Super User
معرفى كتاب:
التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب،تأليف حضرت آيت الله محمد هادى معرفت از علماء و دانشمندان قرآنپژوه،معاصر مىباشد، نويسندهاى كه عمر پربركت خويش را در تبيين و تشريح موضوعات علوم قرآنى مصروف نمود.و در اين راستا خدمات ارزشمندى به جامعۀ اسلامى ارائه نموده كه مجموع اين كتابها به 10 جلد مىرسد،يكى از اين آثار،كتاب ارزشمند«التفسير و المفسرون فى ثوبه القشيب»است كه مؤلف،آن را در راستاى التفسير و المفسرون ذهبى(از علماء اهل سنت،كه در بعضى از مطالب آن شيعه را مورد بىمهرى قرار داده است)نوشته شده.
اين كتاب كه موضوع آن تفسير(از ابعاد مختلف مانند تعريف آن-تفسير در دوران پيامبر-صحابه-تابعين و...)است با توجه به آن كه مؤلف سعى نموده مطالب آن را به صورت منطقى و سلسلهوار ارائه نمايد،مورد توجه علاقهمندان زيادى قرار گرفته تا آنجا كه از طرف انتشارات التمهيد ترجمه و بخشهايى از آن در دانشگاهها به عنوان كتاب درسى مورد استفاده قرار مىگيرد.
ساختار كتاب:
این کتاب شامل 2 جزء است كه در مجموعه ده جلدی «التمهید في علوم القرآن» در جلد نهم و دهم قرار گرفته است فهرست مطالب آن به شرح ذيل است:
الجزءالأول:
المقدمة
المرحلة الأولی:التفسیر فی عهد الرسالة
المرحلة الثانیة:التفسیر فی دور الصحابة
المرحلة الثالثة:التفسیر فی دور التابعين
المرحلة الرابعة:کبار المفسرين من أتباع التابعين
المرحلة الخامسة: دو أهل البیت علیهم السلام في التفسير
الجزء الثاني:
المرحلة السادسة: التفسير في عهد التدوین
النمط الأول: التفسير بالمأثور؛أنحاء التفسير بالمأثور
النمط الثاني: التفسير الإجتهادي
ويژگىها
از آنجا كه كتاب التفسير و المفسرون..از اولين كتابهايى است كه از طرف علماى شيعه در اين زمينه(روشها و مكاتب تفسيرى)نوشته شده ولى مؤلف محترم آن با سعى و تلاشى كه نموده توانسته مطالب مورد نظر و مورد بحث را به نحو مستوفى و كامل انجام دهد،اين اثر ارزشمند داراى ويژگيهايى است كه در ذيل به برخى از آنها اشاره مىشود:
از نظر گستردگى منابع در زمينههاى مختلف به گونهاى كه هر منبعى كه در غنى ساختن مطلب مفيد بوده از آن استفاده نموده است
مؤلف در مسائل اختلافى فقط به ذكر اقوال اكتفا ننموده بلكه بعد از بيان،آنها را مورد نقد و بررسى قرار داده-مانند بحث تفسير به راى مطالب كتاب داراى سير منطقى است كه از بررسى اصطلاحات مربوط به تفسير شروع مىشود و به بيان مكاتب تفسيرى خاتمه پيدا مىكند به دور از هر گونه تعصب،سعى شده كتب اهل سنت معرفى و ويژگيهاى آنها نيز بيان شود
در فصل آخر جلد اول.بحث مهمى را ارائه مىنمايند پيرامون نقش اهل بيت عليهم السلام در تفسير قرآن و در اين باره تحقيق جامعى درباره مواليان اهل بيت،از صحابه و تابعين و نقش آنان در تفسير ارائه نموده تا بدين وسيله بتواند از حريم اهل بيت عليهم السلام در اين زمينه دفاع نمايد
در جلد اول فصل سوم:پيرامون ترجمه قرآن مجيد بحث شده كه در آن پس از بيان شرائط و ويژگيهاى ترجمه،احكام فقهى مربوط به آن ذكر و در پايان مواردى كه از سوى مترجمين،به اشتباه ترجمه شده بيان مىنمايند
در جلد دوم.آفات تفسير نقلى(مأثور)را مورد بحث قرار داده و در آن بحث مهم اسرائيليات در تفسير را ارائه مىنمايد كه در اين رابطه حدود 40 مورد را ذكر و به طور مشروح نقد و بررسى مىنمايند
در جلد اول(فصل پنجم)دربارۀ تفسير در عصر تابعين بحث مىنمايند كه در آنجا دو مطلب قابل توجه ذكر شده يكى مدارسى كه در آن زمان تفسير در آنها تدريس مىشد.،ديگرى معرفى 30 نفر از مفسرين بزرگ در آن زمان كه خلاصهاى از زندگى آنها بيان شده است.
معرفى اجمالى
تولد حضرت مهدى(عج) از مجموعه كتابهاى «سلسه مباحث مهدويّت»، اثر فارسى علىاصغر رضوانى بوده كه نگاهى است به حيات پر بركت حضرت مهدى(عج).
ساختار
كتاب با مقدمه ناشر در هدف از نشر آن، آغاز شده و مباحث بدون فصلبندى، در صدد اثبات تولد امام زمان (عج) در نيمه شعبان سال 251ق است.
نويسنده پس از بيان چگونگى اين تولد مبارك، به ضرورت بحث، به علل غيبت آن حضرت در اين مدت طولانى و فوايد امام غايب پرداخته، روايات و ديدگاههاى علماى شيعى و سنى و تأييدات آنان را در اين باره آورده است.
اين اثر در اصل، فصلى از كتاب ارزشمند: «موعودشناسى و پاسخ به شبهات» از همين نويسنده بوده كه به دليل اهميت موضوع، به طور جداگانه منتشر شده است. البته اضافات و تغييراتى نيز در آن فصل اعمال شده تا به صورت اين كتاب درآمده است. از جمله عنوان و ترتيب زير فصلها تغيير يافته و در ابتداى كتاب، نقل معروف حكيمه خاتون از ماجراى تولّد امام عصر (عج) اضافه شده و در انتها نيز، اعترافات تعدادى از علماى اهلسنت به ولادت حضرت صاحبالزمان (عج) افزوده شده است.
گزارش محتوا
يكى از عقايد مسلّم و ضرورى شيعه، ولايت و ولادت حضرت مهدى(عج) است، امّا گاهى موضوع ولادت ايشان از طرف برخى افراد، مورد تشكيك واقع شده و آن را غير مستند خواندهاند.
نويسنده بر آن است كه نشان دهد عقيده به ولادت امام عصر (عج)، علاوه بر اين كه در نظر شيعه غير قابل خدشه است، حتّى در نظر گروهى از اهل تسنّن نيز، پذيرفته شده است؛ و اشكالات و ادعاهاى واهى افرادى نظير احمد الكاتب، به هيچ عنوان وارد نيست.
وى در ابتدا، حديث معروفى را كه در تشريح تولّد امام عصر (عج) است، نقل كرده؛ سپس به اين اشكال كه «روايات در باب مهدويّت معمولاً بدون بررسى سندى نقل شده است» پاسخ داده و روايات صحيح السّندى را كه دالّ بر ولادت حضرت هستند، نقل مىكند.
اشكال ديگرى كه در مورد خبر ولادت امام عصر (عج) مطرح شده، اين است كه «اين خبر صرفاً از طرف جناب حكيمه خاتون نقل شده» كه مولّف با ذكر هشت روايت از راويان ديگر، روشن مىسازد كه اين سخن صحّت نداشته و در ادامه از تكتك ائمّهى معصومين (ع)، رواياتى در مورد ولادت حضرت بيان مىكند.
بررسى مختصر اوضاع سياسى زمان امام حسن عسكرى(ع) و زمان شهادت ايشان، موضوع بعدى است.
اين موضوع از آن جا اهميت پيدا كرده است كه برخى خواستهاند، از اختلافى كه در مورد جانشينى امام حسن عسكرى(ع) بعد از شهادت ايشان پيش آمد، استفاده كرده و امر ولادت امام زمان (عج) را غير اجماعى و مورد اختلاف شيعه نشان دهند و نتيجه بگيرند كه اين مطلب، چندان هم قطعى نيست؛ ولى مولّف با تشريح اوضاع سياسى زمان امام حسن عسكرى(ع) نشان داده است كه اوّلاً اختلاف آن زمان در مورد مهدويّت طبيعى و ناشى از خفقان بوده است، ثانياً اين اختلاف صرفاً محدود به اوايل دوران غيبت صغرى بوده و بعد از آن موضوع براى شيعيان واضح شده است.
مولّف بعد از ذكر تعدادى از كتابهاى نوشته شده، در بحث غيبت امام زمان (عج) كه طبيعتا اثباتكننده ولادت هم هست؛ زيرا غيبت فرع بر متولّد شدن است، به طور فهرستوار، برخى از كسانى كه در اوايل زمان تولّد و يا غيبت صغرى، شرف حضور خدمت امام(ع) را داشتهاند و نام علماى انسابى را كه اعتراف به ولادت ايشان دارند، بيان مىكند.
موضوع بعدى، بررسى ماجراى جعفر كذّاب است و اين كه انكار او بر ولادت امام زمان (عج) قابل توجّه نيست، كه از جمله دلايل آن، يقين ما به ولادت مهدى موعود(عج) و در ثانى ادعاهاى دروغين جعفر و نهايتا اخبار متواتر وارده مبنى بر عدم انتقال امامت به دو برادر بعد از حسنين (ع) است.
نويسنده نام چهل و يك نفر از علماى اهل سنت را كه به ولادت حضرت مهدى(عج) اعتراف نمودهاند، همراه با متنى كه در آن به اين ولادت اعتراف شده، ذكر كرده است.
پايانبخش مطالب، نام گروهى از اهل سنّت است كه معتقدند: فرزند امام حسن عسكرى(ع)، همان موعود جهانى است.
وضعيت كتاب
فهرست مطالب در ابتداى كتاب آمده و پاورقىها به ذكر منابع پراداخته است.
منابع
1- مقدمه و متن كتاب.
2- پارسا با مشاركت بنياد فرهنگى حضرت مهدى موعود(عج) و انتشارات مسجد جمكران، (1388)، «امام مهدى(عج) در آينه قلم كارنامه منابع پيرامون امام مهدى(عليهالسلام) و مهدويت»، قم، مؤسسه اطلاعرسانى اسلامى مرجع، ج1 ص491.
3- سايت خبرى تراث.
معرفى اجمالى
«التعزير، أحكامه و حدوده» اثر آیتالله شيخ لطف الله صافى گلپايگانى پژوهشى فقهى - تحليلى در مسايل، موضوعات، انواع و فروعات تعزير و نظام مجازات اسلامى و ارتباط آن با حكومت و اختيارات ولى فقيه است كه در 152 صفحه تدوين يافته است.
انگيزه تأليف
هدف نويسنده دفاع از مبانى احكام جزايى اسلام و تشريح اهداف و فلسفه اين احكام است.
ساختار
روش كلى نويسنده، طرح و تحليل ابعاد مسئله و استناد به آراى فقها و آيات و روايات و رفع اشكالات است.
گزارش محتوا
در مقدمه، به آيه و روايت استناد شده و از نقش مجازات در ايجاد نظم و امنيت ياد شده است.
در راستاى اهميتى كه اسلام به امنيت و صلح اجتماعى داده، نظام مجازاتهاى متناسب را هم تعيين كرده است. نويسنده، با نقل تعدادى از آيات و روايات عقيدتى، اخلاقى و اجتماعى به اين نتيجه صريح مىرسد كه همه تعاليم عبادى اخلاقى، فردى، اجتماعى و مالى اسلام با هدف كاهش جرايم و اصلاح اجتماعى و مسدود كردن منكرات و فساد تشريع گرديده است. اگر اين احكام و تشريعات الهى را اجرا كنيم و عمل نماييم جرايم كاهش يافته و نياز به مجازات كم مىشود. نويسنده، هشدار مىدهد نبايد نسبت به اجراى احكام و مسايل اسلامى كوتاهى ورزيد. نظام مجازات و تعزير براى مراقبت از امنيت و اصلاح جامعه تشريح شده و شبهات روشنفكرنماها نبايد ما را نسبت به اهميت اين مجازات و نقش بازدارنده آن بىاعتقاد سازد وى با طرح اين موضوع به شبهه عدم نياز به مجازات در عصر حاضر پاسخ مىدهد. برخى ديگر هم تصور مىكنند چون مجرم بيمار است پس مسئول نيست و نيازى به مجازات ندارد در حالى كه نظام جزايى و عقوبتهاى اسلامى فرد و جامعه را مسئول دانسته و ضمن توجه به زمينههاى جرم، اعمال مجازات را هم لازم مىداند.
نويسنده، به مجازاتهاى بىرويه در روسيه كمونيستى و آمريكايى ليبرال اشاره مىكند و آنها را شايسته مذمت مىداند نه تشريعات الهى اسلامى را.
پس با كنكاش در معنى لغوى و فقهى تعزير به پژوهش در كلمات فقها پرداخته و موارد جواز حبس و موارد عدم جواز و نقش و معناى حبس در نظام كيفرى اسلام را بررسى كرده و از اخبار و روايات اين برداشت را استنباط نموده كه محدوده تعزير، زدن با شلاق به كمتر از مقدار و محدوده حدود است.
وى در اين زمينه روايات متعددى نقل كرده و نحوه استنباط اين حكم را توضيح داده است. در اينكه آيا حبس، تأديب به وسيله زندان و اداى مال هم جزو تعزيرات هستند يا نه و اينكه مقدار تعزير چگونه تعيين مىشود، از مبناى فقهى و روايات و آراى مختلف در اين زمينه بهره گرفته است.
نويسنده، در اين كتاب پيرامون احكام تعزير به طرح 18 موضوع فرعى مىپردازد؛ در هر كدام هم از روايات و اقوال استفاده مىكند.
موضوعات بعدى اين كتاب درباره حكم شفاعت در تعزيرات، نصوص مربوط به تعزيرات معين و مشخص از لحاظ عددى، عقوبت به وسيله پرداخت مالى، جرح بدنى به منظور تأديب مجرم، در پاسخ به اينكه آيا اقتضاى حكومت، تعزير و تأديب و جريمه مالى است يا نه؟ نويسنده، ضمن طرح اين موضوع نحوه استدلال به آن و رابطه حكومت و ولايت و مجازات به رد اين اقتضا پرداخته و معتقد است چون شارع نوعا حدود و مقدار تعزير را مشخص كرده نيازى به اعمال ولايت حاكم و ولى فقيه نيست گر چه او مىتواند احكام مجازاتى خاصى را وضع كند اما در كل، شارع مقدار را معين كرده و در اين زمينه ابهامى وجود ندارد.
برخى ديگر هم به آيات مختلف استدلال كرده و معتقدند قاضى در مجازات مجرمين ولايت دارد؛ اما نويسنده آن را پاسخ داده و سپس موارد جواز و عدم جواز تعيين مقدار تعزير توسط فقيه و مجتهد را توضيح داده و در پاسخ به رابطه تعزير و افعال حرام و ترك واجبات به سخنان فقها استناد داشته است.
معرفى اجمالى
كتاب«الترتب»، به زبان عربى و به قلم محمد رضا شيرازى و در باره ترتب(يكى از مسائل مهم اصولى) است.
ساختار
كتاب، فاقد باببندى و فصلبندى است، ولى در قالب شش عنوان كلى مختلف، اصولى بودن يا نبودن ترتب و شرايط تحقق آن و ادله مخالفين و موافقين و فروعات متعدد آن و... را بيان كرده است.
گزارش محتوا
ترتب، در لغت يعنى بهترتيب بودن دو امر و در اصطلاح، عبارت است از اجتماع دو حكم فعلى در يك موضوع يا در دو موضوع در زمان واحد، بهگونهاى كه مكلف نتواند هر دو را امتثال كند و يكى اهم از ديگرى باشد. فرق بين قول به ترتب و عدم ترتب اين است كه بنا بر قول به ترتب، اگر مكلف اهم را انجام دهد ثواب مىبرد و با ترك مهم عقابى متوجه او نخواهد بود و اگر اهم را انجام ندهد و مهم را انجام دهد، يك عقاب از ناحيه ترك اهم متوجه او مىشود و يك ثواب نيز براى انجام مهم مىبرد و اگر اهم و مهم را با هم ترك كرد دو عقاب متوجه او خواهد بود، اما بنا بر قول به بطلان ترتب، اگر مكلف، اهم را انجام ندهد، يك عقاب متوجه او خواهد بود، خواه مهم را انجام دهد يا انجام ندهد؛ يعنى مهم نقشى ندارد و اصلاً به فعليت و تنجز نمىرسد تا اينكه ثواب و عقاب بر آن مترتب شود.
مؤلف، بعد از اثبات اصولى بودن مسئله، به مباحث زير مىپردازد:
الف) شرايط تحقق ترتب، عبارتند از: 1. وجود تضاد بين دو امر و مراد از تضاد در اينجا تضادِ بالذات و بالتبع نيست، بلكه تضاد بالعرض است. 2. هر دو حكم، الزامى باشد. 3. مهم، امر عبادى باشد. 4. مهم، مشروط به قدرت شرعيه نباشد. 5. تضاد ميان متعلقين، اتفاقى باشد. 6. مهم، ضرورى الوجود به هنگام عصيان نباشد. 7. تنجز خطاب اهم بر مكلف. 8. وصول تكليف به اهم بنفسه براى مكلف باشد، زيرا در غير اين صورت، عصيانى در حق وى محقق نمىشود. 9. در موضوع امر ترتبى، جهل مأخوذ نباشد. 10. متزاحمين، عرضى باشند. نويسنده، در ضمن بيان هر كدام از شرايط فوق، آنها را مورد نقد و بررسى قرار داده و در اين باره بيشتر به فرمايشات محقق نايينى متمسك مىشود.
ب) اشكالات وارده به نظريه ترتب: مؤلف، مجموعاً شش اشكال بر نظريه ترتب وارد كرده كه يكى از مهمترين آنها اشكال آخوند خراسانى است. به نظر ايشان اگر ترتب را بپذيريم، تالى فاسد و محذورى دارد كه قائلين به ترتب، به آن ملتزم نمىشوند؛ به اين بيان كه اگر ترتب صحيح باشد، بايد در فرضى كه مكلف هم ازاله را ترك مىكند و هم صلات را، معاقب به دو عقوبت باشد؛ يكى براى مخالفت با امر اهم و ديگرى براى مخالفت با امر مهم؛ با اينكه گمان نمىرود كسانى كه قائل به ترتب هستند، به اين لازم(استحقاق دو عقوبت) ملتزم شوند، زيرا همه قبول دارند كه در اين صورت، فقط يك عقوبت است.
ج) ادله جواز ترتب: مرحوم محقق ثانى، ميرزاى شيرازى، سيد محمد فشاركى اصفهانى و ميرزاى نايينى، ترتب را قبول داشته و براى جواز آن، دلايلى اقامه فرمودهاند. دلايل آنها مركب از دو بخش است كه يك بخش آن مربوط به اثبات امكان عقلى مسئله و بخش ديگر آن مربوط به امكان وقوعى آن است. قائلين به ترتب، مىگويند: هيچ مانع و اشكال و محذور عقلى در مورد ترتب نمىباشد؛ به اين صورت كه امر، بهطور طولى به ضدين تعلق بگيرد. در باره امكان وقوعى ترتب، مىگويند: در عرف عقلا از اين موارد بسيار مشاهده مىشود، مثل اينكه پدر به فرزندش مىگويد: «درس بخوان». بعد كه مىبيند فرزندش اهل درس خواندن نيست، مىگويد: «اگر درس نمىخوانى، لااقل كار كن».
مؤلف، بعد از تبيين ادله جواز، مناط امر مهم را بررسى كرده و كتاب را با بيان فروعات فقهى كه مبتنى بر مسئله ترتب است، خاتمه مىدهد.
معرفى اجمالى
«التدوين فى اخبار قزوين»، اثرعبدالكريم بن محمد رافعى قزوينى و تحقيق شيخ عزيزالله عطاردى، از كاملترين و بهترين كتابهاى تاريخ رجالى و محلى ايران كه به زبانى عربى مىباشد.
مولف نامهاى ديگرى نيز براى كتاب خود انتخاب نموده است كه در ابتداى كتاب به آنها اشاره كرده است، برخى از اين نامها «كتاب التدوين فى ذكر أهل العلم بقزوين» يا «التدوين فى علماء قزوين» مىتوان اشاره كرد.
انگيزه تاليف:
هدف مولف از تاليف «التدوين» نگارش كتابى تاريخى محلى كامل براى قزوين بوده، تا مشتمل بر اخبار قزوين و ساكنان، ذكر رجال و دانشمندان «شهرستان قزوين» باشد.
و در اين امر از منابع كتبى يا شفاهى فراوانى سود جسته است كه اكثر آنها را كتابها و اخبار اهل سنت تشكيل مىدهد. زيرا او خود سنى شافعى مذهب بوده است.
ساختار:
روش مولف در فهرستبندى نام رجال بر اساس دو عاملى اصلى ترتيب الفبايى نام اشخاص و ترتيب الفبايى نام پدر مىباشد. استثنايى كه در اين مورد وجود دارد تنها مربوط به رجالى با نامهاى محمد است كه رافعى به خاطر احترام به نام مبارك سول گرامى اسلام، اين اسامى را در فصل اول قرار داده و همين افراد را بر اساس ترتيب الفبايى را با عنان «المحمدون حرف الالف فى آبائهم» آغاز و تا «حرف الياء فى الاباء» پيش رفته است.
فصل بعدى با عنوان «القول فى من سوى المحمدين» آغاز شده كه در آن به فهرست بندى نامهاى ديگر، به جز محمد از حرف الف تا حرف ياء پرداخته است، براى نمونه اسم ابراهيم بن احمد را ابتدا، سپس ابراهيم بن بينمان، سپس ابراهيم بن جبرييل ... تا ابراهيم به يوسف را مرتب فهرست نموده است. و اين ترتيب تا حرف ياء كه آخرين حرف از حروف الفباء مىباشد، پيش رفته است.
گزارش محتوا
كتاب در چهار جلد منتشر شده كه جلد اول با ذكر نسخههاى كتاب و خطبهاى از مولف شروع شده، سپس مقدمهاى ذكر شده كه مولف مقدمه را به چهار فصل تقسيم كرده است:
يكم: در فضائل قزوين و خصوصيات آن كه به دو بخش منقول و مستنبط تقسيم نموده و بخش منقول را به دو قسمت نقل اخبار در مورد فضيلت قزوين و ديگرى، آثار بودن در قزوين تقسيم نموده است.
و بخش دوم را به چهار قسمت فضيلت و خصوصيات، درباره نام قزوين، در كيفيت بناى قزوين و درباره مساجد، مقابر، و مدارس شهرستان قزوين قلم زده است.
پس از اين به ذكر كسانى از صحابه رسول خدا(ص) و تابعين كه به قزوين وارد شدهاند پرداخته؛ از جمله: براء بن عازب انصارى، سعيد بن عاص اموى، سلمان فارسى، ابوهريره، سلمان بن ربيع تميمى باهلى، وليد بن عقبه بن ابى معيط و ...
در اين گونه موارد رافعى گاه راه افراط پيموده و مواردى را نقل كرده كه سند معتبر تاريخى ندارد، مثلا اويس قرنى را از جملهى تابعين بر شمرده كه به قزوين آمد و در جنگ منطقهى ديلم به شهادت رسيد و در همان جا دفن شد. در صورتى كه مىدانيم اويس قرنى در جنگ صفين و در ركاب حضرت على(ع) به شهادت رسيده است و در جاى ديگر ورود حضرت على بن موسى الرضا(ع) به قزوين يادآور مىشود؛ ولى چنين نمىباشد و مصحح نيز اين مطلب را يادآور مىشود.
بعد از ذكر تابعين و صحابه به ذكر اشخاصى كه نامشان با محمد شروع مىشود، جلد اول را ادامه مىدهد كه به نام المحمدون در كتاب ذكر شده است و با محمد بن قهيار آن را به پايان مىبرد.
جلد دوم، در ادامه جلد اول با محمد بن كيلويه شروع و بخش محمدون را با محمد بن يحيى به پايان مىبرد و در اين بخش (محمدون) تعدادى از كسانى كه نامشان محمد است، بدون اين كه در نظم فوق جاى دهد، در آخر اين بخش ذكر كرده است.
و چون بخش محمدون به پايان رسيد، كتاب را طبق ترتيب حروف الفباء شروع كرده، به عنوان مثال با ابراهيم بن احمد شروع و اين جلد را با حرف خاء؛ يعنى خازم بن يحيى به پايان برده است.
جلد سوم، كتاب با حرف دال شروع شده تا حرف عين ادامه دارد.
جلد چهارم: تتمه حرف عين را شروع تا پايان حرف ياء ادامه پيدا كرده است، سپس يك خاتمه كه در آخر چهار جلد آن تكرار شده و در پايان فهرست اسماء تراجم چهار جلد را، در اين جلد ذكر كرده و اين جلد را به پايان برده است.
معرفى اجمالى:
«التحقيق في نفى التحريف عن القرآن الشريف»، نوشته سيد على حسينى ميلانى، كتابى است كه به نقد و بررسى شبهه تحريف قرآن كريم در منابع روايى و علمى اهل سنت و شيعه پرداخته و تحريف ناپذيرى قرآن را براساس آيات قرآنى و روايات وارده از معصومين عليهم السلام اثبات مىكند.
ساختار:
كتاب؛ مشتمل بر مقدمهاى از مؤلف و دو باب كه هر يك دربر گيرندۀ فصولى چند است، مىباشد: الباب الاول: «الشيعة و التحريف» كه فصول ذيل را دربر مىگيرد: الفصل الاول: كلمات اعلام الشيعة في نفى التحريف. الفصل الثاني:
ادلة الشيعة على نفى التحريف. الفصل الثالث: احاديث التحريف في كتب الشيعة.
الفصل الرابع: شبهات حول القرآن على ضوء أخبار الشيعة الامامية.
الفصل الخامس: الرواة لأحاديث التحريف من الشيعة.
الباب الثاني: «اهل السنة و التحريف» مشتمل بر فصلهاى زير مىباشد:
الفصل الاول: احاديث التحريف في كتب اهل السنة. الفصل الثاني: الرواة لاحاديث التحريف من السنة. الفصل الثالث: الاقوال و الآراء في اهل السنة. الفصل الرابع: نقد و تمحيص. الفصل الخامس: مشهوران لا أصل لهما.
اين فصل دو عنوان: الكلام حول الصحيحين و الكلام حول الصحابة را دربر مىگيرد.
ايقاظ، خاتمة الباب الثاني، خاتمة الكتاب، فهرست مصادر كتاب و فهرست موضوعات ديگر اجزاء ساختار كتاب را شكل مىدهند.
گزارش محتوا
در بخش اول اين كتاب ابتدا گفتار بزرگان شيعه؛ همچون ابن بابويه قمى، شيخ مفيد، شيخ طوسى، شيخ طبرسى، ابن طاووس، علامه حلّى، شيخ بهايى و... را در نفى تحريف يادآورى شده و سپس ادلۀ شيعه دربارۀ عدم وقوع تحريف در قرآن كريم را كه عبارتند از: آياتى از قرآن كريم، احاديث وارده از معصومين عليهم السلام، گفتۀ عمر «حسبنا كتاب اللّه»، اجماع، تواتر قرآن، اعجاز قرآن و غيره، يادآور مىشود. در فصلى ديگر از كتاب احاديث دال بر وقوع تحريف كه در كتب شيعى فراهم آمده است، مورد نقد قرار مىگيرد. در ادامه به نقد و پاسخدهى شبهاتى كه در پرتو برخى احاديث شيعى در مورد تحريف قرآن ايراد شده، پرداخته مىشود. سپس راويان احاديث تحريف در منابع شيعى معرفى و جايگاه ايشان از نظر علم رجال و حديث مورد ارزيابى قرار مىگيرد.
در بخش دوم كتاب، به بررسى ديدگاه اهل سنت در مورد شبهه تحريف پرداخته شده و احاديث تحريف در منابع سنى و راويان اين احاديث مورد نقد و ارزيابى قرار گرفته است.
همچنين شبهاتى كه از طريق اينگونه احاديث ايراد شده، مطرح و بدانها پاسخ داده شده است. سپس به بيان نظرات و ديدگاههاى اهل سنت در مورد موضوع تحريف و احاديث وارد شده، در اين باب پرداخته شده است. نويسنده فصلى ديگر از كتاب را به نقد و بررسى روايات وارده دربارۀ وقوع خطا در قرآن، احاديث وارده در باب جمع و تدوين قرآن و احاديث نقصان قرآن اختصاص داده است.
در آخرين فصل از كتاب هم به نقد و بررسى صحيح بخارى و صحيح مسلم كه از مهمترين منابع روايى اهل سنتاند، پرداخته شده است. در اين فصل ديدگاه عالمان سنى دربارۀ دو شخصيت بخارى و مسلم و نيز صحيح مسلم و صحيح بخارى بيان شده و در نهايت دربارۀ عدالت و دانش صحابه مطالبى مطرح شده است.
نسخهشناسى
اين كتاب به قلم آقاى سيد على حسينى ميلاني نگاشته شده و در قطع وزيرى با جلد گالينگور در 400 صفحه براى بار سوم در سال 1426 هجرى قمرى، 1384 هجرى شمسى از سوى «مركز الحقائق الاسلامية» منتشر شده است.
معرفى كتاب
التبرك اثرى است كلامى به زبان عربى ،تاليف آيت الله على احمدى ميانجى از عالمان معاصر شيعه كه به بررسى يكى از موضوعات مهم مورد گفتگو ميان مسلمانان يعنى جواز تبرك جستن به قبر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و ساير بندگان صالح و شايسته خداوند و توسل بدانها و استشفاع از آنان اختصاص يافته است. به اعتقاد نويسنده مساله تبرك به آثار انبياء و اولياء الهى و بندگان صالح خداوند چه بسا جزء ضروريات اوليه اسلامى باشد كه به هيچ وجه نمى توان در آن شك و ترديد نمود.از اين رو مى بينيم جز گروهى اندك كه دنباله رو مروان و مروانيان هستند و از اين امر ممناعت به عمل آورده ،آن را بدعت و منافى با توحيد و همطراز با شرك و كفر ميشمارند،اكثر مسلمانان به اين امر اهتمام دارند و به اين آثار تبرك مى جويند.ديدگاه اين گروه اندك و شبهاتى كه در مورد جواز تبرك به آثار انبياء و اولياء مطرح مى كنند باعث بروز اختلاف ميان مسلمانان شيعه و اهل سنت شده است و مولف در جهت حل اين اختلاف و جلوگيرى از بروز و ظهور برخى مشكلاتى كه به وحدت مسلمانان منجر مى شود به نگارش اين اثر پرداخته است.
انگيزه تاليف
مولف در اين باره مى نويسد:
پس از آنكه با كتابى كه يكى از علماى مكه مكرمه با عنوان «تبرّك الصحابة بآثار الرسول صلى الله عليه و آله»آشنا شدم كه مولف در آن به طرز بديعى به معرفى روش عملى صحابه پيامبر در تبرك به آثار نبوى پرداخته و پيامبر اكرم نيز عمل آن را تاييد و تقرير فرموده ،به نگارش اين اثر مبادرت ورزيدم .
مولف در اين اثر به بيان مواردى كه صحابه پيامبر اكرم چه در زمان حيات ايشان و چه بعد از رحلت ايشان نه تنها به وجود مقدس ايشان ،بلكه به خاندان پاك حضرت و نيز عالمان و صالحان از امت پيامبر تبرك جسته و درخواست شفا و شفاعت كردهاند ،پرداخته و اوامر نبوى را در زمينه جواز اين امر بلكه ترغيب و تشويق مسلمانان به تبرك جستن به آثار اين وجودات نورانى يادآور شده است.
مولف در اين اثر اخبار و احاديثى زائد بر اخبارى كه در كتاب مذكور آمده ،گردآورده و به تحقيق و بررسى بيشترى درباره آنها پرداخته است.
ساختار كتاب
كتاب حاضر مشتمل بر دو فصل به شرح ذيل است:
فصل اول به بررسى نصوص و رواياتى اختصاص يافته كه در آنها از تبرك صحابه پيامبر و تابعين به آثار نبوى سخن به ميان آمده است.برخى عناوين اين فصل عبارت است از:
تبرّكهم في تحنيك الأطفال
التبرّك بمسّه ومسحه صلى الله عليه و آله
أسماء الذين مسح رسول اللَّه صلى الله عليه و آله رؤوسهم وبرّك عليهم
التبرّك بشرب دمه صلى الله عليه و آله
تبرك الصحابة بفضل وضوئه وسؤره
التبرُّك بشعره صلى الله عليه و آله
التبرّك بمنبره صلى الله عليه و آله
التبرّك بقبره صلى الله عليه و آله
الاستشفاع بقبره صلى الله عليه و آله
تبرّك الصحابة والتابعين بقبور الصالحين وجنائزهم
و.....
فصل دوم كتاب به بررسى موضوع جواز يا عدم جواز تقبيل(بوسيدن)از جهت شرعى پرداخته شده است.مولف در اين فصل ابتدا به سه نوع بوسيدن اشاره مى كند:
1- بوسيدن از روى شهوت و غريزه جنسى.
2- بوسيدن از روى عطوفت و مهر .
3- بوسيدن به قصد تكريم و احترام مثل بوسيدن دست يا پا و سر نبى يا وصى و يا پدر و مادر و استاد و عالم ربانى.
سپس يادآور مى شود كه همين قسم اخير است كه مورد اختلاف و معركه آراء است ؛برخى آن را جايز و برخى كفر و شرك مى دانند.مولف براى اثبات جواز نوع سوم بوسيدن به مواردى از سيره پيامبر اكرم و صحابه ايشان اشاره مى كند.برخى عناوين مورد بحث در اين فصل به شرح ذيل مى باشد:
الأخبار الدالّة على تقبيل النبي صلى الله عليه و آله أهل بيته
تقبيله صلى الله عليه و آله عليّاً
تقبيله صلى الله عليه و آله فاطمة عليها السلام
تقبيله صلى الله عليه و آله الحسن والحسين وإبراهيم
تقبيله صلى الله عليه و آله عشيرته
تقبيله صلى الله عليه و آله أصحابه وهم أحياء
تقبيله صلى الله عليه و آله أصحابه بعد موتهم
تقبيل الصحابة والتابعين بعضهم بعضاً وهم أموات
تعظيم قبور الأنبياء والأئمّة والصالحين وتقبيلها
و....
مؤلف
آیتالله سيد محمد حسينى شيرازى ره (م 1422 قمرى)
روش تأليف
آلودگى محيط زيست از مشكلات بغرنج جوامع امروز است. اين مساله نه تنها در كشورهاى صنعتى بلكه در كشورهاى در حال توسعه نيز در حال گسترش است و از اين رو دانشمندان و مقامات محيط زيست هر كشور سالها است در تلاشاند تا راهى جهت برونشد از اين بحران بيابند.
از منظر فقه اسلامى اين مساله چگونه طرح مىشود و چه اندازه مىتوان از فقه انتظار كمك در حل اين مساله داشت؟
مرحوم شيرازى در كتاب «البيئه» با طرح مباحث مربوط به محيط زيست عوامل ايجاد اين مساله را مورد بحث قرار داده و راههاى رهايى از آن را از ديدگاه فقهى ارائه كردهاند.
مطالب كتاب
مهمترين عناوين كتاب عبارتاند از: اسلام و محيط زيست، آلودگى هوا، آلودگى آبها، آلودگى آب باران، آلودگى خاك، آلودگى صوتى، آلودگى نورى، آلودگى غذايى، آلودگى دارويى، بارانهاى اسيدى، لايهى اوزن، زبالههاى صنعتى، اسراف و ارتباط آن با آلودگى، آثار جنگ بر آلودگى و آلودگى معنوى.
چاپ
كتاب البيئة در سال 1420 قمرى توسط مؤسسة الوعي الإسلامي در شهر بيروت چاپ و منتشر شده است.
معرفى اجمالى
البلوغ حقيقته، علامته و أحكامه و تليه رسالة في تأثير الزمان و المکان علی استنباط الاحکام، تأليف آيت الله جعفر سبحانى(1308- )، در موضوع احكام و شرايط بلوغ از ديدگاه فقه استدلالى شيعه بحث مىكند.
انگيزه تأليف
نويسنده در مقدمه به جنبههاى مختلف بلوغ اشاره كرده كه اين بحث هم از ديدگاه پزشكى مورد اهميت است و هم از نظر حقوقى و قانونى؛ ولى آنچه كه او را بر نگارش اين كتاب برانگيخته، بررسى جنبههاى فقهى بلوغ، به ويژه بلوغ دختران است.
ساختار
اين نوشتار رساله ايست مربوط به بلوغ و در ابتداى آن بلوغ از ديدگاه قرآن و روايات در دو بخش مستقل آمده، سپس سن بلوغ پسران و دختران در دو مقام مستقل به همراه ادله هر كدام ذكر شده است. در بخش بلوغ دختران 10 طائفه از روايات و پرسش و پاسخهايى مربوط به آن مورد مطالعه قرار گرفته است.
گزارش محتوايى
نگارنده پس از بيان اهميت مسأله بلوغ در مقدمه رساله اول به ديدگاه قرآن در اين باره و شرح و تفسير 3 گروه از آيات قرآن مىپردازد كه مهمترين آنها آياتى است كه بلوغ الحُلُم را مطرح كرده. وى چند احتمال در معناى آن ذكر مىكند و مفهوم سوم را برگزيده كه حلم را به اهتلام معنا كرده است.
در بخش بعد بلوغ را از ديدگاه روايات بررسى كرده و معتقد است در كلمات معصومان براى بلوغ 3 علامت ذكر شده است: 1-احتلام 2-انبات 3-سن بلوغ.
براى هر كدام روايات متعدد مىآورد و به بحث فقهى درباره آنها در دو مقام مىپردازد:
الف) بلوغ پسران:مشهور فقها معتقدند سن بلوغ پسران 15 سال است.
نگارنده براى اين قول نمونههاى متعددى را مىآورد و درباره آن به بحث مىپردازد؛ ولى در مقابل اقوال مخالفى هم از اهل سنت وجود دارد كه مؤلف آنها را نقل و نقد كرده و دليل قول مشهور را به طور مفصل بيان مىكند.
البته رواياتى هم وجود دارد كه سن 13 سال را براى بلوغ پسران ذكر كردهاند و همچنين رواياتى هم بر جواز تصرف پسر كوچك 10 ساله وجود دارد كه نويسنده سعى كرده اين دسته از روايات را توجيه كند.
ب)بلوغ دختران:وى معتقد است مشهور فقهاى شيعه سن بلوغ دختران را 9 سال ذكر كردهاند و اين شهرت فتوايى را آنقدر مسلّم مىداند كه نيازى به ذكر فتاوا نمىبيند. و بر اين باور است كه برخى از اقوال كه حد بلوغ دختران را 10 سال ذكر كردهاند اتمام 9 سالگى و ورود به 10 سالگى منظورشان بوده و اقوال متعددى را در اين زمينه مىآورد و به همين صورت كلامشان را توجيه مىكند.
و در ادامه 10 طايفه از روايات كه دلالت بر 9 سالگى بلوغ دختران دارد را ذكر كرده و به شرح آنها مىپردازد و در پايان پرسش و پاسخهايى را در اين رابطه مطرح و جواب مىگويد.
مصنف در ادامه اين رساله احتمال 13 سالگى را مطرح مىكند و مىگويد اين قول در بين فقهاى گذشته و حال طرفدارى ندارد مگر محقق كاشانى كه به چند روايت استدلال كرده ولى آن روايات از نظر سند و دلالت مورد خدشه هستند.
سومين قولى كه مطرح مىشود آن است كه بلوغ دختران را منوط به حيض مىكند و اين پديده را يك نشانه طبيعى مىداند كه بچه را از حالت كوچكى خارج و به دوره جديد وارد مىكند. مؤلف اين قول را نيز مورد نقد فقهى قرار داده است.
معرفى اجمالى
"البكاء علي الميت"، اثر محمدجواد طبسي از تأليفات قرن حاضر در موضوع جواز گريه براي مردگان به زبان عربي مىباشد.
گريه بر ميّت موضوعي است كه براي گروهي از مسلمانان مورد شبهه قرار گرفته و آن را بدعتي مخالف با سيره نبوي و صحابه و تابعين پنداشتهاند كه هيچ نص و روايتي آن را تاييد نميكند. اين ديدگاه تاثيرات منفي فراواني را بر ارتباطات ميان جامعه اسلامي بر جاي گذارده كه در صورت تبيين زواياي پنهان اين مبحث بسياري از برداشتهاي غلط و مخالف با متون اسلامي در برطرف شدن ذهنيتهاي منفي گذشته مؤثر واقع شود.
كتابچه «البكاء علي الميت علي ضوء السنة و السيرة» اين موضوع را به بحث نشسته و در صفحاتي چند در صدد اثبات مشروعيت گريستن براي مردگان از منظر سنت نبوي و سيره صحابه و تابعين برآمده است.
انگيزه تأليف
اثبات مشروعيت گريه در سنت نبوي و سيره مسلمين ميباشد.
گزارش محتوا
مولف، با بيان مختصر سعي بر آن نموده است تا مشروعيت گريه براي مردگان را از منظر روايات نبوي و سيره مسلمين اثبات نمايد.
در اين راستا كتاب را با مقدمهاي نسبتاً كوتاه و مطالبي براى آماده سازي ذهن مخاطب براي اهميت طرح موضوع مورد بحث كتاب، آغاز كرده و پس از آن به اصل موضوع وارد مىشود.
به واسطه اهميتي كه اين موضوع در مباحث اسلامي دارد، مؤلف مباحث خود را در چهار فصل جداگانه و هر فصل را با عناوين و موضوعات خاص مطرح كرده است.
فصل اوّل اين كتابچه، از فعل و رفتار پيامبر اكرم(ص) آغاز گرديده و جملاتي از تحريض و تشويق آن حضرت و عدم نهي از كساني كه اقدام به اين عمل نمودهاند را، از شواهد مشروعيت اين عمل دانسته است.
آنگاه از گريه عترت پيامبر اكرم(ص) و سپس صحابه ياد كرده و مواردي را به عنوان مثال ذكر نموده است.
فصل دوّم، كتابچه به شبهات و پاسخ آنها اختصاص يافته است.
فصل سوّم، در باره فضيلت گريه بر خاندان رسول خدا(ص) ميباشد.
فصل چهارم، موارد ديگري از گريه را از صدر اسلام با تكيه بر روايات معتبر نزد اهل سنت شاهد آورده و به اين شكل كتاب را به پايان رسانده است.
اين مجموعه گرچه از سوي مؤلفي شيعي گردآوري شده، اما با توجه به انگيزهاي كه در جهت دفع شبهات وهابيت در اين موضوع، مطرح است، به طور كلي روايات طرح شده در اين كتاب با استفاده از منابع روايي معتبر نزد اهل سنت ذكر گرديده است.
نكته قابل توجه در اين كتاب، فصل و عنوانبندي و تيترهاي مرتبط و متناسب است كه خواننده را به خوبي نسبت به موضوع مورد بحث و سير منطقي آن به خوبي رهنمون ميگردد؛ همچنين استناد به روايات معتبر اهل سنت در اثبات موضوعي مورد مناقشه از سوي خود آنها از ويژگيهاي برجسته ديگر اين كتابچه ميباشد.
ساختار و گزارش محتوا
كتابچه با مقدمهاي نسبتاً كوتاه امّا فراخور با حجم كتاب آغاز گرديده و تا پايان شامل چهار فصل گرديده است كه عبارتند از: دلائل جواز گريه بر اموات، شبهههاي طرح شده از سوي وهابيت در اين موضوع و پاسخهاي آن، فضيلت گريه بر خاندان پيامبر اكرم(ص) و مواردي از گريه ديگران بر پيامبر اكرم(ص) و اهل بيت گرامي او و گريه براي شهدا و صالحين.
گويا مؤلف به حدّي مطالب خود را در اداي مقصود آشكار و رسا تشخيص داده كه كتابچه خود را از هرگونه خلاصه و نتيجهگيري از مباحث بي نياز دانسته و در ادامه كتاب را با فهرستي از محتويات و مصادر كتاب به پايان رسانده است.
نسخه شناسي
نسخه حاضر بدون هر گونه مشخصات و شناسنامهاي كه بتواند گوياي مشخصات چاپ باشد در سلسله مباحثي با عنوان «على مائدة الكتاب و السنة» در قطع جيبي و در 103 صفحه به همراه پاورقيهايي كه از سوي مؤلف بيان شده و به ذكر آدرس روايات پرداخته به چاپ رسيده است.