Super User
اي چشمه ي نور كهكشان
اي عشق زمين و آسمان
اي جانِ جهان نماي عالََم
اي چهره دلگشاي عالَم
رخسار تو دلرباترين است
غارتگر هر چه عقل و دين است
دل مي تپد از غم فراقت
از هجر غمت ، نمانده طاقت
كوي تو بهشت عاشقان است
ياد تو بهار جسم و جان است
اي حيدر ثانيِ زمانه
تيغ دو دَمَت بكش ميانه
بشكن بت و بت پرست و بت ساز
تا دينِ نبي شود سرافراز
روزي كه ظهور مي كني تو
عالَم همه نور مي كني تو
جمعي به وصال تو رسيدند
بي واسطه چهره ي تو ديدند
اي اختر تابناك توحيد
از نور تو بهره برده خورشيد
در گلشن معرفت كنم سير
دل بر تو سپرده ام نه به غِير
تا عشق تو در دلم مكان كرد
خون از مژگان من روان كرد
شور دگري به جان ما كن
سوز سحري به ما عطا كن
يا رب برسان گل وفا را
آن منجي آل مصطفي را
من مشتري نگاه اويم
او هست ، تمام آرزويم
از ناحیه مقدّسه امام عصر، حضرت مهدى (عج) دعاهاى مختلفى نقل شده که یکى از دعاهاى معروف آن، دعایى است که با فراز: «اللّهم ارزقنا توفیق الطّاعة» آغاز مىگردد، این دعا از محتوایى بسیار عمیق و عالى برخوردار است که گویى درسهاى فرهنگى و اخلاقى بسیار مفیدى است که آن بزرگوار در لباس دعا، به پیروانش و به همه حق پرستان آموخته است، درسهاى سازنده و آموزنده در بیست و شش فراز، که در حقیقت ۲۶ درس مهم براى انسانهایى است که در میان خصال اخلاقى، هر فرازى از آنها مناسب حال آنها با صفات مخصوص به خود است.
این دعا را که در مفاتیح الجنان محدّث قمى(ره) ذکر شده، علما و محدثین بزرگ و مورد اعتمادى از پیشینیان نقل نمودهاند از جمله آنها: ۱ـ محدّث و عالم برجسته قرن نهم هجرى قمرى شیخ تقى الدین کفعمى صاحب کتاب المصباح، و کتاب بلدالامین است.۴ ۲ـ و نیز عالم و محدث بزرگ سید بن طاووس (م۶۶۴ هـ.ق) این دعا را در کتاب مهج الدعوات نقل نموده است، و هر دو نفر از این دو محقق بزرگ، این دعا را نسبت به امام عصر حضرت مهدى(عج) داده، و از ناحیه مقدسه آن بزرگوار نقل نمودهاند، و سپس علماى متأخّر مانند علّامه مجلسى در زادالمعاد، و محدّث قمى در مفاتیح، و محقق کاشانى در مصابیح الجنان، این دعا را از دو عالم نامبرده نقل نمودهاند.
دو نکته پیرامون رزق و توفیق
جالب این که در آغاز این دعا، سخن از «رزق و روزى و توفیق» به میان آمده این گونه که مىگوییم: «اللّهم ارزقنا توفیق الطّاعة»؛ خدایا! توفیق اطاعت را رزق و روزى ما گردان.» که بیان گر آن است که خصال نیک، و ارزشها از روزىهاى معنوى است که همچون رزق و روزى مادى، همواره مورد نیاز است، همان گونه که اگر رزق مادى به انسان نرسد، او قحطى زده شده و در پرتگاه نابودى قرار مىگیرد، نرسیدن به رزق معنوى نیز باعث سقوط و هلاکت است، و همان گونه که رزق و روزى مادى، هر روزه و در همه اوقات باید به انسان برسد تا او ادامه حیات بدهد، رزق و روزى معنوى نیز باید همیشگى باشد تا موجب ادامه حیات معنوى گردد.
به عبارت روشنتر، رزق و روزى به معنى عطا و بخشش مستمر و بهرهاى از خیر و برکت الهى به طور مداوم است که هم شامل غذاى جسم و خوراک روزانه و هرگونه روزى مادى مانند لباس و خانه و مرکب و باغ و…مىشود، شامل روزىهاى معنوى مانند ارزشها و صفات نیک نیز مىشود.
و معنى وسیعى دارد، بلکه رزق و روزى اصلى همین روزى معنوى است، و در دعاها تعبیر به رزق در مورد روزىهاى معنوى بسیار به کار رفته است، و در قرآن نیز، رزق به معنى عام و جامع است، و شامل امور مادى و معنوى خواهد شد، مثلاً در قرآن مىخوانیم: «فالّذین آمنوا و عملوا الصّالحات لهم مغفرةٌ و رزقٌ کریمٌ؛۵ آنها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، آمرزش و روزى ارزشمندى براى آنها است.» با توجه به این که واژه کریم به معنى هر موجود شریف و پر ارزش است، بنابراین رزق کریم، شامل هر روزى ارزشمند از مادى و معنوى مىشود، و داراى مفهوم و معنى گستردهاى است که فراگیرنده هرگونه نعمتهاى عالى از مادى و معنوى است، چنان که راغب لغت شناس معروف قرآن، رزق کریم را، شامل عموم روزىهاى شایسته از مادى و معنوى گرفته است.۶
و در میان دهها بلکه صدها دعا که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم (علیهالسلام) نقل شده، واژه رزق در مورد امور معنوى به کار رفته است، به عنوان نمونه نظر شما را به چند مورد جلب مىکنیم:
در فرازى از یکى از دعاهاى امام سجاد(علیهالسلام) آمده: «اللّهمّ ارزقنى صلة قرابتى…؛۷ خدایا رابطه نیک با خویشاوندانم، و حج قبول شده، و عمل نیک مورد پسندت را به من روزى گردان.» و در دعاى دیگر آن حضرت آمده: «خدایا! قلب خاشع و خاضع و هراسانى از خوف خدا، و بدن صابر، و زبان ذاکر و حمد کننده، و یقین راستین، و روزى گسترده و علم مفید به من روزى گردان.»۸
و در فراز دیگر آمده: «اللّهم ارزقنى قلباً تقیّاً نقیّاً؛۹ خدایا! دل پاک و پاکیزه به من روزى کن.»
روایت شده روزى یکى از اصحاب بسیار نیک پیامبر(صلی الله علیه و آله) به نام حارثة بن سراقه به پیامبر(صلی الله علیه و آله) عرض کرد: از خدا بخواه مقام شهادت را نصیبم گرداند، پیامبر(صلی الله علیه و آله) چنین دعا کرد: «اللّهم ارزق حارثة الشّهادة؛ خداوندا! مقام شهادت را به حارثه روزى گردان.» طولى نکشید که جنگ احد رخ داد، او در این نبرد به شهادت رسید.۱۰
امام زمان
نتیجه این که رزق و روزى معنى گستردهاى دارد و شامل مواهب معنوى نیز مىشود، بنابراین اگر ما خدا را با عنوان یا رزّاق، و یا رازق خواندیم، روزىهاى معنوى را نیز در نظر بگیریم، بلکه بیشتر به این نوع روزىها توجه کنیم. چرا که غذاى روح، بسیار مهمتر از غذاى جسم است. و از امیرمؤمنان على (علیهالسلام) روایت شده فرمود: «در شگفتم از کسانى که در مورد غذاى جسم اهتمام مىورزند و از آن پرهیز مىکنند که زیانبخش نباشد ولى در مورد کیفر غذاى زیانبخش روح یعنى گناهان، که آتش دورخ است، بى توجه و غافل هستند.»۱۱ این تعبیرات بیانگر روزىهاى معنوى است که ما باید به آن توجه عمیق داشته باشیم.
و در مورد توفیق ـ که در آغاز دعاى مذکور آمده ـ نیز باید توجه داشت که عامل اصلى، و کلید گشاینده همه ارزشها و ترک گناهان است، توضیح این که واژه توفیق از ماده وفاق و توافق است و منظور از آن این است که کارهاى انسان، موافق فرمان خدا و بر وفق مراد، و هماهنگ با اهداف و مقصود، سهل و آسان گردد، و اسباب کار، فراهم شود و به اصطلاح مقتضى موجود، و هرگونه مانع، مفقود باشد تا انسان با اشتیاق و با کمال راحتى و روانى، به انجام کار همّت نماید.
به عبارت روشنتر توفیق، یارى و عنایت خاص الهى است که به بندگان شایستهاش مىدهد، در مقابل خذلان، که به معنى آن است که خدا او را به خودش واگذارد. خداوند در قرآن مىفرماید: «ان ینصرکم اللّه فلا غالب لکم و ان یخذلکم فمن ذاالّذى ینصرکم من بعده…؛۱۲ اگر خداوند شما را یارى کند، هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد، و اگر دست از یارى شما بردارد، کیست که بعد از او شما را یارى کند؟ و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند.»
البته باید توجه داشت که یارى و عنایت الهى به بندهاش، بستگى به آمادگى و لیاقت بنده دارد، او باید با شناسایى عوامل و زمینه سازى در این راستا به استقبال توفیق الهى برود، و گرنه در وادى خذلان الهى سقوط مىکند، چنان که گفتهاند:
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست در باغ لاله روید و در شور زار خس
در بــاغ لاله رویـــد و در شــورزار خـــس در باغ لاله روید و در شور زار خس
با توجه به این که امیرمؤمنان على(علیهالسلام) در گفتار گوناگونى فرمود: «توفیق عنایت الهى است، توفیق نخستین نعمت است، توفیق سرلوحه سعادت و رستگارى، و سر سلسله اصلاح و برترین عمل است، و هیچ رهبر و راهنمایى برتر از توفیق نیست و هیچ نعمتى ارجمندتر از نعمت توفیق نیست.»۱۳
امام صادق(علیهالسلام) در معنى توفیق فرمود: «هرگاه بندهاى فرمان خداوند را بجا آورد، کار او موافق و هماهنگ با فرمان خدا است، و چنین بندهاى به عنوان بنده موفّق نامیده مىشود، و هرگاه بندهاى اراده گناه کند، ولى یارى خداوند بین او و گناه جدایى بیندازد، و در نتیجه او از گناه پرهیز کند، چنین بندهاى به توفیق الهى نایل شده است و اگر خداوند بین او و گناه مانع نشود، نشانه آن است که او را به خودش واگذارده و در نتیجه او را از توفیق محروم ساخته است.»۱۴
امیر مؤمنان على(علیهالسلام) در سرآغاز فرازى از خطبهاش مىفرماید: «نحمده على ما وفّق له من الطّاعة، وزاد عنه عن المعصیة؛ خداى را سپاس گوییم که ما را توفیق اطاعتش و ترک گناهانش بخشیده است.»
بنابراین توفیق، با ارزشتترین موهبت الهى است، و به اصطلاح رفیقى است که به هر کس ندهندش، چنان که پر زیباى طاووس را به کرکس نخواهند داد، نتیجه این که اگر بخواهیم به سعادت همه جانبه برسیم و براى انجام وظیفه آماده
امام زمان
شویم، و خشنودى و یارى الهى را کسب کنیم باید به ایجاد عوامل توفیق همّت کنیم، عواملى مانند: سلامتى روح و جسم، وراثت نیک، محیط سالم، غذاى پاک، همنشین شایسته، اعتماد به نفس، توکل به خدا، اراده نیرومند، ریاضت و زحمت، صبر و حوصله، برقرار نمودن رابطه تنگاتنگ با خدا و به طور کلى دین مدارى، و نیز باید از عوامل ضد توفیق پرهیز کنیم. که همان عوامل ضد عوامل مثبت است، که همچون آفتى ویرانگر موجب نابودى توفیقات خواهد شد.
مسأله توفیق به قدرى مهم است که در بسیارى از گفتار و دعاهاى پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم(علیهالسلام) آمده، بلکه در بسیارى از آنها در سرلوحه نیایش آنها قرار گرفته است. به عنوان نمونه نظر شما را به چند فراز جلب مىکنیم:
۱ـ امیر مؤمنان على(علیهالسلام) در سرآغاز فرازى از خطبهاش مىفرماید: «نحمده على ما وفّق له من الطّاعة، وزاد عنه عن المعصیة؛۱۵ خداى را سپاس گوییم که ما را توفیق اطاعتش و ترک گناهانش بخشیده است.»
۲ـ امام سجاد(علیهالسلام) در فرازى از دعایش به خدا عرض مىکند: «و وفّقنى للّتى هى ازکى؛۱۶ خدایا مرا به آنچه که پاکترین است موفق کن.» و در فراز دیگر عرض مىکند: «خدایا! در ماه رمضان مرا براى درک شب قدر توفیق بده، به گونهاى که در صف محبوبترین و پسندیدهترین بندگان درگاهت قرار گیرم.»۱۷
۳ـ و در قسمت آخر عهدنامه مالک اشتر، حضرت على(علیهالسلام) آن را با این فراز به پایان مىرساند: «و از خدا مىخواهم که با رحمت گسترده و نیروى بى کران که در برآوردن هر حاجتى دارد، مرا و تو را در هرچه رضاى او است توفیق دهد.»۱۸
و در نامه به قثم بن عباس مىنویسد: «وفّقنا الله و ایّاکم لمحابّة؛۱۹ خداوند ما و شما را بر آنچه دوست دارد موفّق کند.»
نتیجه این که توفیق از امور بسیار پراهمیتى است که همواره مورد نظر پیامبران و امامان و اولیاء خدا بوده، و مانیز براى تحصیل امتیازات عالى انسانى، باید با مرکب توفیق به پیش رویم، و از به دست آوردن آن در همه ابعاد، با ایجاد زمینه هایش غافل نمانیم، که سنگ زیرین کاخ ترقى و تعالى است، چنان که امام على (علیهالسلام) فرمود: «لاینفع اجتهادٌ بغیر توفیقٍ؛ هیچ کوششى بدون توفیق به ثمر نمىرسد.»۲۰ و نیز فرمود: «مشتاقانه به استقبال توفیق روانه شوید که توفیق اُسّ وثیق (اساس مطمئن) است.»۲۱
۱٫ نامه اخلاقى عرفانى امام خمینى (که به نوهاش آقاى سید على خمینى اهدا شده) مجموعه آثار، شماره یک، نشر کنگره اندیشههاى اخلاقى ـ عرفانى امام خمینى، ص ۱۶۸٫
۲٫ محدث نورى، مستدرک الوسائل، ج ۵، ص ۱۶۷؛ بحار، ج ۹۳، ص ۳۰۰٫
۳٫ شیخ تقى الدین کفعمى، مصباح کفعمى، ص ۳۰۵ ؛ سید بن طاووس مهج الدّعوات، ص ۲۹۴٫
۴٫ محدث قمى، الکنى و الالقاب، ج ۳، ص ۱۱۶؛ فوائد الرضویه، ص ۷ و ۸٫
۵٫ سوره حج، آیه ۵۰٫
۶٫ مفردات راغب، ج ۱۴، ص ۱۳۵، و ج ۱۸، ص ۱۶٫
۷٫ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۲۴۷٫
۸٫ همان، ج ۹۵، ص ۲۵۸٫
۹٫ همان، ج ۹۷، ص ۸۹، براى اطلاع بیشتر به این موارد به المعجم المفهرس بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۸۴۳۶ تا ۸۴۳۸ مراجعه گردد.
۱۰٫ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۳، ص ۵۰۷٫
۱۱٫ بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۴۱٫
۱۲٫ سوره آل عمران، ص ۱۶۰٫
۱۳٫ غررالحکم، میزان الحکمة، ج ۱۰، ص ۵۹۰ و ۵۹۱٫
۱۴٫ توحید صدوق، ص ۲۴۲٫
۱۵٫ نهج البلاغه بنیاد، خطبه ۱۸۵، صبحى صالح، خطبه ۱۹۴٫
۱۶٫ صحیفه سجادیه، دعاى ۲۰٫
۱۷٫ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۰۲٫
۱۸٫ نهج البلاغه، نامه ۵۳٫
۱۹٫ همان، نامه ۶۷٫
۲۰٫ غررالحکم.
۲۱٫ همان.
سایت تبیان
چگونه ممکن است انساني بيش از هزار سال عمر کند؟
يکي از موضوعاتی که همواره مورد توجه بوده، مسئله طول عمر حضرت مهدی علیه السلام است. طبق روايات و ديدگاه شيعيان، حضرت مهدی علیه السلام ـ كه در آخِرُالزّمان ظهور كرده و جهان را پر از عدل و داد خواهد ساخت ـ فرزند يازدهمين پيشوای معصوم، امام حسن عسكری علیه السلام است كه در سحرگاه نيمه شعبان سال 255 قمري متولد شده است. معنای روشن اين گفتار آن است كه آن منجی موعود، دارای عمری طولانی خواهد بود و تا كنون افزون بر 1170 سال از عمر ايشان سپری شده است.
نخستين دانشمندی كه به طور جدی مسئله طول عمر امام زمان عجل الله فرجه را مطرح کرد، شيخ صدوق (م 381 قمري) است. وی در كتاب كمالالدين و تمام النعمه، به تفصيل درباره طول عمر بحث كرده و به پرسشهای مخالفان طول عمر امام مهدی عجل الله فرجه پاسخ گفته است. وی، فصل جامعی از كتاب ياد شده را به زندگی «معمّرين» اختصاص داده است و دهها نفر از معمرين را ـ كه عمری بيش از 120 سال داشتهاند ـ نام میبرد و شرح حال و زندگی هر يك از آنان را به صورت مختصر ذكر میكند. ايشان مسئله طول عمر حضرت مهدی عجل الله فرجه را فقط از راه «تجربه تاريخی» و افراد دارای عمر طولانی، مورد بررسی قرار داده و به ديگر دليلها نپرداخته است.
پس از وی، دانشمندانی هم چون شيخ مفيد، شيخ طوسی، طبرسی، خواجه نصیرالدين طوسی، علامه حلی، فيض كاشانی، علامه مجلسی و ديگر بزرگان شيعه این روش راادامه دادند.
آن چه اين بزرگان در بحثهای خود مطرح كردهاند، به طور عمده بررسی طول عمر از ديدگاه قرآن و نگاه روايات بوده است.
در قرآن به برخی از کسانی که دارای عمری طولانی و غيرطبيعی بوده اند اشاره شده است:
درباره حضرت نوح علیه السلام می فرمايد: gوَلَقَدْ اَرْسَلْنا نُوحاً اِلي قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ اَلْفَ سَنَةٍ اِلاَّ خَمْسِينَ عاماً...f؛ و به راستی، نوح را به سوی قومش فرستاديم، پس در ميان آنان 950 سال درنگ كرد.[1]
از امام سجاد علیه السلام نقل شده است كه فرمود: «در قائم سنّتی از نوح است و آن طول عمر است».[2]
درموردحضرت عيسی علیه السلام میفرمايد: gوَ قَوْلِهِمْ إِنّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ عيسَی ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فيهِ لَفي شَكِّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقينًا × بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ كانَ اللَّهُ عَزيزًا حَكيمًا × وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهيدًاf؛ و گفتة ايشان است كه ما، مسيح عيسی بن مريم، پيامبر خدا را كشتيم و حال آن كه آنان او را نكشتند و مصلوبش نكردند؛ لكن امر، بر آنان مشتبه شد و كسانی كه درباره او اختلاف كردند، به طور قطع در باره آن دچار شك شدهاند و هيچ علمی بدان ندارند، جز آن كه از گمان پيروی میكنند. و به یقین او را نكشتند؛ بلكه خدا او را به سوی خود بالا برد و خدا توانا و حكيم است و از اهل كتاب كسی نيست مگر آن كه پيش از مرگ خود، حتماً به او ايمان میآورد، و روز قيامت [عيسی نيز] بر آنان شاهد خواهد بود.[3]
حال که از عمر حضرت عيسی علیه السلام ، افزون بر دو هزار سال میگذرد، عمر 1170ساله حضرتمهدی عجل الله فرجه چگونه امر بعيدی خواهد بود.
از كسانی كه عمر طولانی دارد، حضرت «خضر» پيامبر است.[4]
روايات پيامبراکرمصلی الله علیه و آله و سلم نيز بر طول عمر انسان، صحه میگذارد و آن را امری ممكن میشمارد. يكی از كسانی كه در سخنان پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم ـ به ويژه در منابع اهل سنّت ـ به طول عمر او اشاره شده «دجّال» است. اهل سنّت، بر اساس همين روايات، عقيده دارند كه دجّال در عصر پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم متولد شده و به زندگی خود ادامه میدهد تا در آخِرُالزّمان خروج كند.[5]
حال اگر اين احاديث درست باشد ـ چنان كه اهل سنّت بر اين باورندـ در اين صورت، شايسته نيست كه آنان در حيات و عمر طولانی امام مهدی عجل الله فرجه ، ترديد كنند. حال كه دشمن خداـ به جهت مصالحی ـ میتواند بيش از هزار سال زنده بماند، چرا بنده و خليفه و ولی خدا نتواند عمر طولانی داشته باشد؟![6]
برخی از دانشمندان اهل سنّت ـ با وجود انکار ولادت حضرت مهدي علیه السلام از طرف بيشتر علماي اهل سنّت ـ درباره طول عمر آن حضرت، بابی را با عنوان »في الدلالة علي جواز بقاء المهدي حياً« اختصاص داده, مضمون ياد شده را چنين بيان کردهاند:«هيچ امتناعي در بقای مهدي عجل الله فرجه وجود ندارد، به دليل اين كه عيسي، الياس و خضر ـ كه از اولياي خداوند ميباشند ـ زنده هستند و دجال و ابليس ـ كه از دشمنان خداوند ميباشند ـ نيز زنده هستند و زنده بودن اينها به وسيله قرآن و سنّت اثبات شده است. آن گاه كه بر اين موضوع اتفاق كردهاند، زنده بودن مهدي را انكار کردهاند ... پس به سخن هيچ عاقلي پس از اين توجه نميشود، در اين كه باقي بودن مهدي را انكار کند».[7]
3. از نگاه عقل و علم
حكيمان و فيلسوفان گفتهاند: بهترين دليل بر امكان هر چيزی، واقع شدن آن چيز است. همين كه طول عمر، در ميان پيشينيان روی داده و تاريخ، افراد زيادی را به ما نشان میدهد كه عمری طولانی داشتهاند، خود دليل روشنی است بر اين كه طول عمر از ديدگاه عقل، امری ممكن است. خواجه نصير طوسی، در اين باره گفته است: «طول عمر، در غير مهدی عجل الله فرجه اتفاق افتاده و محقق شده است؛ چون چنين است، بعيدشمردن طول عمر درباره مهدی عجل الله فرجه جهل محض است».[8]
مرحوم مظفر، طول عمر حضرت را از نگاه فراطبيعی اين گونه تفسير کرده: «بقای حضرت مهدی عجل الله فرجه در اين مدت طولانی، معجزه و امری فوق طبيعی است. البته اين بالاتر از آن نيست که حضرت در روز شهادت پدرش در پنج سالگی به امامت مردم رسيد و نيز بالاتر از معجزة حضرت عيسی نيست که در ميان گهواره سخن گفت و در آن روز به نبوت مبعوث گرديد.»
سپس آن مرحوم به امکان طول عمر اشاره کرده که زندگی بيش از عمر طبيعی از نظر علم پزشکی محال نيست، و در پايان نيز به مواردی که انسانها عمری بسيار طولانی داشتهاند، اشاره کرده است.[9]
يکی از دانشمندان معاصر نيز درباره طول عمر آن حضرت مینويسد: «بررسی علمی و بحث طول عمر، در حقيقت بستگی دارد به نوع تفسيری که علم فيزيولوژی از «پير و فرسودگی» دارد. اين قانون که: «پيری و فرسودگی» زاييدة يک قانون طبيعی حاکم بر بافتهای پيکرة انسانی است، و ضروری است که بدن پس از رسيدن به مرحلة پايانی رشد، کم کم فرسوده شده، برای ادامة زندگی، کارآيي کمتری داشته باشد، تا آن گاه که در لحظهای معيّن از کار بيفتد، آيا حتی در باره بدنی هم که از هر گونه تأثير خارجی در کنارمانده صادق است؟ يا اين که فرسودگی و کاهشي که در کارآيي بافت و نسوج مجموعة بدن به چشم می خورد، نتيجة نبرد با عوامل بيرونی ـ مانند ميکروب ها و سموم ـ است که به بدن انسان راه میيابد؟
اين پرسشی است که دانش امروز، از خود میکند و در راه پاسخ دادن به آن هم میکوشد. در محدودة برداشتهای علمی معاصر، به اين پرسشها، پاسخهای گوناگونی داده شده است: اگر پيری، فرسودگی و ناتوانی، نتيجة مبارزة جسم با عوامل بيرونی معيّن، و تأثیرپذيری از آنها باشد، از جنبة نظری امکان دارد که بافتهای تشکيل دهندة بدن انسان را از عوامل معيّن و مؤثر در آن، بر کنار داشت تا زندگی آدمی طولانی شود.اما اگر از ديدگاه ديگر به بررسی بپردازيم، به اين نتيجه میرسيم که پيری يک قانون طبيعی است و هر بافت و اندام زندهای، در درون خود، عامل نيستی حتمی خود را نهفته دارد که در اثر مرور زمان، موجود زنده را خواه ناخواه به مرحلة فرسودگی و مرگ میرساند. ولی نگريستن از اين ديدگاه هم مستلزم آن نيست که هيچگونه انعطافی در اين قانون طبيعی راه نيابد. بلکه اگر هم چنين قانونی مسلّم انگاشته شود، تازه قانون انعطافپذيری است، زيرا هم ما، در زندگی معمولیمان میبينيم، و هم دانشمندان در آزمايشگاههای علمیشان مشاهده میکنند که پيری پديدةایی فيزيولوزيکی است و ربطی به «زمان» ندارد. گاهی زود فرا میرسد و گاهی با فاصلة زمانی بيشتری آشکار میگردد. تا آن جا که برخی از سالمندان را میبينيم که نشانههای پيری بر اعضاي آنان ظاهر نشده و از نرمی و تازگی برخوردارند. پزشکان و متخصصان نيز بر انعطافپذيری اين قانون تصريح دارند؛ حتی بعضی از دانشمندان توانستهاند در عمل، از انعطاف پذيری اين قانون که طبيعی و ضروری تلقی شده، بهره گيرند، و زندگی پارهای از حيوانات را از صدها برابر عمر طبيعی آنها بيشتر کنند.
افزون بر دليلهای ياد شده، راه ديگری نيز برای اين كه يك انسان بتواند عمر طولانی داشته باشد، وجود دارد. اين راه، همان راه اعجاز و قدرت خداوند است.
يکي از دانشمندان معاصر شيعه پس از بيان دليلهاي ارزنده درباره طول عمر، به اعجاز طول عمر حضرت مهدی عجل الله فرجه اشاره کرده، مینويسد: «تا کنون دريافتيم که زندگانی طولانی از ديدگاه دانش، شدنی است. حال، استدلال های پيشين را ناديده میگيريم و فکر ميکنيم که از ديدگاه علمی، مسئلة طول عمر،غيرممکن جلوه کند و پيری و فرسودگی، قانونی قاطع باشد که بشر، نه امروز و نه در مسير دراز فردايش، توانايي چيرگی بر اين قانون را پيدا نکند. از اين فرض آيا جز اين که نتيجه بگيريم، عمر چندين صدساله، مانند عمر حضرت نوح و حضرت مهدی علیهما السلام امری ناهم اهنگ با قوانين طبيعی است ـ که دانش با ابزارها و آزمايش ها و استقرا به اثبات رسانده ـ بازدة ديگری عايدمان میشود؟ در چنين صورتی، پديده طول عمر، معجزهای به حساب ميآيد که يک قانون طبيعی را، در حالتی معيّن، از تأثير انداخته تا زندگانی فردی را که پاسدار پيامهای آسمانی است از خطر نابودی حفظ کند. [10]»
آن گاه ايشان در ادامه مینويسد: «اين معجزه در باور مسلمانان ـ که ازگفتار صريح قرآن و سنّت پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم مايه میگيردـ نه در نوع خود اسنثنايي است و نه شگفتانگيز، زيرا قانون پيری و فرسودگی، قاطعيتی بيشتر از قانون «انتقال حرارت از جسم گرمتر به جسم سردتر و تساوی نهايي حرارت آنها» ندارد. در حالی که اين قانون، برای نگاه داری زندگی ابراهيم علیه السلام از تأثير افتاد. در آن هنگام که ابراهيم علیه السلام را در آتش افکندند، يگانه راه جلوگيری از نابودیاش، ازکارافتادن اين قانون بود. پس به آتش گفته شد «بر ابراهيم خنک و سلامت شو!» و او همانگونه که سالم در آتش افتاده بود، به سلامت از آن بيرون آمد و آسیبی به او نرسيد.
جز اين، بسياری ديگر از قوانين« طبيعی، برای پشتيبانی از پيامبران و حجتهای خدا بر زمين، به حالت تعطيل در آمده است:
دريا برای حضرت موسی علیه السلام شکافته شد. کار بر روميان مشتبه گرديد و پنداشتند که حضرت عيسی علیه السلام را دست گير کردهاند؛ در حالی که او را دست گير نکرده بودند. حضرت محمّدصلی الله علیه و آله و سلم از خانه خويش که در محاصره انبوه قريشيان بود و آنان ساعتها، در کمين او بودند تا بر وی بتازند، بيرون رفت و کسی او را نديد. زيرا خداوند میخواست تا پيامبرش را از چشمهای آنان پوشيده دارد.
هر يک از اين موارد، نشان دهندة ازکارماندنِ يکی از قوانين طبيعی است تا فردی که حکمت خداوندی، نگه داری او را بايسته میشمرد، پشتيبانی شود. اکنون کجای اين مسئله اشکال دارد که قانون پيری و فرسودگی نيز يکی از اين نمونهها باشد؟[11]
به بيان ديگر, طول عمر حضرت مهدی عجل الله فرجه ، يکی ديگر از نشانههای قدرت پروردگار است. که پيش از آن، مانند آن فراوان ديده شده است. يا ما بايد منکر اين همه اتفاقات و رخدادهای خارق العاده در زندگی پيامبران و امامان باشيم، و يا اين که طول عمر امام مهدی علیه السلام را (اگر يک ميليون سال هم طول بکشد) بايد قبول کنیم، چون همة اين آيات از يک منبع و مبدأ سرچشمه گرفته و در راستای يک و هدف صورت گرفته و ادامه و تکميل يکديگر است. پيام و هدف اين قدرتنماييهای شفاف و آشکار خداوند، باور به حضرت مهدی عجل الله فرجه با تمام ضوابط، اصول و فروع آن و پاسخ منطقی به پرسشها و شبه ها میباشد.
رخدادها و اعجازهای خارق العادهای مانند: قصه خلقت حضرت آدم علیه السلام ، داستان غريب زندگی نوح نبي و کشتی نجات، حکايت يونس پيامبر در شکم ماهی، آوردن تخت بلقيس به دستگاه سليمان نبی، آوردن شتر بچهای برای صالح پيامبر از ميان کوه و سنگ، ولادت موسی علیه السلام و هدايت و راهنمايي مادرش در حفظ او از مأموران حکومت، اژدها شدن چوب دستی حضرت موسی علیه السلام و بلعيدن اسباب ساحران فرعون، سالم ماندن موسی علیه السلام و غرق شدن فرعون، سرد و گلستان شدن انبوهی از آتش برای ابراهيم علیه السلام , تولد اسماعيل برای ابراهيم پيامبر در سنين پيری، نبريدن کارد، سر اسماعيل را در هنگام آزمايش، ولادت خارق العاده حضرت عيسی علیه السلام که از مادری باکره و بدون شوهر، پاک و مقدس به دنيا آمد، تولد يحيي برای زکريای پيامبر در سنين پيری از زنی نازا، سخن گفتن عيسی علیه السلام در گهواره، نبوّت عيسی در خردسالی، از گِل پرنده ساختن، نابينا را بينا نمودن، مرده را زنده ساختن، بيماران بی علاج را شفا دادن به واسطه عيسی علیه السلام و به اذن خداوند، قصه ی خارق العاده اصحاب کهف و خواب و زنده شدن آنها در غار، داستان زنده شدن عزير پيامبر، نجات يوسف پيامبر در کودکی از چاه و او را به پادشاهی رساندن و پس از چهل سال انتظار به يعقوب پيامبر برگرداندن، داستان شگفتیآور ذوالقرنين، امّی و درس نخواندن محمّدصلی الله علیه و آله و سلم و آوردن قرآن عظيم، به معراج رفتن پيامبر اسلام، و دهها و بلکه صدها از اين نمونه ها که همگی در منابع معتبر دينی و تاريخی ثبت و ضبط و انتشار يافته است.
بی گمان رخدادهای يادشده، يک امر و اصل مسلّم بنيادی و از ناموس ويژة پروردگار است، و پروردگاری که اين همه اعجازهای بزرگ آفريده، نگهداری حضرت مهدی عجل الله فرجه تا روزی که خودش مصلحت بداند، از پلک چشم بر هم نهادن هم آسانتر است. آری، حضرت مهدی عجل الله فرجه با قدرت الهي زنده است و در ميان مردم، به حيات خود ادامه میدهد.
________________________________________
[1] . عنكبوت (29)، آيه 14.
[2] . كمالالدين و تمام النعمة، ج 1، ص 322، ح 4.
[3] . نساء (4)، آيه 157 ـ 159.
[4] . ر.ك: كهف (18)، آيه 65.
[5] . ر.ك: احمدبن حنبل، مسند، ج 4، ص 444؛ بخاری, صحيح، ج 9، ص 133.
[6] . شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 114.
[7] . ابو عبد الله محمّد كنجي شافعي، البيان في اخبار صاحب الزمان، تحقيق: مهدي حمد الفتلاوي، ص 97.
[8] . ر.ك: محمّد رضا حکيمی, خورشيد مغرب، ص 214.
[9] . محمّدرضا مظفر، عقايد الاماميه، ترجمه عليرضا مسجد جامعي, ص118.
[10] . سيّد محمّد باقر صدر, جست و جو و گفت و گو پيرامون امام مهدی علیه السلام , ص19ـ 21.
[11] . پيشين, ص28ـ29.
درباره تعداد یاران حضرت مهدی (ع) توضیح دهید؟
آیا تعداد313 نفر از یاران امام زمان از زمان غیبت صغری تا زمان ظهور منتظر است یا فقط 313 نفر در عصر ظهور را شامل میشود؟
جواب : ابتدا باید دانست 313 نفر اولین افرادیاند که در آغاز و طلیعه ظهور به حضرت مهدی (عج) میپیوندند. از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام روایت شده که یاران مهدی در آخرالزمان 313 مرد هستند به تعداد یاران بدر، در ساعت واحدی گرد میآیند(1) و به یاری امام مهدی (عج) میپردازند. در روایاتی نحوه گرد آمدن آنان بیان شده که برخی از آنان شبانه از خوابگاه خود مفقود و بامدادان در مکه حاضر میشوند و برخی از آنان روزانه بر ابرها حرکت میکنند و ...
به مکه میآیند.(2)
پس معلوم میشود عدهای از آنان از افرادیاند که در همان دوران ظهور خواهند زیست. ولی از سیاق برخی احادیث استفاده میشود برخی از مردگان (مانند برخی یاران پیامبر و امیرمؤمنان) رجعت میکنند و از 313 نفر هستند. مانند: سلمان فارسی(3)، مقداد(4)، جابر بن عبدالله انصاری(5) و ... . البته درباره اصحاب کهف تصریح شده که آنان از 313 نفر یاران ویژه امام مهدی (عج) میباشند (6). پس چنین نیست که یاران امام عصر افرادی میباشند که از جهت زمانی، حداکثر از زمان غیبت صغری تا زمان ظهور به دنیا آمده باشند، بلکه پیش از آن نیز از کسانی که در عصر پیامبر اکرم (ص) میزیستهاند و حتی برخی از پیامبران مانند حضرت مسیح علیه السلام به تصریح روایات از یاران امام مهدی(عج) خواهند بود.
اتّحاد و برادرى ياران
از ويژگيهاى آنان، اين است كه انديشه هايشان متحدّ و يگانه، ديدگاهشان همانند، دلهايشان به هم پيوسته و به هم گره خورده است نه اختلافى در رأى و انديشه و گفتار آنان خواهى ديد و نه در رفتارشان و همگى يك دل و يك قطب و يك زبان هستند.
از امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ در وصف ايشان آمده است:
«كأنّما ربّاهم ابٌ واحد وأُمٌّ واحدة، قلوبهم مجتمعة بالمحبّة والنصيحة»
گويى يك پدر و مادر آنان را پرورانده و دلهايشان لبريز از مهر و محبّت و خيرخواهى است.
از ويژگيهاى آنان، اين است كه انديشه هايشان متحدّ و يگانه، ديدگاهشان همانند، دلهايشان به هم پيوسته و به هم گره خورده است نه اختلافى در رأى و انديشه و گفتار آنان خواهى ديد و نه در رفتارشان و همگى يك دل و يك قطب و يك زبان هستند.
از امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ در وصف ايشان آمده است:
«كأنّما ربّاهم ابٌ واحد وأُمٌّ واحدة، قلوبهم مجتمعة بالمحبّة والنصيحة»
گويى يك پدر و مادر آنان را پرورانده و دلهايشان لبريز از مهر و محبّت و خيرخواهى است.
«در آخرالزّمان از جانب حاکمان، بلای شدیدی بر امّت من نازل میشود که شدیدتر از آن شنیده نشده است، تا اینکه سرزمین پهناور بر آنها تنگ میشود و زمین پر از ظلم و جور میشود. مؤمنان هیچ پناهگاهی از این ظلم نمییابند تا بدان پناه برند، پس خداوند مردی از خاندان مرا برمیانگیزد تا زمین را از قسط و عدل پر کند، همانگونه که از ظلم و جور پر شده بود..
اشاره:
ذکر جایگاه امام مهدی(ع) در «قرآن کریم» یکی از مباحث جذّاب و مهم در حوزة معارف مهدوی است. آنچه که پیش روی شما خوانندگان محترم موعود قرار میگیرد، بحثهای زیبایی است از آقای هادیان شیرازی در این باره.
«امّن یجیب المضطرّ إذا دعاه و یکشف السّوء و یجعلکم خلفاء الأرض الهٌ مع الله، قلیلاً ما تذکّرون؛۱
کیست که درمانده را زمانی که او را بخواند اجابت کند و گرفتاری را برطرف سازد و شما را جانشینان این زمین قرار دهد؟ آیا معبودی با خداست؟ چه کم پند میگیرید!»
۱٫ بررسی جایگاه و موقعیّت آیه
خداوند متعال در این آیه و دو آیة قبل و بعد از آن پرسشهایی دربارة بعضی واقعیّتهای جهان هستی مطرح کرده تا بدین وسیله از مردم اعتراف بگیرد که کسی نمیتواند در این کارها همراه با خدا باشد و شریک او معرّفی شود.
در آیة ۶۰، سؤال دربارة خالق زمین و آسمان، نازل کنندة باران و رویانندة درختان است.
در آیة ۶۱، سؤال دربارة کسی است که در زمین استقرار و آرامش ایجاد کرد و رودها و کوهها را در آن قرار داد و در میان دو دریا برزخی ساخت؟
و بالأخره در آیة ۶۴، سؤال میکند: چه کسی است که آفرینش زمین را آغاز میکند؟ سپس آن را برمیگرداند و چه کسی از آسمان و زمین به شما روزی میدهد؟
حال در بین این چهار آیه، در آیة ۶۲ سؤال دربارة این است که وقتی انسان همچون غریقی در امواج دریا غوطهور است و هیچ پناهگاهی ندارد و از تمام اسباب قطع امید کرده است، در این حالت چه کسی است که اگر انسان او را صدا زند و از او یاری طلبد، جوابش را میدهد و او را از گرفتاری نجات میدهد؟ آیا غیر از خدایی که خالق همه چیز و رازق همة مردم است و همة امور از مبدأ و معاد تحت قدرت اوست، کسی شایستة عبودیّت است!؟
این آیه از راه رجوع به فطرت، ما را به خدایی رهنمون میسازد که انسانهای درمانده و مضطرّ را، در صورتی که او را بخوانند و از او یاری طلبند، اجابت کرده و از گرفتاری میرهاند.
۲٫ اضطرار چیست؟ مضطرّ کیست؟
اضطرار حالتی درونی است و زمانی به وجود میآید که انسان هیچ وسیله و پناهگاهی برای حلّ مشکل خود ندارد و دستش از همة راههای طبیعی کوتاه شده است، در این حالت درونش او را به یک وسیلة معنوی راهنمایی میکند و به وسیلة آن، امید و نجات پیدا میکند. دل انسان در حالت اضطرار به گونهای به خداوند متّصل میشود که آدمی با تمامی وجودش خدا را میبیند و صدایش میزند.
در روایتی آمده است که مردی خدمت امام صادق(ع) رسید و گفت: یابن رسولالله! خداوند را به همان گونهای که هست، به من معرّفی کن.
حضرت فرمودند: آیا تا به حال سوار کشتی شدهای؟
جواب داد: بله.
ـ آیا کشتی تو شکسته است، به گونهای که نه کشتی دیگری باشد و نه شناگری که تو را نجات دهد؟
ـ بله.
ـ آیا در آن حالت قلبت به چیزی مرتبط نشده که قدرت داشته باشد تا تو را از این مهلکه نجات دهد؟
ـ بله.
حضرت فرمودند: این همان خدایی است که بر نجات و فریاد رسی قدرت دارد، در جایی که هیچ نجات دهنده و فریاد رسی نیست.۲
این از ویژگیهای انسان است که هنگام گرفتاری به یاد خدا میافتد و در همه حال او را صدا میزند؛ اگر چه ممکن است بعد از رفع مشکل، دوباره خدا را فراموش کند.
«و اذا مسّ الانسان الضّرّ دعانا لجنبه او قاعداً او قائماً، فلمّا کشفنا عنه ضرّه، مرّ کأن لّم یدعنا إلی ضرٍّ مّسّه …۳؛
و هنگامی که به انسان ناراحتی برسد، ما را در حالی که به پهلو خوابیده، یا نشسته یا ایستاده است، میخواند. امّا هنگامی که ناراحتی او را برطرف کردیم چنان میرود، مثل اینکه هرگز ما را برای حلّ مشکلی که به او رسیده، نخوانده است.»
ناسپاسان مستکبر نیز در گرفتاریها، در حالی که با اخلاص، خدا را میخوانند با خود عهد میبندند که در صورت نجات، شکرگزار خدا باشند.
« … حتّی إذا کنتم فی الفلک و جرین بهم بریحٍ طیّبـةٍ و فرحوا بها، جاءتها ریحٌ عاصفٌ و جاءهم الموج من کلّ مکانٍ و ظنّوا انّهم احیط بهم، دعوا الله مخلصین له الدّین، لئن انجیتنا من هذه لنکوننّ من الشاکرین. فلمّا انجاهم إذا هم یبغون فی الأرض بغیر الحقّ …۴؛
… تا اینکه زمانی که در کشتیها قرار گرفتید و بادهای ملایم آنها را حرکت داد و ایشان به آن خوشحال شوند، [ناگهان] طوفان شدیدی میوزد و موج از هر سو به طرف آنها آید و یقین پیدا کنند که در محاصرة آن قرار گرفتهاند، در این هنگام با اخلاص در دین، خدا را میخوانند که اگر ما را نجات دهی از سپاسگزاران خواهیم شد، پس چون آنان را رهانید، ناگهان در زمین به ناحق سرکشی میکنند.»
در این حالت حتّی مشرکان نیز از بتها قطع امید میکنند و فقط به خدا پناه میبرند؛ هر چند که بعد از رهایی از گرفتاری دوباره به شرک رو آورند.
«فاذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین له الدّین فلمّا نجّاهم الی البرّ إذا هم یشرکون؛۵
هنگامی که سوار بر کشتی شوند با اخلاص در دین، خدا را میخوانند، امّا وقتی خداوند آنها را به سوی خشکی رساند و نجاتشان داد، در این هنگام مشرک میشوند.»
آری، هنگامی که امواج بلاها، سختیها و حوادث دردناک، انسان را احاطه کرد و دست او از همه جا کوتاه شد، حجابهایی که جان او را فرا گرفته بود، کنار میرود و با تمام وجود خدا را میبیند و با اخلاص فراوان او را میخواند، امّا پس از رفع گرفتاریها، دوباره پردههای غفلت سراسر وجود انسان را فرا میگیرد، به همین دلیل، خداوند در بعضی مواقع به مردم سختیهایی میدهد تا به درگاه او روی آورند و تضرّع کنند.
«و ما ارسلنا من قریـةٍ مّن نّبیٍّ الّا أخذنا أهلها بالبأساء و الضّرّاء لعلّهم یضرّعون؛۶
در هیچ شهر و آبادی پیامبری نفرستادیم، مگر اینکه اهل آن را به سختیها و دردها دچار کردیم، شاید تضرّع کنند.»
خداوند متعال در آیهای دیگر از «قرآن» پس از بیان همین نکته، کسانی را که بر اثر سختیها تربیت نشدهاند، توبیخ کرده و میفرماید:
«و لقد ارسلنا الی اممٍ من قبلک فأخذناهم بالبأساء و الضّرّاء لعلّهم یتضرّعون؛ فلولا إذ جاءهم بأسنا تضرّعوا و لکن قست قلوبهم و زیّن لهم الشّیطان ما کانوا یعلمون؛۷
به یقین ما برای امّتهای پیش از تو [پیامبرانی] را فرستادیم و آنها را به تنگی معاش و بیماری دچار کردیم، شاید به زاری و خاکساری درآیند. پس چرا وقتی مجازات ما به آنها رسید تضرّع نکردند، ولی [حقیقت این است که] قلبهای آنها سخت شده و شیطان آنچه را انجام میدادند، برایشان زینت داد.»
بنابراین رنج و سختی از عوامل مهمّ بازگشت به سوی خداست؛ امّا کسی که بر اثر گناه سنگدل شود، شیطان در درون او راه مییابد و اعمال زشت او را زینت میدهد و راه بازگشت به سوی خدا را بر او میبندد.
۳٫ رابطة اضطرار و اجابت دعا
از آیة محلّ بحث میتوان دریافت که برای اجابت دعا، تحقّق دو شرط لازم است:
۱٫ انسان به حدّ اضطرار و درماندگی برسد. «امّن یجیب المضطرّ»
۲٫ انسان از تمام اسباب مادّی نا امید شود و با تمام وجود، فقط خدا را بخواند. «إذا دعاه»
در این حالت، انسان ارتباط قوی و محکمی با خدا پیدا کرده و خداوند نیز دعای او را مستجاب و گرفتاری او را برطرف میکند. «و یکشف السّوء»
اگر مریض است، عافیت خود را به دست میآورد. اگر گرفتار است، رهایی مییابد. اگر فقیر است، بینیاز میشود. اگر از گناهانش پشیمان است، توبهاش پذیرفته میشود. اگر هراسناک است، امنیّت به دست میآورد.
و بالأخره اگر در جامعهای ظلم و ستم فراگیر شود و مردمی که به ضعف کشیده شدهاند، یار و یاوری نداشته باشند تا آنها را از این رنج و بلا نجات دهد و تلاش و کوشش آنها برای تغییر اوضاع اثر نداشته باشد، در این حالت اگر مردم با قطع همة واسطهها، ارتباط کامل با خداوند پیدا کنند، آن وعدة الهی که همان تحقّق خلافت در زمین برای مؤمنان صالح و مستضعفان روی زمین است، محقّق خواهد شد.
این بخش از آیه که میفرماید: «و یجعلکم خلفاء الأرض» بیانگر خواستة مهمّی است که مردم باید طالب آن باشند و همین جمله قرینهای است که یکی از مصادیق سوء چیره شدن ظالمان بر مستضعفانی است که، پناهگاهی جز خدا ندارند. بنابراین اگر در این حال مستضعفان، با اخلاص تمام خدا را بخوانند، وعدة الهی محقّق میشود و آنها وارث زمین میگردند.
بنابراین، آیاتی که در بحثهای گذشته بیان شد و در آنها خداوند وعده داده بود که دین الهی بر همة ادیان غلبه پیدا میکند و حق بر باطل پیروز میشود و مؤمنان صالح و مستضعفان، وارث زمین میشوند و… زمانی محقّق میشود که مردم، خود قدم اوّل را بردارند و با تمام وجود برای رسیدن به این اهداف کوشا باشند.
۴٫ مصادیق آیة مورد بحث
از مصادیق بارز این آیه، مردمی هستند که با تحمّل همة سختیها و گرفتاریها، زمینة حکومت جهانی حضرت مهدی(ع)، را فراهم میکنند.
در روایتی از پیامبر اکرم(ص) آمده است که:
«بعد از من خلفایی میآیند و پس از آن امیرانی میآیند و بعد از آن پادشاهانی میآیند و پس از آن جبّارانی میآیند، سپس مردی از خاندان من قیام میکند و زمین را پر از عدل میکند، همانطور که از ظلم پر شده بود.»۸
در حدیث دیگری نیز چنین آمده است:
«در آخرالزّمان از جانب حاکمان، بلای شدیدی بر امّت من نازل میشود که شدیدتر از آن شنیده نشده است، تا اینکه سرزمین پهناور بر آنها تنگ میشود و زمین پر از ظلم و جور میشود. مؤمنان هیچ پناهگاهی از این ظلم نمییابند تا بدان پناه برند، پس خداوند مردی از خاندان مرا برمیانگیزد تا زمین را از قسط و عدل پر کند، همانگونه که از ظلم و جور پر شده بود… .۹
در حالت عادّی، مردم وقتی خواهان عدالتند که اجرای آن به نفع خودشان باشد و در جایی که عدالت برای آنها ضرر داشته باشد، پذیرای آن نیستند، امّا زمانی که با تمام وجود طعم ظلم را چشیدند، از دل و جان در همة شرایط، عدالت را میپذیرند. فراهم شدن این آمادگی نیز کار آسانی نیست.
حضرت مهدی(ع) نیز در نامة خود به محمّد بن عثمان، مردم را به دعا برای تعجیل فرج ترغیب کرده و فرمودهاند:
برای تعجیل فرج زیاد دعا کنید، چون همین دعا موجب فرج شماست.۱۰
وجود مبارک آن حضرت نیز از مصادیق مضطرّهایی هستند که با مشاهدة ضعف و خواری مسلمانان و ظلم ستمگران به آنها، در مقدّسترین مکان روی زمین دست به دعا برمیدارد و تقاضای کشف سوء میکند. امام صادق(ع) در تفسیر این آیه میفرماید:
این آیه در مورد قیام کنندهای از آل محمّد(ص) است، به خدا سوگند، او همان مضطرّ است، هنگامی که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز میخواند و با دست به سوی خدا دعا میکند، پس خداوند به او جواب میدهد و ناراحتیاش را برطرف میکند و او را در زمین خلیفه قرار میدهد.۱۱
و در روایت دیگری از امام صادق(ع) نیز چنین آمده است:
به خدا سوگند گویا من به سوی قائم مینگرم، در حالی که پشتش را به حجرالاسود زده و خدا را به حقّ خود میخواند… سپس فرمود: به خدا سوگند مضطرّ در کتاب خدا در آیة «امّن یجیب المضطرّ…» اوست.۱۲
آری، انتظار فرج وقتی از حالت دعاهایی که فقط بر زبان جاری است، خارج شود و همه به مرحلهای برسند که واقعاً منتظر قیام امام مهدی(ع) باشند و خود را برای آن روز آماده کنند و با تمام وجود از خداوند درخواست فرج کنند، دعای آنها به اجابت میرسد.
اللّهمّّ اکشف عنّا السّوء و عجّل فی فرج مولانا صاحب الزّمان، و سهّل مخرجه و اجعلنا انصاره و اعوانه، آمین یا مجیب دعوة المضطرّین.
عبدالرّسول هادیان شیرازی
ماهنامه موعود شماره ۱۱۱
پینوشتها:
۱٫ سورة نمل (۲۷)، آیة ۶۲٫
۲٫ فیض کاشانی، محسن بن مرتضی، نوادر الاخبار، ص۵۷، ح ۱٫
۳٫ سورة یونس (۱۰)، آیة ۱۲٫
۴٫ همان، آیات ۲۲ و ۲۳٫
۵٫ سورة عنکبوت (۲۹)، آیة ۶۵٫
۶٫ سورة اعراف (۷)، آیة ۹۴٫
۷٫ سورة انعام (۶)، آیات ۴۲و۴۳٫
۸٫ متقی هندی، علاء الدّین علی، کنز العمّال، ج ۱۴، ص ۲۶۵، ح۳۸۶۶۷٫
۹٫ همان، ص ۲۷۵، ح ۳۸۷۰۸٫
۱۰٫ صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر، ص۲۲۳٫
۱۱٫عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثّقلین، ج ۴، ص ۹۴٫
۱۲٫ همان.
از ناحیه مقدّسه امام عصر، حضرت مهدى (عج) دعاهاى مختلفى نقل شده که یکى از دعاهاى معروف آن، دعایى است که با فراز: «اللّهم ارزقنا توفیق الطّاعة» آغاز مىگردد، این دعا از محتوایى بسیار عمیق و عالى برخوردار است که گویى درسهاى فرهنگى و اخلاقى بسیار مفیدى است که آن بزرگوار در لباس دعا، به پیروانش و به همه حق پرستان آموخته است، درسهاى سازنده و آموزنده در بیست و شش فراز، که در حقیقت ۲۶ درس مهم براى انسانهایى است که در میان خصال اخلاقى، هر فرازى از آنها مناسب حال آنها با صفات مخصوص به خود است.
این دعا را که در مفاتیح الجنان محدّث قمى(ره) ذکر شده، علما و محدثین بزرگ و مورد اعتمادى از پیشینیان نقل نمودهاند از جمله آنها: ۱ـ محدّث و عالم برجسته قرن نهم هجرى قمرى شیخ تقى الدین کفعمى صاحب کتاب المصباح، و کتاب بلدالامین است.۴ ۲ـ و نیز عالم و محدث بزرگ سید بن طاووس (م۶۶۴ هـ.ق) این دعا را در کتاب مهج الدعوات نقل نموده است، و هر دو نفر از این دو محقق بزرگ، این دعا را نسبت به امام عصر حضرت مهدى(عج) داده، و از ناحیه مقدسه آن بزرگوار نقل نمودهاند، و سپس علماى متأخّر مانند علّامه مجلسى در زادالمعاد، و محدّث قمى در مفاتیح، و محقق کاشانى در مصابیح الجنان، این دعا را از دو عالم نامبرده نقل نمودهاند.
دو نکته پیرامون رزق و توفیق
جالب این که در آغاز این دعا، سخن از «رزق و روزى و توفیق» به میان آمده این گونه که مىگوییم: «اللّهم ارزقنا توفیق الطّاعة»؛ خدایا! توفیق اطاعت را رزق و روزى ما گردان.» که بیان گر آن است که خصال نیک، و ارزشها از روزىهاى معنوى است که همچون رزق و روزى مادى، همواره مورد نیاز است، همان گونه که اگر رزق مادى به انسان نرسد، او قحطى زده شده و در پرتگاه نابودى قرار مىگیرد، نرسیدن به رزق معنوى نیز باعث سقوط و هلاکت است، و همان گونه که رزق و روزى مادى، هر روزه و در همه اوقات باید به انسان برسد تا او ادامه حیات بدهد، رزق و روزى معنوى نیز باید همیشگى باشد تا موجب ادامه حیات معنوى گردد.
به عبارت روشنتر، رزق و روزى به معنى عطا و بخشش مستمر و بهرهاى از خیر و برکت الهى به طور مداوم است که هم شامل غذاى جسم و خوراک روزانه و هرگونه روزى مادى مانند لباس و خانه و مرکب و باغ و…مىشود، شامل روزىهاى معنوى مانند ارزشها و صفات نیک نیز مىشود.
و معنى وسیعى دارد، بلکه رزق و روزى اصلى همین روزى معنوى است، و در دعاها تعبیر به رزق در مورد روزىهاى معنوى بسیار به کار رفته است، و در قرآن نیز، رزق به معنى عام و جامع است، و شامل امور مادى و معنوى خواهد شد، مثلاً در قرآن مىخوانیم: «فالّذین آمنوا و عملوا الصّالحات لهم مغفرةٌ و رزقٌ کریمٌ؛۵ آنها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، آمرزش و روزى ارزشمندى براى آنها است.» با توجه به این که واژه کریم به معنى هر موجود شریف و پر ارزش است، بنابراین رزق کریم، شامل هر روزى ارزشمند از مادى و معنوى مىشود، و داراى مفهوم و معنى گستردهاى است که فراگیرنده هرگونه نعمتهاى عالى از مادى و معنوى است، چنان که راغب لغت شناس معروف قرآن، رزق کریم را، شامل عموم روزىهاى شایسته از مادى و معنوى گرفته است.۶
و در میان دهها بلکه صدها دعا که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم (علیهالسلام) نقل شده، واژه رزق در مورد امور معنوى به کار رفته است، به عنوان نمونه نظر شما را به چند مورد جلب مىکنیم:
در فرازى از یکى از دعاهاى امام سجاد(علیهالسلام) آمده: «اللّهمّ ارزقنى صلة قرابتى…؛۷ خدایا رابطه نیک با خویشاوندانم، و حج قبول شده، و عمل نیک مورد پسندت را به من روزى گردان.» و در دعاى دیگر آن حضرت آمده: «خدایا! قلب خاشع و خاضع و هراسانى از خوف خدا، و بدن صابر، و زبان ذاکر و حمد کننده، و یقین راستین، و روزى گسترده و علم مفید به من روزى گردان.»۸
و در فراز دیگر آمده: «اللّهم ارزقنى قلباً تقیّاً نقیّاً؛۹ خدایا! دل پاک و پاکیزه به من روزى کن.»
روایت شده روزى یکى از اصحاب بسیار نیک پیامبر(صلی الله علیه و آله) به نام حارثة بن سراقه به پیامبر(صلی الله علیه و آله) عرض کرد: از خدا بخواه مقام شهادت را نصیبم گرداند، پیامبر(صلی الله علیه و آله) چنین دعا کرد: «اللّهم ارزق حارثة الشّهادة؛ خداوندا! مقام شهادت را به حارثه روزى گردان.» طولى نکشید که جنگ احد رخ داد، او در این نبرد به شهادت رسید.۱۰
امام زمان
نتیجه این که رزق و روزى معنى گستردهاى دارد و شامل مواهب معنوى نیز مىشود، بنابراین اگر ما خدا را با عنوان یا رزّاق، و یا رازق خواندیم، روزىهاى معنوى را نیز در نظر بگیریم، بلکه بیشتر به این نوع روزىها توجه کنیم. چرا که غذاى روح، بسیار مهمتر از غذاى جسم است. و از امیرمؤمنان على (علیهالسلام) روایت شده فرمود: «در شگفتم از کسانى که در مورد غذاى جسم اهتمام مىورزند و از آن پرهیز مىکنند که زیانبخش نباشد ولى در مورد کیفر غذاى زیانبخش روح یعنى گناهان، که آتش دورخ است، بى توجه و غافل هستند.»۱۱ این تعبیرات بیانگر روزىهاى معنوى است که ما باید به آن توجه عمیق داشته باشیم.
و در مورد توفیق ـ که در آغاز دعاى مذکور آمده ـ نیز باید توجه داشت که عامل اصلى، و کلید گشاینده همه ارزشها و ترک گناهان است، توضیح این که واژه توفیق از ماده وفاق و توافق است و منظور از آن این است که کارهاى انسان، موافق فرمان خدا و بر وفق مراد، و هماهنگ با اهداف و مقصود، سهل و آسان گردد، و اسباب کار، فراهم شود و به اصطلاح مقتضى موجود، و هرگونه مانع، مفقود باشد تا انسان با اشتیاق و با کمال راحتى و روانى، به انجام کار همّت نماید.
به عبارت روشنتر توفیق، یارى و عنایت خاص الهى است که به بندگان شایستهاش مىدهد، در مقابل خذلان، که به معنى آن است که خدا او را به خودش واگذارد. خداوند در قرآن مىفرماید: «ان ینصرکم اللّه فلا غالب لکم و ان یخذلکم فمن ذاالّذى ینصرکم من بعده…؛۱۲ اگر خداوند شما را یارى کند، هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد، و اگر دست از یارى شما بردارد، کیست که بعد از او شما را یارى کند؟ و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند.»
البته باید توجه داشت که یارى و عنایت الهى به بندهاش، بستگى به آمادگى و لیاقت بنده دارد، او باید با شناسایى عوامل و زمینه سازى در این راستا به استقبال توفیق الهى برود، و گرنه در وادى خذلان الهى سقوط مىکند، چنان که گفتهاند:
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست در باغ لاله روید و در شور زار خس
در بــاغ لاله رویـــد و در شــورزار خـــس در باغ لاله روید و در شور زار خس
با توجه به این که امیرمؤمنان على(علیهالسلام) در گفتار گوناگونى فرمود: «توفیق عنایت الهى است، توفیق نخستین نعمت است، توفیق سرلوحه سعادت و رستگارى، و سر سلسله اصلاح و برترین عمل است، و هیچ رهبر و راهنمایى برتر از توفیق نیست و هیچ نعمتى ارجمندتر از نعمت توفیق نیست.»۱۳
امام صادق(علیهالسلام) در معنى توفیق فرمود: «هرگاه بندهاى فرمان خداوند را بجا آورد، کار او موافق و هماهنگ با فرمان خدا است، و چنین بندهاى به عنوان بنده موفّق نامیده مىشود، و هرگاه بندهاى اراده گناه کند، ولى یارى خداوند بین او و گناه جدایى بیندازد، و در نتیجه او از گناه پرهیز کند، چنین بندهاى به توفیق الهى نایل شده است و اگر خداوند بین او و گناه مانع نشود، نشانه آن است که او را به خودش واگذارده و در نتیجه او را از توفیق محروم ساخته است.»۱۴
امیر مؤمنان على(علیهالسلام) در سرآغاز فرازى از خطبهاش مىفرماید: «نحمده على ما وفّق له من الطّاعة، وزاد عنه عن المعصیة؛ خداى را سپاس گوییم که ما را توفیق اطاعتش و ترک گناهانش بخشیده است.»
بنابراین توفیق، با ارزشتترین موهبت الهى است، و به اصطلاح رفیقى است که به هر کس ندهندش، چنان که پر زیباى طاووس را به کرکس نخواهند داد، نتیجه این که اگر بخواهیم به سعادت همه جانبه برسیم و براى انجام وظیفه آماده
امام زمان
شویم، و خشنودى و یارى الهى را کسب کنیم باید به ایجاد عوامل توفیق همّت کنیم، عواملى مانند: سلامتى روح و جسم، وراثت نیک، محیط سالم، غذاى پاک، همنشین شایسته، اعتماد به نفس، توکل به خدا، اراده نیرومند، ریاضت و زحمت، صبر و حوصله، برقرار نمودن رابطه تنگاتنگ با خدا و به طور کلى دین مدارى، و نیز باید از عوامل ضد توفیق پرهیز کنیم. که همان عوامل ضد عوامل مثبت است، که همچون آفتى ویرانگر موجب نابودى توفیقات خواهد شد.
مسأله توفیق به قدرى مهم است که در بسیارى از گفتار و دعاهاى پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم(علیهالسلام) آمده، بلکه در بسیارى از آنها در سرلوحه نیایش آنها قرار گرفته است. به عنوان نمونه نظر شما را به چند فراز جلب مىکنیم:
۱ـ امیر مؤمنان على(علیهالسلام) در سرآغاز فرازى از خطبهاش مىفرماید: «نحمده على ما وفّق له من الطّاعة، وزاد عنه عن المعصیة؛۱۵ خداى را سپاس گوییم که ما را توفیق اطاعتش و ترک گناهانش بخشیده است.»
۲ـ امام سجاد(علیهالسلام) در فرازى از دعایش به خدا عرض مىکند: «و وفّقنى للّتى هى ازکى؛۱۶ خدایا مرا به آنچه که پاکترین است موفق کن.» و در فراز دیگر عرض مىکند: «خدایا! در ماه رمضان مرا براى درک شب قدر توفیق بده، به گونهاى که در صف محبوبترین و پسندیدهترین بندگان درگاهت قرار گیرم.»۱۷
۳ـ و در قسمت آخر عهدنامه مالک اشتر، حضرت على(علیهالسلام) آن را با این فراز به پایان مىرساند: «و از خدا مىخواهم که با رحمت گسترده و نیروى بى کران که در برآوردن هر حاجتى دارد، مرا و تو را در هرچه رضاى او است توفیق دهد.»۱۸
و در نامه به قثم بن عباس مىنویسد: «وفّقنا الله و ایّاکم لمحابّة؛۱۹ خداوند ما و شما را بر آنچه دوست دارد موفّق کند.»
نتیجه این که توفیق از امور بسیار پراهمیتى است که همواره مورد نظر پیامبران و امامان و اولیاء خدا بوده، و مانیز براى تحصیل امتیازات عالى انسانى، باید با مرکب توفیق به پیش رویم، و از به دست آوردن آن در همه ابعاد، با ایجاد زمینه هایش غافل نمانیم، که سنگ زیرین کاخ ترقى و تعالى است، چنان که امام على (علیهالسلام) فرمود: «لاینفع اجتهادٌ بغیر توفیقٍ؛ هیچ کوششى بدون توفیق به ثمر نمىرسد.»۲۰ و نیز فرمود: «مشتاقانه به استقبال توفیق روانه شوید که توفیق اُسّ وثیق (اساس مطمئن) است.»۲۱
۱٫ نامه اخلاقى عرفانى امام خمینى (که به نوهاش آقاى سید على خمینى اهدا شده) مجموعه آثار، شماره یک، نشر کنگره اندیشههاى اخلاقى ـ عرفانى امام خمینى، ص ۱۶۸٫
۲٫ محدث نورى، مستدرک الوسائل، ج ۵، ص ۱۶۷؛ بحار، ج ۹۳، ص ۳۰۰٫
۳٫ شیخ تقى الدین کفعمى، مصباح کفعمى، ص ۳۰۵ ؛ سید بن طاووس مهج الدّعوات، ص ۲۹۴٫
۴٫ محدث قمى، الکنى و الالقاب، ج ۳، ص ۱۱۶؛ فوائد الرضویه، ص ۷ و ۸٫
۵٫ سوره حج، آیه ۵۰٫
۶٫ مفردات راغب، ج ۱۴، ص ۱۳۵، و ج ۱۸، ص ۱۶٫
۷٫ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۲۴۷٫
۸٫ همان، ج ۹۵، ص ۲۵۸٫
۹٫ همان، ج ۹۷، ص ۸۹، براى اطلاع بیشتر به این موارد به المعجم المفهرس بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۸۴۳۶ تا ۸۴۳۸ مراجعه گردد.
۱۰٫ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۳، ص ۵۰۷٫
۱۱٫ بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۴۱٫
۱۲٫ سوره آل عمران، ص ۱۶۰٫
۱۳٫ غررالحکم، میزان الحکمة، ج ۱۰، ص ۵۹۰ و ۵۹۱٫
۱۴٫ توحید صدوق، ص ۲۴۲٫
۱۵٫ نهج البلاغه بنیاد، خطبه ۱۸۵، صبحى صالح، خطبه ۱۹۴٫
۱۶٫ صحیفه سجادیه، دعاى ۲۰٫
۱۷٫ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۰۲٫
۱۸٫ نهج البلاغه، نامه ۵۳٫
۱۹٫ همان، نامه ۶۷٫
۲۰٫ غررالحکم.
۲۱٫ همان.
سایت تبیان
ای منتظران گنج نهان می آید / آرامش جان عاشقان می آید
بر بام سحر طلایه داران ظهور / گفتند که صاحب الزمان می آید . . .
میلاد آقا امام زمان بر همگان مبارک
سِرّی که فقط خدا از آن آگاه است / مهدی گل بی خزان آل الله است
ای منتظران حضرتش برخیزید / پیغام دوباره سحر در راه است . . .
قائم آل نور، یا مهدی / عطر سبز حضور، یا مهدی
تا همیشه صبور می مانیم / در هوای ظهور، یا مهدی
اینک که شده ولادتت ای جانا / جلوه نور به دنیا بنما یا مهدی
غیر از تو مرا دلبر و دلدار نباشد / دل نیست هر آندل که ترا یار نباشد
شادم که غم هجر توگردیده نصیبم / بهتر ز غم هجر تو غمخوار نباشد . . .
ولادت امام مهدی(عج) بر شما مبارک
بود محرابم ابروی تو ای دوست / نمازم جانب کوی تو ای دوست
اگر حبل المتین فرموده قرآن / نباشد غیر گیسوی تو ای دوست . . .
در تمنای نگاهت بی قرارم تا بیایی / من ظهور لحظه ها را می شمارم تا بیایی
خاک لایق نیست تا به رویش پا گذاری / در مسیرت جان فشانم گل بکارم تا بیایی . . .
خواهی که در پناه کرامات سرمدی / ایمن شوی زفتنه و ایمن زهر بدی
لبریز کن زعطر گلِ نور سینه را / با ذکر سبز یک صلوات محمدی . . .
تعجیل در فرج آقا صلوات
آهوی رمیده ای که بر می گردی / پیغام سپیده ای که برمی گردی
گفتیم شبی سیاه از غم داریم / انگار شنیده ای که بر می گردی . . .
میلاد نور بر شما مبارک
خدایا ، درک دوران سبز ظهور دولت عشق را نصیب ما بگردان
آمین . . .
تفعل زدم نیمه ی شب به قرآن / کتابی که از وحی شیرازه دارد
برای دلم آیه ی صبر آمد / ولی نازنین ،صبر ، اندازه دارد . . .
(اللهم عجل لولیک الفرج)
این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم
سالها منتظر سیصد و اندی مردانیم آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم
اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید به گمانم که بنا نیست یارش باشیم . . .
دوست دارم که یک شب جمعه/ صبح گردد به رسم خوش عهدی
ناگهان بشنوم زسمت حجاز/ نغمه ی دلخوش انا المهدی
بی خبر از همه عالم زتو خواهم خبری یا فرج الله
دلخوشم گر زتو آید خبر مختصری یا فرج الله
روزی در برگه تقویم خواهند نگاشت
تعطیل رسمی – روز ظهور حضرت ولیعصر«ع»
ولادت امام مهدی(عج) بر شما مبارک
ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد / بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد
سوگند به هر چهارده آیه نور / سوگند به زخم های سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر می گردد / مهدی به میان شیعه برمی گردد
ای قلم در حرفهایت اثری نیست / برای من از آشنا خبر نیست
ای خدا ، این جمعه هم آمد و رفت / از یوسف فاطمه خبری نیست . . .
یقین بدان که اثر میکند دعای فرج / و از عنایت آن صاحبالزمان برسد
شروع دفتر باور به نام او زیباست / اگر که ختم غزل هم به پای آن برسد . . .
ای جان جهان بسته به یک نیم نگاهت / دل گشته چو گل سبز به خاک سر راهت
هم بام فلک پایگه قدر و جلالت / هم چشم ملک خاک قدم های سپاهت
اذان جمکران شوری به پا کرد / دلم را از غم عالم جدا کرد
صبا را گشته بودم محرم راز / مرا با رمز غیبت اشنا کرد . . .
با توام ای دشت بی پایان سوار ما چه شد / یکه تاز جاده های انتظار ما چه شد؟
آشنای” لا فتی الا علی” اینجا کجاست؟ / صاحب” لا سیف الا ذوالفقار “ما چه شد؟
نازم آن رعنا قدت را، خال رویت را لبت را / با غم غیبت چه سازی روزهایت را شبت را
ای گل نرگس کجایی؟ دردمندان را دوایی / گوشه چشمی نمایی این مریضان غمت را
- چه جمعهها که يک به يک غروب شد نيامدي/چه بغضها که در گلو رسوب شد نيامدي
خليل آتشين سخن؛ تبر به دوش بت شکن/خداي ما دوباره سنگ و چوب شد نيامدي
- تمام طول هفته را به انتظار جمعهام /دوباره صبح، ظهر، نه غروب شد نيامدي
- وعده ديدار نزديک است ياران مژده باد /روز وصلش ميرسد، ايام هجران ميرود
- دامن پر از ستاره كنم شب ز اشك چشم /چون بنگرم به ماه و كنم ياد روي تو
- محض يار مهربان آن مونس و آرام جان/ناله از دل سر دهم وز هجر او اشکم روان
- كوري اگر ز عيسي چشمش بشد سلامت/بر جمله درد عالم مهدي بود شفايي
- اي منتظر، غمگين مباش قدري تحمل بيشتر/گردي به پا شد از افق گويا سواري ميرسد
- آقا!
قنوت سبز نمازم به التماس در آمد /چه ميشود که مرا خيري از دعاي تو باشد
- بخوان دعاي فرج را به ياد خيمه سبز /که آخرين گل سرخ از همه خبر دارد
- ما معتقديم که عشق سر خواهد زد /بر پشت ستم کسي تير خواهد زد
- مهدي جان!
سئوالي ساده دارم از حضورت /من آيا زندهام وقت ظهورت
اگر که آمدي من رفته بودم /اسير سال و ماه و هفته بودم
دعايم کن دوباره جان بگيرم /بيايم در رکاب تو بميرم
- بر چهره پر ز نور مهدي صلوات /بر جان و دل صبور مهدي صلوات
تا امر فرج شود مهيا بفرست /بهر فرج و ظهور مهدي صلوات
- آقا بيا به خاطر باران ظهور کن / ما را از اين هواي سراسيمه دور کن
وقتي براي بدرقه عشق ميروي/ از کوچههاي خسته ما هم عبور کن
- سر راهت در انتظارم /برده هجرت صبر و قرارم
جز ظهورت اي گل زهرا /به خدا حاجتي ندارم
- سوگند به هر چهارده آيه نور/ سوگند به زخمهاي سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر ميگردد / مهدي به ميان شيعه برميگردد
- اگر که آمدي من رفته بودم /اسير سال و ماه و هفته بودم
دعايم کن دوباره جان بگيرم /بيايم در رکاب تو بميرم
- هنوزم انتظارم انتظار است /هنوزم دل به سينه بي قرار است
هنوزم خواب ميبينم به شبها /همان مردي که بر اسبي سوار است
همان مردي که آيد جمعه روزي / و اين پايان خوب انتظار است
- اگر از منتظرانت بودم /چون ديده نرگس نگرانت بودم
با اين همه رو سياهي و سنگدلي / اي کاش که از همسفرانت بودم
- سلام اي انتظــار انتظـــارم / سلام اي رهبر و اي يادگارم
سلامم بر تو اي فرزند زهرا /سلامم بر تو اي نـــاجي دنيا
- اين ديده نيست قابل ديدار روي تو /چشمي دگر بده تا تماشا کنم تو را
- امشب ز كَرَم حق گُهرى داد به نرجس / وز برج ولايت قمرى داد به نرجس
خوش باش كه حق بال و پرى داد به نرجس / برخيز كه زيبا پسرى داد به نرجس
پیامک نیمه شعبان - پیامک تبریک نیمه شعبان
- بر منتظرين مژده بده منتظر آمد / از مهد بقا مهدى ثانى عشر آمد
- سپيده خواهد آمد/ياس نرگس خواهد آمد
گر تکاني بدهيم بر دلمان/مهدي صاحب زمان، خواهد آمد
- كاش ميشد واژهها را شست و انتظار را تفسير کرد ولي افسوس ...
- آقا جان! حيف نيست ماه شب چهارده پشت ابرهاي تيره و پاره پاره پنهان بماند؟ حيف نيست ديده را شوق وصال باشد ولي فروغ ديده نباشد؟!
- به اميد روزي که متن تمام پيامكها يک جمله باشد و آن: مهدي آمد.
- کجايى اى هميشه پيدا از پس ابرهاى غيبت؟
- مهدي جان!
به روسياهيمان نگاه نکن و به دستهايمان که خالي و گنهکارند، قلبمان را ببين که هر روز، صبح و شام تو را ميخوانند.
- تو خواهى آمد و ياسها و نيلوفرهاى «سركش» را به دعوت خواهى خواند و حضور تو تسلاى دل ياسهاى كبود خواهد بود.
- مهدي جان بيا و دنياى دل را به بوى خوش فطرت پر كن. دلهايى كه همواره در سرزمين نيمه شب تو را مىخوانند و به عشق تو در آسمان مكاشفه پرواز مىكنند.
در انتظار دیدنت همه دلها بیقرارند
ای تک ستاره بهشت حسرت به دلمان نزار
به خدا سوگند دنیا را آذین می بندیم اگر لحضه آمدنت را بدانیم ...
ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد
سوگند به هر چهارده آیه نور
سوگند به زخم های سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر می گردد
مهدی به میان شیعه برمی گردد
یا امام زمان انتظار هم از نیامدنت بی تاب شد ...
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی/چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن ؛ تبر به دوش بت شکن/خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم نه؛ ولی/برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام/دوباره صبح؛ ظهر ؛ نه غروب شد نیامدی
بر چهره پر ز نور مهدی صلوات بر جان و دل صبور مهدی صلوات
تا امر فرج شود مهیا بفرست بهر فرج و ظهور مهدی صلوات
سئوالی ساده دارم از حضورت من آیا زنده ام وقت ظهورت
اگر که آمدی من رفته بودم اسیر سال و ماه و هفته بودم
دعایم کن دوباره جان بگیرم بیایم در رکاب تو بمیرم
هنوزم انتظارو انتظار است هنوزم دل به سینه بی قرار است
کاش می شد در میان لحظه ها لحظه ی دیدار را نزدیک کرد
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی /چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن ؛ تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی / برای ما که خسته ایم نه ؛ ولی
برای عده ای چه خوب شد نیامدی/ تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام
دوباره صبح ؛ ظهر ؛ نه غروب شد نیامدی
در انتظار دیدنت همه دلها بیقرارند /ای تک ستاره بهشت حسرت به دلمان نزار
به امید روزی که متن تمام اس ام اس ها یک جمله باشد و آن : مهدی آمد
سر راهت در انتظارم
برده هجرت صبر و قرارم
جز ظهورت ای گل زهرا
به خدا حاجتی ندارم
کجایى اى همیشه پیدا از پس ابرهاى غیبت؟
سوسوی ستارگان آسمان در التهاب انتظار فرج توست
پس بیا و آسمان و زمین را گلستان کن که این خانه ، خانه توست
دیرگاهیست در درونم غوغایی برپاست...
به گمانم که کسی می آید!
شاید تو باشی،
ای موعود!
در انتظار دیدنت همه دلها بیقرارند
ای تک ستاره بهشت حسرت به دلمان نزار
به خدا سوگند دنیا را آذین می بندیم اگر لحضه آمدنت را بدانیم …
ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد
سوگند به هر چهارده آیه نور
سوگند به زخم های سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر می گردد
مهدی به میان شیعه برمی گردد
یا امام زمان انتظار هم از نیامدنت بی تاب شد …
ای موعود!
به امید روزی که همه ی پیامک های جهان این باشد:
” مهدی فاطمه آمد . ”
بر منتظران این خبر خوش برسانید / کامشب شب قدر است همه قدر بدانید
با نور نوشتند به پیشانی خورشید / ماهی که جهان منتظـرش بود درخشید . . .
عید شعبان مبارک
امشب رسد از سامره بوی گل نرگس / گلها همه چشماند به سوی گل نرگس
یعقوب شنیده است بـوی پیرهن امشب / مهدی زده لبخند به روی حسن امشب
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت / یک قدم مانده، زمین شوق شکفتن دارد . . .
میلاد منجی عالم بر شما مبارک
بشکفت به شوق و شعف و زمزمه امشب / گل از گل لبخـند بنی فاطمه امشب
مرغان بهشتـی شده آواره مهدی / گـردند به دور و بــرِ گهـواره مهدی . . .
برای خواندن ادامه اس ام اس های سری اول بر روی ادامه مطلب کلیک کنید
ای راهنمای خلق مسلمان خوش آمدی / ای در زمانه ثانی سلمان خوش آمدی
ای یکه تار صفحه تاریخ انقلاب / ای سرفراز صحنه ایمان خوش آمدی
میلاد امام زمان بر شما مبارک
ای دل شیدای ما گرم تمنای تو / کی شود آخر عیان طلعت زیبای تو
نیمه شعبان بود روز امید بشر / شادی امروز ماست نهضت فردای تو . . .
خیزید حضور پسر فاطمه امشب / لبیک بگویید به مهدی همه امشب
چه خوشست من بمیرم به ره ولای مهدی / سر و جان بها ندارد که کنم فدای مهدی
میلاد امام زمان بر شما مبارک
سحر از دامن نرجس، برآمد نوگلى زیبا / گلى کز بوى دلجویش، جهان پیر شد برنا
به صبح نیمه شعبان تجلّى کرد خورشیدى / که از نور جبینش شد، منوّر دیده زهرا
عید بر شما مبارک
آمد گه شادمانی ای مردم / آن وعده ی آسمانی ای مردم
ای زنده دلان ظهور نزدیک است / هنگام ظهور نور نزدیک است
آن ماه به چاه رفته باز آید / قائم به اقامه ی نماز آید . . .
سعید و مسعود است ، حجت معبود است
گل چمن آرا ، مهدی موعود است
گـوش همه بر زمـزمه یارب مهدی است / ای منتظران مژده که امشب شب مهدی است
الا ای آخرین آوای سرمد کجایی مهدی آل محمد / بیا آقا همه چشم انتظارند گل زهرا دگر طاقت ندارند
خدایا با ظهور آیه ی نور بده شادی به دلهای پر از شور / دلم می میرد با داغ جدایی بیا یابن الحسن آقا کجایی
در تمناي نگاهت بي قرارم تا بيايي
من ظهور لحظه ها را مي شمارم تا بيايي
خاک لايق نيست تا به رويش پا گذاري
در مسيرت جان فشانم، گل بکارم، تا بيايي . . .
گفتم که خدا مرا مرادي بفرست
طوفان زده ام راه نجاتي بفرست
گفت که با زمزمه يا مهدي عج
نزد گل نرگس صلواتي بفرست
اي منتظران گنج نهان مي آيد
آرامش جان عاشقان مي آيد
بر بام سحر طلايه داران ظهور
گفتند که صاحب الزمان مي آيد . . .
غير از تو مرا دلبر و دلدار نباشد
دل نيست هر آن دل که ترا يار نباشد
شادم که غم هجر توگرديده نصيبم
بهتر ز غم هجر تو غمخوار نباشد . . .
سِرّي که فقط خدا از آن آگاه است
مهدي گل بي خزان آل الله است
اي منتظران حضرتش برخيزيد
پيغام دوباره سحر در راه است . . .
قائم آل نور، يا مهدي
عطر سبز حضور، يا مهدي
تا هميشه صبور مي مانيم
در هواي ظهور، يا مهدي
اينک که شده ولادتت اي جانا
جلوه نور به دنيا بنما يا مهدي
بود محرابم ابروي تو اي دوست
نمازم جانب کوي تو اي دوست
اگر حبل المتين فرموده قرآن
نباشد غير گيسوي تو اي دوست . . .
خواهي که در پناه کرامات سرمدي
ايمن شوي زفتنه و ايمن زهر بدي
لبريز کن زعطر گلِ نور سينه را
با ذکر سبز يک صلوات محمدي . . .
آهوي رميده اي که بر مي گردي
پيغام سپيده اي که برمي گردي
گفتيم شبي سياه از غم داريم
انگار شنيده اي که بر مي گردي . . .
خيزيد حضور پسر فاطمه امشب
لبيک بگوييد به مهدي همه امشب
چه خوشست من بميرم به ره ولاي مهدي
سر و جان بها ندارد که کنم فداي مهدي
سحر از دامن نرجس، برآمد نوگلى زيبا
گلى کز بوى دلجويش، جهان پير شد برنا
به صبح نيمه شعبان تجلّى کرد خورشيدى
که از نور جبينش شد، منوّر ديده زهرا
تفعل زدم نيمه ي شب به قرآن
کتابي که از وحي شيرازه دارد
براي دلم آيه ي صبر آمد
ولي نازنين ،صبر ، اندازه دارد . . .
اللهم عجل لوليک الفرج
بي خبر از همه عالم زتو خواهم خبري يا فرج الله
دلخوشم گر زتو آيد خبر مختصري يا فرج الله
يك عمر تو زخم هاي مارا بستي
هر روز كشيدي به سر ما دستي
شعبان كه به نيمه برسد آقا جان
ما تازه به يادمان مي آيد هستي
به اميد روزي که همه ي پيامک هاي جهان اين باشد
«:::: مهدي فاطمه آمد ::::»
بر منتظران اين خبر خوش برسانيد
کامشب شب قدر است همه قدر بدانيد
با نور نوشتند به پيشاني خورشيد
ماهي که جهان منتظـرش بود درخشيد . . .
امشب رسد از سامره بوي گل نرگس
گلها همه چشماند به سوي گل نرگس
يعقوب شنيده است بـوي پيرهن امشب
مهدي زده لبخند به روي حسن امشب
يازده پله زمين رفت به سمت ملکوت
يک قدم مانده، زمين شوق شکفتن دارد . . .
ميلاد منجي عالم بر شما مبارک
بشکفت به شوق و شعف و زمزمه امشب
گل از گل لبخـند بني فاطمه امشب
مرغان بهشتـي شده آواره مهدي
گـردند به دور و بــرِ گهـواره مهدي . . .
اي راهنماي خلق مسلمان خوش آمدي
اي در زمانه ثاني سلمان خوش آمدي
اي يکه تار صفحه تاريخ انقلاب
اي سرفراز صحنه ايمان خوش آمدي
نيمه شعبان بود روز اميد بشر
شادي امروز ماست نهضت فرداي تو . . .
آمد گه شادماني اي مردم
آن وعده ي آسماني اي مردم
اي زنده دلان ظهور نزديک است
هنگام ظهور نور نزديک است
آن ماه به چاه رفته باز آيد
قائم به اقامه ي نماز آيد . . .
سعيد و مسعود است ، حجت معبود است
گل چمن آرا ، مهدي موعود است
گـوش همه بر زمـزمه يارب مهدي است
اي منتظران مژده که امشب شب مهدي است
الا اي آخرين آواي سرمد کجايي مهدي آل محمد
بيا آقا همه چشم انتظارند گل زهرا دگر طاقت ندارند
خدايا با ظهور آيه ي نور بده شادي به دلهاي پر از شور
دلم مي ميرد با داغ جدايي بيا يابن الحسن آقا کجايي
بر چهره پر ز نور مهدي صلوات
بر جان و دل صبور مهدي صلوات
تا امر فرج شود مهيا بفرست
بهر فرج و ظهور مهدي صلوات
کاش مي شد در ميان لحظه ها لحظه ي ديدار را نزديک کرد
کاش مي شد اشک را تهديد کرد مدت لبخند را تمديد کرد
به امید روزی که همه پیامهای کوتاه این باشد: “جاء المهدی …”
بشکفت به شوق و شعف و زمزمه امشب/گل از گل لبخـند بنی فاطمه امشب
مرغان بهشتـی شده آوار? مهدی /گـردند به دور و بــرِِ گهـوار? مهدی
بر پرچمش این نقش عیان با خط نور است /ای منتظران مژده که هنگام ظهـور است
این یوسف زهراست که سوی وطــن آید / این ماه دل آراست که در انجمن آید
خیزید حضور پسر فاطمه امشب /لبیک بگویید به مهدی همه امشب
***
چه خوشست من بمیرم به ره ولای مهدی /سر و جان بها ندارد که کنم فدای مهدی
***
بـوی نفس حجت ثانی عشر آید /ای شب حرکت کن که به زودی سحر آید
***
ای صبح بیا تا شب هجران به سر آید /خـورشید بنی فاطمه از کعبه بر آید
***
تنها پسر زهرا ما را پـدری کن / این قافل? گمشده را راهبری کن
***
در هجر شبان اشک فشان این رمه تا کی؟/دوران فـراق پسر فاطمه تا کی؟
درد فراق یوسف زهرا شدید شد /یعقوب روزگار دو چشمش سپید شد
***
در پیشگاه یوسف زیبای فاطمه/صدها هزار یوسف مصری عبید شد
***
سحر از دامن نرجس، برآمد نوگلى زیبا/گلى کز بوى دلجویش، جهان پیر شد برنا
***
به صبح نیمه شعبان تجلّى کرد خورشیدى/که از نور جبینش شد، منوّر دیده زهرا
***
شها چشم انتظاران را، ز هجران جان به لب آمد/بتاب اى کوکب رحمت، برافکن پرده از سیما
***
منم سرگشته حیرانت ای دوست /کنم یکباره جان قربانت ای دوست
***
ز هجرت روز و شب فریاد دارم/ ز بیدات دلی ناشاد دارم
***
چه خوشست من بمیرم به ره ولای مهدی/سر و جان بها ندارد که کنم فدای مهدی
***
یا صاحب الزمان، همه در انتظار و زار /عالم کویر و تشنه باران بیا ببار
***
اى شه منتظر از منتظران چهره مپوش/که دگر جان به لب از محنت هجران آمد
همه گویند که مفتاح فرج صبر بود/صبر نَتْوان که دگر عمر به پایان آمد
***
بخوان دعای فرج را دعـا اثر دارد/ دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را که یـوسف زهـرا / ز پشت پردهی غیبت به ما نظـر دارد
***
کی میشود، که تو میهمان خانههایمان باشی؟
و بر لبانمان مژده وعده ظهور تو جاری؟
ای آخرین موعود!
***
برای آمدنت انتظار کافی نیست /دعا و اشک و دل بیقرار کافی نیست
خودت دعا بکن ای نازنین که برگردی /دعای این همه شبزندهدار کافی نیست
***
روز ظهور تو چه سر افکنده میشوند، آنان که در دعای فرج کم گذاشتند
اللهم عجل لولیک الفرج
***
چه خوش است اگر بمیرم به ره ولای مهدی/سر و جان بها ندارد که کنم فدای مهدی
همه نقد هستی خود بدهم به صاحب جان/که یکی دقیقه بینم رخ دلگشای مهدی
***
ظهور مهدی زیباست، چون ظهور زیبایىهاست
المهدی طاووس اهل الجنة
***
از عشق تو گفتیم و نمکگیر شدیم /تا ساحل چشمان تو تکثیر شدیم
گفتند غروب جمعه خواهی آمد/آنقدر نیامدی که ما پیر شدیم
***
سؤالی ساده دارم از حضورت /من آیا زندهام وقت ظهورت؟
***
تمام مشکل بشر این است که خیال میکند:
ظهور یکی از راههای نجاتش است!
و حال آن که
ظهور “تنها راه نجات” است.
***
قطعه گمشدهای از پر پرواز کم است /یازده بار شمردیم و یکی باز کم است
این همه آب که جاری است نه اقیانوس است/عرق شرم زمین است که سرباز کم است
***
ما همه خوابیم و حقیقت به جز این نیست/که ما غایبیم و او منتظر آمدن ماست
***
روزی ز سفر، ستاره برمیگردد /عشق من و تو دوباره برمیگردد
تردید مکن، بدون شک همین امشب/ بابای سفر کرده به خانه برمیگردد
***
بابا جان به خانه برگرد!
یا ابانا استغر لنا ذنوبنا انا کنا خاطئین
***
بر چهره پر ز نور مهدی صلوات / بر جان و دل صبور مهدی صلوات
تا امر فرج شود مهیا بفرست /بهر فرج و ظهور مهدی صلوات
***
مهدی جان!
تا نیایی گره از کار بشر وا نشود / درد ما جز با ظهور تو مداوا نشود
***
غم دنیا همه کس را بفریبد ای وای هیچ کسی!!
هیچ کس در پی فهمیدن غمهای تو نیست یا مهدی
***
افسوس که عمرى پى اغیار دویدیم / از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم
***
پس سعى نمودیم که ببینیم رخ دوست /جان¬ها به لب آمد، رخ دلدار ندیدیم
***
اى حجّت حقّ پرده ز رخسار برافکن / کز هجر تو ما پیرهن صبر دریدیم
***
ما چشم به راهیم به هر شام و سحرگاه / در راه تو از غیر خیال تو رهیدیم
***
امشب رسد از سامره بوی گل نرگس / گلها همه چشماند به سوی گل نرگس
***
یعقوب شنیده است بـوی پیرهن امشب /مهدی زده لبخند به روی حسن امشب
***
بر منتظران این خبر خوش برسانید/ کامشب شب قدر است همه قدر بدانید
***
با نور نوشتند به پیشانی خورشید / ماهی که جهان منتظـرش بود درخشید
***
گـوش همه بر زمـزم? یارب مهدی است/ای منتظران مژده که امشب شب مهدی است
***
ای دل شیدای ما گرم تمنای تو / کی شود آخر عیان طلعت زیبای تو
***
نیمه شعبان بود روز امید بشر / شادی امروز ماست نهضت فردای تو
***
هجر تو ز درد و داغ دلگیرم کرد/اندوه غم زمان زمینگیرم کرد
گفتند که جمعهی دگر میآیی /این رفتن جمعه جمعهها پیرم کرد
***
هر کجا سلطان بود دورش سپاه و لشگر است /پس چرا سلطان عالم بی سپاه و لشگر است
با خبر باشید ای چشم انتظاران ظهور / بهترین سلطان عالم از همه تنهاتر است
***
گفتم که خدا مرا مرادی بفرست /توفان زدهام مرا نجاتی بفرست
فرمود که با زمزمه یا مهدی / نذر گل نرگس صلواتی بفرست
***
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت /یک قدم مانده، زمین شوق شکفتن دارد
***
ای مدنیبرقع و مکی نقاب /سایهنشین، چند بود آفتاب
منتظران را به لب آمد نفس /ای ز تو فریاد به فریاد رس
***
از ناکجای وجود بی مقدارم، تا آستان بی کران کوی تو، در میان سیلاب اشک،
پلی از نیاز میزدم. پلی از انتظار،
از غیبت تا ظهور
***
چه انتظار عجیبی
تو بین منتظران هم
عزیز من چه غریبی!
عجیبتر آن که چه آسان
نبودنت شده عادت
چه بی خیال نشستیم
نه کوششی، نه توجهی
فقط نشسته و گفتیم:
خدا کند که بیایی
***
اگرچه…
او یوسف دلربای زهراست /با هیچ گهر خریدنی نیست
با دیدهی از گناه لبریز / آن روی چو ماه دیدنی نیست
ولی…
تو مگو ما را بدان شه بار نیست /با کریمان کارها دشوار نیست
***
آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد /شاید دعای مادرت زهرا بگیرد
آقا بیا تا با ظهور چشمهایت / این چشمهای ما کمی تقوا بگیرد
***
این دیده نیست قابل دیدار روی تو / چشمی دگر بده که تماشا کنم تو را
تو در میان جمعی و من در تفکّرم کاندر کجا روم و پیدا کنم تو را
اللهم العجل لولیک الفرج
این عشق آتشین زدلم پاک نمی شود / مجنون به غیر خانه ی لیلا نمی شود
بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند / هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بغض ها که در گلو رسوب شد، نیامدی
خلیل آتشین سخن،تیر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد، نیامدی
برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم نه
ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ها
دوباره صبح، ظهر، نه! غروب شد، نیامدی
هر روزی که می گذرد، یک روز به ظهور امام زمان نزدیک تر می شویم؛ اما به خود امام زمان چطور؟
به امید روزی که متن اس ام اس ها این باشه: “مهدی آمد، انتظارها هم سرآمد … “
دلم یکی رو میخواد که همه ی زیبایی ها رو یکجا داشته باشه! یا مهدی کی میایی؟
بیا برای فرج روز و شب دعا کنیم
دل امام خویش را ز خود رضا کنیم
عزیز فاطمه، مهدی(ع) دلش پر ز خون است
بیا که بهر خدا از خدا حیا کنیم
سر راهت در انتظارم
برده هجرت صبر و قرارم
جز ظهورت ای گل زهرا
به خدا حاجتی ندارم
بی تو غروب ها همیشگی اند
بی تو صبح ها رویایی اند
بی تو عشق ها دروغی اند
به امید آمدنت، دل ها هوایی اند
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زده ام فالی و فریادرسی می آید
مهدی جان
سئوالی ساده دارم از حضورت من آیا زنده ام وقــــت ظهورت
اگر که آمـــــدی من رفته بودم اسیر سال و ماه و هفته بودم
دعایم کن دوباره جـــــان بگیرم بیایـــــم در رکاب تو بمیــــــرم
مهدیهادی
مهدی هادی امام ظاهر و باطن که هست
قائم آل محمد حجت پروردگار
آن به صورت غایب و حاضر به معنی نزد عقل
آن به ظاهر در نهان اما به باطن آشکار
طالب خون شهیدان به ناحق ریخته
مرهم دل¬های مجروحانِ از ماتم فِگار
ذوالفقار شاه مردان برکشد چون از نیام
خوش بر آرد از نهاد دشمنان خود دِمار
اختلاف جمله مذهبها برافتد از میان
جمله کشتیها به یک جا زین یَم آید بر کنار
تا برآید آفتاب دین ز ابر ارتیاب
تا شود در گرد کثرت عین وحدت آشکار
گردد از بس انتظام خلق در عهد خوشش
جمله عالم یکی شهر و در او یک شهریار
جلوه معشوق بر عاشق قیامت میکند
شیعه را قسمت بود در عهد او عمر دوبار
معنی رِجْعَت همین باشد به پیش شیعیان
گر مخالف منکر رجعت بود باکی مدار
از تشیع غیر عشق و عاشقی باور مکن
کی توان بیعشق کردن، اهل و مال و جان نثار
چون توان دیدن پس از مردن همان دیدار دوست
گر دلم فیاض جان زین مژده من معذور دار.
صاحب عالم
صاحب عالم, محمد بن حسن آن¬
که
علم علی دارد و کمال محمد
مهدی آخر زمان که همت وجودش
اَفعی اِفساد را خواصِّ زمرد
لطف تو چون فیض عشق نامتناهی
علم تو چون جود واجبی به در از حد
رأی تو میگفت شمع مجلس طورم
دست بر آورد آفتاب که اَشْهَد
بُرج اولیا
صد هزاران اولیا روی زمین
از خدا خواهند مهدی را یقین
یا الهی مهدی¬ای از غیب آر
تا جهان عدل گردد آشکار
مهدی هادی است تاج اتقیا
بهترین خلق, برج اولیا
ای تو هم پیدا و پنهان آمده
بنده عَطّارْتْ ثناخوان آمده
عطار نیشابوری
قطب زمان
مهدی شه قیوم حی دیّان دین دیموم حی
قطب زمان معصوم حی آن خالق نور و ظلم
این دور در بود وجود، او مرکز جود وجود
او اصل مقصود وجود، او وجه خلاق العدم
فعل و صفاتش در نما، فعل و صفات کبریا
اسماء ذات ذو العلاء، شد بهر او اسم و علم
تخم نبوت را ثمر بحر ولایت را گهر
وجه حقیقت را بصر دیر هویت را صنم
باز آمدم انور ثنا گیرم ز سر مدح رضا
آن جان جان اولیا سلطان فیاض النعم
آن بوالحسن فرد صَمَد موسی بن جعفر را ولد
کز نقش شیر آرد اسد چون بردهد فرمان بدم
جاری چو گشت از قدرتش نطقم کنون در حضرتش
از جان سرایم مِدْحَتش تا می¬توانم دم به دم
شاهیکه در ذات وصفتپاک است از وصف و سمت
هم از حدود وز جهت، هم از حدوث وز قدم
حق را ظهور بر حق او هم مظهر حق هم حق او
مصداق ذات مطلق او اندر عیان و در کِتَم
پیشوای اهل هدایت
خبر آمد خبری در راه است
سرخوش آن دل که از آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید...شاید
پرده از چهره گشاید...شاید
دست افشان...پای کوبان می روم
بر در سلطان خوبان می روم
می روم بار دگر مستم کند
بی سر و بی پا و بی دستم کند
می روم کز خویشتن بیرون شوم
در پی لیلا رخی مجنون شوم
هر که نشناسد امام خویش را
بر که بسپارد زمان خویش را
با همه لحظه خوش آواییم
در به در کوچه ی تنهاییم
ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر
نغمه ی تو از همه پر شور تر
کاش که این فاصله را کم کنی
محنت این قافله را کم کنی
کاش که همسایه ی ما می شدی
مایه ی آسایه ی ما می شدی
هر که به دیدار تو نایل شود
یک شبه حلال مسائل شود
دوش مرا حال خوشی دست داد
سینه ی ما را عطشی دست داد
نام تو بردم لبم آتش گرفت
شعله به دامان سیاوش گرفت
نام تو آرامه ی جان من است
نامه ی تو خط اوان من است
ای نگهت خاست گه آفتاب
در من ظلمت زده یک شب بتاب
پرده برانداز ز چشم ترم
تا بتوانم به رخت بنگرم
ای نفست یارومدد کار ما
کی و کجا وعده ی دیدار ما
دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد
به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد
به مکه آمدم ای عشق تا تو را بینم
تویی که نقطه ی عطفی به اوج آیینم
کدام گوشه ی مشعر
کدام گوشه ی منا
به شوق وصل تو در انتظار بنشینم
ای زلیخا دست از دامان یوسف بازکش
تاصبا پیراهنش را سوی کنعان آورد
ببوسم خاک پاک جمکران را
تجلی خانه ی پیغمبران را
خبر آمد خبری در راه است
سر خوش آن دل که ار آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید...شاید
پرده از چهره گشاید...
شاید
حاج محمد رضا آقاسی
وقتي دوباره پُر شده از بُت جهانمان
شرك است، ذكر نام خدا بر لبانمان!
اهريمنانه باعث شرمِ خدا شديم
گُم باد از صحيفة عالم، نشانمان
نفرين به ما، به خاطر يك لقمه بيشتر
وا شد به سوي هر كس و ناكس، دهانمان
تير و كمان، به دست گرفتيم تا مباد
غرق پرندهها بشود آسمانمان
در فكر طرح وسوسة سيب ديگريست
شيطان، هم او كه جا زده خود را ميانمان
وقت حضور توست، مخواه آخرين اميد
بيقهرمان تمام شود داستانمان
مسلم محبّي
• مُنتظرم تا...
حالا سه شب گذشته كه من توي اين اتاق...
شبهاي من ولي همه بيماه، بيچراغ
فنجان چاي سرد شده... رختهاي چرك
ظرف غذا كه پخته و سر رفته از اجاق
خودكار بيك و كاغذ بيكار روي ميز
حتّي براي شعر ندارم دل و دماغ
پر كرده است خلوت پاييزي مرا
يك گربه پشت پنجره، يك صبح پر كلاغ
دورم من از تو، ماهي دور از زلال آب
دور از توام، پرندة دور از هواي باغ
سرد است خانه، منتظرم تا بياورد
از تو كلاغ قصّه، خبرهاي داغ داغ
من در كدام لحظه به چشم تو ميرسم؟
تو در كدام ثانيه مياُفتي اتفاق...؟!
انسيه موسويان
• خبر از ظهور تو...
سراپا كويريم و چشمانتظاري
كه يك روز، يكريز بر ما بباري
بيا جامهات را به جنگل بپوشان
كه قرآن برويد، قناري قناري
و مردابهايي كه در خواب هستند
بياشوبشان، آي، همواره جاري!
در اينجا كه تصوير باران مجازيست
چه زيباست در چشمت آيينهكاري
تو روشنتر از آني، اي نور غيبي،
كه خورشيدها را به ياري بياري
قسم ميخورم شب پُر از خستگي شد
به آن كهكشاني كه در چشم داري
خبر از ظهور تو ميداد، اي عشق!
نسيمي كه ميرفت با بيقراري...
ابراهيم رسكتي
با چتر آبيات به خيابان كه آمدي
حتماً بگو به ابر، به باران، كه آمدي
نمنم بيا به سمت قراري كه در من است
از امتداد خيس درختان كه آمدي
امروز، روز خوب من و، روز خوب توست
با خندهروييات بنمايان كه آمدي
فوارههاي يخزده يكباره واشدند
تا خورد بر مشام زمستان كه آمدي
شب مانده بود و هيبتي از آن نگاه تو
مانند ماه تا لب ايوان كه آمدي
زيبايي رها شده در شعرهاي من!
شعرم رسيده بود به پايان كه آمدي
پيش از شما خلاصه بگويم ادامهام،
نه احتمال داشت، نه امكان، كه آمدي
گنجشكها ورود تو را جار ميزنند
آه اي بهار گُمشده... اي آنكه آمدي!
فرهاد صفريان