود، كتابش را به علاءالدين عطاملك بن محمد جوينى صاحب «تاريخ جهانگشاى» جوينى كه گويا در آن هنگام از طرف ايلخان مغول ولايت بغداد را داشته تقديم كرده است
ظاهرا قرائت تاريخ جهانگشاى جوينى كه گذشته از تاريخ مغول، از شاهكارهاى ادبى بشمار مىرود، در نفس ابن بىبى اثرى عميق گذاشته و خواسته است به تقليد آن كتاب، او نيز كتابى در تاريخ سلاجقه روم نوشته باشد. البته از عهده برنيامده و در جزالت و روانى و انسجام عبارات، هرگز نتوانسته است كه كتاب خود را بهپاى تاريخ جهانگشاى جوينى برساند و در اين تقليد، سر از پاى خجالت بردارد
وى به سبب آنكه ارادتى خاص به خاندان جوينى داشته، پس از مدح و ثناى شمسالدين محمد صاحب ديوان، نثرا و نظما به ستايش برادر مورخ او، عطاملك جوينى پرداخته است
ابن بىبى آخرين شاهى را كه از سلاجقه روم ذكر كرده، ملك غياثالدين مسعود بن كيكاووس (679 - 683ق) است. وى سرانجام كتاب خود را باز به مدح و ثناى عطاملك جوينى ختم كرده است
تاريخ ابن بىبى علاوه بر عبارتپردازى و سجعسازى، مشحون از اشعار پارسى و تازى است كه بسيارى از آنها اثر طبع مؤلف است. از جمله اشعار شيوايى كه در آن كتاب آمده، قصيدهاى است كه ظهيرالدين ابوالفضل طاهر بن محمد فاريابى درگذشته در سال 698ق، در ستايش سلطان ركنالدين سليمان شاه (592 - 600ق) سروده است
ديگر قصيده شيوايى است به نام انگوريه كه امام ملكالكلام جلالالدين وركانى در مدح صاحب شمسالدين محمد اصفهانى وزير سلطان عزالدين كيكاووس كه مشتمل بر هفده بيت است
ابن بىبى در ضمن شرح حال پادشاهان سلجوقى روم و جهانگشايىهاى ايشان اشعارى سست از خود به مقتضاى مقام، به بحر متقارب آورده است كه ظاهرا از شاهنامهاى كه خود او در باره پادشاهان سلجوقى روم سروده است، گرفته شده باشد. عدد ابياتى كه از آن شاهنامه جابهجاى، در تاريخ ابن بىبى آمده است، از هزار و چهارصد بيت، متجاوز مىباشد
وضعيت كتاب
فهرست مطالب كتاب در ابتدا، فهرست اعلام (اشخاص، اماكن، اقوام و كتب)، كليشهها و تصاوير مقدمه در انتهاى مقدمه و تصاوير ضميمه از آثار باقيه سلاجقه روم در آناطولى به همراه فهرست اعلام ابن بىبى و تعليقات و اضافات، نامهاى اشخاص، اماكن، اقوام و كتب مذكور در «مختصر سلجوقنامه ابن بىبى»، در انتهاى كتاب آمده است.
پاورقىها بيشتر به ذكر منابع و ذكر لاتين برخى از اسامى مذكور در متن، اختصاص يافته است.
معرفى اجمالى
احكام پزشكان و بيماران تأليف غلامحسين خدادادى، مشتمل بر احكام فقهى مطابق با فتاواى آیتالله محمد فاضل لنكرانى به زبان فارسى است.
در اين مجموعه سعى شده است احكام شرعى در زمينههاى مختلف پزشكى جمعآورى گردد و به شيوهاى ساده و قابل فهم براى همه ارايه گردد تا علاقهمندان به راحتى بتوانند با احكام شرعى خود آشنا شوند
با توجه به اينكه احكام و مسائل پزشكى در رسالهها و استفتائات مراجع در ابواب مختلف فقه و به مناسبتهاى گوناگون بهطور پراكنده آورده شده است كه دسترسى به آنها خالى از زحمت و سختى نيست؛ لذا به پيشنهاد مجمع جهانى اهل بيت(ع) تصميم گرفته شد كه مجموعه حاضر يكجا گردآورى شده و در اختيار علاقهمندان قرار گيرد
ساختار
کتاب از يك مقدمه و متن تشكيل شده است. متن کتاب شامل هفده فصل است و در هر فصل فتواى مرتبط با موضوع آن گردآورى شده و در مجموع 721 مسئله از مسائل فقهى مربوط به پزشكى ذكر شده است.
ايشان در ابتداى هر فصل توضيحاتى داده سپس مسائل شرعى مربوط به آن فصل را آورده است.
گزارش محتوا
اولين فصل کتاب به آموزش پزشكى اشاره دارد. همانگونه كه بيماران داراى احكام خاص فقهى هستند، پزشكان، دانشجويان، پرستاران و... از نظر شرعى در آموزشهاى خويش، موظف به فراگيرى و بهكار بستن احكام ياده شده هستند. مؤلف با اشاره به اينكه فراگيرى مسائل پزشكى واجب كفايى است، نسبت به زنان و دختران تأكيد ويژهاى كرده كه بايد در رشتههاى مختلف پزشكى، خصوصاً زنان و زايمان، نيازهاى زنان مسلمان را برآورده سازند تا ديگر احتياجى به دخالت مردان نباشد از نظر ايشان نگاه و لمس كردن بدن بيمار غيرمجانس تنها در موارد ضرورت، براى كسب تجربه و آگاهى از نحوه درمان و نجات جان بيماران، كه اين هدف در معاينه بيماران مجانس تحقق نيابد، اشكال ندارد و بايد به مقدار ضرورت اكتفا شود
فصل دوم کتاب درباره تشريح و كالبدشكافى است. مؤلف دراينباره مىگويد كه تشريح عملى بدن و اندام ميت از ديدگاه شرع مقدس اسلام با احكام ويژهاى همراه است . ايشان اولويت را با تشريح جسد غيرمسلمان مىداند و مىگويد اگر تشريح جسد غيرمسلمان براى آموزش پزشكى ممكن باشد، تشريح جسد مسلمان جايز نيست و در اين مسئله تفاوتى بين شيعه و سنى وجود ندارد
وى بحث مس ميت، ديه تشريح ميت و نگهدارى جسد را نيز در همين فصل از کتاب آورده است.
فصل سوم درباره معاينه و تشخيص درمان است. با توجه به اينكه «تشخيص نيمى از درمان است» چه بسيار بيمارىهاى مختلفى كه با علايم ظاهرى مشتركى بروز و ظهور مىيابند و تنها با معاينه و تشخيص مىتوان به كمك مؤثر و درمان پرداخت و در صورت ناديده گرفتن آن موجب ضررهاى جبرانناپذير جانى براى بيماران خواهد داشت
مولف اين فصل از کتاب را به دو قسمت معاينه و تشخيص تقسيم نموده و در قسمت معاينه مسئله نگاه را متذكر شده و مسائل مرتبط با آن را بيان كرده است. ايشان يكى از محرمات را، نگاه نامحرم به اجزاء بدن بيمار شمرده و جواز آن تنها در صورت ضرورت دانسته است و اگر بتوان بهصورت غيرمستقيم نگاه كرد بايد از نگاه مستقيم پرهيز شود
قسمت دوم کتاب درباره تشخيص است كه علاوه بر مسائل شرعى مرتبط با مسائل پزشكى خاتمهاى ذكر كرده است كه بحث احتضار را در آن مطرح كرده است
فصل چهارم کتاب درباره مسائل شرعى مرتبط با دندانپزشكى است. در اين فصل علاوه بر مطرح شدن مسائل مرتبط با محرم و نامحرم، نگاه و لمس، طهارت و نجاست، مسائل روزه و دندانپزشكى، ديه و ضمان نيز مطرح شده است
فصل پنجم کتاب درباره احكام شرعى زنان و زايمان است. در اين فصل نيز علاوه بر بحثهاى نگاه و لمس، بحثهاى ديگرى مانند سقط جنين، سزارين، احكام جنين سقط شده و مانند آن مطرح شده است. در پايان اين فصل احكام و مسائل شرعى بعد از ولادت نيز آمده است
در فصل ششم کتاب به مسائل شرعى جلوگيرى از باردارى اشاره شده است. مؤلف در اين فصل با برشمردن بخشى از روشهاى نازايى موقت و دائم احكام آن را برشمرده است. در پايان اين فصل مسئله حكومت و كنترل جمعيت يادآور شده و گفته شده كه درصورتىكه مصلحتى در كنترل جمعيت باشد فقط حكومت اسلامى مىتواند اين امر را پىگيرى و جامعه را به كنترل جمعيت تشويق كند
در فصل هفتم کتاب احكام تلقيح و بارورى بيان شده است. نويسنده با توجه به اينكه تلقيح و بارورى با اين گستره، داراى اشكال و شيوهاى متنوع و متكثرى است كه از ديدگاه شرع مقدس هر كدام حكم جداگانهاى دارد، فصل جداگانهاى را به بررسى آن اختصاص داده است
مؤلف در ديگر فصول کتاب، سقط جنين و مسائل شرعى و حقوقى آن، ازدواج و مسائل قبل و حين ازدواج، تغيير جنسيت، مرگ مغزى، پيوند اعضاء، انتقال خون، پزشكى قانونى و ضمان پزشكى و مسائل شرعى هر كدام را بهصورت كامل مطرح كرده است.
معرفى اجمالى
احكام نوجوانان، اثر آيتالله صافى گلپايگانى، رساله عمليهاى است مطابق با فتاوى معظمله كه به زبان فارسى نوشته شده است.
ساختار
كتاب با مقدمهاى از ناشر آغاز و مطالب در 492 مسئله، مطرح شده است.
آنچه در اين كتاب آمده است، تمام مسائل احكام نيست، بلكه بسيارى از قسمتهاى احكام كه در درجه اول نياز نوجوانان و جوانان نبوده، در اين رساله آورده نشده است كه مىتوانند در صورت نياز، به رساله توضيح المسائل مراجعه كنند.
گزارش محتوا
در مقدمه، به برترى عالم بر عابد، كه همچون درخشندگى خيرهكننده ماه، در شب چهاردهم، نسبت به ستارگان مىباشد، اشاره شده است
در اين كتاب سعى شده است احكام واجب و حرام و غير آن، كه براى غالب جوانان و نوجوانان مطرح است، به زبان ساده و روشن و دور از اصطلاحات پيچيده فقهى ذكر گردد، تا همه جوانان و نوجوانان بتوانند با مطالعه آن به وظايف دينى خود آشنا شوند و آن را به كار ببندند.
نويسنده، مطالب را با بحث پيرامون مباحث اجتهاد و تقليد آغاز كرده و سپس به ساير احكام پرداخته است. برخى از مطالب مطرحشده در كتاب، عبارتند از: اجتهاد و تقليد، طهارت، مطهرات، نماز، شكيات نماز، ترجمه اذان و اقامه، احكام خريد و فروش، خوردن و آشاميدن، احكام سر بريدن حيوان، نگاه كردن، احكام سلام كردن، احكام قرآن و...
وضعيت كتاب
فهرست مطالب در ابتدا و نمايه واژهها در انتهاى كتاب آمده است.
در پاورقىها ضمن ارجاع به ساير مسائل و منابع ، به توضيح برخى كلمات و عبارات متن، پرداخته شده است
احكام عمره مفرده از آثار آيتالله فاضل لنكرانى است كه توسط آقايان شيخ محمد عطائى و شيخ محمد فرقانى با نظارت بخش استفتائات دفتر مؤلف تنظيم شده است.
ساختار
مؤلف در اين کتاب 480 مسئله از مسائل مربوط به عمره مفرده، به همراه زيارتنامه مراقد شريف را ذكر كرده است.
گزارش محتوا
عمره مفرده مانند حج بر دو قسم است، يا واجب است يا مستحب. عمره بر كسانى كه منزلشان در مكه يا در شانزده فرسخى آن باشد واجب و در بيش از شانزده فرسخ مستحب است.
مؤلف در اين کتاب احكام اين دو قسم از عمره را بهصورت مسئله يا به صورت پرسش و پاسخ بيان كرده است.
ايشان در بخشى از کتاب، احكام مربوط به خمس را متذكر شده است و چنين نوشته كه حج يكى از عباداتى است كه براى قبولى اين عبادت از مال حلال در اين سفر بايد استفاده شود و الاّ علاوه بر اينكه حج مورد قبول واقع نمىشود در بعضى از موارد موجب بطلان آن نيز مىشود
از بحثهاى پايانى کتاب متفرقات حج است كه ايشان مسائل مربوط به تقيه، روزه در ايام تشريق، لقطه حرم، پرهيز از مسائلى كه به وهن مسلمانان دين مىانجامد و... را در اين بحث متذكر مىشود
در انتهاى کتاب زيارت رسول خدا(ص) و كيفيت آن، زيارت حضرت زهرا(س)، زيارت ائمه بقيع(ع)، زيارت ابراهيم فرزند رسول خدا(ص)، زيارت فاطمه بنت اسد، زيارت ائمه بقيع هنگام وداع، زيارت حضرت حمزه، زيارت قبور شهداى احد، زيارت جامعه كبيره و زيارت امين الله آمده است
وضعيت کتاب
اندك پاورقىهاى کتاب مربوط به توضيح لغات و ابهامات در متن مىباشد.
فهرست محتويات در اول کتاب آمده است.
معرفى اجمالى
«احكام جوانان»، مجموعه مسائل شرعى مورد نياز جوانان بر اساس فتاواى آيتالله فاضل لنكرانى است كه توسط دفتر ايشان گردآورى شده است.
ساختار
كتاب از دو بخش تشكيل شده است. بخش اول، شامل خلاصهاى از اصول عقايد شيعه و بخش دوم، در موضوع مسائل فقهى است.
گزارش محتوا
نويسنده بخش اول كتاب، على عطائى به ضرورت وجود دين و فوايد آن پرداخته و فوايد دين را بر دو گونه فردى و اجتماعى دانسته است. فوايد فردى را در سه جمله مىتوان خلاصه كرد: 1. آرامش دل؛ 2. قوت روح؛ 3. حفظ و نگهدارى شخص.
نويسنده براى هركدام از اين موارد توضيحاتى مىدهد.
ايشان از اقسام فوايد اجتماعى، به مسائل ذيل اشاره كرده است و براى هركدام با استفاده از آيات قرآن توضيحاتى داده است:
1. الفت و يگانگى و اتحاد و همدلى ميان افراد و طبقات؛
2. خوددارى افراد از شرارت و آزار نسبت به يكديگر؛
3. تعاون و كمك كردن و همصدا شدن بر خير و حق.
در ادامه، بحث اصول دين و اقسام آن را پيش كشيده و گفته كه اصول دين از مواردى است كه تقليد در آن راهى ندارد و آنچه انسان را به سعادت دنيا و آخرت مىرساند و او را از عذاب و هلاكت نجات مىدهد، اعتقاد قلبى و ايمان جزمى است... ايمان و تحصيل علم و يقين به اصول دين از فضايل نفسانى است. معرفت و اعتقاد به خدا و صفات كماليه او، شناخت حجج الهى و وسائط فيض و ولاة امر، كسب علم و يقين به معاد و رجوع الى الله، از كمالات انسانى و موجب خروج نفس از رذيله جهل و نادانى است و به حكم عقل تحصيل اين امور مطلوب و پسنديده و لازم است .
ايشان در اثبات وجود خداوند متعال، از فطرت و نظم بهره گرفته و بيان كرده كه: «صاحب فهم و خرد با اندك توجهى احساس مىكند كه سراسر جهان هستى پر از حيات و شعور و بينايى و شنوايى است و هريك از موجودات با زبان باطن با پديدآورنده خود در راز و نياز است و به وجود او اقرار دارد و او را تسبيح و تقديس مىكند...» و نيز «پديدههاى عالم هستى اگرچه داراى شكلهاى مختلف و حقيقتهاى متفاوت هستند، اما درعينحال همه آنها تابع نظم واحد و هريك در ظرف وجودى خود، مسير خاص خود را طى كرده و به اين جهت از فساد و تباهى محفوظند و اين مطلب جز با يگانه بودن پديدآورنده و ناظم آنها ممكن نيست»
دومين اصل از اصول مذهب، عدل است و چون عدل يكى از صفات كمال مىباشد و خداوند تمام صفات كمال را دارا و از هر نقصى منزه و مبراست، پس خداوند اين صفت؛ يعنى عدل را داراست
سومين اصل از اصول دين نبوت است كه مؤلف از قاعده لطف براى مدعاى خود كمك گرفته و مىگويد: «لطف الهى ايجاب مىكند براى هدايت انسانها راهنمايانى تعيين كند و روا نيست خداوند رحيم و مهربان كه نيازهاى مادى و معنوى بشر را مىداند و راه سعادت و سلامت وى را مىشناسد، او را به حال خود رها كند...
ايشان در ادامه اين بحث، تعداد انبيا و نيز انبياى اولوالعزم را ذكر كرده و خلاصهاى از زندگانى پيامبر خاتم(ص) را متذكر شده است، سپس راههاى شناخت پيامبر را برشمرده و توضيح داده است.
يكى ديگر از اصول اعتقادى كه ويژه پيروان مكتب اهلبيت(ع) است، مسئله امامت است. مؤلف همچون بحث نبوت، براى بحث امامت نيز از قاعده لطف استمداد طلبيده است . در ادامه نيز خصوصيات امام و اختلاف او با پيامبر را نيز متذكر شده است. سپس با اشاره به امام اول، حديث انذار و جريان آن، خلاصهاى از جريان غدير و اقوال فريقين در اين بحث، اين بخش را پيگيرى كرده است
در پايان اين اصل، فهرست رواياتى را كه از طريق فريقين درباره حضرت حجت (ع) رسيده است، ذكر نموده است
آخرين اصل از اصول اعتقادى كه مورد پذيرش و قبول اديان الهى است، معاد مىباشد. در پايان اين بحث مىگويد: «همان ادله و براهينى كه ما را ملزم به پذيرش چهار اصل دين نموده، بهطور قطع و يقين ما را ملزم به پذيرش معاد مىكند و به حكم همان ادله و براهين معتقد به روز قيامت مىشويم و آن را عين حكمت و عدالت پروردگار مىدانيم»
بخش دوم كتاب، حاوى 498 مسئله از مسائل شرعى مورد نياز جوانان است.
در پايان نيز خلاصهاى از زندگىنامه آيتالله فاضل لنكرانى نوشته شده است.
وضعيت كتاب
اندك پاورقىهاى كتاب، مربوط به توضيح برخى از لغات و ارجاعات مىباشد. فهرست محتويات در پايان آمده است.
آيات و روايات بهصورت درونمتنى، مستند شده است.
معرفى اجمالى
احكام بانوان، مطابق با فتاواى آيتالله ناصر مكارم شيرازى(زاده ۱۳۰۵ش) است كه آن را ابوالقاسم علياننژادى با استفاده از توضيح المسائل و استفتائات كتبى و شفاهى ايشان، تحقيق و تنظيم كرده است.
در اين اثر، همه مسائل مرتبط با زنان از مباحث بلوغ، تقليد، طهارت، وضو و غسل و... گرفته تا نماز، روزه، زكات، خمس، ازدواج و طلاق و مسائل پزشكى و... بيان شده و در مجموع به تعداد هزار مسئله و استفتاى شرعى پاسخ داده شده است. مخاطبان اين اثر، عبارت از عموم مردم، بهويژه دختران و زنان مؤمن هستند.
ساختار
كتاب حاضر، از مقدمه محقق و متن اصلى (شامل 22 فصل) تشكيل شده است. روش نويسنده در اين كتاب، پژوهش فقهى غير استدلالى است و از ذكر ادله احكام خوددارى ورزيده است.
گزارش محتوا
درباره محتوا و ويژگىهاى اين اثر، توجه به نكات زير مفيد است:
- محقق (ابوالقاسم علياننژادى) در مقدمهاش - كه آن را در حوزه علميّه قم در خردادماه 1380 نوشته - با يادآورى مظلوميت زن در طول تاريخ افزوده است: ما معتقديم كه قرار دادن زن در موقعيّتى كه اسلام براى او در نظر گرفته، بهترين خدمتى است كه مىتوان براى اين قشر مظلوم انجام داد و اين خدمت جز از راه تبيين احكام و حقوق مربوط به بانوان و تحقّق و پياده كردن آن عملى نخواهد شد. كتابى كه اينك در دسترس شماست، عهدهدار تبيين احكام مربوط به اين دسته از بندگان صالح خداوند است... در جاىجاى مسائل اين كتاب به ارفاقهايى برخورد مىكنيم كه در تشريع اسلامى براى زنان در نظر گرفته شده است، تا بارهاى سنگين از دوش آنها برداشته شود و در اين شريعت سمحه سهله الهى گرفتار مشكلات نشوند.
كتاب حاضر... شامل احكام اختصاصى يا مورد ابتلا و حاجت بانوان در سراسر فقه مطابق با فتاواى آيتاللّه مكارم شيرازى است كه از رساله «توضيح المسائل» و «مجموعه استفتائات جديد»، جلد اوّل و دوم و سوم و «حواشى معظّمله بر عروة الوثقى»، و استفتائات شفاهى از محضر ايشان اقتباس شده است و در هر بحث و موضوعى ابتدا مسائل مربوطه، از رساله توضيح المسائل يا عروة الوثقى نقل و سپس سؤال و جوابهاى مرتبط با همان مسائل ذكر شده است... - در پاسخ به اين پرسش كه آيا زنان مىتوانند علوم اسلامى را تحصيل نموده و به مقام رفيع و بلند اجتهاد، كه به تعبير بعضى از فقهاى بزرگ از جنگ و جهاد سختتر است، برسند؟، چنين آمده است: مانعى ندارد و ممكن است به مقام اجتهاد برسند. همچنين در پاسخ به اين پرسش كه: اگر خانمى به مقام اجتهاد برسد، آيا تقليد بر او نيز حرام است؟، نوشته شده: در اين مسئله فرقى ميان مرد و زن نيست
- پرسيده شده: فلسفه پوشش و حجاب زن به هنگام نماز چيست؟ مگر خداوندِ جميل و دوستدارِ زيبايىها، از همه كس، حتّى شوهر به زن نزديكتر نيست؟ پس چرا زن بايد خود را در مقابل خداوند بپوشاند؟ در پاسخ چنين آمده است: زن بايد بهترين و مناسبترين لباس را در مقابل خداوند بپوشد و بهترين لباس زن، حجاب كامل است؛ بهعلاوه اين سبب مىشود كه در موارد ديگر، حجاب را فراموش نكند
- در پاسخ اين پرسش: بعضى از خانمها در هر ميهمانى يا عروسى يك نوع لباس مىپوشند و براى بار دوم از آن استفاده نمىكنند؛ چراكه مردم آن لباس را يك بار به تن آنها ديدهاند! اولا: آيا اين كار جايز است و اسراف محسوب نمىشود؟ ثانياً: با توجه به اينكه چنين لباسهايى يك بار استفاده شده، آيا خمس دارد؟ چنين آمده است: بهيقين اين كار نوعى اسراف است و زنان باايمان بايد از آن بپرهيزند و چنين لباسهايى خمس دارد
- پرسيده شده: آيا حجاب از ضروريّات دين است؟ منكر حجاب چه حكمى دارد؟ لطفاً توضيح دهيد كه منظور از «ضرورى دين» چيست؟ و پاسخ چنين آمده است: حجاب از ضروريّات دين و برگرفته از قرآن مجيد است و همه مذاهب اسلامى آن را قبول دارند و منظور از ضرورى دين چيزى است كه هركس با مسلمين مقدارى معاشرت داشته باشد، مىفهمد مسلمانان به آن پاىبند هستند
- پرسيده شده: شبيهسازى تحت چه شرايطى جايز مىباشد؟ توضيح اينكه از طريق موادّى از پوست خود زن، باعث ايجاد جنينى در او مىشوند كه اين جنين از هر جهت شبيه به خود او مىباشد. اين كار براى اوّلين بار در انگلستان نسبت به گوسفند انجام شده است. آيا اين عمل، نسبت به انسان جايز است؟ جواب: اين عمل از نظر شرع خالى از اشكال نيست و مفاسد زيادى بر آن مترتّب مىشود؛ به همين جهت، حتّى افرادى كه پاىبند به شريعت و دينى نيستند، بهخاطر مفاسد اجتماعى آن، به مخالفت با آن پرداختهاند
- پرسيده شده است: در بعضى از شهرها، مجالس زنانه بهعنوان «ختم انعام» برقرار مىگردد. در اين رابطه جزواتى نيز منتشر شده و در وسط آيههاى سوره انعام، اذكارى نيز خوانده مىشود. همچنين يازده مرثيه مىخوانند. اين كار چه حكمى دارد؟ در پاسخ آمده است: درباره ختم انعام بهصورتى كه معمول است روايت مستندى نيافتيم؛ هرچند در بعضى كتابها، اشارهاى به آن ديده مىشود، ولى جاى شك نيست كه تلاوت اين سوره مباركه و عمل به آن، مىتواند باعث حلّ مشكلات گردد و شايسته است به هنگام تلاوت سوره مطلقاً چيزى به آن نيفزايند و هنگامى كه تلاوت سوره تمام شد به سراغ دعاها و مرثيهها بروند
- پرسيده شده: آيا از حديث «خير للنساء أن لا يرين الرجال و لا يراهن الرجال» كه از حضرت فاطمه زهراء (س)، روايت شده، استحباب پوشانيدن چهره و عدم ورود در مسائل اجتماعى، بهجز مواردى كه با اذن ولىّ فقيه زمان باشد، استفاده نمىشود؟ پاسخ داده شده: هنگامى كه ضرورتهاى سياسى و اجتماعى ايجاب كند، زنان مىتوانند با حفظ جهات عفّت، وارد اين صحنهها شوند؛ همان گونه كه از آن بانوى بزرگوار نيز نقل شده است
- پرسيده شده: بر اساس مادّه اوّل معاهده كنوانسيون «محو كلّيه اشكال تبعيض عليه زنان»، بايد هرگونه تمايز، استثنا و يا محدوديّت بر اساس جنسيّت، در زمينههاى سياسى، اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى، مدنى و يا هر زمينه ديگر لغو گردد. با توجّه به اين مادّه، تفاوت زن و مرد در مواردى همچون ميزان پوشش واجب بدن، نظر و لمس بدن جنس مخالف، ديه، قصاص، شهادت، ارث، طلاق، تعدّد همسران، امامت جماعت، لزوم تمكين جنسى، ولايت بر فرزندان، سرپرستى خانواده، حقّ حضانت، عيوب موجب فسخ نكاح، نشوز، لزوم سپرى شدن عدّه براى ازدواج بعدى، مرجعيّت و قضاوت، تبعيض تلقّى مىگردد و بايد از ميان برداشته شود! آيا تساوى زن و مرد در موارد مذكور، با احكام شرع مطابقت دارد؟ پاسخ چنين است: بىشك مساوات كامل، نهتنها مخالف ضرورت فقه شيعه، بلكه مخالف ضرورت اسلام و برخلاف نصّ صريح قرآن و روايات متواتره است و هيچيك از علماى اسلام، نه در گذشته و نه در حال، اعتقاد به چنين مساواتى نداشتهاند. اصولا بايد اين معنى براى مجامع جهانى تبيين گردد كه: «ملّتها نمىتوانند با فرهنگ و مذهب خود وداع كنند و چشم و گوش بسته تسليم مقرّراتى شوند كه نه در تصويب آن حضور داشتهاند و نه از نظر وجدان و منطق قطعيّت دارد». البتّه ممكن است در بعضى از موارد جزئى، گفتگويى در ميان علماى اسلام باشد؛ امّا مساوات كامل، بهصورتى كه گفته شد، هيچ موافقى ندارد
وضعيت كتاب
در آغاز اين كتاب، فهرست تفصيلى مطالب آمده و متأسفانه فهرست منابع و فهرستهاى فنى تنظيم نشده است.
كتاب حاضر، مستند است و محقق محترم ارجاعاتش را بهصورت پاورقى آورده است. در برخى از اين پاورقىها، نشانى منابع ذكر شده (همان، ص24، پاورقى 1 و...) و گاهى توضيحاتى فقهى بيان گشته و...