Super User

Super User

1 ٭ ٭ ٭

نه شرم و حيا، نه عار داريم

از تو امّا گِله بي‌شمار داريم

از تو ما منتظر تو نيستيم

آقاجان تنها همه «انتظار» داريم از تو...!

2 ٭ ٭ ٭

هر روز به دنبال جوابي ديگر هر روز كشيده‌ام

عذابي ديگر هر شب به هواي ديدنت

از خوابي آسيمه دويده‌ام به خوابي ديگر

3 ٭ ٭ ٭

اي عشق! بيا كه سينه‌هامان شد

چاك «اين النّبأ العظيم؟»،

گشتيم هلاك چشمي كه تو را نديده باشد

كور است خون شد دل ما،

«متي ترانا و نراك»

4 ٭ ٭ ٭

در تاك مگر شراب پنهان نشده؟

در غنچه مگر گُلاب پنهان نشده؟

اي بي‌خبران كه مُنكر صبح شديد

در شب مگر آفتاب پنهان نشده؟

5 ٭ ٭ ٭

يك عمر تو زخم‌هاي ما را بستي

هر روز كشيدي به سرِ ما دستي

شعبان كه به نيمه مي‌رسد آقاجان!

ما تازه به يادمان مي‌آيد هستي!

6 ٭ ٭ ٭

اين ماه كه چون چراغ تو مي‌سوزد

عمري‌ست كه در فراق تو مي‌سوزد

خورشيد كه هر روز تو را مي‌بيند

در آتش اشتياق تو مي‌سوزد

7 ٭ ٭ ٭

اي اصل اميد! بيم‌ها را درياب باباي همه!

يتيم‌ها را درياب هر چند خدا خودش كريم است،

آقا! لطفي كن و ياكريم‌ها را درياب

8 ٭ ٭ ٭

شد بسته در هر دو جهان،

از بس كه... خشكيد زمين و آسمان،

از بس كه... بد نيست

اگر كمي خجالت بكشيم

خون شد دل صاحب‌الزّمان، از بس كه...؟!

9 ٭ ٭ ٭

درسي كه مرور مي‌كني،

عاشوراست هر جا كه عبور مي‌كني،

عاشوراست اي وارث زخم‌هاي هفتاد و دو تن روزي كه ظهور مي‌كني،

عاشوراست جليل صفربيگي

((آفتاب آفرينش ))
مثنوي هي مرا از بر كنيد
درد دلهاي مرا باور كنيد
يا علي دنيا فريبستان شده ست
آدميت غرق در عصيان شده است
يا علي انسان به غارت مي رود
روز و شب به دنبال پوچي مي رود
در فريبستان دنيا گم شديم
ما همه بازيچه ي مردم شديم
ما دچار عادت هر روزه ايم
ما همه مردان عصر موزه ايم
از غرور ما منيت مي چكد
لگه هاي جاهليت مي چكد
روبرو شيرين زباني مي كنيم
پشت سر نامهرباني مي كنيم
اي انيس خلوت شبهاي من
اي تو آگه از شبِ غمهاي من
اشتياق شدت افزايم ببين
شور مجنون در سراپايم ببين
جويبار اشك من سيلاب شد
سينه ام از عشق تو بي تاب شد
آفتاب آفرينش روي توست
قبله گاه آهل بينش كوي توست
در به روي شب پرستان بسته ايم
از حماقت هاي انسان خسته ايم
يا علي ما با غمت خو كرده ايم
امشبي را بر درت رو كرده ايم
شيعه از روز ازل پابند توست
مهر و ماه و آسمان در بند توست
ما به نور تو خدا را ديده ايم
در حضور تو خدا را ديده ايم

افق
صبر مارا زينبي كن اي خدا
قلب مارا حيدري كن اي خدا
اين همه تزوير .هم فتنه هم ريا
كاش مهدي را رساني اي خدا

((دعاي منتظران))
بيا دعاي مرا مستجاب كن مولا
مرا زمنتظرانت حساب كن مولا

جهان دوباره به خواب عدم فرو رفته است
براي معجزه كردن شتاب كن مولا

به نام نامي حق اي سوار وادي عشق
بزن به جاده و پا در ركاب كن مولا

ستمگرانه ترين ظلم ها به انسان شد
بيا سران ستم را عذاب كن مولا

فداي ناز نگاه تو اي گل نرگس
مرا به هُرْم نگاهت مذاب كن مولا

به اشك چشم يتبمان و اه مظلومان
دعاي منتظران مستجاب كن مولا

براي آمدنت روز و شب دعا كردم
مرا به وصل خودت كامياب كن مولا

در آن صپيده دم صبح روز آدينه
مرا به ياري خود انتخاب كن مولا

مرا كه سايه به سايه پي تو مي گردم
غلام حلقه به گوشَت خطاب كن مولا



((انتظار طاقت سوز))
شنيده ام كه تو مثل خدا دلآرايي
به چشم خلق نيايي زبس كه زيبايي

در امتداد افق هايِ روشن ملكوت
يكي از اين همه آدينه ها تو مي آيي

كبوترانه نگاهم پي تو مي گردد
نهان ز ديده ي مايي زبس كه پيدايي

تو در مساحت ذهن بشر نمي گنجي
فراتر از همه ي كائنات دنيايي

تو از سلاله آل محمد مولا
تو آخرين پسر از نسل پور زهرايي

بيا كه در غم اين انتظار طاقت سوز
مرا نمانده دگر طاقت شكيبايي

تمام بودن خود را خلاصه خواهم كرد
به شاعرانه ترين لحظه هاي رويايي

سرود ام غزل عاشقانه اي از تو
كه تو طليعه ي زيباترين غزلهايي
((كبوتر دل))
دلم گرفته تورا ياد مي كنم مولا
به اين بهانه دلم شاد مي كنم مولا

كبوترِ دل خود را زحجم تنگ قفس
به عشق روي تو آزاد مي كنم مولا

هميشه تا به غزل مي رسم بهانه تويي
سخن به عشق تو ايراد مي كنم مولا

چه سخت مي گذرد لحظه ها مرا بي تو
كه از فراق تو فرياد مي كنم مولا

زمين باير دل را كه شهوتستان است
به احترام تو آباد مي كنم مولا

از اين زمانه و رفتار گنگ انسان ها
دلم گرفته تو را ياد مي كند مولا



((بارن نور))
بوي باران نور مي آيد
بوي خوب حضور مي آيد

صبح آدينه اي كه در راه است
مردي از جنس نور مي آيد

قاصدك هابه ما خبر داده اند
منجي از راه دور مي آيد

عيسي از آسمان به پا بوسش
موسي از كوهطور مي آيد

كوري چشم دشمنان مهدي
آن امام صبور مي آيد

پرسش تلخ عاشقان اين است
كي زمان ظهور مي آيد



((لحظه ي ديدار))
از جاده هاي سخت و ناهموار آقا
مي آيد اما با غم بسيار آقا

با دوستانش مهربان و با سخاوت
با دشمنان دارد سر پيكار آقا

چشمان خواب آلود ي زنبارگان را
از خواب خرگوشي كند بيدار آقا

روح تمام آفرينش در قنوت است
دست دعا برداشته است انگار آقا

غمهاي عالم بار ديگر بي حضورت
بر پيكر من مي شود آوار آقا

گم كرده ام در برزخ دنيا خودم را
سر خورده ام از اين همه تكرار آقا

تا كي من و آدينه ها چشم انتظاري
در حسرت يك لحظه ي ديدار آقا

آخر من از امروز و فردا كردن تو
مردم بيا پا بر سرم بگذار آقا



((امام صبور))
صداي پاي تو از راه دور مي آيد
به سمت كعبه قدمهاي نور مي آيد

هنوز منتظران تو چشم در راهند
كه صبح جمعه امام صبور مي آيد

به دسگيري چشمان خيس و باراني
به سرنگوني اصحاب زور مي آيد

شبيه معجزه با ذولفقار ظلمت كُش
به قصد كشتن فسق و فجور مي آيد

با طلوع تو درصبح روز آدينه
به چهره هاي پر از غم سرور مي آيد



((چشمان حسرت سوز ))
تو را در لحظه هاي استجابت آرزو كردم
تو را در ساحل سبز نيايش جست و جو كردم

چنان مشتاق ديدار تو هستم اي همه خوبي
كه دنبال تو حتي آسمان را زير و رو كردم
منِ تنها و سر گردان ، پر از خواهش پر از عصيان
ز هر جا رانده درمانده ، به درگاه تو رو كردم

به پاس لحظه ي سبز ظهور برزخ دل را
به اشك ديده با خون دل خود شستشو كردم

به حسرت لحظه ها را مي شمارم تا تو بر گردي
به تكرار تمام لحظه هايِ كهنه خو كردم

هنوز از خنده هاي من صداي گريه مي آيد
چه بسيار عقده هايي را كه پنهان در گلو كردم

چه شبهايي كه با چشمان حسرت سوز باراني
به فانوس نگاهت با خيالت گفتگو كردم

شبي اي كاش مي ديدم ، جمال دلرايت را
نديدم روي ماهت را و عمري آرزو كردم



((آفتاب روشنايي ))
به عشق آتشي در سينه دارم
نگاهي منتظر آدينه دارم

نه ديروز عاشقت بودم نه حالا
غم عشق تو را ديرينه دارم

دلم را خانه عشق تو كردم
در آن عشق تو را گنجينه دارم

از آن روزي كه مهرت بر دل افتاد
دلي از مهر تو بي كينه دارم

ندارد آفتاب روشنايي
چنان نوري كه من در سينه دارم



((لاله هاي عشق ))
مي آيد آنكه در قدمش لاله هاي عشق
سر خم كنند و سجده كنند از براي عشق

هرگز نبيند آن همه زيباي تو را
چشمي كه نيست زنده دل و مبتلاي عشق

با من سخن بگو كه مسيح زمان تويي
تا جانِ مرده ، زنده شود از نواي عشق

آدينه ها بسر شد اما نيامدي
تا بشنوم ز كعبه صداي رساي عشق

در دوري ات چگونه زنده بمانم كه آگهي
با من چه مي كند  غم هجر و بلاي عشق

زيبا ترين غزل عاشقانه خود را
تقديم مي كنم به تو اي دلرباي عشق

(( نماز عشق ))
امشب به نام عشق خدا را صدا كنيم
دل را به روي بال ملائك هوا كنيم

با گريه هاي نيمه شبي از سر نياز
يك ذره بندگي خدا بي ريا كنيم

ايمان بياوريم به فرجام اين جهان
فكري براي توشه ي روز جزا كنيم

تا مي شود به پاس محبت براي هم
دستي بر آوريم و قنوتي دعا كنيم

امشب بيا به نام علي در نماز عشق
با حال دلشكسته خدا را صدا كنيم


((گلواژه ي هستي ))
تو اي تنها تر از تنها ، به دنبال تو مي گردم
تو اي پيدا و نا پيدا ، به دنبال تو مي گردم

رها از عالم خاكي ، به دور از هر چه ناپاكي
و همچون عاشقي شيدا ، به دنبال تو مي گردم

من آن مجنون صحرا گردِ تنها در بيابان
كه حتي در بيابان ها ، به دنبال تو مي گردم

تو را مي جويم اي زيبا ترين گلواژه هستي
تو اي عالي ترين معنا ، به دنبال تو مي گردم

تو را در قلب انسان هاي عاشق پيشه معصوم
و در هر جاي اين دنيا ، به دنبال تو مي گردم

و هر جايي كه ردّي از قدم هاي تو مي بينم
سَري هم ميزنم آنجا ، به دنبال تو مي گردم

و گاهي هم خودم را بي سبب گم مي كنم آقا
ز بس پي در پي از هر جا ، به دنبال تو مي گردم



((ميوه عصيان ))
روح من در خواب شهوت مرده است
ميوه عصيان خود را خورده است

روح من در جاهليّت خفته است
دل به آيات خدا نسپرده است

پوچي پندار انسانهاي دون
روح حساس مرا آزرده است

بشه ي انديشه ي اشراقي ام
در لجنزار زمين پژمرده است

روح من با اين همه آلودگي
كي به اسرار خدا پي برده است

من چه كرده ام با خود كه سالهاست
در دلم شوق پريدن مرده است



((گل نرگس ))
تمام عمر خود را با تو سر كردم گل نرگس
دلم را در نيستان تو پروردم گل نرگس

و از روزي كه با عشق تو خود را آشنا كردم
به اندوه فراوان تو پي بردم گل نرگس

من از وجدان انسانهاي خواب آلوده مي ترسم
و از عصيان آدمها پُر از دردم گل نرگس

من از وقتي كه خود را مي شناسم مثل يك عاشق
به دنبال تو هر آدينه مي گردم گل نرگس

به عشقت اي مسيحا اي ابرمرد خدا امشب
دلم را هديه اي ناقابل آورده م گل نرگس

به خاك افتاده ام در پيش پايت خواهشي دارم
مرا از خانه عشقت مكن طردم گل نرگس



((ناجي روزگار ))
مژده ياران كه يار مي آيد
بوي خوب بهار مي آيد

پرچم فتح را برافرازيد
ناجي روزگار مي آيد

گل شادي جوانه خواهد زد
بذر ايمان به بار مي آيد

يكي از روزهاي آدينه
خوب پروردگار مي آيد

با ظهور تواي همه خوبي
به دل ما قرار مي آيد

به نام آن كه انسان را مسافر كاروان انتظار گردانيد سلام اى گل نرگس، اى كه شيرين ترين انتظار، انتظار توست و بهترين منتظر، منتظر توست مى توانم در يك كلمه پر معنا بگويم: گر عشقى هست و عاشقى نام تو معشوق و من عاشق و شيفته توأم در انتظارت مى مانم و از خداى بزرگ مى خواهم كه ظهورت را نزديك گرداند ما محتاج يك نگاه گذراى شما هستيم، زودتر ظهور كن و قلب رهبرمان را شاد گردان ما و رهبرمان در انتظار تو مى مانيم. خدا كند كه بيايى و ما هم يكى از يارانتان باشيم ......................... کاش در اين رمضان لايق ديدار شوم سحري با نظر لطف تو بيدار شوم کاش منت بگذاري به سرم مهدي جان تا که هم سفره تو لحظه افطار شوم فرستاده شده توسط (داداشي ) بی تو ای صاحب زمان بی قرارم هر زمان بی تو ای صاحب زمان بی قرارم هر زمان از غم هجر تو من دلخسته ام همچو مرغی بال و پر بشکسته ام کی شود آیی نظاره بر دل اندازی تو یارا بر دل خسته که دم سازی تو یارا ده مداد دیدبانی ز عنایت به منو از مهر و عشق بازی خدایا یابن الحسن آقا بیا .......یابن الحسن آقا بیا ................یابن الحسن آقا بیا .......................یابن الحسن آقا بیا بعضی ها دارند تو فراق یارشون گریه می کنند می گند یابن الحسن آقا بیا بیاد مسجد جمکران ای تو شور عشق من روشنی انجمن بی تو در دام بلا افتاد ام بر تو یارا جان ودل را داده ام از فراق تو شده حال من خسته پریشان کی میایی منجی و سلطان امکان عقده ها را واکنی با یک نگه ای نور یزدان بین ( ببین ) چه کرده با دل من سوز هجران سوز هجران .................. سوز هجران یابن الحسن آقا بیا .......یابن الحسن آقا بیا ................یابن الحسن آقا بیا .......................یابن الحسن آقا بیا فرستاده شده توسط (زجر كشيده ) شاید این جمعه بیاید شاد ....................پرده از چهره گشاید شاید .................................چهره از پرده گشاید شاید ..........................................................................شاید......... فرستاده شده توسط (شيفته ) ۴چیز است که عاقبتش به ۴چیزمیرسد: ۱."سکوت به سلامت" ۲."نیکویی به کرامت" ۳."بخشش کردن به سیادت" ۴."شکرکردن به زیادتی نعمت" ////////////////////////////// يوسف گم گشته باز آيد به كنعان غم مخور كلبه ي احزان شود روزي گلستان غم مخور اي دل غم ديده حالت به شود دل بد مكن اين سر شوريده باز آيد به سامان غم مخور يبن الحسن بسته زلف تو شوريده سران است هنوز تشنه وصل تو خونين جگران است هنوز حال عشاق تو گلهاي گلستان داند كه به سوداي رخت جامه دران است هنوز نه همين مات جمال تو منم كز هر سو با له حسن تو صاحب نظران است هنوز كاش برگردي از اين راه كه ارباب اميد در گذرگاه تو حسرت نگران است هنو اي صفاي ضميرم چرا نمياي چرا بهانه نگيرم چرا نمياي آقام آقام اگر حجاب ظهورت وجود تا من است به حق زينب خدا كند كه بميرم چرا نمياي هواي ديدن سردار غيبتت دارم به اين روان پيرم چرا نمياي به جان عمه سه ساله دل مرا نشكن آقام آقام آقام آقام آقام كجاي شايد امشب رفتي به شهر دمشق به زيارت زينب بانوي عشق تو كه امشب تو اون حرم رفتي به زيارت رقيه هم رفتي آقام آقام آقام آقام آقام كجاي تو بگو امشب ها كجا رفتي به نجف يا سامرا رفتي يا كه رفتي به روضه اي غم گين تو بقيع با صداي ام بنين آقام آقام آقام آقام آقام كجاي بس كه دنبال تو دويدم به خدا آقا جون من بريدم نشوني تو رو من پرسيدم يه بارم روتو نديدم آقام آقام آقام آقام آقام كجاي بيا بيا كه سوختم ز هجر روي ماهت تمام عمر دوختم دو چشم خود به راه تو بيا بيا كه سوختم ز هجر روي ماهت بهشت را فروختم به نيمي از نگاه تو بيا به جان مادرت امام من ظهور كن بيا و جام خالي ام پر از مي تهور كن بيا و قلب شيعه رو غريق در سرور كن بيا به گير از عدو تغاس خون فاطمه همان حبيبه ي خدا همان به عرش قائمه ، فاطمه بگو به دشمن علي خبيث دون بي شرف چرا ربوده اي فدك زهمسر شه نجف ميان كوچه از چه تو با مادرم شدي طرف به تير كينه ها چرا نموده اي برا هدف آقا به جان مادرت آن مادر غم پرورت ما را مراني از درت يبن الحسن يبن الحسن تو دين و ايمان مَني تو جان و جانان مَني يبن الحسن يبن الحسن آقام آقام قصه نخور واسه فرج دعا ميكنيم اگه بياي ايشالله برات جونمونو فدا مي كنيم آقام آقام قصه نخور ايشالله كه ظهور مي كني با ظهرت قصه ها رو از دلا بيرون ميكني اگه خدا بخواد يه روز عاشقونه همه بتونيم توحرم ارباب حسين پشت سرت نماز بخونيم اگه بياي دنيا ميشه غرق اميد غرق صفا پرچم عباس به خدا ديدني دست شما دل بردي از من به يغما اي ترك غارتگر من ديدي چه آوردي اي دوست از دست دل بر سر من يبن الحسن اي اميدم روي تو را مـن نديدم خواهم كه رويت ببينم اي سرور و اي اميدم اول دلم را صفا داد آئينه ام را جلا داد آخر به باد فنا داد عشق تو خاكستر من يبن الحسن سرور من آقا تو تاج سر من من در پي رويت اي گل شهر به شهر و كوه به كوه ديده را دريا كنم در پييت در جست و جو از فراقت اي صنم ناله شب ها مي زنم ديده را دريا كنم با توام در گفت و گو چي ميشه يبن فاطمه يه گوشه چشم به ما كني قلب منو جلا بدي راهي كربلا كني بايد كه مثل هميشه منو تحملم كني خدا نيره اون روزو بخواي منو ولم كني چه روزها كه يك به يك غروب شد نيامدي چه اشك ها به سينه ها رسوب شد نيامدي تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام دوباره صبح ، ظهر ، عصر ، غروب شد نيامدي حسن فيروزآبادي (از كتاب در آستانه ظهور )

به نام آن كه انسان را مسافر كاروان انتظار گردانيد سلام اى گل نرگس، اى كه شيرين ترين انتظار، انتظار توست و بهترين منتظر، منتظر توست مى توانم در يك كلمه پر معنا بگويم: گر عشقى هست و عاشقى نام تو معشوق و من عاشق و شيفته توأم در انتظارت مى مانم و از خداى بزرگ مى خواهم كه ظهورت را نزديك گرداند ما محتاج يك نگاه گذراى شما هستيم، زودتر ظهور كن و قلب رهبرمان را شاد گردان ما و رهبرمان در انتظار تو مى مانيم. خدا كند كه بيايى و ما هم يكى از يارانتان باشيم ......................... کاش در اين رمضان لايق ديدار شوم سحري با نظر لطف تو بيدار شوم کاش منت بگذاري به سرم مهدي جان تا که هم سفره تو لحظه افطار شوم فرستاده شده توسط (داداشي ) بی تو ای صاحب زمان بی قرارم هر زمان بی تو ای صاحب زمان بی قرارم هر زمان از غم هجر تو من دلخسته ام همچو مرغی بال و پر بشکسته ام کی شود آیی نظاره بر دل اندازی تو یارا بر دل خسته که دم سازی تو یارا ده مداد دیدبانی ز عنایت به منو از مهر و عشق بازی خدایا یابن الحسن آقا بیا .......یابن الحسن آقا بیا ................یابن الحسن آقا بیا .......................یابن الحسن آقا بیا بعضی ها دارند تو فراق یارشون گریه می کنند می گند یابن الحسن آقا بیا بیاد مسجد جمکران ای تو شور عشق من روشنی انجمن بی تو در دام بلا افتاد ام بر تو یارا جان ودل را داده ام از فراق تو شده حال من خسته پریشان کی میایی منجی و سلطان امکان عقده ها را واکنی با یک نگه ای نور یزدان بین ( ببین ) چه کرده با دل من سوز هجران سوز هجران .................. سوز هجران یابن الحسن آقا بیا .......یابن الحسن آقا بیا ................یابن الحسن آقا بیا .......................یابن الحسن آقا بیا فرستاده شده توسط (زجر كشيده ) شاید این جمعه بیاید شاد ....................پرده از چهره گشاید شاید .................................چهره از پرده گشاید شاید ..........................................................................شاید......... فرستاده شده توسط (شيفته ) ۴چیز است که عاقبتش به ۴چیزمیرسد: ۱."سکوت به سلامت" ۲."نیکویی به کرامت" ۳."بخشش کردن به سیادت" ۴."شکرکردن به زیادتی نعمت"

يوسف گم گشته باز آيد به كنعان غم مخور كلبه ي احزان شود روزي گلستان غم مخور اي دل غم ديده حالت به شود دل بد مكن اين سر شوريده باز آيد به سامان غم مخور يبن الحسن بسته زلف تو شوريده سران است هنوز تشنه وصل تو خونين جگران است هنوز حال عشاق تو گلهاي گلستان داند كه به سوداي رخت جامه دران است هنوز نه همين مات جمال تو منم كز هر سو با له حسن تو صاحب نظران است هنوز كاش برگردي از اين راه كه ارباب اميد در گذرگاه تو حسرت نگران است هنو اي صفاي ضميرم چرا نمياي چرا بهانه نگيرم چرا نمياي آقام آقام اگر حجاب ظهورت وجود تا من است به حق زينب خدا كند كه بميرم چرا نمياي هواي ديدن سردار غيبتت دارم به اين روان پيرم چرا نمياي به جان عمه سه ساله دل مرا نشكن آقام آقام آقام آقام آقام كجاي شايد امشب رفتي به شهر دمشق به زيارت زينب بانوي عشق تو كه امشب تو اون حرم رفتي به زيارت رقيه هم رفتي آقام آقام آقام آقام آقام كجاي تو بگو امشب ها كجا رفتي به نجف يا سامرا رفتي يا كه رفتي به روضه اي غم گين تو بقيع با صداي ام بنين آقام آقام آقام آقام آقام كجاي بس كه دنبال تو دويدم به خدا آقا جون من بريدم نشوني تو رو من پرسيدم يه بارم روتو نديدم آقام آقام آقام آقام آقام كجاي بيا بيا كه سوختم ز هجر روي ماهت تمام عمر دوختم دو چشم خود به راه تو بيا بيا كه سوختم ز هجر روي ماهت بهشت را فروختم به نيمي از نگاه تو بيا به جان مادرت امام من ظهور كن بيا و جام خالي ام پر از مي تهور كن بيا و قلب شيعه رو غريق در سرور كن بيا به گير از عدو تغاس خون فاطمه همان حبيبه ي خدا همان به عرش قائمه ، فاطمه بگو به دشمن علي خبيث دون بي شرف چرا ربوده اي فدك زهمسر شه نجف ميان كوچه از چه تو با مادرم شدي طرف به تير كينه ها چرا نموده اي برا هدف آقا به جان مادرت آن مادر غم پرورت ما را مراني از درت يبن الحسن يبن الحسن تو دين و ايمان مَني تو جان و جانان مَني يبن الحسن يبن الحسن آقام آقام قصه نخور واسه فرج دعا ميكنيم اگه بياي ايشالله برات جونمونو فدا مي كنيم آقام آقام قصه نخور ايشالله كه ظهور مي كني با ظهرت قصه ها رو از دلا بيرون ميكني اگه خدا بخواد يه روز عاشقونه همه بتونيم توحرم ارباب حسين پشت سرت نماز بخونيم اگه بياي دنيا ميشه غرق اميد غرق صفا پرچم عباس به خدا ديدني دست شما دل بردي از من به يغما اي ترك غارتگر من ديدي چه آوردي اي دوست از دست دل بر سر من يبن الحسن اي اميدم روي تو را مـن نديدم خواهم كه رويت ببينم اي سرور و اي اميدم اول دلم را صفا داد آئينه ام را جلا داد آخر به باد فنا داد عشق تو خاكستر من يبن الحسن سرور من آقا تو تاج سر من من در پي رويت اي گل شهر به شهر و كوه به كوه ديده را دريا كنم در پييت در جست و جو از فراقت اي صنم ناله شب ها مي زنم ديده را دريا كنم با توام در گفت و گو چي ميشه يبن فاطمه يه گوشه چشم به ما كني قلب منو جلا بدي راهي كربلا كني بايد كه مثل هميشه منو تحملم كني خدا نيره اون روزو بخواي منو ولم كني چه روزها كه يك به يك غروب شد نيامدي چه اشك ها به سينه ها رسوب شد نيامدي تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام دوباره صبح ، ظهر ، عصر ، غروب شد نيامدي

حسن فيروزآبادي (از كتاب در آستانه ظهور )

آقا جمعه هاکه مي شود بعد از نماز صبح به خدا التماس مي کنم که امروز پايان اين انتظار باشداما غروب باز با زيارت آل ياسين بايد انتظار جمعه اي ديگر را بکشم مولاي من بي همگان بسر شود بي تو بسر نمي شود  
تا كه پرسيدم ز منطق عشق چيست ؟
در جوابم اينچنين گفت و گريست :
ليلي و مجنون همه افسانه اند
عشق تفسيري ز زهرا و عليست
چه دعايي كنمت بهتر از اين ... خنده ات از ته دل گريه ات از سر شوق .

بهترين مترجم كسي است كه سكوت ديگران را ترجمه كند .

از مردم گمراه جهان راه مجوييد نزديكترين راه به الله حسين است .

پربارترين گنج قلبي عاشق است كه با همه ارامش عاشق ديدار مهدي (عج) است .

صداي ناله مي آيد زمحراب/علي در خون خود افتاده بيتاب/كلام دلنوازش را گسستند/به شمشيري نمازش را شكستند/

خورشيد چراغكي ز رخسار عليست/مه نقطه كوچكي زپرگار عليست/هركس فرستد به محمد صلوات/همسايه ديوار به ديوار عليست/.

نام من سرباز كوي عترت است/دوره آموزشي ام هيئت است/پادگانم چادري شد وصله دار/سر درش عكس علي با ذوالفقار/ارتش حيدرمحل خدمتم/بر جانبازي پي هر فرصتم/نقش سر دوشي من يافاطمه است/قمقمه ام پر زآب علقمه است/رنگ پيراهن نه رنگ خاكي است/زينب آن را دوخته ، پس  مشكي است/اسم رمز حمله ام ياس علي/افسر مافوقم عباس علي(ع)

در جهان هرگز نشد مديون احساس كسي ، تا نباشد رايگان مهرت گروگان كسي ، گوهر خود را نزن بر سنگ هر نا قابلي ، صبر كن تا پيدا شد گوهر شناس قابلي .

ويراه نه آنست كه جمشيد بنا كرد/ويرانه نه آن است كه فرهاد فرو ريخت/ويرانه دل ماست كه هر جمعه بيادت/صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ريخت .

كاش در اين رمضان لايق ديدار شوم/در سحري با نظر لطف تو بيدار شوم/كاش منت بگذاري به سرم مهديجان/همسفره تو لحظه افطارشوم .

مولاي من مهدي جان ، سوالي دارم از حضورت ، من آيا زنده ام وقت ظهورت ؟ اگر تو آمدي من رفته بودم ، اسير سال و ماه و هفته بودم ، دعايم كن دوباره جان بگيرم ، بيام در حضور تو بميرم .
( حميده مغاني طرقي   
همه گلهاي نرگس بوي آمدن تو را ميدهند ولي ... کجايي ! اللهمعجل لوليک الفرج  )

( ميثم  
شكر لله كه سر كوي تو منزل دارم كه من از عمر گران عشق تو حاصل دارم مشكلي نيست مرا غير وصالت مهدي كه من از دوري هجران تو مشكل دارم )

الهی، درک مولايمان مهدي را به پرنده قلوب ما الهام کن تا شايسته حضور او باشيم!

ـ اين ماييم که غايبيم و او همواره حاضر و ناظر است.

ـ مبارک باد ميلاد تو، اي معراج خاکيان و اي سراج افلاکيان؛ اي آينه ايمان، يا صاحب الزمان!

ـ هنگامه ميلاد تو، نويدبخش طليعه صبحي است که به مدد حضور تو، تيرگي را از جهان ميزدايد.

ـ ميلادت مبارک باد، اي سپيده پنهان که اهل زمين در آرزوي بوي بهشتي تو، هماره دعاي فرج را زمزمه ميکنند!

ـ ميلاد مهدي(عج) سفينه نجات و اميد حيات، بر عاشقانش مبارک باد! ـ امام حسين(ع) فرمودند: «اگر زمان او (مهدي(عج)) را درک کنم، در تمام عمرم به او خدمت خواهم کرد»

1ـ يا مهدي(عج)! اي نقطه شروع شفق، اي مجري حق! ميلاد تو، قصيده بي انتهايي است که تنها خدا بيت آخرش را مي داند؛ بيا و حُسن ختام زمان باش!

ـ مهدي(عج)، شمشيري از شمشيرهاي خداوند است که در عالي¬ترين جايگاه سيادت و برترين منزلت قرب خداوندي است. ـ ميلاد حجت خدا، دوازدهمين ساغر الهي بر منتظران جمالش مبارک باد!

ـ ميلاد ستاره سهيل آسمان امامت، تداعي کننده شادي لحظه طلوع طلعت نوراني اوست.

ـ مهدي(عج)، بوستاني است از سرو رشيد نرگس، از سلاله ياس فاطمه و از ريشه گل-هاي محمدي.

ـ خجسته باد بزم قدسيان در صبحي که آفتاب زمين و آسمان به زير سقف خانه نرگس طلوع مي کند.

ـ شب ميلاد تو، هنگامه گشودن پنجره هاي اميد است به روي بغضِ ستم ديدگان بي پناه تاريخ.

ـ ميلاد مهدي(عج)، تصنيف سرخ ترانه هاي انتظار، بر عموم مسلمين جهان مبارک باد!

ـ ميلاد مهدي(عج)، مشعل هدايت و روشن گري، مبيّن حقيقت، بر اهل طريقت مبارک باد!

ـ اي ماه فاطمه! به آن اميد که از افق نور بازگشت تو را دريابم، همه شب ستاره مي شمارم تا صبح ديدارت فرا رسد.

پی نوشت ها : 1

- فرهنگ جامع سخنان امام حسين، ترجمه: علي مؤيدي، ص733، ح 659.

نویسنده : رزیتا نعمتی

چه خوش است صوت قرآن زتو دلربا شنیدن
به رخت نگاه کردن ، سخن خدا شنیدن

تا نبینم رخ زیبای تو را مهدی جان
دلم آرام نگیرد به خدا مهدی جان
نیمه جانی که به تن مانده نثار تو کنم
تا ببینم رخ زیبای تو را مهدی جان

یابن زهرا راه را گم کرده ایم
چهره ی دلخواه را گم کرده ایم
ما تو را در قعر چاه انداختیم
یوسف ما چاه را گم کرده ایم

ای منتظران گنج نهان می آید
آرامش جان عاشقان می آید
بر بام سحر طلایه داران ظهور
گفتند که صاحب الزمان می آید

خوش است گر مسافری رسد سلامت از سفر                    
چه شد که قصد باز گشت از این سفر نمی کنی؟
نگر به خیل سائلان به سامرا و جمکران                    
چرا ز باب خانه ات سری به در نمی کنی؟

مهدی جان ، تو سرود ابر و باران ، و ترانه بهاران ،
همه دشت،
انتظارت...

بارالها ، منزل آن دلبر یکتا کجاست ؟
آنکه سوزاند غم هجران او دلها کجاست؟
پرچم سرخ حسینی بر فراز گنبدش  
پرسد از باد صبا خونخواه عاشورا کجاست ؟

چشم امید خویش ز اغیار بسته ایم
در انتظار مقدم پاکت نشسته ایم  

عزیزا کاسه ی چشمم سرایت
میان هر دو چشمم جای پایت
از آن ترسم که غافل پا نهی باز
نشیند خار مژگانم به پایت
«امام خمینی (ره)»

باز فصل گل رسید و باغها در انتظار                
پس گل نرگس چه شد آن دلبر یکتا کجاست ؟

مهدی جان !
اگر ما را به خیمه گاهت راهی نیست ، حرفی نیست ...  ، تنها پیراهنت را که  با عطر وجودت در آمیخته است .  بر صورتمان افکنند ،  باشد تا بیناییمان را به دست آوریم ، و به مسرت درآییم ، و در امن و امانت پناه گیریم.

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زده ام فالی و فریاد رسی می آید

باز فصل گل رسید و باغها در انتظار                
پس گل نرگس چه شد آن دلبر یکتا کجاست؟
آنکه گرید روز و شب از داغ جانسوز حسین (ع)
ناله ها دارد به یاد زینب کبری کجاست؟

یا مهدی که لطف خدا از تو جلوه کرد
یا مهدی ای به نور وصفا احمدی دگر
ای آنکه ذوالفقار علی دستیار توست
با این چنین مهابت و فر حیدری مگر؟

ز سوز عشق تو چون گرم التهاب شوم  چون شمع شعله کشم آنقدر که آب شوم

کی می آیی که کران تا بیکران دلم را برایت چراغانی کنم وچشمانم را فرش قدومت نمایم؟

بیا که بهار دلم بی صبرانه مشتاق آمدن توست وقلبم جویبار اشکهایی که هرروز وشب برای فراق تو ریخته می شوند....

یاس سفیدم!

بیا که با ظهورت آیه"والنهار اذا تجلی" تأویل گردد....

بیا که چشمه سار وجودم سخت خشکیده وفریاد العطش برآورده،

بیا تا از نرگس چشمانت عطری برای سجاده ام بگیرم....

بیا ومرا زائر شهر قاصدکها کن،بیا....

دلم برای ورود هر عشقی غیر از عشق تو بن بست است ودیده ام جز برای فراق تو نمی بارد...

بیا که هجر توآیه"ان عذابی لشدید" را تفسیر می نماید

توقيع به معنى امضا كردن نامه و فرمان، و نشان كردن برنامه و منشور مى‏باشد، و نيز پاسخهايى است كه بزرگان و دولتمردان، زير سؤالها و درخواستهاى كتبى كه از ايشان مى‏شود نويسند (لغتنامه دهخدا) . توقيع نويسى از ديرباز بين حكام و فرمانروايان رواج داشته، و موارد بسيار زيادى از توقيعات آنها در متون تاريخى و غيره به چشم مى‏خورد. كتاب توقيعات كسرى نمونه‏اى از اين آثار است، و نيز در صبح الاعشى (10/292 به بعد) و تمامى دو مجلد يازده و دوازده و قسمتى از جلد سيزده را با ذكر توقيعات بسيار، با موضوعات مختلف پرداخته است، همچنين در العقد الفريد (2/226 به بعد) طى چند فصل توقيعات مختلفى آمده است. در كتب روائى، فقهى و تاريخى شيعه قسمتى از مكتوبات ائمه اطهار (ع) به عنوان «توقيعات» آمده عمده آنها ـ از لحاظ كميت و كيفيت ـ توقيعاتى است كه از سوى امام زمان حضرت حجة بن الحسن ـ ارواحنا فداه ـ صادر گرديده است، و توقيعات صادره از ائمه ديگر بسيار كمتر بوده، و از بعضى از ايشان ـ در حد اطلاع ما ـ هيچ توقيعى به دست نيامده است. براى نمونه به اين موارد اشاره مى‏كنيم: چند توقيع كوتاه از حضرت اميرالمؤمنين على (ع) توقيعى از حضرت موسى بن جعفر (ع) (كشف الغمه، 3/33) توقيعاتى از امام رضا (ع) (اصول كافى، 1/107) ؛ عيون الاخبار الرضا، 2/86) و چندين توقيع از هر يك از ائمه: حضرت جواد و حضرت هادى و حضرت عسكرى (ع) (بحار الانوار، 2/181، 50/103، 280 ـ 302) . اكنون به طور اجمال، بخشهايى از ويژگى‏ها و مزاياى توقيعات مقدسه حضرت مهدى (عج) را بيان مى‏كنيم و به بررسى عمومى و كلى مسائل طرح شده در آنها مى‏پردازيم: 1) رابطه اعجاز با توقيعات، نظر به اينكه توقيعاتى كه در پاسخ به سؤالات و درخواستها صادر مى‏شد، معمولا ظرف سه روز انجام مى‏گرفت، شايد نتوان ادعا كرد همه آنها توأم با اعجاز بوده، گرچه نحوه صدور توقيعات و چگونگى ارتباط نواب خاص امام زمان با آن حضرت فاش نشده است، اما در بخشى از توقيعات، معجزه‏آميز بودن آنها كاملا مشهود است، و به طور قطع مى‏توان گفت صدور آنها به طور عادى صورت نگرفته است (تاريخ الغيبة الصغرى، 430 به بعد) . مثلا در سال 312 ق، از سوى حضرت بقية الله، در مورد گمراهى و انحراف ابن ابى‏عزاقر شلمغانى، توقيعى صادر گشت، كه ناظران عينى گفته‏اند: هنوز مركب آن تر بود و خشك نشده بود (الغيبة، شيخ طوسى، 195 به بعد؛ بحار الانوار، 51/376) . و نيز محمد بن فضل موصلى شيعه بود ولى نيابت جناب حسين بن روح را قبول نداشت، روزى هنگام بحث با يكى از دوستانش به نام حسن بن على وجناء و به پيشنهاد او براى آزمودن نايب امام (ع) مطلبى را كاملا محرمانه با هم توافق كردند، و حسن بن على وجناء كاغذ سفيدى از دفتر موصلى جدا كرد، و قلمى تراشيد و با آن بدون مركب مطالبى بر روى آن ورقه نوشت، سپس آن را مهر كرد و توسط خدمتكار نزد حسين بن روح فرستاد. ظهر همان روز جواب نامه در همان ورقه ارسالى آمد كه فصل به فصل با مركب نوشته بود (الغيبة، شيخ طوسى، 192 ـ 193 و مشابه اين اعجاز در كمال الدين، 2/488 به بعد) . همچنين از ابوحسين اسدى روايت شده كه گفت: توقيعى توسط شيخ ابوجعفر محمد بن عثمان عمروى بدون اينكه من از او سؤالى كرده باشم به من رسيد، بدين عبارت: «بسم الله الرحمن الرحيم، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر كسى كه درهمى از اموال ما را حلال شمارد» . اسدى گويد به خاطرم رسيد كه اين توقيع درباره كسى است كه درهمى از مال ما را حلال شمارد، نه كسى كه حلال نداند و از آن بخورد، گويد به خدا سوگند كه چون بار ديگر در توقيع نظر كردم ديدم به همان مضمونى كه در دلم بود تغيير يافته است: «لعنت خدا و فرشتگان، و همه مردم بر كسى كه درهمى از مال ما را به حرامى بخورد» (الاحتجاج، 2/300 به بعد) . اين معجزات در مرحله صدور بود، اما در متن خود توقيعات موارد بسيار زيادى از معجزات مشهود است كه بيشتر به صورت خبرهاى غيبى از حوادث آينده كارها و مذاكرات خصوصى، شفاى بيماران، حاملگى و خصوصيات مولود و غيره مى‏باشد (كلمة الامام المهدى، ترجمه فارسى، 1/194 به بعد؛ فهرست موضوعى توقيعات) . 2) استدلال به توقيعات، علماى شيعه در رشته‏هاى مختلف اعتقادى، فقهى و اخلاقى به توقيعات حضرت مهدى (عج) استناد و استدلال مى‏كنند، بعضى از علما اصل صدور توقيع را از آن حضرت، از جمله دلايل وجود شريف آن بزرگوار شمرده‏اند، مانند مرحوم شيخ على اكبر نهاوندى در اين باره چنين گفته است: «تمامت اين توقيعات شريفه و مكتوبات منيفه ـ چنانكه در اول رقم دوم از توقيعات ذكر نموده‏ايم ـ از جمله دلايل بر ثبوت و اثبات وجود فائض الجود آن بزرگوار است، زيرا كه مكتوب و توقيع بدون كاتب و موقع، بلكه مطلق اثر بدون مؤثر نشود و نشايد» (العبقرى الحسان، 2/208) . در فقه نيز توقيعات را به منزله يك دليل و حجت شرعى مى‏شمارند و در استنباط احكام به آنها استناد مى‏كنند، اين كار با بررسى سند و ارزيابى راويان توقيع ـ از جهت ديانت و وثاقت ـ شروع مى‏شود، چنانكه قاعده برخورد با هر حديث و روايت همين است و پس از اطمينان يافتن از صحت سند، بر آن اعتماد مى‏كنند و به عنوان يك حديث معتبر با آن مواجه مى‏شوند، آنگاه دلالت آن را به بحث مى‏گذارند، و در صورتى كه در اخبار، معارضى براى آن يافت شود، طبق قواعد علم درايه و فقه، به چگونگى جمع بين هر دو، ترجيح نص بر ظاهر مى‏پردازند (اخبار علاجيه، تعادل و تراجيح) . 3) خط توقيعات، به طورى كه در چندين مورد راويان تصريح كرده‏اند، توقيعات مقدسه حضرت مهدى (عج) به دستخط شريف خود آن حضرت صدور مى‏يافته، و جمعى از بزرگان محدثين و وكلاى حضرتش با آن آشنا بوده، و آن را مى‏شناختند و عباراتى همچون: «فوقع بخطه، بخط اعرفه، رأيت التوقيع بخطه و...» دليل اين مطلب است (تاريخ الغيبة الصغرى، 430 به بعد؛ حكمة الامام المهدى، 1/399) و بنابر بعضى از روايات، خط مبارك امام زمان (عج) به خط پدر بزرگوارش بسيار شباهت داشته است (مناقب، 3/533) و با توجه به اينكه در طول مدت نيابت نواب اربعه، اين توقيعات به طور يكنواخت ظاهر مى‏گشت شيوه‏اى كاملا مطمئن براى يقين به صدور آنها از شخص امام (ع) بود، و راه را براى افراد فرصت طلب و مغرض مى‏بست كه هرگز نتوانند نامه‏هاى جعلى به نام آن حضرت درست كنند، و مردم را به وسيله آنها فريب دهند. البته توقيعات را به خط امام (ع) معمولا بعضى از افراد معتمد مشاهده مى‏كردند. سپس از روى آنها نسخه‏بردارى و رونويسى مى‏شد، يا مضمون آنها را به ذهن مى‏سپردند، ولى بعضى از توقيعات را به اقتضاى مصلحت در بين عموم شيعيان منتشر مى‏ساختند. 4) همه توقيعات حضرت مهدى (عج) توسط نواب خاص آن جناب براى افراد ظاهر مى‏گشت، و ارتباط كتبى با حضرتش فقط از طريق ايشان انجام مى‏گرفت، و حتى وكلاى آن حضرت كه در بلاد مختلف بودند، نامه‏هاى خود و ديگر افراد را به بغداد نزد نايب امام مى‏فرستادند، و از او پاسخ دريافت مى‏كردند، شيخ طوسى در كتاب الغيبه (صفحه 257) مى‏گويد: «و در زمان سفيران ستوده آن حضرت، جمعى از افراد مورد وثوق بوده‏اند كه از سوى سفراى منصوب شده اصلى، توقيعات بر آنان وارد مى‏شد...» ، و نيز صاحبنظران در شرح احوال و ذكر خصوصيات جمعى از وكلا، اين نكته را متذكر شده‏اند (كلمة الامام المهدى، 1/145 به بعد) . شايان تذكر است كه طبرسى در احتجاج (1/318 ـ 325) دو نامه از حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ به شيخ مفيد نقل كرده است، اين نامه‏ها توسط شخص مورد اعتمادى به شيخ مفيد رسيده ولى نام آن شخص ذكر نشده است. چند تن از مؤلفين اين دو نامه را در شمار توقيعات آن حضرت آورده‏اند (مستدرك سفينة البحار، 8/341) . همچنين بعضى از معاصران پيامى كه از سوى آن حضرت براى مرحوم آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى، توسط مرحوم شيخ محمد كوفى شوشترى نقل شده، به عنوان توقيع ذكر كرده‏اند. 5) مدت خروج توقيع، توقيعاتى كه در پاسخ به سؤالات صدور مى‏يافت، به طور معمول ظرف دو تا سه روز مى‏رسيد، چنانكه از چند روايت استفاده مى‏شود، و اين مدت در ذهن افراد متمركز بوده است، و برنامه نايبان چنين بوده كه سؤالات و تقاضاهاى مراجعه كنندگان را در يك ورقه مى‏نوشتند، سپس جواب آنها يكجا مى‏آمد (الغيبة، شيخ طوسى، 184، 190؛ تاريخ الغيبة الصغرى 435) . نحوه ديدار نايب امام با آن حضرت فاش نشده است. و گاه جواب سؤالى را شفاهى مى‏گفتند، كه نايب شخصا آن را ابلاغ مى‏كرد و بسا مى‏شد كه اصلا جواب نمى‏فرمودند، از جهت مصلحتى كه حضرت مهدى (عج) مى‏دانستند، مثلا كسى از امام تقاضا دارد كه برايش دعا كند تا خداوند به او فرزند پسرى عطا فرمايد، ولى چون امام مى‏داند كه چنين چيزى نصيب آن شخصيت نيست پاسخى نمى‏دهد. (الغيبة، شيخ طوسى، 195) . و مانند شخصى كه جواب نامه‏اش نيامد، بعد معلوم شد كه از مذهب تشيع برگشته و قرمطى شده است (الارشاد، شيخ مفيد، 232) و اما توقيعاتى كه بدون سؤال و درخواست افراد صادر مى‏گشت وقت معينى نداشت، و هر موقع كه امام (عج) صلاح مى‏دانست، توقيعى مى‏نوشت و مطلبى اظهار مى‏فرمود. 6) مطالب مطرح شده در توقيعات، موضوعاتى كه در توقيعات حضرت ولى عصر (عج) آمده است، شامل بسيارى از معارف و حقايق دينى، و امور تربيتى و برنامه‏هاى زندگى فردى و اجتماعى مى‏باشد، كه فهرست اجمالى آنها بدين قرار است: الف) مباحث عقيدتى، در زمينه‏هاى مختلف توحيد، نبوت، امامت، معاد و غيره؛ ب) امور اجتماعى، شامل مسائل اخلاقى، تربيتى، و شئون اقتصادى و مشكلات مالى؛ ج) وظايف و تكاليف شيعيان در عصر غيبت، بيان چگونگى توجه به خداوند، ايجاد زمينه‏هاى خودسازى، نحوه ارتباط با ايشان و پيروى از آن حضرت و آمادگى براى برپائى حكومت عدل گستر او؛ د) بيان قسمتى از احكام و مسائل فقهى، در مورد نماز، روزه، حج، نذر، خمس، نكاح و غيره؛ ه ـ ) مطالبى در امور شخصى كسانى كه از آن حضرت درخواست مى‏كردند از قبيل نامگذارى فرزند، آزادى برده و كنيز، انتخاب دوست، اجازه سفر و غيره؛ و) نصب و تأييد وكلا و نواب و ديگر امور مربوط به ايشان، افشا كردن تزوير مدعيان دروغين، و طرد و لعن غلات و منحرفين. 7) دفع خطر از شيعيان، در آن عصر كه حكام ستمگر، براى شناسايى و شكنجه و آزار و نابودى شيعيان و پيروان اهل بيت عصمت (ع) كمر بسته بودند، و احيانا نقشه‏هاى ماهرانه‏اى طرح مى‏كردند تا بلكه بتوانند تمامى آنها را از بين ببرند، تنها راه خلاصى از دامهاى شيطانى بدخواهان، همين توقيعات بود. به دو نمونه در اين باره توجه مى‏كنيم: اول يكبار كه در مورد وكلا و نمايندگان حضرت (ع) نزد خليفه غاصب سعايت شده بود، وى براى شناسايى و دستگيرى آنان چنين دستور داد افراد ناشناسى را همراه با پول نزد آنها به جاسوسى بفرستيد، اگر كسى از آنها چيزى پذيرفت او را دستگير كنيد. در اين هنگام از ناحيه مقدسه حضرت مهدى (عج) خطاب به همه وكلا فرمانى صادر شد كه از هيچكس چيزى نپذيرند، و از گرفتن خوددارى كنند، و خود را بى‏اطلاع نشان دهند (كافى، 1/525) . دوم: در يك زمان از سوى حضرت ولى عصر (عج) دستورى صادر شد كه از زيارت كاظمين و كربلا نهى كرده بودند. پس از چند ماه معلوم شد خليفه در آن موقع دستور داده بود كه هر كس به زيارت رود، در كمينش باشند و او را دستگير كنند (كافى، 1/525) . 8) بيزارى از منحرفان، در عصر غيبت صغرى افرادى به عناوين مختلف و با مقاصد گوناگون به دروغ ادعاهايى مى‏كردند و سعى داشتند دوستان و پيروان ائمه (ع) را به سوى خود جلب كنند، و آنها را فريب دهند و گمراه سازند و با توجه به اينكه اين قبيل افراد كم و بيش در بين شيعيان آن زمان ـ و يا دست كم در بعضى از مناطق شيعه‏نشين ـ شهرت و احترامى داشتند، و غالبا زير پوشش ادعاى نيابت و سفارت حضرت مهدى (عج) دامهاى خود را مى‏گسترانيدند، لذا خطر آنها براى شيعيان و مسلمانان، از خطر كفار مشركين بدتر بود، و افشاى تزوير و كشف نقاب از چهره كريه ايشان، و طرد آنها از جوامع دينى، ضرورت داشت. از همين روى توقيعات مهمى درباره اين افراد و بيزارى حضرت ولى‏عصر (عج) از آنها، از سوى آن جناب صدور يافته، و مايه رسوايى و انزواى آنها شده است. 9) توقيعات در كتابها و آثار بزرگان، نخستين كسى كه توقيعات را جمع‏آورى كرده است: محدث گرانقدر ابوالعباس عبدالله بن جعفر حميرى مى‏باشد. و از جمله اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادى و امام عسكرى عليهم السلام بوده، عصر غيبت صغرى را نيز درك كرده، و توقيعات را به خط امام (عج) ديده است. (رجال، نجاشى، 152 به بعد؛ معجم رجال الحديث، 10/145) . از عبارت نجاشى بر مى‏آيد كه توقيعات امام حسن عسكرى (ع) را تدوين كرده است، گرچه آقا بزرگ در (الذريعه، 4/401) گفته: «التوقيعات الخارجة من الناحية المقدسة...» . فرزندان او احمد و جعفر و حسين و محمد نيز همگى با حضرت ولى عصر ارواحنا فداه مكاتبه داشته‏اند كه سه توقيع در پاسخ به سؤالات محمد بن عبدالله حميرى در كتاب احتجاج آمده است. همچنين زيارت معروف «آل يس» و دعاى بعد از آن، ضمن توقيعى خطاب به او صادر شده است. همچنين در منابع اوليه حديث همچون كافى؛ كمال الدين؛ ارشاد؛ غيبت شيخ طوسى؛ احتجاج و غيره و نيز مجموعه‏هاى بزرگ حديث، و كتب معتبره متأخرين مانند: بحار الانوار؛ وسائل الشيعه؛ وافى؛ مستدرك الوسائل و الصحيفة المهدية در فصلهاى خاص و يا به طور پراكنده، توقيعات بسيارى آمده است. در عصر حاضر نيز آثار ارزشمندى در اين زمينه انتشار يافته است، از جمله: تاريخ الغيبة الصغرى؛ كلمة الامام المهدى، ترجمه فارسى و استدراك، نشر آفاق (تهران، 1407 ق) ؛ توقيعات مقدسه، اثر جعفر وجدانى؛ مجموعه سخنان، توقيعات و ادعيه حضرت بقية الله، از خادمى شيرازى؛ نواب اربعه، راسخى نجفى. 10) يك نمونه از توقيعات، از محمد بن ابراهيم بن مهزيار نقل شده كه گفت: وارد عراق شدم در حاليكه شك و ترديد داشتم، پس اين توقيع برايم صادر گشت: «به مهزيارى بگو آنچه از سخنان دوستانمان در منطقه خودتان نقل كردى، دانستيم، به آنها بگو: مگر سخن خداوند را نشنيده‏ايد كه فرموده: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد رسول و ولى امر خودتان را (نساء، 59) آيا جز اين فرمان كه تا روز قيامت وظيفه را مشخص كرده دستور ديگرى هست؟ مگر نمى‏بينيد كه خداى عز و جل برايتان پناهگاههايى قرار داده تا بدانها پناه بريد و نشانه‏هايى نهاده كه به وسيله آنها راه يابيد، از عهد آدم (ع) تا زمانى كه امام قبلى (حضرت عسكرى (ع)) ظاهر گرديد، هرگاه نشانه و روايتى ناپديد شد نشانه و پرچمى ديگر آشكار گرديد، و هر زمان كه ستاره‏اى افول نمود ستاره ديگرى طلوع كرد و چون خداوند او را قبض روح فرمود پنداشتيد كه پروردگار عز و جل وسيله و واسطه بين خود و خلقش را قطع نمود، هرگز چنين نبوده و نخواهد بود تا روز رستاخيز فرا رسد، و امر خداوند آشكار گردد، و آنان را خوش آيند نباشد. اى محمد بن ابراهيم در آنچه كه به سوى آن گام برداشته‏اى ترديد به خود راه مده كه خداوند زمين را از حجت تهى نگذارد، مگر نه پدرت پيش از وفاتش به تو گفت: هم اكنون كسى را بياور كه اين سكه‏هاى طلا را سنجش و قيمت گذارى كند، و چون انجام اين كار به تأخير افتاد و پيرمرد ترسيد مبادا پيش از عملى شدن دستورش در گذرد، به تو گفت تو آنها را براى خودت قيمت كن. آنگاه كيسه بزرگى بيرون آورد و به تو داد، و سه كيسه و هميانى كه سكه‏هاى مختلفى در آن بود نزد خود داشتى، پس آنها را ارزيابى كردى و در آن كيسه گذاشتى، و پدرت با مهر خود آن را مهر كرد، و به تو گفت تو نيز مهر كن، پس اگر زنده ماندم خودم به آن سزاوارترم، و چنانچه از دنيا رفتم، از خداوند اول نسبت به خودت و بعد در مورد من بپرهيز، و مرا خلاص كن و چنان باش كه به تو گمان دارم. خداوند تو را بيامرزد، دينارهاى اضافى را كه بر مجموع سكه‏هاى مربوط به منظور داشته‏اى كه كمى بيش از ده دينار بود از آنها بيرون بياور، و از سوى خود باز پس گير كه زمانه از گذشته دشوارتر است. خداوند ما را كفايت مى‏كند و وكيل خوبى است» (كمال الدين، 2/486؛ بحار الانوار، 53/185؛ كلمة الامام المهدى، 1/362) .

نويسنده: سيد مهدى حائرى

صفحه62 از63

حقوق مولفان و ناشران

تمامی محتوای چند رسانه ای(کتاب ،کتاب صوتی، کتاب تصویری،مجلات،روزنامه ها،مقالات،پایان نامه ها) موجود در بازار کتاب دیجیتالی قائمیه با هماهنگی و رعایت کامل حقوق ناشران ، نویسندگان و دریافت مجوز کتبی از آنان به صورت کاملا رایگان عرضه می‌شوند.

 

شبکه های اجتماعی بازار کتاب



بازار کتاب اولین و بزرگترین سامانه دانلود کتاب الکترونیکی رایگان بر خط با هدف در دسترس قرار دادن متون و کتب شیعه راه‌اندازی شده است. به کمک کتابخانه دیجیتالی بازار کتاب به هزاران عنوان کتاب به زبان های مختلف : فارسی ، عربی ، انگلیسی و آذری و غیره .... دسترسی خواهید داشت.


همین حالا اپ بازار کتاب را نصب کنید و کتابخانه خود را با دانلود کتاب های برتر پربار کنید.

با کلیک بر روی این لینک عضو کانال تلگرام ما شوید.