
Super User
أمثال القرآن، برگردان عربى كتاب «مثالهاى زيباى قرآنى» است كه موضوع درسهاى قرآنى ماههاى مبارك رمضان سالهاى 1418 و 1419ق آیت الله ناصر مكارم شيرازى بوده است. اين اثر، توسط ابوالقاسم علياننژادى گردآورى و تنظيم و توسط تحسين بدرى، به عربى ترجمه و در يك مجلد منتشر شده است.
كتاب از ترجمهاى سليس و روان برخوردار است و دخل و تصرفى از سوى مترجم در متن كتاب صورت نگرفته است. پاورقىهاى كتاب، اختلافى با متن فارسى ندارد و تنها اختلاف، آن است كه الفاظ دشوار روايات در پاورقى كتاب توضيح داده شده است.
فهرست مطالب كتاب در انتهاى اثر آمده است.
معرفى اجمالى
تفسير نور، از آثار قرآنپژوه مشهور و مفسّر معاصر، استاد حجتالاسلام محسن قرائتى (متولد كاشان 1324ش) است كه در آن همه آيات قرآن كريم از آغاز تا انجام با بيانى روان و رسا براى عموم مردم به صورت تفسير ترتيبى در ده جلد توضيح داده شده است.
ساختار
در اين كتاب، يك دوره كامل تفسير ترتيبى قرآن كريم از سوره حمد تا ناس بيان شده است. اين تفسير كه در چاپ قبلى بهصورت دوازده جلدى منتشر شده بود، در چاپ جديد به شكل ده جلدى انتشار يافته است.
گزارش محتوا
در باره روش و محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است:
نويسنده در مقدمهاش كه آن را در تاريخ سوم آبان 1374ش، نوشته، تأكيد كرده است كه دروس سطح و مقدارى از درس خارج را در حوزه علميه قم گذرانده بودم كه به فكر آشنايى بيشتر با قرآن افتادم. با تنى چند از دوستان، هركدام تفسيرى را مطالعه و مباحثه و خلاصه آن را يادداشت مىكرديم. اين كار تا پايان چند جزء قرآن ادامه داشت. در آن ايام شنيدم كه آيتالله مكارم شيرازى دامتبركاته با جمعى از فضلا تصميم دارند تفسيرى بنويسند. ايشان نوشتههاى تفسيرى مرا ديدند و پسنديدند و من نيز به آن جمع پيوستم. پانزده سال طول كشيد تا تفسير نمونه در 27 جلد به اتمام رسيد و تا حال بارها تجديد چاپ و به چند زبان ترجمه شده است. تقريباً نيمى از تفسير نمونه تمام شده بود كه انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمينى رضوان الله تعالى عليه، به پيروزى رسيد و من از همان روزهاى اوّل بنا به فرمايش مرحوم علامه شهيد مطهرى، به تلويزيون رفتم و الان حدود هفده سال است كه هر شب جمعه تحت عنوان درسهايى از قرآن در سيماى جمهورى اسلامى ايران برنامه دارم. همكارى بنده تا پايان تفسير نمونه ادامه داشت، ولى در اين بين به فكر افتادم درس تفسيرى را در سطح فهم عموم در راديو شروع كنم. براى اين كار، علاوه بر تفسير نمونه از ده تفسير ديگر نيز يادداشتبردارى شد و الان حدود هشت سال است كه هر هفته يك روز و در ماه رمضان هر روز برنامهاى تحت عنوان «آئينه وحى» از راديو پخش مىگردد. بارها پيشنهاد شد آنچه را كه در راديو مىگويم، بهصورت كتاب منتشر شود. تا اينكه چند جزء از نوشتههايم را نزد آيتالله حاج سيد مهدى روحانى و آيتالله مصباح يزدى دامتبركاتهما خواندم و به سبك و برداشتهاى تفسيرى خود اطمينان بيشترى پيدا كردم. يادداشتها را براى بازنويسى در اختيار حجتالاسلام محمديان و حجتالاسلام محدثى قرار داده و بعد از تدوين، آنها را در اختيار مؤسسه در راه حق قم گذاشتم تا زير نظر آيتالله استادى منتشر و در دسترس علاقهمندان قرار گيرد... [۱].
مرحوم آيتالله سيد مهدى روحانى، در تقريظى كه بر اين كتاب در قم، به تاريخ 9 ربيعالثانى 1414ق، نوشته، با بيان اصولى كه در تفسير قرآن بايد مراعات شود، مانند بيان روان و رسا بدون آنكه مطالب سست باشد، پرهيز از اصطلاحات فنى علوم كه باعث مشكل شدن فهم قرآن است، توجه به مطالبى كه راهگشاى زندگى و قابل عرضه در جامعه مسلمانان، بلكه قابل ترجمه و انتقال به تمام جوامع انسانى است، توجه به روايات معتبره وارده از اهل بيت(ع)، برداشت از آيات از راه دلالت آيات و نه تفسير به رأى و استحسانهاى دلخواه، افزوده است: اين مبادى و اصول در گردآورى اين تفسير در نظر بوده و چنانچه تخلفى مشاهده شود از روى غفلت بوده و انشاءالله تعالى اصلاح خواهد شد. اميدوارم كه دانشمند گرانمايه حجتالاسلام جناب آقاى قرائتى كه علاوه بر جهات علمى، صاحب ذوق و قريحهاى سرشار در تفسير مىباشند و لطايف كلمات الهى را بهخوبى درك مىكنند، بر طبق اين اصول و امتيازات، تفسير خود را به اتمام برسانند. اينجانب بيشتر از يك جزء تفسير از اين مجموعه را با خود ايشان به مذاكره نشستيم و ضمناً مطالبى را خدمتشان تذكر دادم. مؤلف عزيز ما پس از ترجمهى هر آيه به زبان ساده و رسا، به شرح محتواى آن آيه با بيان نكاتى كه آنها را پيامهاى آيه ناميده، پرداخته است. اين نكات در حقيقت روشنگر روح تفسير و شرح و بسط آن مىباشد و انصافاً در بسيارى از موارد، نكات و برداشتهاى ايشان ابتكارى است و تازگى دارد [۲].
نويسنده تأكيد كرده است كه اين تفسير، بعد از سيزده سال تلاش در روز جمعه سوم تيرماه سال 1384ش، به پايان رسيده است [۳].
در تقريظ آيتالله مؤمن بر اين كتاب كه در قم، به تاريخ جمعه 26 تير 1383ش، نوشته شده، آمده است كه: توفيقى دست داد و چند ورقى از بعض مجلّدات تفسير شريف «نور» را مطالعه كردم... مؤلف محترم تفسير نور، قدم در راه عمل به اين وظيفه الهى نهاده و انصافاً با دقّت در آيات مباركه، به نكات بسيار ارزندهاى دست يافته است. البته همانگونهكه در مقدمه تفسير نگاشته است، از كلمات علماى ديگر مفسر قرآن كريم استفاده برده، اما درعينحال، رسيدن به نكات زيادى كه در اين تفسير مختصر آمده است، احتياج به صرف دقت و همّت لازم دارد كه جز با لطف خداوند بزرگ و امدادهاى او امكانپذير نيست. خداوند متعال، مؤلف ارجمند را هم به نكات مختلف موجود در آيات راهنمايى و كمك كرده و هم در التفات به پيامهاى آن هدايت فرموده است... [۴].
نويسنده، برخى از پيامهاى سوره حمد را چنين نوشته است:
همه ستايشها براى اوست؛ «الْحَمْدُ لِلَّهِ»؛
خداوند در تربيت و رشد هستى اجبارى ندارد؛ زيرا حمد براى كارهاى غير اجبارى است؛ «الْحَمْدُ لِلَّهِ»؛
همه هستى زيباست و تدبير همه هستى نيكوست؛ زيرا حمد براى زيبايى و نيكويى است... [۵].
نويسنده در توضيح پيامهاى سوره ناس چنين نوشته است:
پيامبر، امين وحى است و چيزى از خود نمىگويد؛ «قُلْ»؛
خطرات بهقدرى شديد است كه خدا به پيامبرش دستور پناه بردن مىدهد؛ «قُلْ أَعُوذُ»؛
بدون استمداد از خدا، امكان مبارزه با شرور نيست؛ «أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ»؛
گناهكاران نبايد مأيوس شوند؛ زيرا خداوند، پروردگار همه مردم است نه فقط مؤمنان؛ «بِرَبِّ النَّاسِ»؛
وقتى پيامبر، به خدا پناه مىبرد، وظيفه ما روشن است؛ «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ»... [۶].
پانويس
- تفسير نور، ج 1، ص 9 - 10
- ر. ك.: همان، ج 1، ص 13 - 14
- همان، ج 10، ص 14
- همان، ج 10، ص 10 - 13
- همان، ج 1، ص 27
- همان، ج 10، ص 655
منابع مقاله
تفسير نور، محسن قرائتى، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، تهران، چاپ اول، 1388ش.
نجم ثاقب در احوال امام غايب(ع)، از تأليفات ميرزا حسين نورى، به زبان فارسى است.
محدث نورى در مقدمه كتاب، به چگونگى نگارش كه حسبالامر ميرزاى شيرازى بوده، تصريح مىكند
جلد اول كتاب، شامل شش باب با عناوين: «در مجملى از تاريخ ولادت و شمهاى از حالات آن جناب»، «در ذكر اسامى و القاب و كنيههاى آن حضرت و وجه تسميه آنها»، «در شمهاى از اوصاف شمايل و بعضى از خصايص آن حضرت»، «در ذكر اختلاف مسلمين در وجود مبارك آن حضرت»، «در ذكر اثبات بودن مهدى موعود همان حجة بن الحسن»و «اثبات امامت آن حضرت از روى معجزات» است.
جلد دوم، مشتمل بر چهار باب با عناوين: «در ذكر حكايت آنان كه در غيبت كبرى به خدمت امام(ع) رسيدند»، «در جمع بين حكايات و قصص گذشته و بين آنچه رسيده»، «در عذر داخل نمودن بعضى از حكايت درماندگان در بيابان و غير آن كه به سبب وجود شخصى معظم از آن ورطه نجات يافتند، بدون دلالت كردن چيزى در آن قضيه بر بودن نجاتدهنده امام عصر(ع) در ضمن حكايات سابقه» و «در ذكر شمهاى از تكاليف عباد بالنسبه به امام عصر(ع)» است.
مؤلف در متن به منابع خود اشاره كرده و در هر مورد نام آنها را ذكر مىكند و مصحح در پاورقى، جلد و صفحه را هم مشخص كرده است. از آنجا كه كتاب، به فارسى نوشته شده مؤلف از اسناد چشم پوشيده و تنها به ذكر راويان اصلى اكتفا كرده، مگر موارد خاصى كه بيان اسناد ضرورتى داشته است.
از جمله خصايصى كه براى آن جناب ذكر شده است، عبارت است از: تكميل عقول مردم به بركت وجود آن حضرت، زياد شدن باران و درختان و ميوهها، بيرون كردن زمين گنجها و ذخاير پنهان خود، طول عمر اصحاب آن حضرت، برداشته شدن تقيه و خوف، فراگرفتن سلطنت آن حضرت بر تمام زمين، پر شدن زمين از عدل و داد، بيرون آمدن تمام مراتب علوم و...
مؤلف يكى از خصايص حضرت مهدى(عج) را، رفتن عاهات و بلاها از ابدان انصار آن حضرت مىداند و مىگويد: در خرايج راوندى مروى است از حضرت باقر(ع) كه فرمود: «هركس درك كند قائم اهل بيت مرا، از صاحب عاهتى و آفتى شفا خواهد يافت يا صاحب ضعفى قوى خواهد شد».
در غيبت نعمانى مروى است از حضرت سجاد(ع) كه فرمود: «هرگاه برخيزد قائم(ع)، ببرد خداوند عز و جل از هر مؤمنى، آفت را و برگرداند به او قوت او را».
مؤلف بعد از ذكر اين دو روايت چنين توضيح مىدهد: «اين تكريم عظيم نه مانند شفا دادن جناب عيسى و ساير انبيا(ع) است، گاهى به جهت اعجاز و اتمام حجت، كور يا لال يا پيس يا مريضى را براى جاحدى يا منافقى در موارد معدوده، بلكه بردن اين آفات و رفتن اين بليات از تمام مؤمنين و مؤمنات، از آثار ظهور موفور السرورو و طلوع طلعت غرا و تشريف و تقديم مراسم قدوم و تهيه آداب لقا و درك فيض شرف حضور حضرت مهدى(ع) است كه چون بهشتيان، اول در چشمه مطهره و چشمه حيات شستشو كرده و تن را چون جان، از هر عيب و نقصى پاك نموده كه توان پا گذاشتن در محفل مقربين و شنيدن: «سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين». فرق مابين اين دو شفا، بيشتر است از فرق مابين ارض و سما
معرفى اجمالى
أعلام النبوّة، كتابى است حاوى پاسخهاى ابو حاتم رازى به نظريات محمد بن زكرياى رازى و سراسر حجتهايى است در تأييد اصول و معتقدات دينى. اين كتاب بىشك يكى از آثار پر ارزش دينى، كلامى و فلسفى در جهان اسلام است و بىترديد از مهمترين كتبى است كه در دفاع از دين و به ويژه اسلام نوشته شده است.
ساختار
كتاب داراى هفت باب كه ذيل هر باب فصولى است و هشت فهرست مىباشد.
گزارش محتوا
اين كتاب بر مبناى مناظراتى كه ميان ابوحاتم احمد بن حمدان بن احمد و رسنانى رازى (متوفاى 322ق) از يكسو، و ابوبكر محمد بن زكرياى رازى از سوى ديگر صورت گرفته، نوشته شده است. اعلام النبوة ابوحاتم رازى از نمونههاى بارز تفكر مسلمانان در اواخر سده چهارم و اوائل سده پنجم هجرى است كه در آن دو فيلسوف از دو نحلۀ فكرى بسيار متفاوت، بلكه متضاد، با دو جهان بينى كاملا مختلف با هم روبرو مىشوند، دربارۀ مسائل و مباحث مختلف ما بعد الطبيعى، دينى، فلسفى و غيره گفتگو مىكنند، ادله يكديگر را نقض مىكنند، براى اثبات مدعاى خود و ابطال دعاوى طرف ديگر ادله و براهين عقلى مىآورند و آنگاه خوانندۀ منصف را به قضاوت و داورى فرا مىخوانند. اين كتاب اولين كتابى است كه در ادب اسماعيلى بر ضد فيلسوفى كه منكر ضرورت وحى و نبوت، نوشته شده است و در آن همۀ اشكالاتى كه معمولا بر دين و انبياء ايراد مىكنند، طرح و به آنها پاسخ داده شده است. ابوحاتم در اين كتاب به ردّ ديدگاه ابن زكريا در انكار ضرورت وحى و نبوت و ارسال رسل و قول وى به قدماى خمسه؛ يعنى خداوند، نفس، هيولى، زمان و مكان پرداخته و برخى ايرادات محمد بن زكريا در مورد اديان را نقل و به انتقاد از آنها پرداخته و يك يك دعاوى وى را باطل مىكند. در فصلى از كتاب احاديث موضوع (يا مصنوع) از يك سو و احاديث صحيح از سوى ديگر مورد بحث و تحليل قرار مىگيرد و از برخى واضعان حديث نام برده مىشود. در فصلهاى بعدى، ابوحاتم، براى آن كه مقام والاى پيغمبران را نشان دهد و كمالات ايشان را به نحو محسوستر و ملموسترى بنماياند، به ذكر مناقب و فضائل حضرت ختمى مرتبت(ص) مىپردازد، همچنين پارهاى از معجزات و كرامات آن حضرت را يادآور مىشود. رمز و تمثيل و اهميت آن در فهم اسرار ملكوتى از ديگر موضوعاتى است كه در اين كتاب بدان پرداخته شده است. آشكار ساختن تناقضات فلاسفه، اثبات حقانيت و اصالت همۀ اديان آسمانى، اعجاز قرآن، معرفى پيغمبران به عنوان اصل و منشأ علوم بشرى و غيره موضوعاتى است كه در اين كتاب بدانها پرداخته شده است.
ابوحاتم در اثبات نظريات خود از دو نوع دليل عقلى و نقلى استفاده مىكند. دلايل عقلى او بسيار بديهى و روشن است و موجب تصديق خواننده مىگردد و دلائل نقلى او مأخوذ از كتب آسمانى، احاديث و قول فلاسفه و بزرگان است.
معرفى اجمالى
أدوار الفقه الإمامي اثر آيت الله سبحانى، تحقيقى جامع در تاريخ اجتهاد و تشريع اسلامى بر اساس فقه اماميه است و در 7 مرحله شامل عصر نشاط حديثى و اجتهادى، عصر تبويب، عصر ركود، بازسازى حيات فقهى، ظهور جنبش اخباريه، اوج فعاليت فقهى و عصر ابتكارات فقهى بررسى و تحليل شده است.
هدف و انگيزه
هدف نويسنده شناسايى ويژگىها و اختيارات فقه اماميه با بررسى چشم اندازهاى تاريخى آن و اشاره به منابع، شخصيتها و نظريههاى خاص فقهى است.
ساختار
دو روش كلى در فقه شناسى وجود دارد يك روش فقه را به مانند ساختارى ارگانيك به دوران كودكى، دوران جوانى، دوران پيرى و دوران افول تقسيم مىكند اما روش ديگر تحولات و تغييرات تشريع و اجتهاد را بر پايه علل و حوادث و شخصيتهاى تاثير گذار و پژوهش در ميراث و منابع جامع توضيح مىدهد نويسنده معتقد است اين روش دوم با فقه و اجتهاد شيعى تناسب دارد و مىتواند اجتهاد زنده شيعه را توضيح دهد.
گزارش محتوا
نويسنده، معتقد است فقه شيعه به دليل داشتن شمول و گستردگى و روشنايى منابع و مصادر بر ديگر مذاهب فقهى برترى دارد و براى توضيح اين امتيازات به مطالعه متون و نظريات فقيهان گذشته تا عصر حاضر مىپردازد و ادوار و مراحل شكلگيرى فقه امامى را در 7 مرحله پى مىگيرد:
دوره اول، عصر نشاط اجتهاد اسلامى است كه منابع آن قرآن و سنت نبوى است در اين دوره صحابه و تابعين بزرگ اولين مجموعههاى فقهى حديثى را از اهل بيت فرا گرفتند.
اهل بيت طبق آيه اولو الامر و ديگر آيات مرجع امت اسلامى هستند و اطاعت از آنها واجب است. غير از صحائف و رسائل امام على(عليه السلام) شخصيتهايى مانند ابو رافع صحابى، على بن ابى رافع تابعى و برادرش عبيد الله، ربيعه بن سميع، عبيد الله بن جعفى، اولين منابع فقهى را از حضرت على(عليه السلام) به نسلهاى بعدى انتقال دادند.
52 نفر از صحابه و تابعين از امام حسين و 109 شخصيت از امام حسين به روايت احاديث فقهى از آن حضرت پرداختند.
امام سجاد هم با تأليف صحيفه سجاديه و رساله حقوق به تكامل فقه امامى مدد رساند.
فقه شيعه در عصر امام باقر و امام صادق و در مجالس و حلقات فقهى و حديثى ايشان به اوج رسيد و اصول و مصنفات بسيارى توسط شاگردان ايشان تدوين يافت.
تدوين كنندگان اين اصول و متون اوليه آنقدر گسترده بودند كه مىتوان كتب رجالى زيادى را براى شناسايى آنها يافت مانند رجال كشى، رجال عقيقى، مشيخه حسن بن محبوب و رجال حسن بن فضال و رجال نجاشى.
نويسنده، طبقات اوليه اين تدوين كنندگان را به اختصار توضيح داده سپس با معرفى طبقات فقهاى شيعه ، كتابها، مجموعه فتاوى، رسالهها و مكاتب آنها را تشريح مىكند.
اين مكاتب در قم، رى، كوفه و مدينه شكل گرفتند و هر كدام مشرب خاصى در تدوين فقه شيعه داشتند.
در مرحله دوم يعنى عصر تبويب اجتهاد و شكلگيرى مجامع روايى از عالمان، فقيهان و محدثانى مانند كلينى، محمد بن بابويه قمى، سعد بن عبد الله قمى، ابراهيم ثقفى، حسن بن ابى عقيل، على بن احمد كوفى، على بن بابويه صدوق اول، ابن جنيد، ابو حسين ناشى عياشى، ابن قولويه، صدوق، مفيد، سيد مرتضى، ابو صلاح حلبى، ابو يعلى ديلمى و محمد بن طوسى و آثار، مشايخ و شاگردان آنها نام مىبرد و ضمن آن به معرفى اصول و مبانى فقهى، آراى خاص و ويژه، مبانى و اصول رجالى و حديثى و تأثيرات هر كدام بر بعدىها مىپردازد و مراكز و نهادهاى فقهى ارزشمندى كه در شهرهاى مختلف در اين دوره كه از 260 تا460 را شامل مىشود بررسى كرده و روشمندى و تدوين نهايى فقه شيعى را در اين دوره مشخص -مىسازد.
در مرحله سوم (460 - 600ق) فقهاى بزرگى چون ابن براج طرابلسى، ابو على طوسى، فضل بن حسن طبرسى، قطب راوندى، ابو الفتوح رازى، ابن حمزه، على بن حسن حلبى، ابن زهره حلبى، كيدرى، حمصى، ابن شهر آشوب ظهور كردند و با نگارش متون استدلالى فقه شيعه را تكامل بخشيدند اما به دليل فشارهاى سياسى و فتنههاى مخالفان در برخى حوزههاى علمى شيعه ركور و افول اتفاق افتاد. در اين دوره به علم اصول و فقه الآيات توجه ويژهاى شد.
در دوره سوم از قرن هفتم تا نيمه اول قرن يازدهم با ظهور ابن ادريس فقه شيعه توسعه وسيعى يافت.
در قرن هشتم 9 نفر از جمله ابن داود -حلى و علامه حلى و فخر المحققين و شهيد اول با تأليف مجامع گسترده فقهى به گسترش فروعات فقهى و مستدل سازى مبانى فقه پرداختند.
در بررسى مشخصات اين دوره، نويسنده به تفصيل فقهاى برجسته قرن و مؤلفات و آثار برجسته و نظام فقهى و آراى خاص هر يك را معرفى كرده است.
در قرن 10 و اوايل قرن 11 فقهاى متعددى ظهور كردند و نويسنده، 20 نفر از آنها و سبك اجتهادى استنباطى آنها را معرفى كرده است.
در دوره پنجم اخباريان ظهور كردند و نويسنده 20 نفر از آنها و سبك اجتهادى استنباطى آنها را معرفى كرده است.
محمد تقى مجلسى اول، حر عاملى، فيض كاشانى، محمد باقر مجلسى، هاشم بحرانى، فاضل تونى، فخر الدين طريحى، حسين خوانسارى و جمال خوانسارى از شخصيتهاى بزرگ اين دوره هستند و از لحاظ زمانى نيمه دوم قرن يازدهم تا اواخر قرن 12 را شامل مىشود مقابله با اجتهاد و اصولگرايى وتكيه بر حديثگرايى و اعتنا به همه متون حديثى و ضديت با عقلانيت و عقلگرايى از مشخصات علماى اين دوره است.
سپس دوره اوج اجتهاد با فعاليتهاى گسترده وحيد بهبهانى و ابتكارات اصولى او و تلاش شاگردانش به توسعه و تكامل اجتهاد شيعى و مقابله با اخبارگرايى كمك كرد و اخباريان را براى هميشه منزوى ساخت.
در دوره هفتم(1260 - 1414ق) شيخ انصارى مكتب اجتهادى جامعى تدوين كرد و اجتهاد و عقلگرايى را در همه حوزههاى نجف و قم و سامرا گسترش داد.
نويسنده، ابتكارات اصولى و فقهى و مشخصات نظام فقهى او را توضيح داده و برخى از پيروان او را در عصر حاضر مانند محمد حسين نائينى، ضياء عراقى، حسين بروجردى، امام خمينى، ابو القاسم خويى و نظام و آراى فقهى و امتيازات كلى اين دوره را معرفى كرده است.
معرفى اجمالى
«من اخلاق العلماء» اثر سيد محمد بن مهدى حسينى شيرازى، كتابى است اخلاقى كه به بيان گوشههايى از زندگى برخى علماى دينى پرداخته است.
كتاب جهت تثبيت قواعد اخلاق و رسوخ اصول و مبانى آن در قلوب، نوشته شده است تا بخشى از اخلاق فقهاء و مراجع را بيان نمايد؛ به اميد اينكه اسوه و الگويى براى مردم، مخصوصا رجال دينى باشد.
ساختار
كتاب با مقدمه مولف در اشاره به اهميت مكارم اخلاق آغاز و در ادامه، با ذكر داستانهايى جالب از زندگى علماء و مراجع درباره مسائل اخلاقى و اجتماعى، به نكات جالبى در اين زمينه، اشاره شده است.
مطالب عنوان شده مىتواند قابل توجه عموم مردم، خصوصا اهل علم بوده و داراى نكات آموزندهاى باشد.
عناوين مطرح شده در كتاب داراى ساختار و چينش خاصى نيست، بلكه فقط به ذكر قصص علماء و نكات اخلاقى آنها پرداخته شده است.
گزارش محتوا
اولين مطلب كتاب، حكايتى از مرحوم انصاری، مرتضی بن محمدامین، با اشاره به اين نكته است كه ايشان در ايام اقامتشان در نجف اشرف، مواظبت خاصى بر زيارت اميرالمومنين(ع) داشته و هر روز مشرف به روضه مباركه شده و در نزد ضريح مبارك، مىايستادند و امام(ع) را با زيارت جامعه كبيره، با صداى بلند، زيارت مىكردند.
در پايان كتاب نيز قضيهاى از مرحوم حاج آقا رضا همدانى، صاحب كتاب مصباح الفقيه، نقل شده، مبنى بر اينكه ايشان در ايام اقامت در سامراء، مديون به شخصى بودند. روزى جوانى كه تازه به سن تكليف و محاسبه خمس رسيده بود، خدمت ايشان آمده و اصرار كرد كه مبلغ وجوهات را پذيرفته و اجازه دهند كه از ايشان تقليد شود. ايشان در جواب فرمودند: تقليد كردن از من، اشكالى ندارد، اما بنده مستعد بر دريافت وجوهات نيستم و بايد در مسير خودش خرج شود. وقتى كه از ايشان پرسيده شد چرا شما اين مبلغ را نگرفتيد، فرموده بودند، درست است كه من مديونم، اما خداوند وعده كرده كه امثال اين ديون را بپردازد و رزق مرا ضمانت نموده است و اين حقوق شرعيه هم بايد در محل خودش صرف شود و اگر بپذيرم، ذمه من مشغول مىشود و تكليفم سنگين مىگردد و در امرى كه طاقتش را ندارم واقع مىگردم.
وضعيت كتاب
كتاب فاقد پاورقى بوده و فهرست مطالب، در انتهاى آن آمده است.
مؤلف
جناب مستطاب آقاى شيخ محمد باقر خالصى
درباره كتاب
در اين كتاب مباحث فقهى دربارۀ جرمهايى كه به سبب ارتكاب آن مجرم بايد زندانى شود مطرح شده است و ثابت شده كه در اسلام زندانى كردن از امور پذيرفته شده و معتبر است و قابل انكار نيست.زندانى در اين كتاب به دو دسته حبس ابد و حبس غير ابد تقسيم و مورد بررسى واقع شده است.
از آنجائى كه اين موضوع از مسائل مورد ابتلاء دولت حكومت اسلامى است و بعضى از متخصصين در فقه وجود زندان در اسلام را انكار كردهاند و آن را ساخته حكومتهاى ظالم دانستهاند و صرفا در اسلام حدود دية در تعزيرات را به عنوان مجازات ذكر كردهاند،مؤلف تصميم به تأليف اين كتاب گرفته تا طلاب و محققين و به خصوص قضات و وكلاء از آن استفاده نمايند.
وى در اين كتاب قصد دارد علاوه بر موارد خاصى كه در روايات و فقه اسلامى تصريح به زندان شده است وجود زندان در حكومتهاى اسلامى را براى مجرمانى كه حاكم براى محاكمه آنان نياز به دقت دارد اثبات نمايد و محدوده مجازاتها و عقوبتهاى مشخص شده در قوانين شرعى را بيان نمايد.
مؤلف همچنانكه تشكيل حكومت را از امور ضرورى براى جوامع انسانى دانسته است نياز به زندانها را از ضروريات دانسته است.
از آنجائيكه مؤلف اجماع را به عنوان يكى از دلايل شرعى قبول ندارد در اين كتاب سعى نموده از استناد به اجماع خوددارى نمايد.
اگر چه كتاب به سبك فقه استدلالى نوشته شده است ولى از آنجائيكه مؤلف اجماع را قبول نداشته است و بناى بر نقل اقوال فقها و استناد به آنها را نداشته است و در مواردى نيز كه نظريه آنان ذكر شده است به نقل آنها اكتفا شده و بررسى نشدهاند و بنابر اين كتاب به سبك فقه روايى استدلالى نوشته شده است.
حواشى كتاب بسيار سودمند است و بيشتر آنان در مورد مسائل رجالى و احوال راويان مىباشد.
تاريخ انتشار
كتاب موجود توسط مؤسسه نشر اسلامى تابع جامعه مدرسين در سال 1413 ق در قم چاپ شده است.
تاريخ تأليف
كتاب موجود در 17 ذى الحجة سال 1411 ق پايان يافته است.
ويژگىهاى كتاب
در اين كتاب علاوه بر مباحث روايى و فقهى به مسائل اصول فقه و رجال نيز توجه خاصى شده است به عنوان نمونه در مورد توثيق راويان احاديث اهل بيت ع در صفحه 22 پس از ذكر نظريات صاحبان كتب اربعة و شيخ طوسى مىنويسد:
فالمتحصل من مجموع ما ذكرنا هو ان الّذى ينفعنا فى سند الروايات و الّذى نحن بحاجة منه هو وجود الشهادة من اهل الخبرة و الصلاح على اعتبار اسنادها و الاعتماد عليها لا كونهم ثقاتا او مؤثقين على نحو الاطلاع،او تحصيل العدالة على رأى القدماء من تساويهم معه
از ديگر مباحث طرح شده در اصول فقه نيز اجماع است كه وى آن را به عنوان يكى از دلايل شرعى قبول نداشته است و در صفحه 23 مىنويسد:لانا قد بينا فى كتبنا الفقهيه و الاصوليّة و بعض كتبنا الاعتقاديّة ببيان شاف واضح و هن الاجماع بجميع اقسامه فلا اعتبار به عندنا الاّ انا ذكرنا موارد دعواه فى ضمن البحث عن المسائل تنبيها على موضع الحكم عند الفقهاء و انّه فى اىّ مقدار من الاختلاف و ربما نذكر تأييدا على ما رأيناه و حققناه فكان اعتمادنا على خصوص الكتاب و السنة و ما تقتضيه الاصول و القواعد لا على الاجماع
نظريات جديد
مؤلف در اين كتاب نظريات بديع و ابتكارى مطرح نموده است كه به بعضى اشاره مىشود.
وى در مسئله دهم از فصل دوّم در صفحه 139 در مورد حكم كسانى كه اجتماع از آنان در امان نيست و اگر چه از بزرگان و علماء دينى باشند،تصريح به زندانى شدن كرده است و مىنويسد:
-يجب على الامام و الحاكم المعتبر الشرعى حسب المستند الآنى حبس كل من يكون له عمل يرتبط بنظم العالم الاجتماعي الّذى لا يكون له الشرط اللازم لتصدى العمل و ذلك مثل العالم الدينى اذا احرز فسقه او جهله بالاحكام و القوانين اللازمه و در صفحه 140 به روايتى از امام صادق ع از پدرانش اشاره نموده است به اين مضمون كه:
يجب على الامام ان يحبس الفساق من العلماء و الجهال من الاطباء و المفاليس من الاكرياء وى همچنين بر خلاف بسيارى از فقهاء توبه مرتد فطرى مرد را مىپذيرد(صفحه 34)
همچنين در صفحه 69 بر خلاف مشهور قائل به تقدم خاص بر عام نمىشود بلكه در جائيكه ظهور عام قويتر باشد آن را بر خاص مقدم مىداند.
همچنين در موارد مورد نياز علاوه بر كتب روايى به كتابهاى تاريخى نظير تاريخ الخلفاء سيوطى در صفحه 93 و 94 استناد نموده است.
تقسيم بندى مطالب
مباحث كتاب از يك مقدمه و دو فصل تشكيل شده است
فصل اوّل در مورد حبس ابد و فصل دوم در حبس غير ابد مىباشد.
در فصل اوّل 5 مسئله در مورد حبس زن مرتدة،حبس كردن فردى كه ديگرى به واسطه زندانى كردن كشته است،حبس كسى كه سومين بار است كه دزدى مىكند،حبس كسى كه به دستور كسى انسانى را بكشد،حبس كسى كه كشتهاى را مثله يا قطعه قطعه كرده باشد،بررسى شده است.در فصل دوم دوازده مسئله ذكر شده كه مهمترين آنان حبس متهم به قتل،حبس مديونى كه دينش را نمىپردازد،حبس گروهى كه با هم كسى را كشته باشند،حبس اختلاس كننده،حبس غاصب،خائن،خورنده مال يتيم مىباشد.
مؤلف
آيت الله سيد شهاب الدين مرعشى نجفى ره (م 1411 قمرى)
درباره كتاب
اين كتاب تقريرات درس خارج مرحوم مرعشى نجفى است كه توسط آية الله سيد عادل علوى به رشتهى تحرير درآمده است. كتاب شرايع در اين دروس محور قرار گرفته و در ذيل جملات متن، اقوال مختلف همراه با ادلهى هر يك بررسى شده است.
مقرر در پايان جلد اول چنين مىنويسد: «فقد حضرت درسه القيم و عمري آنذاك 26 عاما و كنت أول مرة أحضر درس الخارج كما كنت أكتب التقرير في حلقة الدرس و أنقله إلى العربية مباشرة و لم أكتب ذلك من الكاسيت و شريط التسجيل كما لم يحضرني تقرير آخر لتلامذة سيدنا الأستاذ حتى أتلافى ما فاتني أثناء البحث و لمثل هذا أعتذر من هفوة القلم و زلة القدم.»
لازم به ذكر است كه ايشان در زمان حاضر از مدرسان حوزهى علميهى قم محسوب مىشوند.
مطالب كتاب
جلد اول : كليات، قسم اول قصاص نفس: فصل اول موجبات قصاص، فصل دوم شروط قصاص
جلد دوم: فصل سوم مثبتات ادعاى قتل
جلد سوم: قسم دوم: قصاص عضو
معرفى اجمالى
تقريب القرآن إلى الأذهان، اثر سيد محمد شيرازى، به زبان عربى است.
اين تفسير، شامل توضيح مختصر و قابل فهم عموم، درباره همه آيات قرآن مىباشد.
ساختار
اين تفسير، در 5 مجلد ارائه شده است. تفسير آيات، با شماره مخصوص هركدام از آنها از آيه قبل جدا گرديده و به شكل مزجى ترتيب داده شده است؛ به همين جهت، اين تفسير از عناوين بحثها خالى است.
مفسر، در هر سوره، بعد از بيان نام سوره، مكى يا مدنى بودن آن، تعداد آيات، جملگى يا بهتناوب نازل شدن و وجه تسميه آن، به تفسير و شرح آيات سوره مىپردازد.
روش اين تفسير، تدبرى، اجتهادى و از جهتى نيز روايى مىباشد. مؤلف در توضيح و تبيين آيات، بر معانى لغوى تكيه كرده است.
اين تفسير از اطناب و تعقيد و پيچيدگى در عبارات و مفاهيم و تفصيلهاى معمول در برخى از تفاسير، بهدور است.
گزارش محتوا
درباره محتوا و ويژگىهاى اين اثر، مطالب زير قابل توجه است:
1- مفسر از ذكر مصادر خود در لابهلاى تفسير دورى جسته است و از قصص اسرائيلى و مطالب تاريخى كه ارتباط مستقيمى به تفسير ندارد، اجتناب نموده است.
2- با تكيه بر شيوه اهلبيت(ع) در تفسير، از اخبار و روايات منقول از آنها كه در صدد تفسير آيه باشد، استفاده نموده است؛ افزون بر اين، روايات اسباب النزول را مطرح كرده و در تبيين آيه از آنها بهره برده است.
3- در مسائل فقهى، احكام را با تعليل و توضيح بيشترى، به شكل وسيعتر بيان مىكند و طبق معمول مفسرين شيعه، عقايد فقهاى اماميه را بيان مىدارد (مثلا ر.ك: ج2، ص11).
4- برخى مطالب را به شكل سؤال و پاسخ مطرح مىنمايد و در اين قالب، هم به توضيح آيه مىپردازد و هم شبههاى از شبهات مختلف نسبت به مسائل قرآنى و اسلامى را، پاسخگويى مىنمايد (مثلا ر.ك: ج2، ص25).
5- مسائل اعتقادى و كلامى را بهتناسب آيه، بدون بسط و تعرض به ساير اقوال (اما با اشاره به آنها) مطرح مىنمايد (مثلا ر.ك: ج2، ص45).
6- دفاع از مبانى اسلامى و رد شبهات و ادعاهاى باطل را وظيفه خود مىداند و در لابهلاى تفسير آيات به آن مىپردازد، از جمله در ذيل آيه 28 سوره توبه بحث نجاست كفار و حكمت آن را مطرح مىكند.
7- مفسر سعى نموده است بين قرآن و زندگى انسان در بخشهاى مختلف سياسى، اجتماعى، اقتصادى، اخلاقى، تربيتى، خانوادگى و... ارتباط برقرار نمايد و بدين وسيله قرآن را كتاب زندگى معرفى نموده و تلاش كرده تأثيرات آن را در زندگى انسان بهگونهاى ملموس نشان دهد.
8- مفسر عنايت خاصى به ذكر ارتباط بين سور دارد و سعى نموده انتهاى سوره قبل را با ابتداى سوره بعد از جهت موضوع مرتبط نمايد (مثلا ر.ك: ج2، ص43).
9- در تفسير آيات، معمولا (در صورت وجود سبب نزول)، ابتدا به نقل شأن نزول و سپس به بيان مفردات مشكل آيه و تفسير دقيق آيات به شكل مزجى و مختصر و با بيانى برگرفته از تدبر در آنها، مىپردازد و در مواردى، از توضيح و تفسير فراتر رفته، مخاطبان آيه را نام برده و كلماتى افزون بر توضيح آيه مطرح كرده است كه اين مسائل گاه جنبه اعتقادى و هدايتى داشته و گاه جنبه تاريخى. هر از چند گاهى نيز به مسائل ادبى و اعرابى اشاره دارد (مثلا ر.ك: ج2، ص29).
10- وى سعى دارد قرآن را بهصورت يك مجموعه بههمپيوسته نشان دهد؛ به همين جهت، علاوه بر ربط موضوعى بين سور، به ربط بين معانى آيات نيز مىپردازد؛ براى نمونه، آيات 205 تا 254 سوره بقره را كه مسائل مختلفى از قبيل حج، جاهلين و تعصب آنها، منافقين، مجاهدين، حركت انبيا، وعدههاى خداوند به مؤمنين، مشركين و سؤالهاى آنها، احكام خانواده، بانوان، ولادت، بحث انفاق، موت، قتال و جهاد و... در آنها مطرح است، در سياق واحدى به هم ربط مىدهد.
11- با توجه به جايگاه «بسم الله» در هر سوره، حدود 120 معنا براى آن بهتناسب سور بيان كردهاند و در هر سوره مطلبى اضافه بر معناى معمول ابراز داشتهاند.
12- درباره حروف مقطعه، معتقدند برخى از اسرار آن را در آينده، علما، كشف خواهند نمود؛ همچنانكه برخى اسرار و علل طبيعت و قوانين حاكم بر آن، رفتهرفته كشف شد.
13- در بحثهاى اجتماعى، نقشى اساسى براى شورا قائلند و آن را در مقاطع مختلف زندگى اجتماعى از خانواده، محله، روستا، شهر، استان و تا اداره كل جامعه، جارى مىدانند و حتى در سطح فقها نيز قائل به شوراى فقها مىباشند؛ به همين جهت، در ذيل آيه 39 سوره شورى، به اين بحث مىپردازند و ضمن آن، نقدى هم بر شيوه دمكراسى حاكم بر غرب مطرح مىكنند.
14- اين كتاب داراى دو مقدمه طولانى مىباشد: مقدمه اول، حدود 70 صفحه از محقق محترم، فاضل الصفار به سال 1423ق، مىباشد. در اين مقدمه، در باب اعجاز قرآن و كيفيت اعجاز آن سخن به ميان آمده است. نويسنده، معتقد است قرآن، موسوعهاى از اعجازهاست؛ اعجاز در بحثهاى اجتماعى، در بحثهاى سياسى، در بحثهاى اخلاقى، در بحثهاى نظامى، در بحثهاى اقتصادى، در بحثهاى تربيتى، در بحثهاى ادبى، اعجاز در بخش تلاوت، در بحثهاى معنوى و بركاتى كه براى نفوس انسانها دارد، اعجاز در بيان اخبار گذشتگان و آيندگان، اعجاز در اخبار از ضمائر انسانهاى منافق، كافر و مشرك، اعجاز از جهت اشتمال آن بر احسن الآداب، اعجاز از جهت سعه مضامين و كثرت آيات و سورهها، اعجاز از جهت فصاحت و بلاغت، اعجاز از جهت اسلوب و... بلكه قرآن بهتناسب اولويتهاى هر انسان و به عدد افراد بشر اعجاز خاص خود را دارد؛ همانگونه كه طرق الهى براى قرب به پروردگار، به عدد نفوس خلايق است. پس از آن به بحثهايى مانند، اهتمام شيعه به قرآن، قرآن و اهلبيت(ع)، اشارهاى به علوم قرآن، مفسرين شيعه، علم تفسير، انواع تفسير، روشهاى جديد در تفسير و بحث «القرآن يفسره الزمان» مىپردازد. بعد از آن، روش و ويژگىهاى تفسير «تقريب الأذهان» و مفسر آن را بيان مىدارد.
مقدمه دوم، با عنوان «المدخل»، به بحثهايى از قبيل قرآن كتاب هر عصر و سرزمين، قابل تطبيق بودن دستورهاى قرآن در هر عصر و زمان، لزوم تطبيق فكر و عمل با قرآن و توضيحى در باب عظمت و والايى قرآن، پرداخته است. اين مقدمه، از كتاب ديگر مفسر، به نام «حول القرآن الكريم»، برگرفته شده است.
مفسر خود مقدمهاى كوتاه در نيم صفحه، به تاريخ 1383ق بر تفسير خود، نگاشتهاند و اتمام نگارش تفسير نيز در همين تاريخ در شهر مقدس كربلا مىباشد.
وضعيت كتاب
1- در اين نسخه از كتاب، آيات قرآن در بالاى صفحه، با خطى درشت، تنظيم شده و تفسير آن در قسمت دوم صفحه قرار دارد.
2- در پاورقىها آدرس آيات و مصادر اقوال و روايات بيان شده است.
3- پايان هر جلد، فهرستى بر اساس سورههاى مطرحشده در آن، ارائه گرديده است.
4- در پايان جلد پنجم، فهرست مفصلى از مصادر، منابع و مراجع تفسير، عرضه شده است.
5- كتاب، فهرستى بهعنوان فهرست مطالب ندارد و اين خود استفاده موضوعى از آن را مشكل مىسازد.
6- برخى مجلدات اين تفسير، با ترجمه آقاى عبدالحسين علىزاده، در قم به نام «راهى بهسوى قرآن»، توسط انتشارات ايمان (بىتا)منتشر شده است.
بحثهاى آیتالله سيد شهاب الدين مرعشى نجفى كه شاگردش سيد عادل علوى آن را تقرير نموده است.
مقرر مىنويسد: «کتابى كه پيش روى شماست (أحكام السرقة على ضوء القرآن و السنّة) در شرح (شرائع الإسلام) محقق حلى قدس سره، در واقع بحثهاى فقهى و استدلالى جامعى در پرتو کتاب خدا و سنت رسول گراميش صلى الله عليه و آله و مكتب اهل بيت عليهم السلام مىباشد.
خداوند قادر متعال توفيق را نصيب من ساخت تا آن را به رشته تحرير درآورده و در بحث خارج فقه تدريس نمايم. پس از آنكه بحث اجتهاد و تقليد در شرح عروه الوثقى را بر جمعى از فضلا از طبقات مختلف حوزه علميه قم در منتداى جبل عامل به مدت سه سال درسى با تقريبا دو ماه كمتر تدريس كردم كه اين مباحث در سه جلد به چاپ رسيد، تدريس احكام سرقت با استناد به کتاب شرايع براى كامل نمودن آن دو ماه باقى مانده از سال درسى را آغاز نمودم، قبل از شروع درس خلاصه بحث را مىنوشتم، و آنچه را كه از تقريرات درسها چاپ مىكردم همين خلاصههاست، با توجه به فقه مقارن نيز به برخى از نظريات ديگر مذاهب اسلامى اشاره مىنمودم.
براى احياى فقه سيد و استاد ما آیتالله سيد شهاب الدين مرعشى نجفى قدس سره، آنچه از تقريرات درس ايشان در سال 1403 ق تدوين كردم را به آن افزودم. پس از اتمام مباحث قصاص توسط استاد و آغاز بحث حدود، چند روزى در مبحث سرقت شركت كردم، و تقريرات استاد را در حين درس مىنوشتم در حالى كه آنها را از زبان فارسى به عربى ترجمه مىكردم و اين از فضل و عنايت پروردگار متعال است.
مشيت خداوند منان بر اين تعلق گرفت كه بعد از بيست سال اين تقريرات نيز به زيور طبع آراسته گردد، و الحمد للّٰه أوّلاً و آخراً. و من اللّٰه التوفيق و التسديد.»